PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : گریگوری راسپوتین( خون اشام واقعی)



MaRs
2014/08/03, 14:37
8592

گریگوری افیمویچ راسپوتین (به روسی: Григо́рий Ефи́мович Распу́тин)، یا گرگوار ایفی‌مویج نووی، راهب ماجراجو و سیاست‌مدار روسی (زاده ۱۸۶۹ - درگذشته ۱۹۱۶) است. وی قدرت و نفوذ عجیبی در نیکلای دوم و همسر او داشت، و در اغلب کارهای درباری دخالت می‌کرد. او توسط سه تن از اشراف روسی در آب خفه شد[۱]. پیش بینی انقلاب روسیه توسط راسپوتین از معروفترین پیش بینی‌ها در تاریخ به حساب می‌آید. عده‌ای از مردم وی را بعنوان یک قدیس شفا بخش و در بین عده‌ای دیگر بعنوان یک موجود شیطان صفت شناخته می‌شود.


اگر من توسط یکی از افراد دربار یا فامیلهای شما (ملکه) بقتل رسیدم، بدانید که شما و خانواده‌تان و کل اهل دربار بیش از ۲ سال زنده نخواهید ماند و به دست مردم روسیه کشته خواهید شد

ورود راسپوتین به دربار روسیه

در دربار تزار نیکولاس دوم امپراتور روسیه، از خاندان رومانف‌ها، تنها شاهزاده پسر که قرار بود پس از مرگ امپراتور جایگزین وی شود به بیماری هموفیلی دچار بود که از مادرش الکساندرا، نوهٔ ملکه ویکتوریا، به وی به ارث رسیده بود. پزشکان دربار و بهترین پزشکان کشور از درمان وی عاجز مانده بودند. شاه نیز از ترس اینکه مردم قطع شدن رشته سلطنتی وی را با مرگ احتمالی تنها وارث تاج و تخت روسیه کبیر متوجه شوند، این موضوع را از افکار عمومی بشدت مخفی نگه می‌داشت.

گریگوری راسپوتین که یک کشیش و راهب فقیر بود که درحال سفر بی هدف بود. وی از طرف هم روستاییانش بخاطر عقاید متفاوتش طرد شده بود.

راسپوتین در اولین روز ورودش به سنت پترزبورگ در کلیسایی حاضر می‌شود و ادعا می‌کند مریم مقدس او را لمس کرده‌است. پدر روحانی آن کلیسا پس از لمس وی ناگهان در مقابلش زانو می‌زند و از همه افراد حاضر در آن کلیسا می‌خواهد از راسپوتین شفاعت بخواهد که بقیه نیز چنین می‌کنند.

راسپوتین در خاطرات خود می‌آورد که

مریم مقدس مرا را لمس کرد و به من گفت که به سنت پترزبورگ (لنینگراد) برو و فرزند امپراتور را شفا ده

کشیش کلیسا که از معدود افرادی بود که از بیماری الکسی با خبر بود و وی مرتباً در بالین الکسی حاضر می‌شد، راسپوتین را بعنوان فردی مقدس به دربار معرفی می‌کند، بدون اینکه از بیماری الکسی به وی خبر دهد. درواقع ملکه روسیه از راسپوتین دعوت می‌کند که به دربار برود. او با صدای خدمتکار وارد کاخ مجلل تزار نیکلای رومانف شد.

راسپوتین کنار تخت ولیعهد نشست. نگاهی به صورت رنجور الکسی کرد. دستش را به دست گرفت، چیزی زیر لب زمزمه کرد و با دست دیگر موهای الکسی را نوازش کرد. لحظه‌ای بعد خونریزی الکسی بند آمد ازین پس بود که راسپوتین جای تمام پزشکان دربار را گرفت.

نظرها در مورد ادعای راسپوتین

عده ی خیلی زیادی از مردم معتقند در دیدارهای او با کشیش راسپوتین کشیش را هیپنوتیزم می کرده‌است.

راسپوتین در دربار روسیه

راسپوتین دائم‌الخمر بود. وی همیشه درحال مصرف مشروبات الکلی بود و از موسیقی کولی‌ها نیز لذت می‌برد.

اوائل وی تنها هر از گاهی به دربار رفت‌وآمد داشت و درباریان وی را به هنگام نیاز از کنار خیابان پیدا می‌کردند. اما پس از چندی راسپوتین جای خود را در دربار باز کرد و از آنجا که درباریان (بخصوص ملکه) آینده تاج و تخت روسیه را از جهت در اختیار قرار گرفتن آن تاج و تخت میان رومانف‌ها در گرو راسپوتین می‌دانستند، راه را برای نفوذ بیشتر وی در سرنوشت روسیه باز کردند. از آنجا که وی از قشر بسیار تهی دست جامعه بود، تقریباً هیچ یک از آداب و رسوم دربار را رعایت نمی‌کرد. در غذا خوردن، لباس پوشیدن، راه رفتن و صحبت کردن طوری بود که شاه به زور و زحمت و به اصرار ملکه حضور وی در دربارش را تحمل می‌کرد.و باعث تغییر در رفتار پسر شاه نیز شده بود.

