PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : اختصاصی: خاطرات گذشته اما از دست نرفته



صفحه ها : [1] 2

smhmma
2014/06/08, 18:19
سلام و درود


خوب عنوان تاپیک هم عنوانه هم یک تذکر

خاطراتِ گذشته اما از دست نرفته
و
خاطرات گذشته ،اما از دست نرفته


داشتم به تاپیک برگشت پایونیر نگاه می کردم که رفتم توی فکر و به یاد گذشته ها افتادم
یاد خاطراتی که توی نت داشتم افتادم
یاد لحظات شیرینی که با دوستان بودم و فراموششون نمی کنم
دوستانی که شاید هیچوقت چهره اشون رو ندیده باشم
صداشون رو نشنیده باشم
اما دوستان من بودن و خاطره های زیادی ازشون دارم
یادم افتاد به زمانی که توی گروه پایونیر بودم
به اینکه چطور شروع کردم
به اینکه چجوری وابسته شدم
به اینکه چقدر بچه هاشو دوس داشتم و دارم
به خاطرات گذشته
اما از دست نرفته
خاطراتی که هنوز در ذهنم با یاداوریشون لذت می برم
خاطراتی که سال ها زندگی منو در بردارن
خاطره آغازم
و خاطره های خوش
می دونم خیلی ادمای دیگه هم همچین خاطراتی رو دارن
نه تنها از گروه پایونیر
بلکه بچه های قدیمی لایف گیت
بچه های زندگی پیشتاز
همه کسانی که به اینجا تعلق داشتن و دارن
همه خاطرات با ارزشی دارن
خاطره ها خیلی ارزشمندن
این زندگی گذشته ما هست که حال ما رو ساخته
خاطره ها خیلی با ارزشن
این موضوع رو باز کردم
تا بگم
هرکس
هرخاطره ای
از هرجا
از شروع
از پایان
از خوشی
از غم
یا هرچیز دیگه ای داره
اگه دوس داره اینجا با بقیه شریک بشه
برای شروع خودم می گم

نزدیک به آذر سال 91 بود که وقتی داشتم در به در دنبال کتابی می گشتم که بخونم وارد وبلاگ پایونیر شدم
کاور کاراموز رنجر رو که دیدم جدا جذبش شدم
خواستم دانلودش بکنم که گفت باید توی فروم ثبت نام کنم
ثبت نام کردم و دانلود کردم
سریع جلدای اول تا سوم رو خوندم و رسید به جلد چهار که وسط ترجمه بود
خیلی سر می زدم به وبلاگ پایونیر تا ترجمه های جدید رو بگیرم
بعد یه بار به خودم گفتم این ادما دارن برای من رایگان کتاب ترجمه می کنن
خیلی نامردیه من بدون یه تشکر خشک و خالی به خاطر زحماتشون فقط دانلود کنم
دفعه بعد که وارد فروم شدم
تشکر کردم از پایونیر
دفعه بعد با خودم گفتم ایا یه تشکر خشک و خالی برای این زحمتی که داره برای ما می کشه بس بود؟؟
می دونستم خیلی کم بوده
ولی من کاری بلد نبودم که انجام بدم
برای همین گفتم حداقل لبخند بیارم روی لبای کسانی که برامون دارن زحمت می کشن
رفتم توی سایتای مختلف دنبال جوک گشتم
کلی پیدا کردم و اومدم توی فروم و تاپیک جک باز کردم
و جک ها رو کپی پیست کردم
از خودم چیزی انجام نداده بودم
اما حداقل تونسته بودم لبخندی به روی لبای کسانی که داشتن این زحمتو میکشیدن بیارم
یا حداقل تصور من این بود
چندین بار این کارو کردم
یه تعداد از بچه های فروم
مثه محمد مهدی
محمد هادی که الان نیستش
نپتون
ژوپیتر
ازم تشکر کردن
بعضیاشون صمیمانه تشکر کردن
و من برای اولین بار لذتی که از یه خدمت رایگان در ازای قدردانی بود رو چشیدم
واقعا لذت بردم که براشون کاری بکنم
اینجوری شد که فعالیتمو بیشتر و بیشتر کردم
اسم بچه ها رو حفظ شدم
تا حدی شناختمشون
باهاشون دوست شدم
و...این اغاز من بود


دوس دارم هرکدوم از شما دوستان هم یا آغازتون رو بگید یا خاطرات زیباتون رو
سپاس

Paneer
2014/06/08, 18:33
من هم اولین بار تو تیر ماه 92 بود فک کنم .

من سه جلد اول کار آموز رو به نام جنگ آوران جوان خریده بودم و تو اینترنت در به در دنبال جلد های بعدش بودم که فهمیدم اسم اصلیش کارآموز رنجره. اون موقع بود که وارد وبلاگ پایونیر شدم و دیدم که کلی کتاب دیگه هم هست . اون اولا میومدم دانلود می کردم و می رفتم . تا اینکه دیدم فعالیت های زنده ای توش انجام می شه. منم رفتم و شروع کردم به فعالیت. یادمه اولین فعالیتم این بود که با خشم پرسیدم که چطوری آواتار بزارم تا بتونم آواتار بالاییم رو مسخره کنم . اونجا اعظم خانوم یا مهسان خانوم ( همچی حافظه یاری نمی کنه ((200)) ) بهم گفتن و منم یه آواتار از اینترنت گرفتم. دو روز که گذشت من 300 تا پست زده بودم . اون موقع مهدی ( همین مهدی رحیمی ) اومد گفت که آیا انیمیشن ناروتو رو دیدم ؟ و بعدش شروع کردیم به صحبت کردن و اینطوری شد که مهدی اولین دوست من شد که نه تاحالا دیده بودم و نه صداش رو شنیده بودم. بهد کم کم با اعضای دیگه آشنا شدم و وارد مجتمع خدایان شدم و تبدیل به هوراس شدم. یادمه اون روزی که پایونیر می خواست منتقل بشه تمام شب رو نخوابیدم و از ساعت دو بعد از ظهر تا هفت صبح فرداش آنلاین بودم . این همش بخاطر بچه های خوب پایونیری بود.

BOOKBL
2014/06/08, 19:29
من 1 سال پیش بود.
من از کتابناک کارآموز رو دانلود کردم و دیدم منبع پایونیر ( درسته ؟ ) رو نوشته.
فقط دانلود میکردم و یادمه هرقدر زور میزدم تو فروم ثبت نام کنم نمیتونستم. :(
منم وقتی شنیدم ترکیب شدن شد زندگی پیشتاز از خوشحالی بال در اوردم اما حیف دیگه از هیچ جایی نمیتونستم دان کنم چون تو پرتال هم نتونستم ثبت نام کنم. دوباره سر تالار گفتگو موندم و نتونستم.
بعد از مدت ها تونستم تو پرتال ثبت نام کنم. بعد از مدتی تو تالار گفتگو.
الآنم در خدمت شمام و تایپیست شدم. بچه های بدشانسم تموم شد می خوام یه کتاب دیگه بردارم شروع کنم به تایپ.((200))((200))

از وقتی هم آشنا شدم فقط دو بار ذ مرگ شدم : خبر ترکیب شدن با لایف گیت-ارائه لینک کلی کتاب چهارم مجموعه اوراگون.

JuPiTeR
2014/06/08, 19:31
ممنون محمدحسین بابت این تاپیک قشنگ

من یادمه وقتی فیلم پرسی جکسون رو دیدم و فهمیدم از رو کتاب ساختنش رفتم دنبالش گشتم و موقعی که یه فصل از جلد پنجش ترجمه شده بود من وبلاگ رو یافتم(البته اون موقع زهرا سعیدی میزاشت و تو یه وبلاگ جداگونه ولی بچه‌های پرسی3بودن)
اولا فقط تشکر میکردم
بعد دیگه یه مدتی طرف کتاب‌های نتی نرفتم تا یه روز تو افسانه‌ها بودم که کارآموز رو گزاشته بود و وقتی اسم وبلاگ و مترجمش رو دیدم سریع گرفتم و خوندم بعد هم رفتم تو پرسی3 ولی اصلا فعال نبودم
فک کنم بعد از تصادف سمیه بود که کم کم تو نظرات شرکت کردم
من و کیمیا و نازی و سلنا و بقیه بچه‌ها نظرات رو میفرستادیم هوا
من که تازه جذب وبلاگ شده بودم و بعد چن ماه روزی دویست بار چکش میکردم وقتی خبر خدافظی سمیه رو شنیدم خیلی ناراحت شدم چون اون جو صمیمی خراب میشد که مرتضی و نریمان خبر دادن میخوان گروه پایوینر رو تاسیس کنن
ما هم با خوشحالی رفتیم و نظرات اونجا رو به توپ بستیم(ولی مثه قبلا ها نمیشد) همینجور تو کارا دخالت میکردم که یروز مرتضی منو کرد مدیر خخخخخخخخ خیلی تعجب کردم بعد هم برای جبرانش رفتم و فروم رو زدم(قبلا تو وی سی پی بود) اونجا هم موندیم یه مدت ولی همه نمیتونستن عضوش بشن بخاطر همین دنبال یه جایه خوب میگشتیم
یادمه اون موقع سحر خانم(مترجم نغمه)یه فروم داشت خوشم اومد که تو رزبلاگ هم بود و با مشورت با مرتضی نقل مکان کردیم به اونجا و خیلی هم بزرگ‌تر شدیم و بچه‌های بیشتری وجمع صمیمی‌تر شد
خانواده‌امون بزرگ‌تر شد
کم کم دیگه پروژه هم خودم میدادم بیرون و صفحه‌آرایی کردم!
چن بار توسط چندتا سایت بهمون پیشنهاد دادن که باهاشون ادغام بشیم ولی به هیج وجه قبول نمیکردیم تا اینکه سهراب مخ ما رو زد(:دی) و اومدیم و با لایف گیت ادغام شدیم و زندگی پیشتاز رو ساختیم و روز به روز به نظر خودم پیشرفت کردیم
و همچنان با قدرت و افتخار به خانواده‌ای که بزرگ‌تر از همیشه‌اس ادامه می‌دیم...

+نمی‌خواستم چیزی بنویسم ولی نمیشه که روی محمدحسین رو زمین انداخت:دی

shiny
2014/06/08, 19:42
مااامااان چ شروع های باحالی!!((200))
منم بوگویم عایا؟؟ میگویم ولی کسی مسخرم کنه من میدونم و اون!
عاقا من سرم تو کار خودم بود نه اونقد رمان میخوندم نه معتاد اینترنت بودم... یکسره دنبال ورجه وورجه بودم و فکرشم نمیکردم یه زمانی دو سه ساعت یا بیشتر یه جا آرووم بشینم پای نت... اما خدا دوست بد نصیب کسی نکنه((200))
این زهرا هی میومد از شما تعریف میکرد که فلانی چی گفت و من چی گفتم ونمیدونم امتیازم چقدره و اینا... منم اولا که همش میگفتم خو که چی بشه؟ ها ؟؟!!
ولی خوب بعد یه مدت گفتم منم بیام بعضوم ببینم چطوریه... این اولین سایتی بود که توش عضو شدم !!
خلاصه دیگ کم کم اینی شدم که میبینین... سرمو میگیرن پام اینجاس پامو میگیرن سرم اینجاس !!...
اولین آواتارمم زهرا واسم گذاش... اولین کسی هم که واسش پیام دوستی فرستادم آلاوه بود... و خلاصه دیگ با زهرا اتفاقای پت و متی مونو مینوشتیم و ملت میخندیدن ... کار دیگ ای ک بلد نبودیم...
اینم از من ((200))((200))

Sepehr.Dejavou
2014/06/08, 21:05
/////////////////////

Hermion
2014/06/08, 21:24
وای چ تاپیک باحالی!
اممم منم بگم پس
اممممم پاییز سال 91 من دیگه اینقدر هری پاتر رو دور کرده بودم یکم داشتم می ترکیدم...این شد که رفتم دنبال فن فیکشن...یه روز داشتم دنبال فن می گشتم که به این جا برخوردم( حالا دقیقا همین جا نبودم منم نخوردم بهش...ولی حالا دیگه) بعد از یکم گشتن تصمیم گرفتم عضو شم....و اینقدر عجولانه عضو شدم که نام کاربریم هم یه e کم گذاشتم...بعد باز هی میومدم این جا فن دان می کردم....چون نسبت به جاهای دیگه زودتر به چیزی که می خواستم می رسیدم....بعد از مدتی شروع کردم به فعال شدن (یادمه یه زمانی ترول زیاد می ذاشتم.)....مثه زهرا منم اینقدر تعریف کردم که تعدادی از دوست هام هم اومدن عضو شدن...کلا یه مدتی خوش بودم برا خودم و هی می رفتم و میومدم...تا این ابرهای شوم بر سایت لایف گیت سایه انداخت و همه ی اعضا کمی از فعالیتشون کم شد....تا جایی که من تنهایی ترسیدم بیام سایتو مدتی دیگه نیومدم....بعد روزی از روزها من تصمیم گرفتم بیام باز سر بزنم که دیدم اهههههه این جا چ خبره؟؟؟ چ شلوغه!!!!!!! چ همه آدم جدید!!!!! یه چند دقیقه ای گیج می زدم تا بعدش فهمیدم سایتا ادغام شدن....بعد اولین جایی که رفتم به آواتار بالاییت تیکه بنداز بود....خلاصه دیگه دوباره معتاد شدم بیش از پیش....الان هم که در خدمت شمام:دی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

راستی محمد حسین ممنون از این تاپیک فوق العاده((5))

shery
2014/06/08, 21:56
اول در باره ورودم به نت بگم که من اصلا ادم نتی نبودم کلا بدمم میومد اما یه ان دیدم جلد یه کتاب جدید اومده بدجوری حوس کردم بخونش لینکو که باز کردم دیدم اووووووف چه دنیایه چه قد کتابه ترجمه شده
که نخوندم که البته الان به زور چهار خط پیدا میشه جدید باشه وو نخونده اوففف
لبته اشاره مستقیمی بکنم که بنده در سال گزشته ۱ ماه مونده به کنکورم برا اولین بار معتاد نت شدمو مگه میشد دل بکنم از چتو دوستاممممممم.....خخخ دقیقا ۱۵ اردیبهشت بود یادمه چون تولد مامانم بود
خخخخخخخخ در هر حال برا ورودم به پیشتاز بنده از طریق مجید و بود نمیدونم احمد بود که بود یادم نیست با یه سری از بچه هاا تو اسکایپ خل شده بودیدم تا صبح چرتو پرت میگفتیم کم کم با بچه ها اشنا شدم
که امیرم (ژوپی خودمون ) جزشون بود در همان روز ها مثلا یه ۳ الی ۴ ماهی گزشته فک کن کار ما هر شب همینه بعد همه همو میشناسیم از اونجایی که من خیلی تیزم خیلی زود فهمیدم که امیر و نصف بچه ها پیشتازین ((206)) اصلا تحول عظیمی در من رخ داد کلا به خودمم شک کردم ...
خلاصه یه مدت میومدم پرو پرو در باره رنگ خود سایت نظر میدادمو فلان و ثبت نامم نکرده بودم اینقد جزاب بودم من خوب در واقع اون موقع ها تو هیچ فرومی انچنان عضو نبودم اصلا نمیدونستم برا چی باید عضو شد ....
خلاصه یه روز امیر اومد با جدیت و خشونت خیلی قشنگی بهم گفت برو ثبت نام کن بعد بیا بگو این خوبه این بده خخخخخخخ منم ادم شدم همون موقع اومدم ثبت ناموو بعدم که دیگه هیچچچچچ
گرفتار دوستان شدیم رفت ......

