MaRs
2014/07/31, 19:26
8566
روزی گاوچرانی وارد شهری شد که مردم آن از غریبه ها تنفر داشتند و به اذیت ازار آنها بسیار علاقه داشتند. گاوچران به محض ورود خود وارد باری شد و 3 نوشیدنی سفارش داد.
چند نفر از جوانان آن شهر اسب گاوچران را دزدیدند و در مکانی پنهان کردند.
گاوچران که می دانست چه بلایی سر اسبش آوردند، رفت وسط بار و داد زد: وقتی نوشیدنی سومم تموم بشه اگه اسبم سرجاش نباشه همون کاری رو که چندسال پیش در تگزار انجام دادم، انجام میدم.دوس ندارم چنین اتفاقی اینجا بیفته.
مردم از این حرف گاوچران وحشت زده شدند
نوشیدنی اولی را سرش کشید
نوشیدنی دومی را هم به سرعت سرکشید
مردم که از ترس اینکه این گاوچرا تو تگزاز چی کار کرده بود اسبش را تمیز کرده و یک نعل جدید براش گذاشتن و بهش غذا دادن و آوردنش به جای قبلی که بوده.
گاوچران هم با ارامش نوشیدنی سوم خود را تموم کرد.
وقتی می خواست سوار اسب شود، بزرگ اون شهر ازش پرسید:« می تونم بپرسم چند سال پیش تو تگزاز چه اتفاقی افتاد؟
گاوچران با ارامش جواب داد: پول نوشیدنی را حساب کردم و رفتم.
روزی گاوچرانی وارد شهری شد که مردم آن از غریبه ها تنفر داشتند و به اذیت ازار آنها بسیار علاقه داشتند. گاوچران به محض ورود خود وارد باری شد و 3 نوشیدنی سفارش داد.
چند نفر از جوانان آن شهر اسب گاوچران را دزدیدند و در مکانی پنهان کردند.
گاوچران که می دانست چه بلایی سر اسبش آوردند، رفت وسط بار و داد زد: وقتی نوشیدنی سومم تموم بشه اگه اسبم سرجاش نباشه همون کاری رو که چندسال پیش در تگزار انجام دادم، انجام میدم.دوس ندارم چنین اتفاقی اینجا بیفته.
مردم از این حرف گاوچران وحشت زده شدند
نوشیدنی اولی را سرش کشید
نوشیدنی دومی را هم به سرعت سرکشید
مردم که از ترس اینکه این گاوچرا تو تگزاز چی کار کرده بود اسبش را تمیز کرده و یک نعل جدید براش گذاشتن و بهش غذا دادن و آوردنش به جای قبلی که بوده.
گاوچران هم با ارامش نوشیدنی سوم خود را تموم کرد.
وقتی می خواست سوار اسب شود، بزرگ اون شهر ازش پرسید:« می تونم بپرسم چند سال پیش تو تگزاز چه اتفاقی افتاد؟
گاوچران با ارامش جواب داد: پول نوشیدنی را حساب کردم و رفتم.