ملکه پس از چندی خانه‌ای مجلل و زیبا را در اختیار راسپوتین قرار داد، خانه‌ای که بعداً به نوعی شفاعتخانه برای زنان روسیه تبدیل شد. زنان بسیاری از هر سطح و قشر، چه از قشر درباریان و چه از اقشار دیگر، به خانه وی رفت‌وآمد می‌کردند تا وی در مورد مسائلی مانند خیانت همسرانشان پیش بینی‌هایی را انجام دهد (که تمام این پیش بینی‌ها مو به مو درست از آب در می‌آمد) راسپوتین تقریباً تنها مراجعان خانم را قبول می‌کرد.

جنگ جهانی اول

در روز ۲۸ جون ۱۹۱۴، دوک اعظم فراند فردیناند وارث تاج و تخت اتریش-مجارستان توسط یک دانش آموز بوسنیایی صرب به نام گاوریلو پرینسیپ ترور شد. اتریش-مجارستان علیه صربستان اعلام جنگ کردند. قدرتهای دیگر اروپایی نیز به همراه اتریش-مجارستان علیه صربستان که از متحدان رسمی روسیه بود به پا خواستند.

دربار روسیه و اتریش علی‌رغم داشتن نسبت فامیلی با یکدیگر نتوانستند یکدیگر را قانع کنند و این سرآغازی شد برای وقوع جنگ جهانی اول، جنگی که در آن بیش از ۹ میلیون سرباز کشته و میلیونها تن نیز بی خانمان شدند.

روسیه ارتش خوبی داشت و در روزهای اول جنگ خوب پیش می‌رفت، اما وجود اختلاف بین فرماندهان جنگ این روند را تخریب کرد. تا جایی که نگرانی شاه از سقوط دولتش در طی جنگ وی را بر آن داشت تا خود شخصاً در جبهه‌های جنگ حضور یابد، بی اطلاع از اینکه پیش از جنگ، نارضایتی‌های داخلی موجبات سقوط وی را فراهم خواهد آورد. نقش راسپوتین را در جنگ نمی‌توان نادیده گرفت.او از طریق نامه ها ارتش شاه را هدایت می کرد.

نقش راسپوتین در جنگ

از آنجا که خود شاه در دربار حضور نداشت و همسرش اداره امور جنگ را برعهده داشت، و نیز بعلت درست از آب درآمدن تمام پیش گویی‌ها و پیش بینی‌های راسپوتین، ملکه مستقیماً از طریق پیش بینی‌های راسپوتین تاکتیکهای جنگی را به فرماندهان جنگ ابلاغ و آنها را موظف به تبعیت از آنها می‌کرد. به عقیده عده‌ای از مردم راسپوتین که خود از قشری رنجدیده بود، عمداً پیش بینی‌های غلطی انجام می‌داد تا موجبات سقوط حکومت رومانفها را فراهم آورد.

پس از شکستهای پی در پی ارتش روسیه در جنگ، مردم و همچنین درباریان به نفوذ بیش از حد راسپوتین در دربار اعتراض کردند و خواستار اعمال راه حل اساسی در اینباره شدند. آنها حتی در نامه‌ای به ملکه انزجار خود را از این موضوع ابراز کردند که با بی توجهی ملکه روبرو شدند.

ترور راسپوتین

سه شخص سرشناس به نامهای شاهزاده فلیکس یوسوپف (همسر دخترخاله تزار)، ولادیمیر میتروفانوویچ پوریشکوویچ (عضوی از دوما) و دوک اعظم دیمیتر پاولووییچ (پسرخاله تزار)، در طی جلسه‌ای رسمی راسپوتین را خطری جدی برای امنیت روسیه تلقی کردند. آنها در آن جلسه نقشه ترور وی را طراحی کردند و قرار شد شاهزاده فلیکس یوسوپف با استفاده از علاقه راسپوتین به زنها، وی را به بهانه درخواست مداوای همسر مریضش به منزلش بکشاند و با خوراندن سیانور در لای کیک و کلوچه و شراب او را بکشند.

