FATAN
2014/09/26, 16:32
چ نام فیلمی ایرانی به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا و محصول سال ۱۳۹۲ میباشد. این فیلم داستان ۲ روز از زندگی مصطفی چمران را در پاوه به تصویر میکشد. موسیقی متن این فیلم ساخته فردین خلعتبری میباشد. با بازیگری فریبرز عرب نیا در نقش دکتر چمران، سعید راد در نقش تیمسار فلاحی، مریلا زارعی در نقش هانا، بابک حمیدیان در نقش علیاصغر وصالی، مهدی سلطانی در نقش دکتر عنایتی، اسماعیل سلطانیان در نقش نظیف، امیررضا دلاوری در نقش سیروان، خسرو شهراز در نقش لطیفی، مژگان خالقی در نقش پرستار مجروح، پیام لاریان در نقش محافظ چمران، رضا نوری در نقش محافظ چمران.
عدهای معتقدند نام فیلم، یادآور نام چه گوارا است و سازنده با این کار قصد داشته تا میان چمران و چهگوارا قیاس کند.
خلاصه فیلم:
همزمان با بحران شهر پاوه در مرداد ماه ۱۳۵۸، دکتر مصطفی چمران به عنوان معاون دولت موقت در امور انقلاب به همراه سرتیپ فلاحی فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش وارد شهر پاوه می شوند تا به اوضاع و امور سرکشی نمایند. در این میان گروه اصغر وصالی به عنوان فرمانده نیروهای مردمی تنها مدافعین شهر پاوه محسوب می شوند. این فیلم روایت ۴۸ ساعت از زندگی دکتر مصطفی چمران در غائله محاصره شهر پاوه توسط نیروهای ضدانقلاب است.
این فیلم، فیلمی کار شده و پخته است. بدون شک یکی از بهترین فیلم های سینمای ایران در چند سال اخیر است. فیلم چ صاحب فیلمبرداری عالی و جلوههای ویژه ی تماشایی و نمونه هایی از فضاسازی های قابل توجه و سینمایی است. چرخش های داستانی مناسب و شخصیت های به جایی دارد. همچنین لحن محافظه کارانه ای ندارد. صحنه ی سقوط هلیکوپتر در سینمای ایران بی نظیر است و یکی از تأثیر گذارترین صحنه هاست. به خصوص لحظه ای که صورت سیروان از روبه روی هانا می گذرد. همچنین اولین اسلحه گرفتن چمران در موقعیت بیمارستان خیلی حرفه ای و دارای فیلمبرداری عالیست. یکی از دیگر ارزش ها و نقاط قوت فیلم تصویر کشیدن موقعیت شهر پاوه است. ماجرای تلخ سقوط یک شهر ظرفیت های زیبایی برای قصه پردازی به وجود می آورد. پیش روی سنگر به سنگر دشمن و ناامیدی در چشمان مردم به همراه امیدهایی که ناگهان ایجاد می شود، مانند هلیکوپتر هایی که به سمت آن ها می آید ولی خبری از نیروی انسانی در آن ها نیست، فضای غبار آلود دشمنی و دوستی، درگیری نیروهای خودی با هم از شرایط طبیعی جنگ شهری اند. این فیلم در این باره موفق است و در ایفای آن از مردم کمک گرفته که از هر نوع قشری شامل خائن، ترسو، دلیر، قهرمان، خنثی در آن ها پیداست. چ فیلم قابل تاملی است. شخصیت های بی مثال و جذابی مثل وصالی و دستمال سرخ ها را رو می کند که قطعا هیجانشان جوانان را بر می انگیزد و تنه به تنه چه گوارا می زنند. چمران و جنگ شهری دارد. روند قصه پردازی صحیحی دارد. نسبتی با روزگار معاصر دارد.
