PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : قتل کیارش



Hermion
2014/10/07, 15:59
9365

نام کتاب: قتل کیارش
نویسنده: مژگان زارع کاربر نودوهشتیا
خلاصه:


کیارش دولتشاه، در یک میهمانی خانوادگی به قتل می رسد. تمام مدارک نشان می دهند قاتل، دختر نگهبان خانه است اما واقعیت چیز دیگریست…


قسمتی از کتاب:


آرزوها و خواسته های من خیلی هم بزرگ نیستند. راستش شاید هم بزرگ باشند، یعنی ملیحه می گوید همین هایی که تو می خواهی، خیلی ها حتی توی خواب هم جرات ندارند بهش فکر کنند و من فکر می کنم راست می گوید. ترنم می گوید آدم خودش است که خواسته ها و آرزوهایش را بزرگ و کوچک می کند. او هم راست می گوید. مثلاً این که من آرزو دارم یک خانه نقلی خوشگل برای خودمان داشته باشیم و بابا هم یک پراید داشته باشد با اوضاعی که من تا حالا باهاش زندگی کرده ام خیلی بزرگ نیست. ولی اگر وضع زندگی ام را بی خیال بشوم، یعنی جایی که توش زندگی می کنم و آدم هایی که کنارشان زندگی می کنم را بی خیال بشوم و فقط خودم و بابا محمدعلی و مامان اعظم را ببینم آن وقت خیلی زیادی بزرگ به نظر می رسند. آن قدر که حتی توی خواب هم جرات نکنم بهش فکر کنم. تازه از این ها بزرگ تر هم هستند. یکیش همین که فکر کنم یکی مثل کیارش از من زیادی خوشش بیاید یا نه اصلاً عاشقم بشود.
سرم را تکان دادم تا این فکرهای مسخره که همیشه همراهم هستند و هیچ راهی هم برای خلاص شدن ازشان ندارم را پاک کنم. نگاهی به آسمان آبی و صاف انداختم و با جزوه تند تند خودم را باد زدم. حالا این آرزوها مهم نبودند، مهم میهمانی آخر هفته است که نمی دانم بروم یا نروم. ناهیدجون لطف کرده البته به نظر خودش و من را هم قابل دانسته بنشینم توی میهمانی و من کلی هیجان دارم چون دو سالی می شود که اجازه ندارم توی میهمانی هایشان باشم. نگاهی به ساعتم انداختم و سعی کردم توی سراشیبی کوچه تند راه بروم. نه آن قدر تند که نتوانم توی سرازیری تعادلم را نگه دارم نه آن قدر یواش که به کلاس دکتر طهماسبی نرسم. امروز راحت می شدم، یعنی حداقل یک هفته راحت بودم تا بعد دوباره بیفتم به خرخوانی برای امتحان های پایان ترم.
بوق مورانویی که از رو به رو با سرعت جلو می آمد مجبورم کرد بکشم کنار و زیرلبی فحشی هم به راننده ی وحشی اش بپرانم. قلبم مثل همه ی این وقت ها به گاپ گاپ افتاده. با دست هایی که بیشتر به خاطر عصبانیت به لرزش افتاده اند. جزوه را همان طور لوله شده چپاندم توی کوله پشتی ام و با انگشت چشمِ بچه های ترسان ولی هنوز خوشگلِ آویزان به زیپ کیفم را ناز کردم: می دونم خیلی وخشی بود. وخشی گری هم جزو کلاسشون حساب می شه آخه
- کلاسِ کی اون وقت؟
چشم هایم از روی عروسک ها سر خوردند روی جفت کفش های چرم جلوی رویم و قوس برداشتند روی پاهای کشیده و بالا آمدند تا برسند به کراوات سورمه ای رنگ بته جقه که به نظرم اصلاً به صاحبش نمی آمد و بعد توی چشم هایی که نگاه کردن مستقیم توش را هیچ وقت یاد نمی گرفتم و تازه فرار کردن ازش را این روزها بیشتر دوست داشتم: سلام آقای دولتشاه
منتظر جواب سلام نبودم،آن هم از آدمی که وسط کوچه داشت من را به خاطر توهین به بالا و پایین خانواده اش سین جیم می کرد.
- داشتی می رفتی مهد؟