پیش بینی مرگ راسپوتین

گفتنی است مرگ راسپوتین حتی بیشتر از زندگی وی معروف است. در ۳۰ دسامبر ۱۹۱۶ شاهزاده فلیکس از وی می‌خواهد برای مداوای همسر زیبایش به خانه‌اش برود. راسپوتین پس از چند بار امتناع از قبول این درخواست، سرانجام با اصرار زیاد طرف درخواست را می‌پذیرد. پس از آن وی نامه معروفش را می‌نویسد که هم اکنون در موزه ملی سنت پترزبورگ روسیه از آن نگهداری می‌شود. قسمتی از متن نامه مذکور بدین شکل است:

مادر (منظور ملکه می‌باشد)، می‌دانم که مرگ من نزدیک است. امروز آخرین لحظات زندگیم را سپری می‌کنم. اما آگاه باشید. اگر من توسط روستاییان و کولی‌ها و هم قطارانم به قتل رسیدم بدانید که هیچ خطری شما و مردم روسیه را تهدید نمی‌کند، اما اگر من توسط یکی از افراد دربار یا فامیلهای شما بقتل رسیدم، بدانید که شما و خانواده‌تان و کل اهل دربار بیش از ۲ سال زنده نخواهید ماند و به دست مردم روسیه کشته خواهید شد.... دوستتان دارم، پدر گریگوری راسپوتین.

این آخرین پیش بینی راسپوتین بود که کاملاً درست از آب درآمد، درست مثل سایر پیش بینی‌های وی.

مرگ راسپوتین

راسپوتین به خانه شاهزاده فلیکس می‌رود و در زیر زمین خانه وی، در حین انتظار برای دیدن همسر به ظاهر مریض وی (که وی هرگز او را در آن روز نمی‌بیند)، با کیکهاو شراب مسموم شده به سیانور پذیرایی می‌شود. شاهزاده پس از تعارف کیک و شراب به راسپوتین و دیدن اینکه وی همه آنها را خورد، به بالا می‌رود تا مرگ وی را انتظار بکشد. از آنجا که سیانور تنها در کمتر از چند دقیقه انسان را از پای در می‌آورد، شاهزاده فلیکس پس از چند دقیقه به پایین می‌آید، اما در کمال تعجب می‌بیند که راسپوتین از وی تقاضای کیک و شراب بیشتری می‌کند. وی با بالا رفته و با کمک پزشکی که در آنجا بود همه پودر سیانور را در کیک‌ها و گیلاس شراب خالی می‌کند و آنها را به پایین می‌آورد. در کمال تعجب، پس از چند بار درخواست برای کیک شراب مجدد، راسپوتین هنوز زنده بود. شاهزاده فلیکس دیگر تحملش تمام می‌شود و با تپانچه‌اش به قلب راسپوتین نشانه می‌رود و شلیک می‌کند. در این هنگام راسپوتین به زمین افتاده و به ظاهر از پای در می‌آید. شاهزاده فلیکس به بالا می‌رود تا طنابی حاضر کند و با آن بدن راسپوتین را بسته وی را به جایی دیگر انتقال دهد. پس از اینکه وی به پایین می‌آید تا طناب را دور بدن راسپوتین ببندد، ناگهان راسپوتین بلند می‌شود و قصد خفه کردن وی را دارد. به هر زحمتی که شده شاهزاده فلیکس دوباره دو گلوله به راسپوتین شلیک می‌کند و به بالا می‌رود تا دوستانش را صدا کند، اما هنگام بازگشت به همراه دوستانش می‌بیند راسپوتین قبلاً برخاسته و از پله‌های دیگری در سمت دیگر زیر زمین به بالا فرار می‌کند. آنها وی را تا دروازه قصر در آن شب سرد برفی دنبال می‌کنند و وی را در بالای میله‌های آهنی قصر در حالی که قصد افتادن از میله‌ها را در سمت دیگر قصر برای فرار داشته‌است، مجدداً هدف گلوله قرار می‌دهند که اینبار وی از بالای میله‌ها به زمین افتاده و دوباره به ظاهر می‌میرد. شاهزاده فلیکس و دوستانش وی را با طنابی بسته و به بالای پلی می‌برند تا وی را در آبهای نیمه منجمد رودخانه‌ای که از شهر عبور می‌کرده رها کنند. آنها در راه نیز با مقاومت راسپوتین مواجه می‌شوند. تا بالاخره موفق می‌شوند وی را در آب بیندازند، در حالیکه با تعجب شاهد دست و پا زدن راسپوتین در آبها هستند. وی از ترس رسیدن ماموران حکومتی به همراه دوستانش آنجا را ترک می‌کنند و منتظر دیدن کامل مرگ واقعی راسپوتین نمی‌شوند.

فردای آنروز ملکه در حالیکه نامه راسپوتین را که روز قبلش به وی از طرف راسپوتین ارسال شده بود می‌خواند، دریافت که قاتل راسپوتین کسی نیست جز پرینس فلیکس یوسوپف، از خاندان دربار. درست همانگونه که راسپوتین در نامه‌اش پیش بینی کرده بود با انقلاب کبیر روسیه در سالهای ۱۹۱۶ و ۱۹۱۷ به نابودی خاندان رومانوفها انجامید.(در این نوشتار، نویسنده داستان فیلم راسپوتین را بازگو نموده و مطلب سندیت تاریخی ندارد).