اما با وجود همه ی این زیبایی ها کمبودهایی در شخصیت پردازی آن دیده می شود. مشکل بزرگ آن به سمت محتوای آن، نام بزرگ چمران است. اگر شخصیت نام دیگری داشت کسی متوجه شباهت او به دکتر چمران نمی شد. چمران فیلم نماد یک انسان ممتاز است نه فردی با انگیزه های روانی چمران. برای معرفی چمران از چند دیالوگ کلیشه ای استفاده شده و در بیشتر مواقع تصمیم گیری مشخصی ندارد. کم می آورد و در مقابل خطر افتادن زن و بچه ها زبانش کوتاه است. شخصیت او به عنوان یک چریک عارف و متفکر تا حد بسیاری در نیامده. استاد جنگ های چریکی و استراتژی و تاکتیک چریکی نیست. در مقابل حرکات دشمن تأخیر دارد. همچنین عرفان او را به درستی نشان نداده اند. فقط یک صحنه عبادت کافی نیست. خلوت ندارد. مساله این است که درباره یک شخصیت بسیار مهم و مانده در تاریخ حرف زدن بدون شعار ندادن و خصوصی و شخصی نکردن داستان سخت است. قطعا فیلمساز به جنبه هایی از شخصیت نزدیک تر است و از جنبه هایی دورتر. اما این توجیه کافی نیست. هم باید یک شخصیت درست و واقعی و چند بعدی در بیاید و هم نگاه فیلمساز به او غایب نباشد. نه اینکه فقط با نگاه فیلم ساز مواجه باشیم. حس کلی شخصیت، خلوت و جلوت اش و دیالکتیک آن مهم است، که در فیلم نیست. و جنگ و صلح. آیا چمران اساسا صلح طلب بوده و قطعا نه سازش کار یا چریک اما عارف؟ اینها دو چیزاند. آیا می شود سیاسی نبود ، اهل جنگ نبود ، عارف نبود و... و درباره همه این ها در یک آدم حرف زد؟
وصالی فیلم هم بدون فکر عمل می کند و گویی بی تجربه است. برای فلاح هم جدی کار نشده.
شخصیت موثر دیگر در این بستر هانا است. او نمایش یک ترسو است. حفظ وضعیت موجود هدف غایی اوست. توانایی مرزبندی و شهامت دل بریدن ندارد. انتخاب یک زن برای این شخصیت ریسک بزرگی بوده است اما ارتباط تاریخی زن و زمین کمک بزرگی به این نقش کرده است. هانا تصویر سازش و تسلیم، فرار و حقارت است. جالب است که ضعف اش را با پزهای توجیه گرانه ای می پوشاند: “من نمی توانم جان کسی را بگیرم” “تو وظیفه ات رو انجام دادی” “گوله بندازی گوله میندازند” و. ..و چه کسی می تواند انکار کند که جنگ با وجود آنکه شهید و شهید پرور کم ندارد ولی ترسو و توجیه گر هم زیاد دارد.
عدهای معتقدند نام فیلم، یادآور نام چه گوارا است و سازنده با این کار قصد داشته تا میان چمران و چهگوارا قیاس کند.
خلاصه فیلم:
همزمان با بحران شهر پاوه در مرداد ماه ۱۳۵۸، دکتر مصطفی چمران به عنوان معاون دولت موقت در امور انقلاب به همراه سرتیپ فلاحی فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش وارد شهر پاوه می شوند تا به اوضاع و امور سرکشی نمایند. در این میان گروه اصغر وصالی به عنوان فرمانده نیروهای مردمی تنها مدافعین شهر پاوه محسوب می شوند. این فیلم روایت ۴۸ ساعت از زندگی دکتر مصطفی چمران در غائله محاصره شهر پاوه توسط نیروهای ضدانقلاب است.