AVENJER
2014/06/08, 23:40
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ خخخخخخخخ
دم اقا پولیسه گرم عجب تایپیک باحالیه
من یادمه تابستون 92 تازه با کتابای پرسی جکسون اشنا شده بودم و جلد اولشم از طرفداران فانتزی دان کردم
جلد دومش نصفه بود که دیگه ترجمش نکردن منم یه 3-4 ماه هی میرفتم میومدم منتظر بودم فصل بدن اخرش حوصلم سر رفت رفتم جلد 2 و 3 رو خریدم بعد گفتم برم جلد 4 دان کنم همینجوری تو گوگل سرچ کردم دیدم زده گروه پایونیر.....
خلاصه همینجور هول هولکی عضو شدم و اسمم گزاشتمwwwmmmخخخخخخخخخخخخخ
بعد جلد چهارو پنج و دان کردم و خوندم و بعد از یه مدتی شروع کردم کتابای دیگه رو هم بخونم و کم کم دیگه معتاد شدم به کتابای ترجمه شده پایونیر ........
یه روز همینجوری یه پست زدم برای تشکر که دیدم عجب اینهمه تایپیک هست برم ببینم چیَن که دیدم به چه باحال و شروع به فعالیت کردم......
اونموقع کلا چرت و پلا زیاد میگفتم خخخخخخخخخخخخخخخخخخ
بعدش کم کم دیگهشروع به دوست شدن با بچه ها کردم و با بعضی ها دوست شدم
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
یادمه اون موقع محمد مهدی نام کاربریشو گذاشته بود محمد علی ، محمد علی هم اسم کاربریشو گذاشته بود محمد مهدی خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
وقتی پایونیر لایف شکل گرفت من یه روز هم از همه جا بی خبر بعد از یه چند هفته اومدم تو پایونیر گروپ دیدم اِ چرا کسی نیست!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سپس فهمیدیم قضیه چیه و اومدم اینجا عضو شدم و الان هم که هستیم((200))((79))
__________________________________________________ __________________________________________________ ________________________

اولین جایی که رفتم به آواتار بالاییت تیکه بنداز بود....
ابجی حانیه یادمه اومدی تو تایپیک منم که نمیشناختم همین جوری تیکه مینداختم
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ خخخخ
راستی ایده اون تایپیکو از پایونیر گروپ دزدیدم
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
کسی که اون تایپیکو اونجا زده بود حلال کنه

feel
2014/06/08, 23:49
وای محمد حسین این تاپیک واقعا فوق العاده است. ((58))((58))((58))((58))((58))((87))
دمت گرم به تمام معنا

خب من هم ماجرای خودم رو می گم. فقط یه کم خیلی خیلی طولانیه! اشکال نداره؟ :دی :دی :دی
از اونجایی که همیشه پرحرفم از الان به خودم امیدواری می دم که ایرادی نداره :دی
من نزدیک به دوسال بود که کتاب خوندن رو شروع کرده بودم و تبدیل شده بودم به کرم کتابی که شبانه روز رمان دستشه. (حالا خیلی هم کتاب نبودا! نزدیک سی - سی و پنج که همشون مجموعه ای بودن ) تمام طول روز و شب می شستم کتاب می خوندم دیگه تمام پول هام تموم شده بود و نمی تونستم مادر وپدر گرام رو راضی کنم که برام کتاب بخرن. به همین خاطر دست به دامن نت شدم. - منی که هیچ چیزی از نت نمی دونستم جز سرچ کردن داخل گوگل و جمع کردن مطالب برای تحقیق های مدرسه.
اولین جایی که باهاش آشنا شدم پایونیر بود و تقریبا مثل اکثر افراد با کتاب کاراموز رنجر با پایونیر آشنا شدم. کتاب دانلود می کردم و در سکوت هم پست ها رو می خوندم. به نظرم فضا خیلی صمیمانه بود و اما به خاطر همین صمیمیت بین بچه ها حتی می ترسیدم از پست های اصلی تشکر کنم. :دی :دی
اولین پستی که برام خیلی جذاب بود کیبورد داغ سمیه جان (پایونیر- یعنی ایول به شانس.) بود. اون قدر از این کیبورد خوشم اومده بود که بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم یه پست فرستادم و چند تا سوال پرسیدم و بعدش دیگه فعالیت نکردم تا زمانی که خبر کیبورد شعر رو شنیدم. از همون موقع می خواستم بدونم اسم شاعر چیه؟ دختره یا پسر! البته هنوز هم برام سواله :دی :دی به همین خاطر کیبورد یه کم بیشتر فعالیت کردم نزدیک به دو یا سه تا پست فرستادم و باز هم مرسی از شاعر که وقتی به سوال مشهور توصیف بچه ها با شکلک رسید من رو هم با شکلک توصیف کرد. یعنی اون موقع بال درآورده بودم از شادی و حس می کردم دورا دور عضوی از این سایت شدم.
توی کیبورد لیلی صمیمیت بچه ها رو دیدم و بیشتر سر زدم تا اینکه تقریبا با فاصله ی کم حرف از پست بیاید دور هم باشیم شروع شد. با کلی زحمت خودم رو دقیقا ساعتی که بچه ها قرار گذاشته بودن آنلاین کردم. می خواستم از اول بحث ها باشم و همشون رو بخونم. خیلی می ترسیدم پست بدم. اما زمانی که اعظم گفت حتی افرادی که نمی شناسیم هم خوش آمدن من یه پست سلام فرستادم و بعدش کلی وفور خوش آمد گویی.
خواهر بیچاره ام دیگه سر درد گرفته بود. هر پستی که می خواستم بفرستم رو ده بار باهاش چک می کردم تا ببینم خوبه یا نه. :دی :دی هیچ وقت یادم نمی ره زمانی که تعداد پست هام به ده تا رسید چه قدر خوشحال بودم. ((229))((207))((207))
به جمع تایپیست ها اضافه شدم و فعالیتم رو بیشتر و بیشتر کردم. تا اینکه شدم بچه ها به معنای کلمه شدن خانواده ی من و یه عضو جدا نشدنی از من.
منم تبدیل شده بودم شدم به بچه ی شلوغ و شر که شبانه روز انلاین بود و گزارش دونه دونه ی پست ها رو داشت. به همین خاطر شد که ژوپی من رو پلیس سایت کرد. :دی :دی
برای یه مدت کوتاه خدافظی کردم اما باز هم دلم نمی اومد سایت رو ترک کنم. دوباره یه کم فعالیتم رو بیشتر کردم و همزمان شد با ادغام سایت ها.
بعد از جابه جایی دیدم فضای اینجا خیلی بزرگ تر از چیزی بود که انتظار داشتم یه کم طول کشید تا به اینجا عادت کنم اما الان هم اینجا رو خیلی دوست دارم. ادم هاش رو و دوست هام رو. :دی :دی

:دی :دی

اولین باری هم که وارد گیت لایف شدم خیلی برام جالب بود. فضای سایت خیلی خوب بود. کتاب های خیلی خوبی داشت، بزرگ بود و رنک هاش به نظرم خیلی جذاب بود. خیلی دوست داشتم اینجا هم فعالیت کنم اما دلم نمی خواست اخراج بشم. وقتی هم که قوانین اینجا رو خوندم کلی ترسیدم و بیخیال فرستادن پست شدم و فقط کتاب دانلود می کردم.

ThundeR
2014/06/09, 04:26
یادم میاد اون موقع اصلاً نمی دونستم فانتزی چی بود، حتی یه جلد کتاب هم نخونده بودم؛ دقیقاً یادم نمیاد کی بود... فقط کافی نت رو میشناختم رفتم کافی نت دنبال سوالای امتحانی بگردم اما به سرم زد که در مورد هری پاتر هم اطلاعات کسب کنم، عاقا ما هم زدیم و کتاب هاشو دیدم... کتاب هاش رو خوندم و کمی بعد هم فهمیدم که فن فیکشن هم داره، فن فیکشن تموم شد!!! گفتم چرا دنبال کتاب های دیگه نگردم... برای دنبال کردنشون یه سرچ زدم تا به ترجمه ی کارآموز رسیدم... جلد 1 ش رو خوندم و گفتم وای پسر عجب کتابی... همینجوری دانلود کردم و گشتم وگشتم، تا جایی که یه دانلود کننده ی حرفه ای شدم و جالب اینه که یادم نمیاد تو هیچ کدومشون هم نظر گذاشته باشم( ماشاا... به من:دی ) فکر کنم سه چهار ماه مونده بود به ادغام دو گروه که من تو هر جفتشون عضو شدم؛ اول توی گروه پایونیر و بعدش تو دروازه زندگی. پدرم در میومد تا می خواستم دانلود کنم ... خخخخ.... یه یکی دو ماه بعد از ادغام شروع کردم کم کم به نظر گذاشتن و پست زدن تا اینکه دیگه معتاد اینجا شدم... حالا هم فقط اینجا پست می ذارم و بقیه جاها واسه دانلود می رم..... واقعاً بیشتر خاطرات خوشم از اینجاست... دمتون گرم بچه ها؛ منو معتاد کردید رفت :دی ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــ محمد حسین، مرسی از تاپیک :دی راستش رو بخواید تا الان که این تاپیک رو دیدم اصلاً یاد دو سال گذشته نیوفتادم...شاید چون فضای مجازی بخش بزرگی از زندگی منو(یا شاید هممون رو) به خودش اختصاص داده و بودن در اینجا برام عادت شده... خودم فکر می کردم که قبلاً رو فراموش کردم اما الان که فکر می کنم دقیقه به دقیقش رو یادم میاد...به جز کارآموز مجموعه ی وراثت هم بود که سر جلد چهارمش اعصابم دیگه خورد شده بود.... هی میومدم تو بلاگ اسکای تا ببینم فصل جدیدش تایپ شده بود یانه... البته دنبال کارآموز هم بودم... که می دیدیم نه خییییر( نترسید چون نمی شناختمتون هیچ فحشی نصیبتون نشد :دی ) اما دهن کافی نتیا خدمات :دی !!! چون پول خون باباشون رو می گرفتن... من اون موقع اینترنت نداشتممممم..... فکر کنم اول با امیر تو یکی از تاپیکا بود که صحبت کردم... بعدش تست ترجمه دادم و مرتضی رنک رو بهم داد... یه دو سه تا صحبتم با سهراب رد و بدل کرده و دو سه باری هم با مهدی چت کردیم... +یادم نمیاد کی با فاطمه صحبت کردم :دی بعدش دیگه ماهم شدیم عضو ثابت این خانواده و حالا هم با این حال که بعضی اوقات از درس و زندگی می افتم اما بازم از بودن در اینجا راضیم.... کم کم با پرو بازی هم رسیدیم خدمت کاربرا و امیدوارم تا حالا کسی از من بدل نگرفته باشه :دی چون خیلی به رفتار و تأثیر خودم روی دیگران اهمیت می دم ... به قول یه نفر دمتون دمادم... کی حال و حوصله داره پست منو بخونه... خودممم نمی خونمش :دی

johnsnow
2014/06/09, 07:45
سلام
مرسی محمد حسین جان بابت تاپیک عالیت((110))

خب منم شروع آشناییم از آواخر جلد 1 کارآموز بود که تازه با پرسی 3 آشنا شدم ولی تا اواسط جلد 2 هیچ نظری نمیدادم خب چون طرفدار نغمه بودم و توی وبلاگ خانم مشیری فعالیت میکردم اما بعد کم کم گاها تشکر خشک و خالی میکردم تا اینکه خبر تصادف سمیه جان رو توی وبلاگ دیدم ازون موقع فعالیتم بیشتر شد تا بعد که خبر پایان کار پرسی 3 خیلی ناراحتم کرد ولی بعدش دیدم بچه ها فروم ساختن و یک وبلاگ دیگه راه انداختن و فعالیت همچنان ادامه داره خوشحال شدم و بعد هم کم و بیش میومدم و میرفتم متاسفانه یک مقداری مشغله کاری و زندگی من زیاد شد تا اینکه نتونم زیاد بیام و به سایت خوب و بچه های گلی که داره سر بزنم البته بهونه خوبی نیست چون آدم باید همیشه برای خانوادش وقت داشته باشه پس قول میدم فعالیتمو بزودی بیشتر کنم.((226))

Angel of Death
2014/06/09, 09:07
بلندشو بگم یا کوتاهشو ؟
کوتاهش ، shery (http://forum.pioneer-life.ir/member1048.html) منو با سایت آشنا کرد.
بلندش ، عضو تحریریه سایت بازینما بودم که اونجا هیلتر شد : ( بزرگترین سایت گیم ایران.دبیر تحریریه سایت پی جی بودم با بزرگترین آرشیو گیم که اونم کم کم از بین رفت.بعدش کلا" از نخ گیم (سایت گیم) آمدم بیرون ، رفتم یک سایت انیمه عضو شدم و گذشت یک روز با شهرزاد آشنا شدم :D یکم باهاش کل کل کردم بعدشم اون از من خوشش امد با هم آشنا شدیم ^___^ (آخی مثل این فیلمای عاشقانه) بعدش گفت مجله دارم اینا بخششاشو گفت چیان و اینا ... آهان بعدشم فهمید من تو کاره گیمم و اینا با کلی منت و خواهش ازم خواست بیام بخش گیم مجله رو بگیرم دستم بچرخونم : ( منم دلم به حالش سوخت بیچاره تک و تنها در این دنیایی غریب بی همه کس و بلاه بلاه و از اینطور چیزا :D بعدشم قبول کردم ^___^ الانم بخش گیم مجله دستمه و اولین نقدم رو توی این شماره جدید خواهید دید + اخبار + اگر E3 کامل شه ویژه نامه کامل از اون.
همین دیگه.
الانم دارم از ایران میرم چون می دونم از زمانی که شهرزاد این پست رو بخونه بیشتر از 24 ساعت زنده نخواهم موند.
پس به امید دیدار دوستان ^___^

