PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : حماسه ی جادو



Ginny
2014/08/10, 23:30
سلام!
دیدم همه نویسنده شدن منم یه ایده به سرم زد و نوشتم!
نویسنده خودمم!
ویراستار هم نگاره (Lady.of.Shades)
داستان درباره ی یه خواهر و برادر به اسم کریستینا(کریس) و کریستوفر ـه که نیچ هستن(جادوگر های آتش) که با جادوگر های یخ که اسمشون رو پیدا نکردن در جنگن.
چون که داستان ها جدا جدا هستن بیشتر بگم اسپویل میشه! اگه کسی تونست خلاصه ییبهتر و پر بار تری بهم بده خبرم کنه لطفاً! تشکرات بسیار!:دی

+اول فکر کردم هر کتاب با یه جادوگر باشه اما قراره هر بخش یه جادوگر باشه(بخش نه فصل! توی هر بخش چند تا فصل هستش(: )
^_^
+کاور توی پی دی اف انگار یکم بد کیفیت شده! به خوشگلی خودتون(:دیدو:)ببخشین!
+چقدر حرف زدم!(|:)
کاور هم کار خودمه که خیلی شدید زشته!:

http://s5.picofile.com/file/8134448592/Cover2.jpg


مقدمه (http://s5.picofile.com/file/8134452368/Saga_Of_Magic_0.pdf.html)

فقط بگم انتقاد پذیرفته نمیشه((: شوخی کردم! اولین داستانمه(نگار هیچی نگو لطفاً!) پس راهنمایی کنید لطفا!
تشکر!

the ship
2014/08/11, 00:08
سلام. جالب بود فقط من به شدت گیج شدم.مگه الان کتاب سه تا شخصیت نداره؟کریستوفر، خواهرش و ریچارد، پس چرا یه جایی میگی برادرش به کریس نگاه کرد؟ برادرش یعنی کریستوفر دیگه، پس نمی تونه خودش به خودش نگاه کنه دیگه، مگه این که من اشتباه فهمیده باشم. بعد همون اولا هم گفتی دهانشان ولی خوب فقط یه نفر اونجا بوده پس میشه دهانش را بسته بودند.
ممنون جالب بود منتظر ادامه.
کاورش عالی نیست ولی بدم نیست چرا انقدر به توانایی خودت شک داری؟ به نظرم خوبه.

ThundeR
2014/08/11, 05:03
کاوره بده؟؟؟ بکشمت؟؟ آخه این کجاش بده نگینک!! خو من که هنوز نخوندم!! برم بخونم؟؟؟ باشه می خونم:دی اما باید بره تو صف خخخخخخ

BOOKBL
2014/08/11, 09:05
کاورش خوبه ( حداقل از کاور مجید بهتره :دی ) ببین مطمئنی نصفه ول نمی کنی ؟ از نصفه ول می کنی بگو من نخونم. اگه نه بگو بخونم.

sir m.h.e
2014/08/11, 09:24
به به خانوم نویسنده
فعلا که خونه نیستم دان کنم
یادم بنداز سه به بعد بیام دان کنم بخونم

ThundeR
2014/08/11, 09:40
کاورش خوبه ( حداقل از کاور مجید بهتره :دی ) ببین مطمئنی نصفه ول نمی کنی ؟ از نصفه ول می کنی بگو من نخونم. اگه نه بگو بخونم.

عکس رو جلد چیتوز هم از سرت زیاده پسر((228))((228)). حالا کاور مزخرف من بماند((3))
((206))((206))((206))

