PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شوهر مظلوم



MaRs
2014/08/26, 02:04
«همسرم با غم تنهایی خود خو می کرد»


موقـع بحث هوو لیک هیاهـــــو می کرد!



بسکه با فکـــر و خیالات عبث می خوابید



نصف شب در شکـم آن زنه چاقو می کرد!



وقتی از رایحه ی عشق سخن می گفتم



زود پا می شد و تی شرت مرا بو می کرد



طفلکی مادر مــن آش که می پخت زنم-



معتقد بود در آن جنبـــــــل و جادو می کرد



بهـــر او فاخته می دادم و می دیدم شب



داخل تابـــه به آن سس زده کوکو می کرد!



آخـــــــر برج کــــه هشتم گرو نه می شد



باز از مـــــن طلب ماهــــی و میگو می کرد



فیش دریافتــــــــــی بنده از او مخفی بود



زن همکـــــار ولی دست مـــــرا رو می کرد



دخل یکمـــــــــاه مرا می زد و ظرف یکروز



خـــرج مانیکــــــــور و میزامپلی مو می کرد



گـــــر نمی دادم بــــــا اشک سر مژگانش



آب می زد بــــــــــه ته جیبم و جارو می کرد



هر زنی غیر خودش عنتــــر و اکبیری بود



شخص «جینا...» را تشبیه به «...لولو» می کرد!



مثل آن کارتـــــون از لطف مداد جـــــــادو



بوالعجب شعبده ای بــا چش و ابرو می کرد



دکتر تغذیه ای داشت که ماهی صد چوق



می گرفت از مــــن و تقدیم به یارو می کرد



صد گرم چونکه بر آن اسکلت افزون می شد



عصبی می شد و لعنت بـــه ترازو می کرد



عاقبت هیکل پنجــــــاه و سه کیلویی را



خون دل خورده و پنجــاه و دو کیلو می کرد



حسرت زندگی خواهــــر خود را می خورد



کاو بــــه مچ - تـــا سرآرنج- النگو می کرد



نظـــــــــــر مادرش از هر نظری حجت بود



هر چــــــــه می کرد فقط با نظر او می کرد



بر خلافش اگـــــر آن دم نظری می دادم



لنگــــــه ی کفش نثــــار من هالو می کرد



کاشکی دست بزن داشتم امــا چه کنم



که خدا قسمت او شوهـــــر مظلومی کرد!