شاعر
2014/06/09, 10:54
من برای اولین بار که با پرسی 3 آشنا شدم زمانی بود که توی وبلاگ حمید یکتای نازنین که همون خواستگاه دیروز دوران اژدهاست خبر رفتن توی کمای یه مترجم رو شنیدم براش دعا میکردن دلم خیلی گرفت یه پیام دادم و براش آرزوی سلامتی کردم بعدش رفتم دنبال خود سایت اونجاهم خیلی ها دعا میکردن فضای سنگینی بود خلاصه منم پیام گذاشتم بعد از یک مدت پایونیر از کما دراومد جواب بچه ها رو داد و این شد شروع آشنایی من با پایونیر و ترجمه هاش تا امروز خوشحالم با اون وبلاگ آشنا شدم و خوشحالترم که پایونیر حالش خوب شد گاهی غم انگیز ترین آشنایی ها موندگارترین هم میشن ما مهمون دنیای پرسی 3 شدیم و دیگه مث مهمون های کلاه قرمزی موندگار بعدشهم با بچه های گل پرسی اول یک سایت دوستان سفر کردیم و بعدش دنیامون رو با یک سایت دوستانه دیگه شریک شدیم و دل دادیم و قلوه گرفتیم تا شد زندگی پیشتاز و امروز به لطف همون بچه ها پایونیر دوباره برگشته
با آرزوی بهترین ها امیدوارم سرتون رو درد نیاورده باشم همگیتون رو دوست دارم

Dokhtare Ashoob
2014/06/09, 10:58
منم بگم؟؟
خب من نمیدونم کی عضو شدم
خیلی نیس
ولی ذکروخیرتون تو مدرسه زیاد بود
از فاطمه و زهرا
اخرش گفتم بگین این سایت چیه که انقد اونجا لاسین؟!!؟!
و چنین شد ک من اینجا عضو شدم

Prince-of-Persia
2014/06/09, 12:18
خب بزارید نحوه اشنایی با این سایتو و اتفاقات بعدشو بگم
من تو هر دوتا سایت pioneer-group و life-gate عضو بودم. فعالیت چندانی نداشتم...فقط بخواطردانلود کتاب بود.
بعد فهمیدیم که این دو تا سایت یکی شدن هیچی دیگه ما هم خوشال شدیم..............رفتیم بانام کاربری mt4030ثبت نام کردیم ..بازم فعالیت چندانی نداشتم....اولین کسی که باهاش تو این سایت دوست شدم حمزه یاهمون محمد مننظر بود. بعد همینجوری به دوستام اضافه شد و صمیمیت و دوستی ما بیشتر شد ما هم فعالیتمون تو سایت شروع شد...........تو نقد فیلم و سریال درخواست مدیری دادم که قبول شد و ما مدیر ازمایشی شدیم...خیلی خوشحالم که عضوی از این خانواده بزرگ زندگی پیشتازم((110))ممنون

M.A.S.K
2014/06/09, 12:27
والا من یادم نمیاد ولی با یکی از سه یوزر qaz..qwe..shsbs...اومدم...خیلی از این سایت خوشم میومد..منم به وسیله ی رنجر آشنا شدم...ولی خب هیچوقت شرکتی تو بحثا نکردم...فقط دانلود..بچه تخسی بودم

trouble
2014/06/09, 15:13
منم یادمه پارسال بهمن بود فک کنم اومدم اینجا عضو شدم اونم فقط برا دانلود...فقط تو کتاب خونه سیر میکردم....تا اینکه تولینک کلی سفیر کبیرگفته بود برانظر دادن بیاین تالار...منم اون موقع مشغول امتحان دادن بودم...گفتم حالاباشه فرصتش که پیشاومد میرم....فرصتش نوروز بدس اومد....اولین تاپیکی که رفتمم مال سفیر کبیر بود....بدش کم کم هی میومدم......بد دقیقا روز 14اردیبهشت بودکه رفتم تو اسپم سنتروبا اولین کسایی که اشنا شدم زهرا ارگاتلام و لیلا بودن.....بدش کم کم با بقیه اشنا شدم....و دوستامو تو مدرسه دعوت کردم بیان اینجا......که یکیشون ارام جون خودم باشه.....بقیم اومدن ثبت نام کنن.....حالام که در خدمت شماییم.......

ELENOOR
2014/06/09, 15:30
قضیه من را که بیشتر بچه ها می دونن.پس نمی گم دیگه((42))((42))((42))

M.Mahdi
2014/06/09, 15:53
ایول محمد حسین تاپیک خییییییییییییلی محشره و خاطره انگیزیه ! ((110)) منو یاد قدیما انداخت ....... کسایی که دیگه نیستن ........

خوب من ! با اینکه گفتنش خیلی سخته اما این یکی رو مدیون محمد علی هستم !

( محمد علی همکلاسیمه ..... اعضای جدید نمیشناسنش اما اعضای قدیمی باید بشناسنش فعلن یه مدتیه در افق محوه ! تو اون فروم یه کاری کرد که تا آخر تابستون هردومون زجر کشیدیم ! با اسم محمد مهدی تو فروم ثبت نام کرد منم به ناچار با اسم محمد علی ثبت نام کردم ! عاقا تا آخر تابستون هرکی تازه میومد منو نمیشناخت به من میگفت محمد علی ! ( چه توهینی از این بالاتر واقعا ؟؟؟ ) بعد منم یه هفت هشتا شکلک عصبانی میذاشتم و میگفتم من محمد مهدیم و خلاصه به تعداد اعضای فروم داستان اشتباه محمد علی رو توضیح دادم من ! آخه من جزو تا پسترا و تاپ تشکر شده ها بودم نمیشد از اول ثبت نام کنم ! حالا محمد علی از شنبه میاد میبینیدش ! همین اول سال تحصیلی شد تاپ پستر .... اون موقع کع سایت تازه وا شده بود ولی فک کنم نصف پستاش به علت اسپم پاک شده ! اصن برو بچ میگفتن اسپمر اعظم بهش ! )

خوب میگفتم من تا اون موقع فقط هری پاتر خونده بودم ( هرکدومشو به هفت هشت دور ) محمد علی وبلاگ خودشو بهم نشون داد و من فهمیدم که کتابخونه عظیمی هم توی اینترنت وجود داره ! خلاصه تمام وبلاگا و سایتا رو گشت میزدم ... داستان.... دراگون ایج ..... گود لایف و.... تا اینکه محمد علی بهم تلفن زد و گفت پرسی 3 تعطیل شده ! منم گفتم تو اصن بگو پرسی 3 چی هست بعد بگو تعطیل شده ! بعد که فهمید من نمیدونم چیه برام از پروژه هاش تعریف کرد و بعد از ابراز احساسات من درباره تعطیل شدنش گفت پروژه هاش توی وبلاگ گروه پایونیر ادامه داده میشه ! عاقا ما رفتیم تو وبلاگ و همون طور که عادتمه اول کامنتاشو باز کردم ! وقتی دیدم چقدر صمیمانه به کامنتا جواب میدن خیلی خوشم اومد ......... اون موقع تب کتاب گرفته بودم ! فقط کتابو دان میکردم نمیخوندمش ! تا اینکه یه روز کاراموز رنجر رو باز کردم و خوندم و لازم به گفتن نیست که 3 جلدشو تو یه هفته خوندم و اینجا بود که بود که فعالیتمو تو وبلاگ برای خوندن جلد چهارمش شروع کردم !

اون موقع امیر یا ژوپیتر تازه مدیر شده بود یادمه عملا در نقش کانورتر (convertor) بود ! یعنی فرمتای دیگه رو به پی دی اف تبدیل میکرد ! خلاصه اونجا بود که با پایونیر آشنا شدم و فصل به فصل که ترجمه میکرد تشکر میکردم و میخوندم ! توی کامنتا از همه بیشتر خوش میگذشت با ژوپیتر و کاترینا و دوقلو ها و محمد علی صحبت میکردیم و خلاصه خیلی کیف میداد .... تا اینکه توی فروم عضویدم ! فک کنم نفر 14 یا 17 همی بودم که عضو شدم .... اونجا تازه عضو بودم که کیبودر داغ پایونیر شد و منم 5 تا سوال پرسیدم خلاصه اون اولین برخورد مستقیم با پایونیر بود اونجا بود که خیلی از شخصیتش خوشم اومد ! هنوز این عادشتو یادم نمیره که کنار همه اسم ها یه « عزیز » میذاره !
خلاصه اون اولاش تعدادمون خیلی کم بود ! من بودم و محمد حسین و نپتون و محمد ( که در افق محوه الان ) و محمد هادی با کارتینا و مدیران گرامی ! کل اعضای فعال اینا بودن رو دست ما میچرخید فروم اصن ( اعتماد به نفسو ! ) تا اینکه کم کم اعضا ی جدید اومدن ! تا جایی که یادمه اعضای جدید بیشتر دختر بودن ! نه محمد حسین ؟

لیلی اومد که تو کیبورد داغش یه فاجعه ای رخ داد و یکی اومده بود چرت و پرت میگفت مدیران گرامی هم درحال خرخونی بودن تا اینکه امید ... چیزه یعنی مرتضی اومد بنش کرد همه راحت شدیم !

بهاره اومد ... تو تاپیک گفنگوی اعضا با برو بچ دیگه اسم واقعیشو کشف کردیم! سر اون قضیه بود که بهم گفتن شرلوک هلمز ! گرچه اسم اصلیشو من نفهمیدم ! خلاصه پدر ما رو در آور در بهاره تا اسمشو فهمیدیم آخر سرم گفت که این اسم واقعیش نیست ولی تو خونه به این اسم صداش میزنن ! هومم بهاره هم محو شده ولی گویا بعد امتحانات قراره بیاد!

اعظم اومد که سریع از همون اول گروه خواهران رو تشکیل داد ! واقعا اعظم به شادابی فروم کمک زیادی کرد ! دستش درد نکنه

و غزل اومد ! غزل همیشه آن بود تو همه تاپیکا شرکت میکرد و از همه پستا تشکر میکرد ! از پیشگامان سبک تشکر همگانی بود ! در واقع تو فروم با این شکلک شناخته شده بود ((55)) و یه شکلک دیگه که اینجا ندارتش ولی مضمون اونم همین بود ! همیشه انرژی مثبت میداد ! همیشه شاد بود ! و جغد شب بود ! تا اینکه چشممون رو باز کردیم دیدم غزل با اختلاف هزارتایی برترین ارسال کنندست و بیشترین تشکر شده ! که واقعا لایقش بود !

خیلیای دیگه اومدن ولی از اونجا که میدونم از خوندن چشماتون در اومده فقط نام میبرن! دلم برای همشون تنگ شده و فراموششون نمیکنم !
مجدی پلیسه - سجاد - سجاد - پنیر - احمد - نگار - مهسان - آریانا ، حجت ، امیر ( ژوپیتر ) ، فاطمه ( معاون ) - اعظم و............. از همشون تشکر میکنم که خاطرات اون فروم رو برام شیرین کردن !

و از تمام مدیرا هم تشکر میکنم!

____________________________________

خوب وارد عصر جدید سایت میشیم ! قرار شد دو سایت باهم ادغام بشن ! خیلیا مخالف بودن ! یکیش خود من بودم ! من و اون خیلیا میترسیدیم ! میترسیدیم که دیگه نتونیم جو صمیمی مثل اونجا درست کنم ! میترسیدی تو اون فروم از هم دور بشیم ! از اعضای جدید میترسیدیم ! مدت زیادی بود که فقط خودمون بودیم و نمیتونستیم چجوری باید با این همه عضو نا شناخته آشنا بشیم !
البته که یه ذره پیش بینیمون درست در اومد .... فقط یه ذره .... همون طور که بالا گفتم نصف بچه ها مفقود شدن ! خیلیا مدتی بود که میخواستن برن ولی دلشون نمیومد از جمع جدا شن و ادغام دو سایت بهانه ای شد که دل بکنن ! خیلیا حوصله نداشتن دوباره برای برقراری اون جو صمیمی تلاش کنن و رفتن ! آره خودمم یه مدت گم و گور بود تا اینکه محمد حسین و غزل تو یاهو به من گفتن که همه جا میشه صمیمیت به وجود آورد فقط مستلزم فعالیته ! و باید بگم که اشتباه میکردم ! هیچ وقت فک نمیکردم که با اعضای جدید اینقدر احساس راحتی بکنم ! فاطمه ، زهرا ، حانیه ( که منو خیلی یاد غزل میندازه ) ، لیلی ،علیرضا ، مجید ، وحید ، صادق ، محسن ، محمد و بقیه که شاید اسمشون یادم نیاد اینو به من نشون دادن که صمیمت ربطی به فروم نداره ربط به اعضا داره ! از همشون ممنوننم ! ((31))((31))

( چقدر رمانتیک شد ((200)) )


واوووووووووو شرمنده من چقدر حرف زدم ! (5)

Hermion
2014/06/09, 16:10
ایول محمد حسین تاپیک خییییییییییییلی محشره و خاطره انگیزیه ! ((110)) منو یاد قدیما انداخت ....... کسایی که دیگه نیستن ........

خوب من ! با اینکه گفتنش خیلی سخته اما این یکی رو مدیون محمد علی هستم !