Ginny
2014/08/11, 12:31
سلام. جالب بود فقط من به شدت گیج شدم.مگه الان کتاب سه تا شخصیت نداره؟کریستوفر، خواهرش و ریچارد، پس چرا یه جایی میگی برادرش به کریس نگاه کرد؟ برادرش یعنی کریستوفر دیگه، پس نمی تونه خودش به خودش نگاه کنه دیگه، مگه این که من اشتباه فهمیده باشم. بعد همون اولا هم گفتی دهانشان ولی خوب فقط یه نفر اونجا بوده پس میشه دهانش را بسته بودند.
ممنون جالب بود منتظر ادامه.
کاورش عالی نیست ولی بدم نیست چرا انقدر به توانایی خودت شک داری؟ به نظرم خوبه.
اممم گفتم که. این فصل یه ماجراست و فصلای بعد یه ماجرای دیگه. یعنی کتاب 1 بیشتر از 100 تا شخصیت داره! اما فصل اول تا اینجا همین سه نفر هستن!
اوووم درمورد اون قسمت دهان هم من میخواستم بگم دهان کریستوفر و کریس هر دو تاشون بسته شده بود، اما برای جلوگیری از فوران خشمش کافی نبود و از چشماش هم خشمش مشخص بود. من کلا تو رسوندن منظور ها 0 ـم!:دی
مرسی از اینکه خوندی و وقت برای نقدش گذاشتی(:




- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


کاوره بده؟؟؟ بکشمت؟؟ آخه این کجاش بده نگینک!! خو من که هنوز نخوندم!! برم بخونم؟؟؟ باشه می خونم:دی اما باید بره تو صف خخخخخخ

امممم بد نیست؟:دی برو بخون:دی صف؟ واسه دخترشون صف میذارن؟:دی ملت بابا دارن ما هم بابا داریم |::دیدو::دی


کاورش خوبه ( حداقل از کاور مجید بهتره :دی ) ببین مطمئنی نصفه ول نمی کنی ؟ از نصفه ول می کنی بگو من نخونم. اگه نه بگو بخونم.

قول کامل میشه! ^_^


به به خانوم نویسنده
فعلا که خونه نیستم دان کنم
یادم بنداز سه به بعد بیام دان کنم بخونم

باشه^_^
__
مرسی از نظرات^_^

MaRs
2014/08/11, 12:38
"اطراف را گریست تا نشانه ای از خواهر گمشده اش پیدا کند."
مگه ویراستار نداری همون خط اول غلط داشت
من دیگه علاقه نشون ندادم
گریست = گریه کردن

ThundeR
2014/08/11, 12:44
گریست نه فیلسوف، نگریست.. منظورش نگریست بوده.. ای خداااااااااا

Ginny
2014/08/11, 12:48
"اطراف را گریست تا نشانه ای از خواهر گمشده اش پیدا کند."
مگه ویراستار نداری همون خط اول غلط داشت
من دیگه علاقه نشون ندادم
گریست = گریه کردن

نگریست رو درست کردما! دو تا نگریست بودن که هردو تاشو درستش کردم. واقعا؟|:

sir m.h.e
2014/08/11, 19:26
خوب خوندم
جالب بود
منتظر بقیشم
ولی بهت اسرار نمیکنم تند تند فصل بده
چون میدونم نوشتن چقدر سخته
هروقت رو مودش بودی بنویس و بعد از ویراستاری ارائه بده

HELT
2014/08/21, 18:15
مرسی نگین جان من خوندمش و ایده ی جالبی داره امیدوارم موفق باشی و برای یه نویسنده تازه کار خیلی هم خوبه و هیچ ایراد بزرگی توش نبود مرسی منتظر فصل اولشم!:دیدو:

Ginny
2014/08/21, 18:24
خوب خوندم
جالب بود
منتظر بقیشم
ولی بهت اسرار نمیکنم تند تند فصل بده
چون میدونم نوشتن چقدر سخته
هروقت رو مودش بودی بنویس و بعد از ویراستاری ارائه بده

خوبه یکی نویسنده باشه و داستان یکی دیگرو بخونه ها! درک میکنه!:دی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


خوب خوندم
جالب بود
منتظر بقیشم
ولی بهت اسرار نمیکنم تند تند فصل بده
چون میدونم نوشتن چقدر سخته
هروقت رو مودش بودی بنویس و بعد از ویراستاری ارائه بده

خوبه یکی نویسنده باشه و داستان یکی دیگرو بخونه ها! درک میکنه!:دی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


مرسی نگین جان من خوندمش و ایده ی جالبی داره امیدوارم موفق باشی و برای یه نویسنده تازه کار خیلی هم خوبه و هیچ ایراد بزرگی توش نبود مرسی منتظر فصل اولشم!:دیدو:
تشکر:)
مرسی:دی
فصل فردا میاد احتمالا:):دیدو:

sir m.h.e
2014/08/21, 20:46
خخخخخخخخخخخخخخخ حالا من یه چیزی گفتم
خخخخخخخخخخخخخخ نه خدایش نظر واقعیم رو گفتم
فقط یادت باشه اونقدر فاصله نندازی که خواننده یادش بره داستان چی بود چون یا مجبور میشه از اول بخونه که خیلی رو مخه
یا کلا بیخیالش میشه

abramz
2014/08/22, 08:37
خوب نگین من دارم می خونمش.

