PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سیاست



Percy Jackson
2014/08/15, 14:09
خوب در خدمت شما هستیم با یک بحث فلسفی دیگه...شرکت برای عموم ازاده... همه میتونن حرف بزنن به شرطی که ارزشمند باشه حرفشون...و فلسفی (نرین جمله فلسفی در بیارین از خودتونا... منظورم اینه که فکر بشه روش)
خب این بحث راجه به سیاست هستش...نه سیاستی که در جهان وارده و یا ازش الان استفاده میشه...منظور معنای سیاسته... که ایا سیاست یعنی ظلم یا راهکاری برای برطرف سازی مشکلات یا دربعضی مواقع ازادی؟
قوانین تاپیک
1.اسپم به هیچ عنوان نبینم!
2. هیچ بحث سیاسی ای برقرار نمیشه...ینی حرف از انرژی هسته ای و سلاح و نمیدونم شیوه های کشور های مختلف ممنوع! البته میتونید سیاست های تاریخی مث زمان سزار یا ناپلئون رو بگید...
3. هیچ توهینی در این بحث نمیشه
4. استفاده از نظرات بزرگان سیاست و فلسفه قبوله؛ مث ماکیاولی، فرانسیس بیکن، وزرای قدیمی، پادشاه ها و اینا...
5. البته زیاد بحث رو عمیق نمی کنیم... ینی فقط یه برداشت خیلی کوچیک از سیاست میکنیم و تمومش میکنیم چون زیاد از فرو رفتن درسیاست خوشم نمیاد و مدونم عواقب بدی داره...
6.می تونید عقاید رو نقد کنید اما نباید اونا رو تحمیل کنید.
7. میتونید اگه داستانی در مورد سیاست های قبلی افرادی مثه سیاست مدارایی چون مدیچی ها و سزارها دارید به اشتراک بزارید.
8.همونطور که گفتم بحث فلسفی باشه نه سیاسی!!!
با تشکر شروع کنید :)

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

خوب برای شروع م یه عقیده میزارم تا نقد کنیم...
داشتن صفات خوب چندان مهم نیست. مهم این است که پادشاه فن تظاهر به داشتن این صفات را خوب بلد باشد. حتی از این هم فراتر می‌روم و می‌گویم که اگر او حقیقتاً دارای صفات نیک باشد و به آنها عمل کند به ضررش تمام خواهد شد در حالی که تظاهر به داشتن این گونه صفات نیک برایش سودآور است. مثلاً خیلی خوب است که انسان دلسوز، وفادار، باعاطفه، معتقد به مذهب و درستکار جلوه کند و باطناً هم چنین باشد. اما فکر انسان همیشه باید طوری معقول و مخیر بماند که اگر روزی بکار بردن عکس این صفات لازم شد به راحتی بتواند از خوی اانسانی به خوی حیوانی برگردد و بی‌رحم و بی‌عاطفه و بی‌وفا و بی‌عقیده و نادرست باشد.
نیکولو دی برناردو ماکیاولی -شهریار

خوب من همونطور که گفتم یه جای دیگه البته کمی اصلاح میکنم
این مرد از نظر من یکی از بزرگترین انسان های جهان بوده...شاید بخاطر اینکه حتی اگه بدنام شده باشه ولی در اصل کل حکومت های جهان دارن به شکل ناپیدایی از همین جمله پیروی میکنن... شاید همه سیاست مدارا اینجوری نباشن ولی خیلیاشون به همین فکرن و حتی میتونم بگم فراتر از این فکر میکنن...کسایی که جنگ میخوان فقط برای نمایان کردن قدرت...ماکیاولی گفته تظاهر و در صورت نیاز بی رحمی...ولی بعضی ها که حتی خودمم خیلیاشونو نمیشناسم ولی تاثیراتشون رو دارم تو دنیا میبینم اشکارانه بی رحمی و ستم نشون میدن اما چهره درستکاری به خودشون می گیرن...دلمنمی خواد باور کنم این جملشو ولی بخش اگاه ذهنم میگه این جمله درسته اما به شکل کاملا غلطی و بدی توصیف شده...هر چند خودم کاملا با تظاهر مخالفم ولی به نظرم بی رحمی اگه نباشه تعادل بهم میریزه...برای من عدالت اساسه ینی به هم نریختن نظم و نظم به صورت اشکار رفاه میاره...من طرفدار رفاهم ولی گاهی برای صلح باید جنگید!

MaRs
2014/08/15, 14:10
سیاست رکنیه که همه ی انسان ها بهش نیاز دارن تا بتونن گبیم خودشونو از آب بکشن بیرون.
دونوع سیاست داریم.
1- سیاست کثیف
2- سیاست اجباری
سیاست کثیف سیاستیه که شخص برای منافع بیشتر، به کار های کثیفی دست می زند.
سیاست اجباری سیاستی است که فرد مجبور است برای حل کردن مشکلات خود از آن استفاده کند

erestery
2014/08/15, 19:36
برخی از فلاسفه سیاست را علم حکومت بر مملکت می دانند و برخی دیگر، آن را فن و عمل حکومت کردن بر جوامع انسانی دانسته اند؛ اما درهر دو تعریف، یک امر مشترک است و آن این که موضوع سیاست، حکومت است.
حکومت نیز به قدرت سازمان یافته و سازمانهای فرمان دهنده و حافظ تشکل سیاسی جامعه اطلاق می شود.

به سخن دیگر می توان سیاست را علم کشورداری دانست.

فلسفه با سیاست ارتباط بسیار نزدیکی دارد. اساسا تمام حکومت ها از آغاز تا به امروز هر یک بر اساس یک نظام و دیدگاه و مکتب فلسفی به وجود آمده اند؛ و چون این مکاتب فلسفی با هم متفاوت بودند، انواع بیشماری از حکومتها به وجود آمده اند.

بنابراین:

آن بخش از فلسفه را که با سیاست ارتباط داشته و در آن از کاربرد اصول فلسفی در مسائل حکومت و کشورداری بحث می شود، فلسفه سیاسی می نامیم.

sina7843
2014/09/18, 16:41
دوستان سیاست یه علمه خبلی بزرگه فقط کساییه این علمو خوندن می دونن سیاست چیه ولی من از ریشه کلمهی سیاسی می گویم در زمان هخامنشیان یک گروه دقل باز که با قوانین مردمو گول می زدن و هیچ کس دلیلی نداشت تا او نا رو دستگیر کنه یکی از بزرگترین کلکشان به کوروش بود که قرار شد انها یک عدد در ذهنشان در نظر بگیرند کوروش حق داشت ده تا سوال یا حدس بزنه عدد انها سی بود و موروش توانست در دهمین جوابش ان را حدس بزنن ولی این گروه دقل باز از کوروش خواستند تا عدد را بروی کاغذ بنویسد متاسفانه کوروش تمام عدد ها را به حروف می نوشت وقتی این عدد را نوشت ان گروه گفتن این عددی که در ذهنمان بود نبود ما ۳۰ را انتخاب کرده بودیم نه سی را از این به بعد این گروه اسم خودشان را سی یا ۳۰ گذاشتن تا کلمشان به کوروش از یاد نرود