این فیلم، فیلمی کار شده و پخته است. بدون شک یکی از بهترین فیلم های سینمای ایران در چند سال اخیر است. فیلم چ صاحب فیلمبرداری عالی و جلوههای ویژه ی تماشایی و نمونه هایی از فضاسازی های قابل توجه و سینمایی است. چرخش های داستانی مناسب و شخصیت های به جایی دارد. همچنین لحن محافظه کارانه ای ندارد. صحنه ی سقوط هلیکوپتر در سینمای ایران بی نظیر است و یکی از تأثیر گذارترین صحنه هاست. به خصوص لحظه ای که صورت سیروان از روبه روی هانا می گذرد. همچنین اولین اسلحه گرفتن چمران در موقعیت بیمارستان خیلی حرفه ای و دارای فیلمبرداری عالیست. یکی از دیگر ارزش ها و نقاط قوت فیلم تصویر کشیدن موقعیت شهر پاوه است. ماجرای تلخ سقوط یک شهر ظرفیت های زیبایی برای قصه پردازی به وجود می آورد. پیش روی سنگر به سنگر دشمن و ناامیدی در چشمان مردم به همراه امیدهایی که ناگهان ایجاد می شود، مانند هلیکوپتر هایی که به سمت آن ها می آید ولی خبری از نیروی انسانی در آن ها نیست، فضای غبار آلود دشمنی و دوستی، درگیری نیروهای خودی با هم از شرایط طبیعی جنگ شهری اند. این فیلم در این باره موفق است و در ایفای آن از مردم کمک گرفته که از هر نوع قشری شامل خائن، ترسو، دلیر، قهرمان، خنثی در آن ها پیداست. چ فیلم قابل تاملی است. شخصیت های بی مثال و جذابی مثل وصالی و دستمال سرخ ها را رو می کند که قطعا هیجانشان جوانان را بر می انگیزد و تنه به تنه چه گوارا می زنند. چمران و جنگ شهری دارد. روند قصه پردازی صحیحی دارد. نسبتی با روزگار معاصر دارد.
اما با وجود همه ی این زیبایی ها کمبودهایی در شخصیت پردازی آن دیده می شود. مشکل بزرگ آن به سمت محتوای آن، نام بزرگ چمران است. اگر شخصیت نام دیگری داشت کسی متوجه شباهت او به دکتر چمران نمی شد. چمران فیلم نماد یک انسان ممتاز است نه فردی با انگیزه های روانی چمران. برای معرفی چمران از چند دیالوگ کلیشه ای استفاده شده و در بیشتر مواقع تصمیم گیری مشخصی ندارد. کم می آورد و در مقابل خطر افتادن زن و بچه ها زبانش کوتاه است. شخصیت او به عنوان یک چریک عارف و متفکر تا حد بسیاری در نیامده. استاد جنگ های چریکی و استراتژی و تاکتیک چریکی نیست. در مقابل حرکات دشمن تأخیر دارد. همچنین عرفان او را به درستی نشان نداده اند. فقط یک صحنه عبادت کافی نیست. خلوت ندارد. مساله این است که درباره یک شخصیت بسیار مهم و مانده در تاریخ حرف زدن بدون شعار ندادن و خصوصی و شخصی نکردن داستان سخت است. قطعا فیلمساز به جنبه هایی از شخصیت نزدیک تر است و از جنبه هایی دورتر. اما این توجیه کافی نیست. هم باید یک شخصیت درست و واقعی و چند بعدی در بیاید و هم نگاه فیلمساز به او غایب نباشد. نه اینکه فقط با نگاه فیلم ساز مواجه باشیم. حس کلی شخصیت، خلوت و جلوت اش و دیالکتیک آن مهم است، که در فیلم نیست. و جنگ و صلح. آیا چمران اساسا صلح طلب بوده و قطعا نه سازش کار یا چریک اما عارف؟ اینها دو چیزاند. آیا می شود سیاسی نبود ، اهل جنگ نبود ، عارف نبود و... و درباره همه این ها در یک آدم حرف زد؟
وصالی فیلم هم بدون فکر عمل می کند و گویی بی تجربه است. برای فلاح هم جدی کار نشده.
شخصیت موثر دیگر در این بستر هانا است. او نمایش یک ترسو است. حفظ وضعیت موجود هدف غایی اوست. توانایی مرزبندی و شهامت دل بریدن ندارد. انتخاب یک زن برای این شخصیت ریسک بزرگی بوده است اما ارتباط تاریخی زن و زمین کمک بزرگی به این نقش کرده است. هانا تصویر سازش و تسلیم، فرار و حقارت است. جالب است که ضعف اش را با پزهای توجیه گرانه ای می پوشاند: “من نمی توانم جان کسی را بگیرم” “تو وظیفه ات رو انجام دادی” “گوله بندازی گوله میندازند” و. ..و چه کسی می تواند انکار کند که جنگ با وجود آنکه شهید و شهید پرور کم ندارد ولی ترسو و توجیه گر هم زیاد دارد.