بذار وقتی تموم شد، نظرم رو ویرایش می کنم!((110))

M.Mahdi
2014/08/22, 10:19
خوب خوندمش :)

اولا که کاورش خیلی هم خوشگله ( یه نگاهی به کاور مجید بنداز متوجه میشی ((200)) ینی با برهان خلف اثبات میشه((200)) )


درمورد داستان هم اولش گیج شدم ولی آخراش دستم اومد ..... فک کنم از این فضاها دوست داشته باشم ((54))

اشتباه و اینجور چیزا هم ندیدم مگر گرانشی .... چیزه ببخشد ... نگارشی ((200))

در کل خعلی خوب بود ادامه بده ...... ببینیم این ریچارد کیه ((92))

منتظرما ! فصل بعدیو با پشت پیستاژ برام بفرست ((200))

snap
2014/08/22, 15:36
سلام
خسته نباشی، یک راست من برم سر اصلا مطلب که وقت ندارم.
نثرت خوبه، منتهی ایراداتی داری که باعث میشه داستان گیج کننده و مبهم باشه.

اطرافش را گریست!(نگریست)...اطرافش را جستجو کرد.
بهترین عاملی که باعث جذب خواننده میشه روانی و نوع جمله بندی داستان هست.

آنها تمام مکان را با تمام راه هایی که می شناختند بررسی کرده بودند.
آیا جمله بهتری می تونی بنویسی؟

امکان نداشت کسی بتواند با این سرعت بدون مطلع کردن آنها وارد شود و تنها کسی که میتوانست در اتاق بوده باشد ریچارد بود.
این ها نمونه هایی از جملاتی هستند که قطعا میشه بهتر نوشتشون، تنها دقت بیشتری می خوای موقعه نوشتن. این ها ایراداتی هستند که ویرایشگر داستانم باید بهشون گیر بده.
وقتی از روز های خاص مثلا شب اعتدال تابستانی یا اسامی کتاب یا موجودات((البته مثاله)) مثلا نیچ استفاده می کنی نیاز هست همون جا در موردشون توضیح داده بشه. فرض رو باید بر این باید بذاری که کسی در مورد مثلا اعتدال تابستانی اطلاعی نداره. پس توضیحات لازمه. باید از بهترین موقعیت ها برای توضیح اینها استفاده کنی.
از طرفی نوع روایتت که اسم شخصیت ها رو بالا می نویسی کاملا تو ذوق می زنه، نمی دونم کتاب نغمه رو خوندی داستان هایی که هر فصل یا هر بخش یکی از شخصیت ها روایت می کنند.((توجه هر فصل، نه هر نیم صفحه یا یک صفحه)) تصور می کنم بهتر هستش که زاویه دید داستانت رو دانای کل قرار بدی که اینطوری می تونی از دید همه شخصیت ها بنویسی و راحت تر باشی. از طرفی باید روی صحنه پردازی بیشتر دقت کنی، روی بیان احساسات افراد و نحوه پرداخت و شکل گیری شخصیت داستانت باید بیشتر فکر کنی و با صبر و حوصله بنویسی. راستش رو بگم از نظر من شیوه روایت داستانت ایراد داره، یک بار دیگه این مقدمه رو بنویس و سعی کن بهم پیوسته باشه. نه تکه تکه!
یک بار دیگه با فاصله این مقدمه رو بخون، در هر صورت نوشتن تجربه هست باید اینقدر بنویسی تا سبک خاص خودت رو پیدا کنی. پس پیشنهاد می کنم، روی راوی، فضاسازی و همینطور شیوه جمله بندیت فکر کنی و دوباره متن رو بنویسی.
با تشکر