( محمد علی همکلاسیمه ..... اعضای جدید نمیشناسنش اما اعضای قدیمی باید بشناسنش فعلن یه مدتیه در افق محوه ! تو اون فروم یه کاری کرد که تا آخر تابستون هردومون زجر کشیدیم ! با اسم محمد مهدی تو فروم ثبت نام کرد منم به ناچار با اسم محمد علی ثبت نام کردم ! عاقا تا آخر تابستون هرکی تازه میومد منو نمیشناخت به من میگفت محمد علی ! ( چه توهینی از این بالاتر واقعا ؟؟؟ ) بعد منم یه هفت هشتا شکلک عصبانی میذاشتم و میگفتم من محمد مهدیم و خلاصه به تعداد اعضای فروم داستان اشتباه محمد علی رو توضیح دادم من ! آخه من جزو تا پسترا و تاپ تشکر شده ها بودم نمیشد از اول ثبت نام کنم ! حالا محمد علی از شنبه میاد میبینیدش ! همین اول سال تحصیلی شد تاپ پستر .... اون موقع کع سایت تازه وا شده بود ولی فک کنم نصف پستاش به علت اسپم پاک شده ! اصن برو بچ میگفتن اسپمر اعظم بهش ! )

خوب میگفتم من تا اون موقع فقط هری پاتر خونده بودم ( هرکدومشو به هفت هشت دور ) محمد علی وبلاگ خودشو بهم نشون داد و من فهمیدم که کتابخونه عظیمی هم توی اینترنت وجود داره ! خلاصه تمام وبلاگا و سایتا رو گشت میزدم ... داستان.... دراگون ایج ..... گود لایف و.... تا اینکه محمد علی بهم تلفن زد و گفت پرسی 3 تعطیل شده ! منم گفتم تو اصن بگو پرسی 3 چی هست بعد بگو تعطیل شده ! بعد که فهمید من نمیدونم چیه برام از پروژه هاش تعریف کرد و بعد از ابراز احساسات من درباره تعطیل شدنش گفت پروژه هاش توی وبلاگ گروه پایونیر ادامه داده میشه ! عاقا ما رفتیم تو وبلاگ و همون طور که عادتمه اول کامنتاشو باز کردم ! وقتی دیدم چقدر صمیمانه به کامنتا جواب میدن خیلی خوشم اومد ......... اون موقع تب کتاب گرفته بودم ! فقط کتابو دان میکردم نمیخوندمش ! تا اینکه یه روز کاراموز رنجر رو باز کردم و خوندم و لازم به گفتن نیست که 3 جلدشو تو یه هفته خوندم و اینجا بود که بود که فعالیتمو تو وبلاگ برای خوندن جلد چهارمش شروع کردم !

اون موقع امیر یا ژوپیتر تازه مدیر شده بود یادمه عملا در نقش کانورتر (convertor) بود ! یعنی فرمتای دیگه رو به پی دی اف تبدیل میکرد ! خلاصه اونجا بود که با پایونیر آشنا شدم و فصل به فصل که ترجمه میکرد تشکر میکردم و میخوندم ! توی کامنتا از همه بیشتر خوش میگذشت با ژوپیتر و کاترینا و دوقلو ها و محمد علی صحبت میکردیم و خلاصه خیلی کیف میداد .... تا اینکه توی فروم عضویدم ! فک کنم نفر 14 یا 17 همی بودم که عضو شدم .... اونجا تازه عضو بودم که کیبودر داغ پایونیر شد و منم 5 تا سوال پرسیدم خلاصه اون اولین برخورد مستقیم با پایونیر بود اونجا بود که خیلی از شخصیتش خوشم اومد ! هنوز این عادشتو یادم نمیره که کنار همه اسم ها یه « عزیز » میذاره !
خلاصه اون اولاش تعدادمون خیلی کم بود ! من بودم و محمد حسین و نپتون و محمد ( که در افق محوه الان ) و محمد هادی با کارتینا و مدیران گرامی ! کل اعضای فعال اینا بودن رو دست ما میچرخید فروم اصن ( اعتماد به نفسو ! ) تا اینکه کم کم اعضا ی جدید اومدن ! تا جایی که یادمه اعضای جدید بیشتر دختر بودن ! نه محمد حسین ؟

لیلی اومد که تو کیبورد داغش یه فاجعه ای رخ داد و یکی اومده بود چرت و پرت میگفت مدیران گرامی هم درحال خرخونی بودن تا اینکه امید ... چیزه یعنی مرتضی اومد بنش کرد همه راحت شدیم !

بهاره اومد ... تو تاپیک گفنگوی اعضا با برو بچ دیگه اسم واقعیشو کشف کردیم! سر اون قضیه بود که بهم گفتن شرلوک هلمز ! گرچه اسم اصلیشو من نفهمیدم ! خلاصه پدر ما رو در آور در بهاره تا اسمشو فهمیدیم آخر سرم گفت که این اسم واقعیش نیست ولی تو خونه به این اسم صداش میزنن ! هومم بهاره هم محو شده ولی گویا بعد امتحانات قراره بیاد!

اعظم اومد که سریع از همون اول گروه خواهران رو تشکیل داد ! واقعا اعظم به شادابی فروم کمک زیادی کرد ! دستش درد نکنه

و غزل اومد ! غزل همیشه آن بود تو همه تاپیکا شرکت میکرد و از همه پستا تشکر میکرد ! از پیشگامان سبک تشکر همگانی بود ! در واقع تو فروم با این شکلک شناخته شده بود ((55)) و یه شکلک دیگه که اینجا ندارتش ولی مضمون اونم همین بود ! همیشه انرژی مثبت میداد ! همیشه شاد بود ! و جغد شب بود ! تا اینکه چشممون رو باز کردیم دیدم غزل با اختلاف هزارتایی برترین ارسال کنندست و بیشترین تشکر شده ! که واقعا لایقش بود !

خیلیای دیگه اومدن ولی از اونجا که میدونم از خوندن چشماتون در اومده فقط نام میبرن! دلم برای همشون تنگ شده و فراموششون نمیکنم !
مجدی پلیسه - سجاد - سجاد - پنیر - احمد - نگار - آریانا ، حجت ، امیر ( ژوپیتر ) ، فاطمه ( معاون ) و............. از همشون تشکر میکنم که خاطرات اون فروم رو برام شیرین کردن !

و از تمام مدیرا هم تشکر میکنم!

____________________________________

خوب وارد عصر جدید سایت میشیم ! قرار شد دو سایت باهم ادغام بشن ! خیلیا مخالف بودن ! یکیش خود من بودم ! من و اون خیلیا میترسیدیم ! میترسیدیم که دیگه نتونیم جو صمیمی مثل اونجا درست کنم ! میترسیدی تو اون فروم از هم دور بشیم ! از اعضای جدید میترسیدیم ! مدت زیادی بود که فقط خودمون بودیم و نمیتونستیم چجوری باید با این همه عضو نا شناخته آشنا بشیم !
البته که یه ذره پیش بینیمون درست در اومد .... فقط یه ذره .... همون طور که بالا گفتم نصف بچه ها مفقود شدن ! خیلیا مدتی بود که میخواستن برن ولی دلشون نمیومد از جمع جدا شن و ادغام دو سایت بهانه ای شد که دل بکنن ! خیلیا حوصله نداشتن دوباره برای برقراری اون جو صمیمی تلاش کنن و رفتن ! آره خودمم یه مدت گم و گور بود تا اینکه محمد حسین و غزل تو یاهو به من گفتن که همه جا میشه صمیمیت به وجود آورد فقط مستلزم فعالیته ! و باید بگم که اشتباه میکردم ! هیچ وقت فک نمیکردم که با اعضای جدید اینقدر احساس راحتی بکنم ! فاطمه ، زهرا ، حانیه ( که منو خیلی یاد غزل میندازه ) ، لیلی ،علیرضا ، مجید ، وحید ، صادق ، محسن ، محمد و بقیه که شاید اسمشون یادم نیاد اینو به من نشون دادن که صمیمت ربطی به فروم نداره ربط به اعضا داره ! از همشون ممنوننم ! ((31))((31))

( چقدر رمانتیک شد ((200)) )


واوووووووووو شرمنده من چقدر حرف زدم ! (5)

وای محمدمهدی با ما فک می کردی نمی تونی ارتباط برقرار کنی؟؟؟؟؟
ما ترس داریم آخه پسر جان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
:دی:دی:دی:دی:دی

در ضمن آره دیگه غزل عممه به اون رفتم:دی

M.Mahdi
2014/06/09, 16:15
وای محمدمهدی با ما فک می کردی نمی تونی ارتباط برقرار کنی؟؟؟؟؟
ما ترس داریم آخه پسر جان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
:دی:دی:دی:دی:دی

در ضمن آره دیگه غزل عممه به اون رفتم:دی

آره دقیقا همین فکر رو میکردم ! با اینکه آدم خیلی اجتماعی بودم !

من که نگفتم ازتون میترسیدم ! از اینکه نصف اعضای قبلی مفقود شده بودن ناراحت بودم ! من کل تابستونو فقط با اون بچه ها بودم و باهاشون مانوس شده بودم و دیگه فک نمیردم بتونم چنین صمیمیتی رو درست کنم به خاطر همین فعالیتم افت کرد ! من دقیقا کی کلمه ترس به کار بردم ؟


عاقا اصن مگه جلسه روانکاویه ؟؟ ((200)) ((200))

گفتم یه نسبتی با هم دارین ! ((200))

عاقا این که اسپم نبود ؟ اینم در راستای خاطرات گذشته بود دیگه !

Hermion
2014/06/09, 16:24
آره دقیقا همین فکر رو میکردم ! با اینکه آدم خیلی اجتماعی بودم !

من که نگفتم ازتون میترسیدم ! از اینکه نصف اعضای قبلی مفقود شده بودن ناراحت بودم ! من کل تابستونو فقط با اون بچه ها بودم و باهاشون مانوس شده بودم و دیگه فک نمیردم بتونم چنین صمیمیتی رو درست کنم به خاطر همین فعالیتم افت کرد ! من دقیقا کی کلمه ترس به کار بردم ؟


عاقا اصن مگه جلسه روانکاویه ؟؟ ((200)) ((200))

گفتم یه نسبتی با هم دارین ! ((200))

عاقا این که اسپم نبود ؟ اینم در راستای خاطرات گذشته بود دیگه !

محمد مهدی قسمت دوم پستتو بخون دقیقا نوشتی

از اعضای جدید می ترسیدم!
خخخخخخخخخخخخخخخ

این جا اسپمرسنتر می باشد

M.Mahdi
2014/06/09, 16:30
محمد مهدی قسمت دوم پستتو بخون دقیقا نوشتی

خخخخخخخخخخخخخخخ

این جا اسپمرسنتر می باشد

خخخخخخخخ راست میگی .... حالا من گفته باشم تو باید منو جلوی 1948 کاربر سایت ضایع کنی ؟؟؟ ((200))

M.A.S.K
2014/06/09, 16:34
چی میشد منم فعالیت داشتم

smhmma
2014/06/09, 17:53
بچه ها اول صمیمانه ازتون تشکر می کنم خیلی لطف دارید
جدی خیلی روحیه گرفتم
ممنون
اقا همه شروع ها رو خوندم
جدا خیلی قشنگ بودن
محمد مهدی یادته قبل از ادغام همه بچه ها اعتراض می کردن بعد یه دفعه م عصبانی شدم و...
اااااه قضیه ی سامی جدا خیلی خیلی بد بود
یادم نمیاد هیچوقت اونقدر توی نت عصبانی شده باشم
جدا اگر دستم می رسید دوس داشتم خاجش می کردم که دیگه از این غلطا نکنه
ولی خوب اونم گذشت
هرچند دردسرش خیلی بعد از رفتنش هم ادامه داشت

بگذریم
کیبورد لیلی جز پایانش جدا از دید من یکی حداقل نقطه ی عطفی در کیبورد ها بود و بشدت جالب بود
خخخخخ
اره یادش بخیر محمد مهدی خیلی جالبه اون اولا تعدادمون کم بود ولی خیلی هم با هم خوب بودیم
بعد دخترا هم که اومدن خیلی بهتر شد
حیف کاترینا و پایونیر رفتن
خخخخخخخخخخخخخخ
اتفاقا محمد پلیسه هم به خاطر تعریفای من اومد توی فروم قبلی
درواقع از قبل کیبورد لیلی عضو شد ولی فعالیت نداشت ولی وقتی اومد خیلی از اونجا خوشش اومد


هی غزل نامرد اونی که گفت ما از هر تازه واردی استقبال می کنیم من بودم(هرچند چن نفر دیگه هم اینو گفتن فک کنم خخخخ)
خخخخخخخخ

خانواده خوبی بودیم
و الان خانواده خوبی شدیم
یادش بخیر

خوب بذارید یه خاطره دیگه بگم
یادمه اون روزا خیلی به فروم وابسته شده بودم
جدا خیلی دوستش داشتم
درواقع خانواده دوم من نبود
خانواده اولم بود
خخخخخخخ
یادمه یکی گفت بیاید کیبورد ها رو دوباره راه بندازیم
فک کنم سلنا بود
محمد هادی خدا بیامرز شد مدیر کیبورد ها و اولین کیبورد شد مال خودش
خخخخخخخخ
من حتی نمی دونستم کیبورد داغ چی هست
خخخخخخخخ
اقا رفتم توی کیبوردش و از ماجرا با خبر شدم و گفتم در راستای فعالیتم دلم می خواد کیبوردشو منفجر کنم
رفتم نشستم سوال طرح کردم
اولیاش معمولی بودن
ولی اون زمان اولین سوالای محمد حسینی طراحی شدن
اخرش دیگه یکمی کم اوردم از کتاب اموزش پیش از ازدواج برای محمد هادی که 19 سالش بود سوال دراوردم
خخخخخخخخخخ
خیلی حال داد
فک کنم یکم قبل از اون ماجرا کیبورد هادی لیلی اومد
شایدم یکم بعدش
لیلی اولین دختر بود از نسلی که بعد شدیم خانواده پایونیر
یادمه توی تاپیک ترجمه کاراموز بود که من ی حرفی زدم
شایدم یکی دیگه یه حرفی زد بعد لیلی اومد تشکر کرد و یه حرفی زد و بعد ما بهش خوش امد گفتیم
درواقع فک کنم خودم بهش خوش امد گفتم و اونم گفت می تونید اسمم لیلیه و کم کم اشنا شدیم باهاش
یادمه همون زمانا پایونیر یه پستی داخل فک کنم همون تاپیک کاراموز داد و از یه سری ادما تشکر کرد
یادمه وقتی نام کاربری خودم رو دیدم که ازش به خاطر فعالیت توی بخش جوک تشکر کرده خیلی خوشال شدم خخخخخخخ
اینقدر مردم به پایونیر احترام می زاشتن و عزت و احترام داشت که یه تشکرش از من که تازه از اونجایی که با نام کاربری بود معلوم بود اسمم رو نمی دونه اینقدر روم تاثیر داشت که کلی خوشال بشم
درواقع حس کردم شاید جدا یکبار هم شده یه جوکی از من خونده و حداقل یکمی از هدف اولیه ی من برای جوک گذاشتن انجام شده
خخخخخخخخ
کلی حرف داشتم ولی همشو یادم رفت
خاطره جالبی نشد و خیلی بهم ناپیوسته بود
ولی ایشالا خاطره بعدی یه خاطره خیلی باحال می گم
خاطره ی اولین سرکاری من
خخخخخخخخ
خیلی باحال بود