پیدا شدن جسد راسپوتین



پس از انجام تحقیقات نهایی، غواص‌ها به درون آب رفتند و جسد یخ زده راسپوتین را بیرون کشیدند. روی تن راسپوتین جای چندین گلوله وضربات متعدد چاقو دیده می‌شد. وظیفه انجام مراحل پزشکی قانونی بر عهده پروفسور کاساروتوف از آکادمی نظامی پزشکی بود. نسخه اصلی صورت جلسه کالبد شکافی نگه داری نشده‌است، و از این رو اطلاعات زیادی در دست نیست.[۲]

سرانجام خاندان رومانوف

در آگوست ۱۹۱۷ تزار و خانواده‌اش به حبس خانگی در منزلی واقع در ۱۵ مایل دورتر از طرف جنوب پتروگراد شدند، جایی که برای مدتی از آنها در برابر انقلاب مردم محافظت می‌شد و راحتی نسبتاً مناسبی در آنجا داشتند، اما با بر سر قدرت آمدن بلشویکها در اکتبر ۱۹۱۷ (تنها چند ماه پس از آن)، نیکولاس (تزار) و همسرش و همچنین یکی از دخترانش به کوچ به خانه‌ای دیگر واقع در یکاترینبورگ مجبور شدند. الکسی به دلیل بیماری اش نتوانست آنها را در این سفر همراهی کند و با خواهرانش الگا، تاتیانا و آناستازیا تا می۱۹۱۸ توبولسک را ترک نگفتند.

خانواده تزار در خانه ایپاتیف در یکاترینبورگ، قلعه نظامی بلشویکی، حبس شدند. در شبی مابین ۱۶ و ۱۷ ژوئیه، نیکولاس (تزار)، الکساندرا (ملکه)، فرزندانش، پزشک دربار، و سه خدمتکارشان راس ساعت ۲:۳۳ دقیقه صبح (نیمه شب) با گلوله قتل‌عام شدند. گفته می‌شود فرمان این قتل‌عام مستقیماً از طرف شخص رئیس نیروهای بلشویک صادر شده بود. ماموران اجرای قتل‌عام، به گریه تزار در آخرین لحظه عمرش اشاره می‌کنند. گفتنی است خواهر و اقوام دیگر تزار و تزارینا نیز پیش از آنها هر یک در زمان و مکان خاصی به قتل رسیده بودند وعده‌ای هم اعتقاد دارند تنها پسر ودختران تزار و مادر وی به فرانسه فرار کرده‌اند.

باورهای مردم درباره راسپوتین

در سال ۱۹۲۰ شخصی در روسیه مدعی دیدن راسپوتین شد و حتی از وی عکس نیز برداشت (با توجه به اینکه امکان مونتاژ عکس در آن زمان تقریباً صفر بوده‌است). عکسهای وی نیز در موزه ملی روسیه در سنت پترزبورگ (لنینگراد) نگهداری می‌شود.

درباره زندگی او کتاب‌های بسیار نوشته شده‌است که در بعضی از آنها راسپوتین منجی تزار معرفی شده و در بعضی وی را باعث فروپاشی سلسله امپراتوری تزاری دانسته‌اند.

در مورد معنی لغت راسپوتین بحث‌های زیادی صورت گرفته‌است اما به نظر نمی‌رسد معنی مشخصی داشته باشد.

راسپوتین معروف به بد مستی‌های مکرر و شرکتش در عیاشیهای جنسی بوده.


شنیده های من

راسپوتین بعد از اینکه توسط سیانور مسموم شد(مقدار بسیار زیاد) هنوز زنده بود و پس از آن وقتی تزار به اتاقش رفت تا کتش را بردارد به او حمله کرد و ظاهراَ در گوشش گفت:« تو پسر خیلی بدی هستی.» و سپس می خواست خفه اش کند که سرباز ها سر رسیدند و با تیر چوبی بهش شلیک کردند اما دوباره بهوش آمد و به گفته ی سرباز ها چشمانش زرد شد. و دوباره به او شلیک کردن و توی قالیچه پیچیدن و با طناب محکمی بستن اما پس از مدتی قالیچه را پیدا کردن که طناب باز شده بود و راسپوتین نبود

خلاصه بیو گرافی:

وی شخصیت روحانی بود که در دربار تزار روسیه نفوذ زیادی پیدا کرد و در امور سیاسی وغیر سیاسی روسیه مداخله نمود. وی با سوئ استفاده از مقام خود اعمال غیر انسانی زیادی انجام داد. داستان عشق بازی های او با زنان متعدد درباری معروف است و به علت همین فسق و فجور عده ای از نجیب زادگان او را به قتل رساندند.