sir m.h.e
2014/09/14, 19:26
نوشتن برای یه تازه کار سخت ترین کار دنیاس سخت تر از اون چیزی که فکرش رو میکنه. سخت تر از تمام تصوراتش برای من که اینجوری بوده و هست . نمیدونم برای چی امروز شروع کردم به نوشتن شاید به خاطر ناراحتی هایی هست که این روزا دارم نارحتی هایی که منشاش نامعلومه. همیشه اینطوری بودم آدمی عجیب ؛ کسی نه دلیل خنده هاش رو کسی میدونه نه ناراحتی هاش رو کسی که خودش هم دلایلش رو نمیدونه.
امروز قرار نیست داستان بنویسم قرار نیست بخندونم قرار نیست خوش باشم، امروز قراره که واسه دل خودم بنویسم، فقط و فقط خودم، عجیبه ، نه؟! این که آدم واسه خودش بنویسه و توش اینطوری بحث کنه؟ به نظر خنده داره ولی لازمه. شاید اگه کسه دیگه ای اینا رو بخونه فکر کنه دیونه شدم. شاید هم واقعا دیونم کی میدونه؟ آره آقا هادی دیونه ای بیش نیستی دیونه ای با دلبستگی های مسخره، کسی که واقعا باید توی تیمارستان بستری بشه تویی نه اونایی که الان اونجان.
خنده دار به نظر میرسه کسی خودش رو دیونه خطاب کنه اما عجیب نیست اگه کسی مثل من عادت کرده باشه همه چیز رو درون خودش مخفی کنه این یه چیز عادیه براش بارها خودم رو دیوانه خوندم بارها مثل دیوانه ها رفتار کردم و بار ها مایه تمسخر دیگران شدم اماتمسخر هیچ وقت برام مهم نبوده من جوری زندگی میکنم که دوست دارم.
با همه این ها باز هم سخته این گونه ادامه دادن. مایه خنده شدن و دم نزدن. فکر نکنید از این بدم میاد که دیگران به کارام میخندن نه اتفاقا دوس دارم همیشه دیگران رو بخندونم دوس دارم شاد باشن دوس دارم انرژی مثبت به دیگران تزریق کنم اما بعضی وقتا ته میکشم منم آدمم منم دل دارم و باور کنید که منم غم دارم . خیلی روزا شده که از شدت غم توانایی صحبت کردن که هیچ توانایی نفس کشیدن رو از دست میدادم ولی باز خودم رو شاد نشون میدادم اما چه فایده وقتی همه شادن و تو ناراحت اگر کسی هم به ناراحتیم پی میبرد با عوض کردن موضوع دست به سرش میکردم .
با این وجود باز هم وقتایی میشه که کاملا سرریز میشی دیگه تحمل نداری اگه بخوای نگه داری برات عقده میشه عقده ای که توانایی بالایی برای سرطانی شدن داره. آره بعضی وقتا میریزی بیرون اونم نه کاملا فقط یه تیکه ای که دیگه از مرز تحملت گذشته، منتظری یکی از همونایی که هرروز میخندونیشون بهت کمک کنن دلداری بدن اما یهو متوجه میشی که دنیا روسرت خراب شده. کسی که برات مثل یه دوسته به جای کمک کردن زخمت میزنه به جای هم دلی ( که باید به جای همدردی های بیهوده لحاظ بشه ) با هات پرخاش میکنه. به جای این که دستت رو بگیره و بلندت کنه بدتر میزنتت زمین چون حاضر نیست شادی یک ساعتش رو خراب کنه و اصلا فکر نمیکنه این آدم کسی بوده که روز ها خوراک خنده براش حاضر میکرده و این زمین خوردن جوری روت اثر منفی داره که وقتی یکی میخواد واقعا کمکت کنه تو حاضر نیستی کمکش رو قبول کنی چون می ترسی . همین ها باعث میشه که دفعه بعد عقده ای شدن رو به جون بخری دیگه دردات رو مطرح نکنی.
بیاید به هم کمک کنیم اگه می بینیم کسی ناراحته بدتر عذابش ندیم اگه چیزی گفت به دل نگیریم و صبر کنیم که صبر گره اکثر مشکلات رو باز می کنه. آدم ها موقع ناراحتی حرفایی می زنن که توی حالت عادی امکان زدن اونا رو ندارن حرف هایی که بعدا خودشون از زدنشون پشیمون میشن پس یکم مهلت بدیم و شروع نکنیم به زخم زدن ، یکم درک و صبر همه چیز رو درست میکنه و خیلی از کدورت ها رو برطرف میکنه اما چرا ما آدم ها اینجوری رفتار نمی کنیم؟ خودم هم نمیدونم.
اینا رو نوشتن چون مدت هاست دلم گرفته از بی مهری دوستان کسایی که فقط هنگام خنده کنارت هستن و موقع ناراحتی به هیچ وجه تحملت نمیکنن
مخاطب خاصی ندارم دلم هم نمیخواست اینا رو مطرح کنم همونطوری که گفتم وقتی این متن رو شروع کردم هدفم نوشتن فقط برای خودم بود و دلم نمیخواست به اشتراک بزارمش اما حیفم اومد که نزارمشون.