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

بچه ها اول صمیمانه ازتون تشکر می کنم خیلی لطف دارید
جدی خیلی روحیه گرفتم
ممنون
اقا همه شروع ها رو خوندم
جدا خیلی قشنگ بودن
محمد مهدی یادته قبل از ادغام همه بچه ها اعتراض می کردن بعد یه دفعه م عصبانی شدم و...
اااااه قضیه ی سامی جدا خیلی خیلی بد بود
یادم نمیاد هیچوقت اونقدر توی نت عصبانی شده باشم
جدا اگر دستم می رسید دوس داشتم خاجش می کردم که دیگه از این غلطا نکنه
ولی خوب اونم گذشت
هرچند دردسرش خیلی بعد از رفتنش هم ادامه داشت

بگذریم
کیبورد لیلی جز پایانش جدا از دید من یکی حداقل نقطه ی عطفی در کیبورد ها بود و بشدت جالب بود
خخخخخ
اره یادش بخیر محمد مهدی خیلی جالبه اون اولا تعدادمون کم بود ولی خیلی هم با هم خوب بودیم
بعد دخترا هم که اومدن خیلی بهتر شد
حیف کاترینا و پایونیر رفتن
خخخخخخخخخخخخخخ
اتفاقا محمد پلیسه هم به خاطر تعریفای من اومد توی فروم قبلی
درواقع از قبل کیبورد لیلی عضو شد ولی فعالیت نداشت ولی وقتی اومد خیلی از اونجا خوشش اومد


هی غزل نامرد اونی که گفت ما از هر تازه واردی استقبال می کنیم من بودم(هرچند چن نفر دیگه هم اینو گفتن فک کنم خخخخ)
خخخخخخخخ

خانواده خوبی بودیم
و الان خانواده خوبی شدیم
یادش بخیر

خوب بذارید یه خاطره دیگه بگم
یادمه اون روزا خیلی به فروم وابسته شده بودم
جدا خیلی دوستش داشتم
درواقع خانواده دوم من نبود
خانواده اولم بود
خخخخخخخ
یادمه یکی گفت بیاید کیبورد ها رو دوباره راه بندازیم
فک کنم سلنا بود
محمد هادی خدا بیامرز شد مدیر کیبورد ها و اولین کیبورد شد مال خودش
خخخخخخخخ
من حتی نمی دونستم کیبورد داغ چی هست
خخخخخخخخ
اقا رفتم توی کیبوردش و از ماجرا با خبر شدم و گفتم در راستای فعالیتم دلم می خواد کیبوردشو منفجر کنم
رفتم نشستم سوال طرح کردم
اولیاش معمولی بودن
ولی اون زمان اولین سوالای محمد حسینی طراحی شدن
اخرش دیگه یکمی کم اوردم از کتاب اموزش پیش از ازدواج برای محمد هادی که 19 سالش بود سوال دراوردم
خخخخخخخخخخ
خیلی حال داد
فک کنم یکم قبل از اون ماجرا کیبورد هادی لیلی اومد
شایدم یکم بعدش
لیلی اولین دختر بود از نسلی که بعد شدیم خانواده پایونیر
یادمه توی تاپیک ترجمه کاراموز بود که من ی حرفی زدم
شایدم یکی دیگه یه حرفی زد بعد لیلی اومد تشکر کرد و یه حرفی زد و بعد ما بهش خوش امد گفتیم
درواقع فک کنم خودم بهش خوش امد گفتم و اونم گفت می تونید اسمم لیلیه و کم کم اشنا شدیم باهاش
یادمه همون زمانا پایونیر یه پستی داخل فک کنم همون تاپیک کاراموز داد و از یه سری ادما تشکر کرد
یادمه وقتی نام کاربری خودم رو دیدم که ازش به خاطر فعالیت توی بخش جوک تشکر کرده خیلی خوشال شدم خخخخخخخ
اینقدر مردم به پایونیر احترام می زاشتن و عزت و احترام داشت که یه تشکرش از من که تازه از اونجایی که با نام کاربری بود معلوم بود اسمم رو نمی دونه اینقدر روم تاثیر داشت که کلی خوشال بشم
درواقع حس کردم شاید جدا یکبار هم شده یه جوکی از من خونده و حداقل یکمی از هدف اولیه ی من برای جوک گذاشتن انجام شده
خخخخخخخخ
کلی حرف داشتم ولی همشو یادم رفت
خاطره جالبی نشد و خیلی بهم ناپیوسته بود
ولی ایشالا خاطره بعدی یه خاطره خیلی باحال می گم
خاطره ی اولین سرکاری من
خخخخخخخخ
خیلی باحال بود

ThundeR
2014/06/09, 17:55
هووووووووووو.... محمد مهدی بترس از من :دی خخخخخخخ.... تا وقتی خود غزل هس چه احتیاج به یادآوری توسط حانیست(توهین نشه بهت خواهر گلم :دی ) :دی ؟

Pioneer
2014/06/09, 18:16
سلام به همگی
از محمد حسین عزیز تشکر می کنم بابت این پست.
خیلی از خاطرات رو به یاد من آورد. خاطرات خیلی شیرین. دوست دارم منم بگم که پرسی 3 چی شد که به دنیا اومد.
به شخصه با این که سنم بیشتر از یه نوجوونه اما به ادبیات و رمانای فانتزی نوجوون خیلی علاقه مندم. یادم میاد وقتی اولین جلد پرسی توی طرفدارای فانتزی ترجمه و ارائه شد از فضای داستان خوشم اومد. بعد از اون سایت نوقلم شروع به ترجمه جلد دوم کرده بود که خیلی بین فصلا فاصله می افتاد. یادم میاد اون روزا کاترینا ( معرف خیلی از پایونیریهاس ((200))) پیله کرد و پایونیر به دنیا اومد. پیله کرد و پرسی 3 رو ایجاد کرد. پایونیر رو مجبور کرد که کتاب 3 پرسی رو ( برای همین بهش می گیم پرسی 3) ترجمه کنه. بعد از اونم نذاشت پایونیر از زیرش در بره و کتاب چهار دنبالش با پیگیری اون و طرفدارا ترجمه شد. سر ترجمه کتاب پنج و اعتراض به کار پایونیر از سمت سایت طرفدارای فانتزی کار رو زهرای عزیزمون به وبلاگ دیگه ای برد و مدیریتش کرد. بچه ها در این بین حتی یه لحظه هم تنها نذاشتنش. کاترینا می دونست که پایونیر دلش نمی آد زهرا رو ناراحت کنه و آخر کوتاه می آد. ترجمه جلد پنجم یه کار گروهی بود با مدیریت زهرا و مشارکت کاترینا. توی این مدت دیگه خیلی ها بودن که عاشق پرسی 3 شده بودن و کارایی که ارائه می داد. بعد از اتمام پرسی موضوع انحلال وبلاگ به وجود اومد که دوباره زهرا کوتاه نیومد. بعد از سه ماه وقفه و شور و مشورت زیاد دو مجموعه در پرسی 3 کلید خورد. مجموعه کارآموز رنجر و 39 سرنخ. هر دو مجموعه مورد علاقه قرار گرفتند و پایونیرا دیگه هر روز در کنار هم بودند و خیلی هم صمیمی شده بودند. تمام سعی وبلاگ در خوش قولی هاش و حفظ کیفیت کار و فاصله نیفتادن بین فصلا بود. مدیریت وبلاگ کار راحتی نبود و بدون وجود بچه های وبلاگ غیرممکن بود. عید سال 91 رو یادم نمی ره. کتاب دوم کارآموز رنجر رو ارائه می کردیم و خیلی بهمون خوش گذشت. بعد از اون اتفاقی که افتاد و جو ناراحت کننده و لطف خدا که شامل من و تمام دوستای پایونیری مون شد. خدا شروع دوباره ای رو بهمون هدیه کرده بود که باید برای سپاس از اون کاری می کردم. در این بین یک بار دیگه بحث انحلال وبلاگ پیش اومد چون واقعاً کارای شخصی من بیش از حدی بود که نمی شد اصول پایونیری رو حفظ کنم. سه جلد اول 39 سرنخ و جلد سوم کارآموز در این مدت ترجمه شدن. و من با خودخواهی تمام روز 29 مرداد به طور رسمی آخرین پست پرسی 3 رو ( علی رغم بی میلی موسس عزیزمون کاترینا و تمامی دوستدارای وبلاگ) ارسال کردم و کاملاً از فضای نت دور شدم. در همون روز بچه های وبلاگ که خیلی بامحبت بودن و دیگه خیلی هاشون از صمیمی ترین اعضای وبلاگ بودن به عنوان هدیه فروم گروه پایونیر رو باز کردند و شروع به فعالیت بی نظیری کردن. بعد از دو ماه و سبک شدن کارای شخصی ام به عنوان یه هدیه به بچه های پایونیر جلد چهارم کارآموز ترجمه شد. در این بین بچه ها فعالتر شدن و خیلی پروژه ها شروع شد و پیش رفت. بعد از اون دوباره اوج مشغله های کاری پیش اومد و واقعاً فکر می کردم که بچه ها نیازی به وجود من ندارن. برای همین دور شدم و از این وادی فاصله گرفتم. رفتم و به دنیای آدم بزرگا وارد شدم. به قطع می گم که هرگز اون طوری که باید بهم خوش نگذشت و همیشه یاد روزای خوب پرسی می افتادم. اون انس و الفت و مهربونی و صمیمیت خالص و ناب. ریحانه عزیز در این بین تصمیم به بازگشایی پرسی 3 گرفتن. و خیلی هم تلاش کرد و واقعاً سعی اش رو کرد اما اونم مشغله های خاص خودش رو داشت. ریحانه عزیز هم جلد اول در میان پنهان شدگان رو شروع کرد که کار دهم وبلاگ بود و مجموعه ای بی نظیره. ترجمه اش هم بی نظیره. در این بین مرتضی و فاطمه و بقیه بچه ها سی و نه سرنخ رو پیش رفتن و نگار هم با قبول ترجمه کارآموز رنجر 7 بچه ها رو خوشحال کرد. بچه های پایونیر شایسته بهترینها هستن. من موقع ادغام سایت و گروه نبودم اما خوشحالم که خانواده ی بزرگی داریم. ترس بچه ها از ادغام رو درک می کنم چون صمیمیت بین بچه های پایونیر رو هیچ جا ندیدم. ما حالا بیش از سه سال می شه که در کنار هم هستیم. هرگز از هم دلگیر نشدیم و احترام و صمیمیت خاص بین ماها چیزی بوده که کمتر جایی تجربه می شه. هر کدوم از اعضای ما که مدتی غایب شدن دووم نیورده و بازگشته ( یکیش خودم ).
تمام کارایی که توی پرسی 3 انجام شد به این هدف بود که مخاطب نوجوون هم بتونه از ادبیات مختص خودش توی فضای نت بهره مند بشه. تمام هدف ما کتابخوونی نوجوون بوده. بچه ها با ادامه این کار به این هدف و رشد و پویایی ادبیات نوجوون خیلی کمک کردن.

خیلی حرف زدم اما دوست دارم حرفی رو که از ته قلب بهش اعتقاد دارم رو در انتهای این نوشتار بیارم.

بچه ها کارتون ستودنیه، خیلی زیاد. http://forum.pioneer-life.ir/images/smilies/1%20%2866%29.gif

ELENOOR
2014/06/09, 19:00
لیلا من امشب برات جزئیات را تا جایی که ذهنم یاری کنه می نویسم.

Leyla
2014/06/09, 19:07
لیلا من امشب برات جزئیات را تا جایی که ذهنم یاری کنه می نویسم.

خوب چرا اینجا می گی برادر؟ :|
لومون دادی رفت...

Hermion
2014/06/09, 19:21
خوب چرا اینجا می گی برادر؟ :|
لومون دادی رفت...

چیو؟؟؟؟؟:suspicious:

Leyla
2014/06/09, 19:24
چیو؟؟؟؟؟:suspicious:

یه رازه! :دی

Fateme
2014/06/09, 21:54
تاپیک باحالیه!
عرضم به حضورتون که نزدیکای تابستون سال 91 بودش. من پس از بازگشت از یک اردوی محترمه حالم بد بود! اصولا گاهی اوقات یه دردیم هست که نمیدونم چه دردمه! اینم از همون مواقع بود! دل و دماغ هیـــچ کاری رو نداشتم، سردم بود و یه دردیم بود که همونطور که گفتم هنوز کسی کشف نکرده چه دردی نام دارد! خلاصه اینکه بهم ریخته بودم!
بعد داشتم تو کتابخونه کامپیوترم میگشتم( یک عدد فولدر دارم به اسم کتابخونه که عقده کتابخونه رو دلم نمونه!) که یهو چشمم افتاد به کارآموز رنجر جلد یک، که نمیدونم چند وقت قبل تر دانلود کرده بودم...البته الان که فکر میکنم به این نتیجه رسیدم که کارآموز رو عید سال 91 از وبلاگ دوست داشتنی فارست(داستان) دانلود کرده بودم و گذاشته بودم بخونمش که فرصت نشده بود. خلاصه ما شروع به خوندن کردیم و حالمان رفته رفته بهتر گشت! تا اینکه تموم شد و من در جستجوی جلدهای بعدی دست به دامان وبلاگ داستان شدم و از اونجا وبلاگ مترجم رو که پرسی سه باشه یافتیدم! بعد رفتم پرسی سه و یادم تو نظرات نازی عنوان کرده بود که فک نمیکنم کسی از من کوچیکتر اینجا باشه! اینجانب اعلام کردم که من هستم! و خلاصه اومدیم تو صحبتا و پایه صحبتا شدیم و کمی بعد تست ترجمه دادیم و دیگه پرسی سه و بچه ها شدن جزو جدا ناپذیر زندگی من!
بعدم که دیگه همه میدونن چی شد!