امممم مژگان زارع یه نویسنده ی افتخاریه....ینی کتاب چاپ شده داره.....رماناشم خیلی طرفدار داره....خیلی همه تعریف می کنن...ولی من الان رسیدم صفحه ی 300-400 (حدودا یک سومشو خوندم) کششو از دست داده برام....ولی شما بخونین شاید دوست داشته باشین


قتل کیارش PDF (http://dl2.98ia.com/book/1921%20-%20Ghatle%20Kiarash(wWw.98iA.Com).zip)

Nari
2014/12/05, 09:32
رمانشو منم دارم میخونم
رمان معمایی هست ... و میتونم بگم محشره
حتما بخونینش :)

trouble
2014/12/07, 20:04
حانی عاشقونم قاطیشه؟؟؟اگه قاطیشه تاچه حد؟؟؟؟؟؟؟بگو اگه میزانش کم بود منم دان کنم بخونم

Nari
2015/01/17, 19:54
حانی عاشقونم قاطیشه؟؟؟اگه قاطیشه تاچه حد؟؟؟؟؟؟؟بگو اگه میزانش کم بود منم دان کنم بخونم

اره عاشقونه هم قاطیشه ولی خب کم ... ینی به حد لازم ... بیشتر رمان دور و ور حل معما میخرچه ... راستی اینم بگم ! پسر بزرگ خانواده در حالی که زن داره عاشق دختر سرایدارشونه ! ... بخونش محشره !

MaRs
2015/01/17, 19:56
اره عاشقونه هم قاطیشه ولی خب کم ... ینی به حد لازم ... بیشتر رمان دور و ور حل معما میخرچه ... راستی اینم بگم ! پسر بزرگ خانواده در حالی که زن داره عاشق دختر سرایدارشونه ! ... بخونش محشره !

بهله اسپویل کردی رفت که خواهر
لو دادی خوشم نیومد از داستانش

Nari
2015/01/17, 20:16
بهله اسپویل کردی رفت که خواهر
لو دادی خوشم نیومد از داستانش

خخخخ
نه اتفاقا اینی که گفتم از همون اول داستان مشخصه پس نمیشه گفت لو دادن در ضمن این چیز پیشه پا افتاده ایه ... قضیه ی اصلی داستان مربوط به قتل کیارشه
بعدم من اینو نگفتم که بدت بیاد
مهرداد که پسر اوله عاشق شادی بوده درواقع از همون اول ... قبل از ازدواج ... ازدواجش با زنش هم کاری بوده ... با اینکه هنوزم عاشق شادیه ولی داره با این که زن داره کنار میاد ... البته زنش هم همچین ادم درستیم نیستا !
به هر حال شاید از این قسمتش خوشت نیاد ولی معمای قتل کیارش عالیه ... من موندم نویسنده چه مخی داشته که این همه معمارو کنار هم چیده ! چون از هرکسی بر نمیاد این همه هوش و ذکاوت و معما توی نوشته گنجوندن

طلایی
2016/02/17, 21:16
رمان خوبیه
من خیلی ازش خوشم اومد
عاشقانه هاش هم بچگانه نیست
چون معمایی پلیسی هست باید با جزییات میبود واسه همین زیاد شده اما به نظر من باز هم از کشش رمان کم نشده
اول رمان از مهرداد خوشم نیومد اما هر چی داستان جلو میره بیشتر بهش حق میدی بابت احساسش و رفتار و کاراش

nafasvatan
2016/04/20, 18:49
قشنگه برای مخاطبان خاص کسای که معما دوست دارن عاشقونه هاش خیلی کم ولی جذاب

MIS_REIHANE
2016/08/13, 14:49
لینک خرابه

big cat
2017/03/29, 14:44
به تمامی افراد میشه شک کرد جز قاتل اصلی من خودم یه جدول درست کردم که مثلا زودتر کشف کنم!به نتیجه نرسید.
رمان قشنگیه و اگر بخوایم با رمان هایی که دوستان می نویسن و در سایت های مربوطه قرار می دن مقایسه کنیم سطح بسیار بالایی داره مخصوصا که کلیشه نویس جدیدا بسیار شده در نتیجه رمان قابل احترامیه