PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معرفی کتاب رگتایم



MaRs
2014/07/05, 16:45
دکتروف ، رگتایم را در سال ۱۹۷۵ منتشر کرد. ماجرای این رمان در ایالات متحده آمریکا میگذرد می‌گذرد. داستان از سال ۱۹۰۰ شروع می‌شود و با ورود ایالات متحده به جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۷ پایان می‌پذیرد.
درباره ی کتاب:
رگتایم داستان تو در توی سه خانواده است که سرنوشت شان به هم گره می خورد. خانواده اول، یک خانواده سفید پوست که پدر، مادر، بچه، برادر کوچیکه مادر و پدربزرگ آن را تشکیل می دهند. خانواده دوم یک خانواده مهاجر هستند که مامه و تاته و دخترشان را غرق در مشکلات مهاجران آن سال های آمریکا نشان می دهد. خانواده سوم هم یک خانواده سیاه پوست که به شکل عجیبی به خانواده اول پیوند می خورند و بخش اعظمی از داستان را مرد این خانواده یعنی «کولهاس واکر» که یک نوازنده پیانوست به پیش می برد.
در کنار این خانواده ها برخی شخصیت های دیگر هم هستند. مثل «مورگان» که یک سرمایه دار آمریکایی ست یا «اما گلدمن» که یک زن آنارشیست است و یا حتی «فورد» رییس کارخانه اتومبیل سازی فورد و «هری هودینی شعبده باز» که یک تردست و شعبده باز حرفه ای ست و تکه پاره های داستان را به هم پیوند می دهد. داستان بیشتر در نیویورک و حوالی آن اتفاق می افتد و راوی داستان پسر کوچک خانواده و دختر تاته هستند.
دکتروف جایی گفته است : «این جهان برای دروغگو ها ساخته شده و ما نویسندگان، دروغگوهای مادر زادیم. اما مردم باید ما را باور کنند، چون که تنها ماییم که اعلام می کنیم حرفه مان دروغگویی است. پس این یعنی که فقط ما صادق هستیم!»
داستان رگتایم، داستان آمریکای قبل از جنگ جهانی اول است. داستانی که بخشی از تاریخ یک کشور را روایت کرده و آن قدر ماهرانه این کار را کرده که کسی باورش نمی شود که بخش زیادی از آن واقعی نیست !
کولهاس واکر، رگتایم می نوازد که نوعی موسیقی جاز است؛ «نوعی موسیقی که از ترانه های بردگان سیاه پوست آمریکا سرچشمه گرفته. رگ به معنای ژنده و پاره و گسیخته است و تایم به معنای وزن و ضربان موسیقی. نویسنده می خواهد کیفیت پرضربان، گسسته و پیوسته و دردآلود داستانی را که نوشته، به ما گوشزد کند.»
یک سیاه پوست دیگر هم نامش در داستان برده می شود. کسی به اسم «اسکات جاپلین» که رگتایم را اختراع کرده است. او جمله معروفی دارد که می گوید : «این قطعه را تند ننوازید. درست نیست که رگتایم را تند بنوازید.» بهتر است از این توصیه پیروی کنید و رگتایم را به آهستگی بخوانید و از آن لذت ببرید.
رگتایم رمان شلوغی ست. واقعا شلوغ و گاهی پر از سر و صدا و تصاویر زیاد که از هر سو به سمت خواننده هجوم می آورند. البته شلوغی نه به آن معنا که چیزی را در این میانه گم کنید و دیگر پیدایش نکنید. برعکس. همه چیز همواره به موازات هم حرکت می کنند و به مرور به هم می رسند و همه ی این صدا ها و تصویر ها را در ذهن شما به سکوت ممتد بدل می کنند. سکوتی که همواره توی ذهن تان رخنه می کند و درست مثل رگتایم آرام بخش است.