ELENOOR
2014/06/10, 00:04
خب حالا برسیم به خودم
من از سال 83-84 بود که کتابهای ebook را می خوندم.البته بیشتر اونها به صورت مقاله دانشگاهی یا اینکه کتابهایی مثل بوف کور و کتابهای صادق هدایت و از این

قبیل بودن.چند سال بعد با کتابهای دارن شان آشنا شدم و از طریق وبلاگ دارن شان کتابهای نبرد با شیاطین و سرزمین اشباح و ... را می خوندم.توی خیلی از سایتها

و وبلاگها عضو بودم.مثل دارن شان،98تیا،طرفدارن فانتزی و ... توی چند تا دیگه هم می رفتم مثل نوقلم،داستان،رهگذران،دورا ن اژدها،گودلایف و ... بعد از اینکه برای

مدیران گودلایف اون اتفاق تلخ افتاد(خدا هر دو برادر را رحمت کنه) دیگه کمتر اونجا می رم.یعنی سالی یه بار شاید.

در ضمن از طریق وبلاگ خانم مشیری جلدهای نغمه را پی گیری می کردم که بعد سایت زدن و منم عضو شدم و متاسفانه اون سایت غیر فعال شد(خیلی حیف شد)

از طریق طرفدارن فانتزی با پرسی جکسون آشنا شدم و همانطور که سمیه گفت زیاد در ارائه فصول منظم نبودن.منم داشتم دنبال کتاب پرسی می گشتم که با وبلاگ

پرسی 3 آشنا شدم.فکر کنم یک ماهی مونده به عید بود.سال 90 بود فکر کنم.همینطور کم و بیش نظر می ذاشتم.از بچه های وبلاگ داستان هم بودن.بلک لرد و ...،

بعد یه روز زهرا خانم سعیدی اومد گفت که پایونیر با ماشین تصادف کرده.همه بچه ها واقعا نگران بودن و اومدن کامنت گذاشتن که خوشبختانه خود سمیه خانم اومد و

کلی هم زهرا را دعوا کرد که چرا به بچه ها گفتید و از این حرفها.ولی بعد خودشون هم گفتن واقعا از این همه اظهار محبت خوشحال شدن .بعد از یه مدت هم به من

پیشنهاد ویراستاری برای کارآموز رنجر را دادن.فکر کنم فصل 8 بود.منم انجام دادم.هنوز هم نمی دونم از کارم راضی بودن یا نه.((225))

خلاصه کم و بیش در رکاب بچه ها بودیم تا اینکه اون اتفاق ناگوار برای سمیه خانم افتاد.اونجا بود که تازه فهمیدیم خیلی ها هستن که نگران ایشون هستن و همگی

با هم براشون دعا کردن.خدا هم روی بچه های پاک را زمین نگذاشت و دوست خوبمون را به ما برگردوند.خدا ممنونیم ازت((221))

از حوادث ناگوار هم خداحافظی سمیه خانم بود که همه را ناراحت کرد.اون وقت من دیدم که بچه ها یه گروه تشکیل دادن.رفتم به گروه هم سر زدم،ولی دیدم هر کس

اعلام تمایل به یکی از خانواده هایی که در 9 سرنخ هست می کنه.منم زیاد از این کاهیل بازی خوشم نمی اومد بنابراین عضو نشدم تا اینکه یه مدت بعد سمیه خانم

از طریق یاهو بهم گفت که برو عضو فروم پایونیر بشو.منم گفتم چشم و عضو شدم.کم کم با بچه ها صمیمی شدیم و بعد هم گروهها ادغام شدن و حالا هم در خدمت

شما دوستان هستیم و البته ش.د هم شدم((42))((42))((42))

M.Mahdi
2014/06/10, 00:25
بچه ها اول صمیمانه ازتون تشکر می کنم خیلی لطف دارید
جدی خیلی روحیه گرفتم
ممنون
اقا همه شروع ها رو خوندم
جدا خیلی قشنگ بودن
محمد مهدی یادته قبل از ادغام همه بچه ها اعتراض می کردن بعد یه دفعه م عصبانی شدم و...
اااااه قضیه ی سامی جدا خیلی خیلی بد بود
یادم نمیاد هیچوقت اونقدر توی نت عصبانی شده باشم
جدا اگر دستم می رسید دوس داشتم خاجش می کردم که دیگه از این غلطا نکنه
ولی خوب اونم گذشت
هرچند دردسرش خیلی بعد از رفتنش هم ادامه داشت

بگذریم
کیبورد لیلی جز پایانش جدا از دید من یکی حداقل نقطه ی عطفی در کیبورد ها بود و بشدت جالب بود
خخخخخ
اره یادش بخیر محمد مهدی خیلی جالبه اون اولا تعدادمون کم بود ولی خیلی هم با هم خوب بودیم
بعد دخترا هم که اومدن خیلی بهتر شد
حیف کاترینا و پایونیر رفتن
خخخخخخخخخخخخخخ
اتفاقا محمد پلیسه هم به خاطر تعریفای من اومد توی فروم قبلی
درواقع از قبل کیبورد لیلی عضو شد ولی فعالیت نداشت ولی وقتی اومد خیلی از اونجا خوشش اومد


هی غزل نامرد اونی که گفت ما از هر تازه واردی استقبال می کنیم من بودم(هرچند چن نفر دیگه هم اینو گفتن فک کنم خخخخ)
خخخخخخخخ

خانواده خوبی بودیم
و الان خانواده خوبی شدیم
یادش بخیر

خوب بذارید یه خاطره دیگه بگم
یادمه اون روزا خیلی به فروم وابسته شده بودم
جدا خیلی دوستش داشتم
درواقع خانواده دوم من نبود
خانواده اولم بود
خخخخخخخ
یادمه یکی گفت بیاید کیبورد ها رو دوباره راه بندازیم
فک کنم سلنا بود
محمد هادی خدا بیامرز شد مدیر کیبورد ها و اولین کیبورد شد مال خودش
خخخخخخخخ
من حتی نمی دونستم کیبورد داغ چی هست
خخخخخخخخ
اقا رفتم توی کیبوردش و از ماجرا با خبر شدم و گفتم در راستای فعالیتم دلم می خواد کیبوردشو منفجر کنم
رفتم نشستم سوال طرح کردم
اولیاش معمولی بودن
ولی اون زمان اولین سوالای محمد حسینی طراحی شدن
اخرش دیگه یکمی کم اوردم از کتاب اموزش پیش از ازدواج برای محمد هادی که 19 سالش بود سوال دراوردم
خخخخخخخخخخ
خیلی حال داد
فک کنم یکم قبل از اون ماجرا کیبورد هادی لیلی اومد
شایدم یکم بعدش
لیلی اولین دختر بود از نسلی که بعد شدیم خانواده پایونیر
یادمه توی تاپیک ترجمه کاراموز بود که من ی حرفی زدم
شایدم یکی دیگه یه حرفی زد بعد لیلی اومد تشکر کرد و یه حرفی زد و بعد ما بهش خوش امد گفتیم
درواقع فک کنم خودم بهش خوش امد گفتم و اونم گفت می تونید اسمم لیلیه و کم کم اشنا شدیم باهاش
یادمه همون زمانا پایونیر یه پستی داخل فک کنم همون تاپیک کاراموز داد و از یه سری ادما تشکر کرد
یادمه وقتی نام کاربری خودم رو دیدم که ازش به خاطر فعالیت توی بخش جوک تشکر کرده خیلی خوشال شدم خخخخخخخ
اینقدر مردم به پایونیر احترام می زاشتن و عزت و احترام داشت که یه تشکرش از من که تازه از اونجایی که با نام کاربری بود معلوم بود اسمم رو نمی دونه اینقدر روم تاثیر داشت که کلی خوشال بشم
درواقع حس کردم شاید جدا یکبار هم شده یه جوکی از من خونده و حداقل یکمی از هدف اولیه ی من برای جوک گذاشتن انجام شده
خخخخخخخخ
کلی حرف داشتم ولی همشو یادم رفت
خاطره جالبی نشد و خیلی بهم ناپیوسته بود
ولی ایشالا خاطره بعدی یه خاطره خیلی باحال می گم
خاطره ی اولین سرکاری من
خخخخخخخخ
خیلی باحال بود

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

بچه ها اول صمیمانه ازتون تشکر می کنم خیلی لطف دارید
جدی خیلی روحیه گرفتم
ممنون
اقا همه شروع ها رو خوندم
جدا خیلی قشنگ بودن
محمد مهدی یادته قبل از ادغام همه بچه ها اعتراض می کردن بعد یه دفعه م عصبانی شدم و...
اااااه قضیه ی سامی جدا خیلی خیلی بد بود
یادم نمیاد هیچوقت اونقدر توی نت عصبانی شده باشم
جدا اگر دستم می رسید دوس داشتم خاجش می کردم که دیگه از این غلطا نکنه
ولی خوب اونم گذشت
هرچند دردسرش خیلی بعد از رفتنش هم ادامه داشت

بگذریم
کیبورد لیلی جز پایانش جدا از دید من یکی حداقل نقطه ی عطفی در کیبورد ها بود و بشدت جالب بود
خخخخخ
اره یادش بخیر محمد مهدی خیلی جالبه اون اولا تعدادمون کم بود ولی خیلی هم با هم خوب بودیم
بعد دخترا هم که اومدن خیلی بهتر شد
حیف کاترینا و پایونیر رفتن
خخخخخخخخخخخخخخ
اتفاقا محمد پلیسه هم به خاطر تعریفای من اومد توی فروم قبلی
درواقع از قبل کیبورد لیلی عضو شد ولی فعالیت نداشت ولی وقتی اومد خیلی از اونجا خوشش اومد


هی غزل نامرد اونی که گفت ما از هر تازه واردی استقبال می کنیم من بودم(هرچند چن نفر دیگه هم اینو گفتن فک کنم خخخخ)
خخخخخخخخ

خانواده خوبی بودیم
و الان خانواده خوبی شدیم
یادش بخیر

خوب بذارید یه خاطره دیگه بگم
یادمه اون روزا خیلی به فروم وابسته شده بودم
جدا خیلی دوستش داشتم
درواقع خانواده دوم من نبود
خانواده اولم بود
خخخخخخخ
یادمه یکی گفت بیاید کیبورد ها رو دوباره راه بندازیم
فک کنم سلنا بود
محمد هادی خدا بیامرز شد مدیر کیبورد ها و اولین کیبورد شد مال خودش
خخخخخخخخ
من حتی نمی دونستم کیبورد داغ چی هست
خخخخخخخخ
اقا رفتم توی کیبوردش و از ماجرا با خبر شدم و گفتم در راستای فعالیتم دلم می خواد کیبوردشو منفجر کنم
رفتم نشستم سوال طرح کردم
اولیاش معمولی بودن
ولی اون زمان اولین سوالای محمد حسینی طراحی شدن
اخرش دیگه یکمی کم اوردم از کتاب اموزش پیش از ازدواج برای محمد هادی که 19 سالش بود سوال دراوردم
خخخخخخخخخخ
خیلی حال داد
فک کنم یکم قبل از اون ماجرا کیبورد هادی لیلی اومد
شایدم یکم بعدش
لیلی اولین دختر بود از نسلی که بعد شدیم خانواده پایونیر
یادمه توی تاپیک ترجمه کاراموز بود که من ی حرفی زدم
شایدم یکی دیگه یه حرفی زد بعد لیلی اومد تشکر کرد و یه حرفی زد و بعد ما بهش خوش امد گفتیم
درواقع فک کنم خودم بهش خوش امد گفتم و اونم گفت می تونید اسمم لیلیه و کم کم اشنا شدیم باهاش
یادمه همون زمانا پایونیر یه پستی داخل فک کنم همون تاپیک کاراموز داد و از یه سری ادما تشکر کرد
یادمه وقتی نام کاربری خودم رو دیدم که ازش به خاطر فعالیت توی بخش جوک تشکر کرده خیلی خوشال شدم خخخخخخخ
اینقدر مردم به پایونیر احترام می زاشتن و عزت و احترام داشت که یه تشکرش از من که تازه از اونجایی که با نام کاربری بود معلوم بود اسمم رو نمی دونه اینقدر روم تاثیر داشت که کلی خوشال بشم
درواقع حس کردم شاید جدا یکبار هم شده یه جوکی از من خونده و حداقل یکمی از هدف اولیه ی من برای جوک گذاشتن انجام شده
خخخخخخخخ
کلی حرف داشتم ولی همشو یادم رفت
خاطره جالبی نشد و خیلی بهم ناپیوسته بود
ولی ایشالا خاطره بعدی یه خاطره خیلی باحال می گم
خاطره ی اولین سرکاری من
خخخخخخخخ
خیلی باحال بود


آره سر مخالفت با ادغام خیلی عصبانی شدی با محمد علی چه دعوایی کردی خخخخ

والا اونقدر که سامی تو یه روز مشهور شد ما نو کل دوران فعالیتمون مشهور نشدیم ! ((200))

آره کیبورد لیلی اولین کیبوردی بود که صفحاتش بیش از 15 تا شد !
کیبورد داغ شاعر یادته ؟؟؟ خییییلی باحال بود ! یعنی کیبورد داغ که تموم شد هیچ اطلاعاتی درباره شاعر بهمون افزوده نشده بود !((200)) کیبورد پرت...پریسا هم باحال بود.اخراش داشت از زندگی سیر می شد!!!((200))

آره یادش بخیر سوالات محمد حسینی ! که اولین بار درستشون کردی بعد از محمد هادی تو کیبورد داغ من بد بخت پرسیدی ! آخه منه 14 ساله چه به مسائل ازدواج ؟؟؟؟؟؟

آره یادته ازت پرسیدم اسمت مخفف چیه تو هم هی سرنخ میدادی تا اینکه اسمتو فهمیدم ! واقعا یکی از کسایی که خدارو شکر میکنم دیدمشون تویی ! قبل اینکه تو بیای ژوپیتر بابا بزرگ بود








هووووووووووو.... محمد مهدی بترس از من :دی خخخخخخخ.... تا وقتی خود غزل هس چه احتیاج به یادآوری توسط حانیست(توهین نشه بهت خواهر گلم :دی ) :دی ؟