درسته که خیلی مزخرفه و شرمنده از این که وقتتون رو واسه خوندن چرت و پرتام گرفتم ولی حرف دله همیشه اینطوریه.
خوش باشین
تجسم
امروز قرار نیست داستان بنویسم قرار نیست بخندونم قرار نیست خوش باشم، امروز قراره که واسه دل خودم بنویسم، فقط و فقط خودم، عجیبه ، نه؟! این که آدم واسه خودش بنویسه و توش اینطوری بحث کنه؟ به نظر خنده داره ولی لازمه. شاید اگه کسه دیگه ای اینا رو بخونه فکر کنه دیونه شدم. شاید هم واقعا دیونم کی میدونه؟ آره آقا هادی دیونه ای بیش نیستی دیونه ای با دلبستگی های مسخره، کسی که واقعا باید توی تیمارستان بستری بشه تویی نه اونایی که الان اونجان.
خنده دار به نظر میرسه کسی خودش رو دیونه خطاب کنه اما عجیب نیست اگه کسی مثل من عادت کرده باشه همه چیز رو درون خودش مخفی کنه این یه چیز عادیه براش بارها خودم رو دیوانه خوندم بارها مثل دیوانه ها رفتار کردم و بار ها مایه تمسخر دیگران شدم اماتمسخر هیچ وقت برام مهم نبوده من جوری زندگی میکنم که دوست دارم.
با همه این ها باز هم سخته این گونه ادامه دادن. مایه خنده شدن و دم نزدن. فکر نکنید از این بدم میاد که دیگران به کارام میخندن نه اتفاقا دوس دارم همیشه دیگران رو بخندونم دوس دارم شاد باشن دوس دارم انرژی مثبت به دیگران تزریق کنم اما بعضی وقتا ته میکشم منم آدمم منم دل دارم و باور کنید که منم غم دارم . خیلی روزا شده که از شدت غم توانایی صحبت کردن که هیچ توانایی نفس کشیدن رو از دست میدادم ولی باز خودم رو شاد نشون میدادم اما چه فایده وقتی همه شادن و تو ناراحت اگر کسی هم به ناراحتیم پی میبرد با عوض کردن موضوع دست به سرش میکردم .
با این وجود باز هم وقتایی میشه که کاملا سرریز میشی دیگه تحمل نداری اگه بخوای نگه داری برات عقده میشه عقده ای که توانایی بالایی برای سرطانی شدن داره. آره بعضی وقتا میریزی بیرون اونم نه کاملا فقط یه تیکه ای که دیگه از مرز تحملت گذشته، منتظری یکی از همونایی که هرروز میخندونیشون بهت کمک کنن دلداری بدن اما یهو متوجه میشی که دنیا روسرت خراب شده. کسی که برات مثل یه دوسته به جای کمک کردن زخمت میزنه به جای هم دلی ( که باید به جای همدردی های بیهوده لحاظ بشه ) با هات پرخاش میکنه. به جای این که دستت رو بگیره و بلندت کنه بدتر میزنتت زمین چون حاضر نیست شادی یک ساعتش رو خراب کنه و اصلا فکر نمیکنه این آدم کسی بوده که روز ها خوراک خنده براش حاضر میکرده و این زمین خوردن جوری روت اثر منفی داره که وقتی یکی میخواد واقعا کمکت کنه تو حاضر نیستی کمکش رو قبول کنی چون می ترسی . همین ها باعث میشه که دفعه بعد عقده ای شدن رو به جون بخری دیگه دردات رو مطرح نکنی.
بیاید به هم کمک کنیم اگه می بینیم کسی ناراحته بدتر عذابش ندیم اگه چیزی گفت به دل نگیریم و صبر کنیم که صبر گره اکثر مشکلات رو باز می کنه. آدم ها موقع ناراحتی حرفایی می زنن که توی حالت عادی امکان زدن اونا رو ندارن حرف هایی که بعدا خودشون از زدنشون پشیمون میشن پس یکم مهلت بدیم و شروع نکنیم به زخم زدن ، یکم درک و صبر همه چیز رو درست میکنه و خیلی از کدورت ها رو برطرف میکنه اما چرا ما آدم ها اینجوری رفتار نمی کنیم؟ خودم هم نمیدونم.
اینا رو نوشتن چون مدت هاست دلم گرفته از بی مهری دوستان کسایی که فقط هنگام خنده کنارت هستن و موقع ناراحتی به هیچ وجه تحملت نمیکنن
مخاطب خاصی ندارم دلم هم نمیخواست اینا رو مطرح کنم همونطوری که گفتم وقتی این متن رو شروع کردم هدفم نوشتن فقط برای خودم بود و دلم نمیخواست به اشتراک بزارمش اما حیفم اومد که نزارمشون.
درسته که خیلی مزخرفه و شرمنده از این که وقتتون رو واسه خوندن چرت و پرتام گرفتم ولی حرف دله همیشه اینطوریه.
خوش باشین
تجسم