ای آقا چه غلطی کردم کلمه ترسو به کار بردما ! این ترس نه اون ترس ! :|

nepton
2014/06/10, 01:13
سلام به همگیحوصلم سر رفته بود اومدم ببینم توی سایت چه خبره که این پست رودیدم و شروع کردم به خوندن بعد با خودم گفتم: نپتون تو که خوابت نمی آد لااقل یه چیزی بنویس تا یکم مفید باشی!حالا هم دارم می نویسم و چون با موبایل هستم یکم mp3می نویسم در ضمن به دلیل حافظه ی کمی خرابم احتمالا 99.5 درصد وقایع رو یا فراموش کردم یا اشتباه می گم شما به بزرگواری خودتون ببخشید.من کتاب خوندن رو با مجموعه ی کمیک تن تن شروع کردم و بعد هم با خواندن سرزمین اشباه دارن شان با فانتزی آشنا شدم و بعد از سه چهار سال با e bookآشنا شدم و شروع کردم به جمع آوری کتاب های فانتزی البته از کتاب های چاپی هم غافل نبودم و با پرسی جکسون توی کتاب فروشی آشنا شدم که باعث ایجاد اولین جرقه ی آشنایی من با پرسه3 شد.فکر کنم تا جلد سوم پرسی جکسون رو خریدم و خواندم و برای کسب اطلاعات بیشتر راجع به انتشار جلد های بعدی توی اینترنت سرچ می کردم که با پرسی 3 آشنا شدم و به طبع اون با کتاب محشر کارآموز رنجر و سی و نه سرنخ هم آشنا شدم این اولین دوره ی من و مجموعه پایونیر بود که به دانلود کتاب ها بدون حتی یک تشکر خشک خالی محدود می شد.و این داستان ادامه دارد...

smhmma
2014/06/10, 11:59
آره سر مخالفت با ادغام خیلی عصبانی شدی با محمد علی چه دعوایی کردی خخخخ

والا اونقدر که سامی تو یه روز مشهور شد ما نو کل دوران فعالیتمون مشهور نشدیم ! ((200))

آره کیبورد لیلی اولین کیبوردی بود که صفحاتش بیش از 15 تا شد !
کیبورد داغ شاعر یادته ؟؟؟ خییییلی باحال بود ! یعنی کیبورد داغ که تموم شد هیچ اطلاعاتی درباره شاعر بهمون افزوده نشده بود ! ((200))

آره یادش بخیر سوالات محمد حسینی ! که اولین بار درستشون کردی بعد از محمد هادی تو کیبورد داغ من بد بخت پرسیدی ! آخه منه 14 ساله چه به مسائل ازدواج ؟؟؟؟؟؟

آره یادته ازت پرسیدم اسمت مخفف چیه تو هم هی سرنخ میدادی تا اینکه اسمتو فهمیدم ! واقعا یکی از کسایی که خدارو شکر میکنم دیدمشون تویی ! قبل اینکه تو بیای ژوپیتر بابا بزرگ بود



((200)) ((200))

ای آقا چه غلطی کردم کلمه ترسو به کار بردما ! این ترس نه اون ترس ! :|

خخخخخخخخ
اره یکمی عصبانی شدم
هیچوقت بیشتر سر قضیه ی سامی عصبانی نشدم
فقط اون موقع ها توی کافی نت بودم نه می تونستم دادی فریادی چیزی بزنم نه چیزی رو خرد و خاکشیر کنم
فقط شرشر عرق می ریختم
خخخخخ
اره بابا پسره ی ...حال بهم زن
ول کنم نبود
هم منو اسفالت کرد هم لیلی رو
دیگه تهش داشتم برای اینکه شمارشو گیر بیارم بدم پلیس نقشه می ریختم که اومدن انداختنش بیرون
بذگریم

اره
خیلی باحال بود
کیبورد جدا قشنگی بود
اره بابا کیبورد شاعر خیلی جالب بود
اخرش تنها چیزی که فهمیدیم این بود که همسن پایونیره
هنوزم نفهمیدیم دختره یا پسره
قبلا مطمئن بودم دختره
الان شک کردم شایدم نباشه
ما بازم به نظرم دختره

خخخخخخخخخخ
اره
اتفاقا می خوام بعد امتحانا که دوباره کیبورد می زنم دوباره سوالات محمد حسینی رو شروع کنم
اتفاقا من از 12 یا 13 سالگی نه تنها درمورد ازدواج فکر می کردم درمورد بچم هم فک می کردم
نحوه تربیتش و ....
یه سری از معیار ها برای همسری که می خوام باهاش ازدواج کنم انتخاب کردم
مثل اخلاق خوب
خوشگلی
خوش اندامی
و....
خخخخخخخخخ
تو هم باید بهشون فک کنی
چون در اینده فرصت نمی کنی به این چیزا فک کنی پسرم

خخخخخخخخخخخ
اره
بعدا فهمیدم ژوپیتر نامرد بهت اسممو گفته
تو می دونستی
قربونت عزیزی داداش
منم همین طور
اره اما اصن قیافش به بابابزرگا نمی خوره
خخخخخخخخخ

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


آره سر مخالفت با ادغام خیلی عصبانی شدی با محمد علی چه دعوایی کردی خخخخ

والا اونقدر که سامی تو یه روز مشهور شد ما نو کل دوران فعالیتمون مشهور نشدیم ! ((200))

آره کیبورد لیلی اولین کیبوردی بود که صفحاتش بیش از 15 تا شد !
کیبورد داغ شاعر یادته ؟؟؟ خییییلی باحال بود ! یعنی کیبورد داغ که تموم شد هیچ اطلاعاتی درباره شاعر بهمون افزوده نشده بود ! ((200))

آره یادش بخیر سوالات محمد حسینی ! که اولین بار درستشون کردی بعد از محمد هادی تو کیبورد داغ من بد بخت پرسیدی ! آخه منه 14 ساله چه به مسائل ازدواج ؟؟؟؟؟؟

آره یادته ازت پرسیدم اسمت مخفف چیه تو هم هی سرنخ میدادی تا اینکه اسمتو فهمیدم ! واقعا یکی از کسایی که خدارو شکر میکنم دیدمشون تویی ! قبل اینکه تو بیای ژوپیتر بابا بزرگ بود



((200)) ((200))

ای آقا چه غلطی کردم کلمه ترسو به کار بردما ! این ترس نه اون ترس ! :|

خخخخخخخخ
اره یکمی عصبانی شدم
هیچوقت بیشتر سر قضیه ی سامی عصبانی نشدم
فقط اون موقع ها توی کافی نت بودم نه می تونستم دادی فریادی چیزی بزنم نه چیزی رو خرد و خاکشیر کنم
فقط شرشر عرق می ریختم
خخخخخ
اره بابا پسره ی ...حال بهم زن
ول کنم نبود
هم منو اسفالت کرد هم لیلی رو
دیگه تهش داشتم برای اینکه شمارشو گیر بیارم بدم پلیس نقشه می ریختم که اومدن انداختنش بیرون
بذگریم

اره
خیلی باحال بود
کیبورد جدا قشنگی بود
اره بابا کیبورد شاعر خیلی جالب بود
اخرش تنها چیزی که فهمیدیم این بود که همسن پایونیره
هنوزم نفهمیدیم دختره یا پسره
قبلا مطمئن بودم دختره
الان شک کردم شایدم نباشه
ما بازم به نظرم دختره

خخخخخخخخخخ
اره
اتفاقا می خوام بعد امتحانا که دوباره کیبورد می زنم دوباره سوالات محمد حسینی رو شروع کنم
اتفاقا من از 12 یا 13 سالگی نه تنها درمورد ازدواج فکر می کردم درمورد بچم هم فک می کردم
نحوه تربیتش و ....
یه سری از معیار ها برای همسری که می خوام باهاش ازدواج کنم انتخاب کردم
مثل اخلاق خوب
خوشگلی
خوش اندامی
و....
خخخخخخخخخ
تو هم باید بهشون فک کنی
چون در اینده فرصت نمی کنی به این چیزا فک کنی پسرم

خخخخخخخخخخخ
اره
بعدا فهمیدم ژوپیتر نامرد بهت اسممو گفته
تو می دونستی
قربونت عزیزی داداش
منم همین طور
اره اما اصن قیافش به بابابزرگا نمی خوره
خخخخخخخخخ

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

یه خاطره دیگه بگم
یادمه قبلا از اونجایی که قانون اسپم نداشتیم توی تمام فروم اسپم می دادیم
خیلی حال می داد
بعد یه بار یه تاپیکی زدیم به نام بیاین با هم ور بزنیم
یا بیاید با هم گپ بزنیم و...
عین اسپمر سنتر الان بود
هروقت تعداد صفحاتش خیلی زیاد می شد می رفتیم بعدی
یه بار داخل یی از اینا داشتیم می حرفیدیم
من بودم و محمد مهدی بود و لیلی بود و مهسان بود و چن نفر دیگه
داشتیم صحبت می کردیم که من خواستم شکلک بزنم یه لحظه یه چیزی به ذهنم رسید
کلی شکلک اینطوری گذاشتم
((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200) )((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200) )((200)) ((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200) )((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200) )((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200)) ((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200) )((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200) )((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 )) ((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200) )((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200) )((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200) )((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200) )((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200) )((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))

بعد به بچه ها گفتم توی این شکلکا یه چیزی نهفته هست و یه چیزی درموردش وجود داره برید دنبالش ببینم کی می تونه بفهمه
اقا محمد مهدی و یه تعداد از دوستان به مدت سه روز داشتن دنبالش می گشتن
دقیقا یادمه مثلا محمد مهدی میومد می گفت بردمش توی ورد و سه بعدیش کردم یا چرخوندمش یا سایه انداختم براش یا...
من بعضی وقتا می گفتم افرین اره کار درستی کردی نزدیک شدی افرین افرین بقیه بچه ها محمد مهدی یا فلان کس نزدیک شده
بعد یکی دیگه می گفت بردمش توی فتوشاپ زوم کردم روش یا عکسش کردم بهش می گفتم خیلی دور شدی برگرد
خلاصه کنم براتون سه روز در به در تعداد زیادی از بچه ها شامل اعظم و محمد مهدی و محمد علی و ...داشتن دنبال این می گشتن
بعد سه روز دلم سوخت بهشون گفتم الان سه روز گذشته و من می خوام بهتون رازشو بگم
خخخخخخخخخخخخخ
شروع کردم به نصیحت که پسرانم دخترانم شما باید یاد بگیرید هرچیزی که بهتون گفتن درجا باور نکنید و....
بعد از یک ساعت نصیحت گفتم منم تنها و تنها برای اینکه به شما چیزی یاد داده باشم و این نصیحتا رو خوب احساس کنید سه روز سر کارتون گذاشتم هیچ کلی داخل این شکلکا نهفته نبود و خودتون می دونید که این فقط برای خود شما بود و....
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
خیلی حال داد
بعدش تا مدتها نامردا فش نسارم می کردن
محمد مهدی می گفت من چشتام در اومد از بس نگاهش کردم و سعی کردم بفهمم
هرکس یه چزی می گفت
تا مدتها سر زبونا بود
جدا خیلی خیلی حال داد
خخخخخخخ

جالبه بدونید تنها کسی که بعد ده دقه گفت اقا محمد حسین سرکارمون گذاشته مهسان بود
که به همین خاطر مجبور شدم بهش پیام خصوصی بدم که قربون دستات حرف نزن داری سرکاری رو خراب می کنی
لیلی هم همون چن دقه اول ازم با پیام خصوصی پرسید منم دیگه نمی شد به لیلی نگم بهش گفتم
تنها این دونفر توی اون مدت سرکار نبودن
بقیه خیلی قشنگ سرکار رفته بودن
خخخخخخخخخخخخ

Percy Jackson
2014/06/10, 13:43
من خلاصه میگم.....
من به هیچ کدام شما شباهت نداشتم....من از 8 سالگی کتابخون بودم و از ده سالگی نت باز قهار!! اما تو فروما cیاد نمی گشتم فقطم توی یه فروم عضو بودم...یه مدتی که دنبال کتابای خوب میگشتم با پایونیر گروپ اشنا شدم و یه کم اونجا بررسی کردم ببینم عضو بشم یا نه...بعد تا اومدم عضو بشم دیدم میگن که داره ادغام میشه!! منم بیخیال شدم دیگه...بعد دوباره بعد یه مدتی دنبال کتاب نشان اتنا بودم...دربه در دنبالش گشتم یهو با اون وبلاگ oheroes اشنا شدم...صاحب بلاگ چ پافشاری میکرد سرش!!!حالا چیزی نمیگیم راجه بهش ولی وقتی اعلام کردش که دیگه نمیده دیدم امیر گفته ما پروژه رو میگیریم...منم دیگه اومدم اینجا عضو شدم برای دانلود نشان اتنا....فک کنم تو شهریور نود و دو بود...از اون موقع فعالیتی نداشتم فقط همین تاپیک نشان اتنا و بس....یه مدتی اصن فراموشم شد همینشم...بعد دی دوباره به سرم زد ادامش ببینم چی شد...برای همین دوباره اومدم...بعد گفتم حالا بزار یه گشتیم بزنیم اینجا...اولین بخش جالبی که به نظرم اومد ولی بعدش خورد تو ذوقم از بی فعالیتیش بخش فلسفی بود...خلاصه اول اونجا دو تا نظ دادم دیدم انگار نه انگار هیشکی جواب نمیده...برای همین خودم یه تاپیک زدم که سر همون تاپیک اول محمد حسین بعد مجید حقوقدان بعد کی بوود؟؟امممم یادم نیست یکی دیگه دوس شدم.... بعد رفتم تو تاپیک تیکه به اواتار و اینا اونجا هم به عبارتی سوکس(خخخخ) شدم.... بعدش فعلایتامو زیاد کردم مخصوصا رو بخش فلسفی بعد درخواست مدیریت دادم و شدم مدیر ازمایشی الانم اینجا در خدمت شمام...
پ.ن: من اصن کم حرف زدن تو وجودم نیست
پ.ن2: محمدحسین دست شما مرسی شادمون کردی!!

AVENJER
2014/06/10, 17:07
عجب
چه باحال
احساس مفید بودم میکنم
باور کنید
خخخخخخخخخخخخخخخ
یه تایپیکی زدم اونم به شکل کپی کاری
بعدش الان دارم میبینم که ابجی و دادای عزیزم( حالا... عمادو یکم شک دارم) از طریق اون شروع به پست دادن و قاتی شدن با بچه ها کردن
خخخخخخخخخخخخخخخخ
الان من در ذوق مرگی به سر میبرم
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ خ

smhmma
2014/06/10, 20:28
عجب
چه باحال
احساس مفید بودم میکنم
باور کنید
خخخخخخخخخخخخخخخ
یه تایپیکی زدم اونم به شکل کپی کاری
بعدش الان دارم میبینم که ابجی و دادای عزیزم( حالا... عمادو یکم شک دارم) از طریق اون شروع به پست دادن و قاتی شدن با بچه ها کردن
خخخخخخخخخخخخخخخخ
الان من در ذوق مرگی به سر میبرم
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ خ
خخخخخخخخخخخخخخخ
مطمئنم توجه داری این احساس رو مدیون منی نه؟؟؟؟؟؟
خوب افرین که می دونی
پسر بپر برو دوتا چایی بیار ببینم
یه دیزی هم درست کن بیار نوش جان کنم

Hermion
2014/06/10, 20:32
خخخخخخخخخخخخخخخ
مطمئنم توجه داری این احساس رو مدیون منی نه؟؟؟؟؟؟
خوب افرین که می دونی
پسر بپر برو دوتا چایی بیار ببینم
یه دیزی هم درست کن بیار نوش جان کنم

خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ خخخخخخخخخخخخخخخ
بابایی اون خاطره بالایی خیلی باحال بود
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ خخخخخخخخخخخخخخ
طفلی عمه هام و خاله هام:دی:دی

AVENJER
2014/06/10, 20:35
خخخخخخخخخخخخخخخ
مطمئنم توجه داری این احساس رو مدیون منی نه؟؟؟؟؟؟
خوب افرین که می دونی
پسر بپر برو دوتا چایی بیار ببینم
یه دیزی هم درست کن بیار نوش جان کنم

خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ خخخخخخخ
واقعااااااااا
خخخخخخخخخخخخخخخ
نمیدونستم
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ خخخخخ
شما این موقع دیزی میخورین؟!!!!!!!!!
تازه ساعت هشته
بعدشم پدر جان دکتر فضولیوس گفته برات خوب نیست
چایی چیه قهوه، کاپوچینو، بستنی میوه ای چیزی میخوری؟

smhmma
2014/06/10, 20:53
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ خخخخخخخخخخخخخخخ
بابایی اون خاطره بالایی خیلی باحال بود
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ خخخخخخخخخخخخخخ
طفلی عمه هام و خاله هام:دی:دی
خخخخخخخخخخخخ
عمو هاتو یادت رفت
اره جدا کلی سرکار رفتن
خیلی حال داد
بعد از اونم سرکاری رفتم ولی دیگه جرئت ندارم بگمشون
یه خاطره دیگه
اووووم بزارید فک کنم خاطره قشنگ بگم براتون
اها یادش بخیر
کیبورد ها به مدیریت محمد هادی راه افتاده بود
شاید باورتون نشه ولی من با 6 سری سوال که داخل کیبوردش گذاشتم و همشون تعداد سوالا زیاد بود اخرش تعداد صفحات کیبوردش به زور شد 6 صفحه
اقا کیبوردش تموم شد و می خواستم کیبورد بعدی رو بزاره
رفتم توی فروم یه دفعه دیدم زده کیبورد محمد حسین
اقا من یه لحظه گیج شدم
مخم کار نکرد
بعد که مخم فعال شد گفتم کدوم محمد حسین؟؟
مگه ما محمد حسین دیگه ای هم جز من داریم؟؟
خلاصه با خودم گفتم پس این محمد حسینی که براش کیبورد گذاشتن چرا این چند روزه که از فعالیت من می گذره(شاید چن هفته بود)تا به حال نیومده یا حرفی دربارش نشده؟؟
خلاصه برای اینکه بشناسمش رفتم توی تاپیک
دیدم اقا نوشته کیبورد محمد حسین(smhmma)احتمالا مسره می کنید ولی چن ثانیه مخم هنگید
اخه عمر و ابدا توقع نداشتم کیبورد منو بزارن
بعد دیدم کیبورد منه
باورتون نمی شه انقدر خوشال شدم که یه لبخند گشادی اومد رو لبام اندازه مایتابه ی دو طرفه ی اگرین(بدون نیاز به روغن)
خوش خوش بودم
اقا کیبورد ما شروع شد
مردم شروع کردن به سوال پرسیدن
این مردمی که می گم
یعنی دو الا سه نفر
محمد مهدی و محمد هادی و شاید نپتونم دو سه تا سوال پرسیده باشه
اون موقع جدا فقط ما چهار پنج نفر فعالیت جدی داشتیم
بقیه نیمه فعال بودن
شاید شاعر هم چن تا سوال پرسیده باشه
اقا با کلی زور و مشقت بالاخره کیبورد من بعد از دو روز شد 3 صفحه
تازه فک کنم چن بارم خودم از خودم سوال پرسیدم
وقتی دیدم سه صفحه بیشتر نشد و تاپیک و بستن جدا ناراحت شدم
خیلی ناراحت شدما
دوس داشتم زیاد بشه
ولی نشد
یعنی اول به حال دادن بعد بم ضدحال دادن
خخخخخخخخ
ولی بازم مشکلی نبود
هنوزم توی قسمت جوک فعالیت می کردم اما از کیورد خوشم اومده بود
کیبورد محمد مهدی رو ذاشتن
و....
خاطره جالبی نبود ولی بهتر از هیچی بود
اگه چیز دیگه ای یادم بیاد حتما می گم

Hermion
2014/06/10, 20:59
خخخخخخخخخخخخ
عمو هاتو یادت رفت
اره جدا کلی سرکار رفتن
خیلی حال داد
بعد از اونم سرکاری رفتم ولی دیگه جرئت ندارم بگمشون
یه خاطره دیگه
اووووم بزارید فک کنم خاطره قشنگ بگم براتون
اها یادش بخیر
کیبورد ها به مدیریت محمد هادی راه افتاده بود
شاید باورتون نشه ولی من با 6 سری سوال که داخل کیبوردش گذاشتم و همشون تعداد سوالا زیاد بود اخرش تعداد صفحات کیبوردش به زور شد 6 صفحه
اقا کیبوردش تموم شد و می خواستم کیبورد بعدی رو بزاره
رفتم توی فروم یه دفعه دیدم زده کیبورد محمد حسین
اقا من یه لحظه گیج شدم
مخم کار نکرد
بعد که مخم فعال شد گفتم کدوم محمد حسین؟؟
مگه ما محمد حسین دیگه ای هم جز من داریم؟؟
خلاصه با خودم گفتم پس این محمد حسینی که براش کیبورد گذاشتن چرا این چند روزه که از فعالیت من می گذره(شاید چن هفته بود)تا به حال نیومده یا حرفی دربارش نشده؟؟
خلاصه برای اینکه بشناسمش رفتم توی تاپیک
دیدم اقا نوشته کیبورد محمد حسین(smhmma)احتمالا مسره می کنید ولی چن ثانیه مخم هنگید
اخه عمر و ابدا توقع نداشتم کیبورد منو بزارن
بعد دیدم کیبورد منه
باورتون نمی شه انقدر خوشال شدم که یه لبخند گشادی اومد رو لبام اندازه مایتابه ی دو طرفه ی اگرین(بدون نیاز به روغن)
خوش خوش بودم
اقا کیبورد ما شروع شد
مردم شروع کردن به سوال پرسیدن
این مردمی که می گم
یعنی دو الا سه نفر
محمد مهدی و محمد هادی و شاید نپتونم دو سه تا سوال پرسیده باشه
اون موقع جدا فقط ما چهار پنج نفر فعالیت جدی داشتیم
بقیه نیمه فعال بودن
شاید شاعر هم چن تا سوال پرسیده باشه
اقا با کلی زور و مشقت بالاخره کیبورد من بعد از دو روز شد 3 صفحه
تازه فک کنم چن بارم خودم از خودم سوال پرسیدم
وقتی دیدم سه صفحه بیشتر نشد و تاپیک و بستن جدا ناراحت شدم
خیلی ناراحت شدما
دوس داشتم زیاد بشه
ولی نشد
یعنی اول به حال دادن بعد بم ضدحال دادن
خخخخخخخخ
ولی بازم مشکلی نبود
هنوزم توی قسمت جوک فعالیت می کردم اما از کیورد خوشم اومده بود
کیبورد محمد مهدی رو ذاشتن
و....
خاطره جالبی نبود ولی بهتر از هیچی بود
اگه چیز دیگه ای یادم بیاد حتما می گم

کیبور من خوب بود خیلی خوش گذشت بهم!!!
کاش بشه یه کیبرد دیگه براتو بزارن خودم پرش می کنم:دی

smhmma
2014/06/10, 20:59
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ خخخخخخخ
واقعااااااااا
خخخخخخخخخخخخخخخ
نمیدونستم
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ خخخخخ
شما این موقع دیزی میخورین؟!!!!!!!!!
تازه ساعت هشته
بعدشم پدر جان دکتر فضولیوس گفته برات خوب نیست
چایی چیه قهوه، کاپوچینو، بستنی میوه ای چیزی میخوری؟


خخخخخ اره
اتفاقا الان دیزی می خورم
پشت سرش شود لوبیا پلو با ماهی شیر جنوب
بعدشم ساندویچ خامه شکلاتی
دکتر فضولیوس فضول بندس؟؟
دلم می خواد
اووووم اره قهوه بده نوش جان کنم
بدو پسر

Fateme
2014/06/10, 21:08
خخخخخخخخخخخخ
عمو هاتو یادت رفت
اره جدا کلی سرکار رفتن
خیلی حال داد
بعد از اونم سرکاری رفتم ولی دیگه جرئت ندارم بگمشون
یه خاطره دیگه
اووووم بزارید فک کنم خاطره قشنگ بگم براتون
اها یادش بخیر
کیبورد ها به مدیریت محمد هادی راه افتاده بود
شاید باورتون نشه ولی من با 6 سری سوال که داخل کیبوردش گذاشتم و همشون تعداد سوالا زیاد بود اخرش تعداد صفحات کیبوردش به زور شد 6 صفحه
اقا کیبوردش تموم شد و می خواستم کیبورد بعدی رو بزاره
رفتم توی فروم یه دفعه دیدم زده کیبورد محمد حسین
اقا من یه لحظه گیج شدم
مخم کار نکرد
بعد که مخم فعال شد گفتم کدوم محمد حسین؟؟
مگه ما محمد حسین دیگه ای هم جز من داریم؟؟
خلاصه با خودم گفتم پس این محمد حسینی که براش کیبورد گذاشتن چرا این چند روزه که از فعالیت من می گذره(شاید چن هفته بود)تا به حال نیومده یا حرفی دربارش نشده؟؟
خلاصه برای اینکه بشناسمش رفتم توی تاپیک
دیدم اقا نوشته کیبورد محمد حسین(smhmma)احتمالا مسره می کنید ولی چن ثانیه مخم هنگید
اخه عمر و ابدا توقع نداشتم کیبورد منو بزارن
بعد دیدم کیبورد منه
باورتون نمی شه انقدر خوشال شدم که یه لبخند گشادی اومد رو لبام اندازه مایتابه ی دو طرفه ی اگرین(بدون نیاز به روغن)
خوش خوش بودم
اقا کیبورد ما شروع شد
مردم شروع کردن به سوال پرسیدن
این مردمی که می گم
یعنی دو الا سه نفر
محمد مهدی و محمد هادی و شاید نپتونم دو سه تا سوال پرسیده باشه
اون موقع جدا فقط ما چهار پنج نفر فعالیت جدی داشتیم
بقیه نیمه فعال بودن
شاید شاعر هم چن تا سوال پرسیده باشه
اقا با کلی زور و مشقت بالاخره کیبورد من بعد از دو روز شد 3 صفحه
تازه فک کنم چن بارم خودم از خودم سوال پرسیدم
وقتی دیدم سه صفحه بیشتر نشد و تاپیک و بستن جدا ناراحت شدم
خیلی ناراحت شدما
دوس داشتم زیاد بشه
ولی نشد
یعنی اول به حال دادن بعد بم ضدحال دادن
خخخخخخخخ
ولی بازم مشکلی نبود
هنوزم توی قسمت جوک فعالیت می کردم اما از کیورد خوشم اومده بود
کیبورد محمد مهدی رو ذاشتن
و....
خاطره جالبی نبود ولی بهتر از هیچی بود
اگه چیز دیگه ای یادم بیاد حتما می گم

جدا عامووووو؟ اتفاقا من چند روز بود به این نتیجه رسیده بودم که تو و یه چن تن دیگه( که خب مدت طولانی هستش که حضور دارن تو جمعمون!) کیبورد نداشتین!!!! الان گفتی داشتی...ضدحال خوردم! اقسرده شدم...بدبخت شدم...بیچاره شدم...تو نور امیدمو از من گرفتی! تو نقشه های پلیدانه ی منو به خاکو خون کشیدی!!! تو یه جوون جامعه رو به فنا دادی!!!!!
تو باعث شدی یه جوون مفید جامعه( اره مثلا خیر سرم!) تبدیل به یک انگل جامعه بشه!!!! اینا همش تقصیر توهه!!!! الهی شب خوابت نبره! البته تو که بویی از انسانیت نبردی اگه برده بودی اینطوری امید یه جوونو خرد و خاکشیر نمیکردی!!! ((227))((227))((227))((227))((227))((84))((84))
ای فلـــــــــــــــــــــــ ـــــــــک!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!! من رفتم خودمه بکوشم!!!!!!!

smhmma
2014/06/10, 21:25
جدا عامووووو؟ اتفاقا من چند روز بود به این نتیجه رسیده بودم که تو و یه چن تن دیگه( که خب مدت طولانی هستش که حضور دارن تو جمعمون!) کیبورد نداشتین!!!! الان گفتی داشتی...ضدحال خوردم! اقسرده شدم...بدبخت شدم...بیچاره شدم...تو نور امیدمو از من گرفتی! تو نقشه های پلیدانه ی منو به خاکو خون کشیدی!!! تو یه جوون جامعه رو به فنا دادی!!!!!
تو باعث شدی یه جوون مفید جامعه( اره مثلا خیر سرم!) تبدیل به یک انگل جامعه بشه!!!! اینا همش تقصیر توهه!!!! الهی شب خوابت نبره! البته تو که بویی از انسانیت نبردی اگه برده بودی اینطوری امید یه جوونو خرد و خاکشیر نمیکردی!!! ((227))((227))((227))((227))((227))((84))((84))
ای فلـــــــــــــــــــــــ ـــــــــک!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!! من رفتم خودمه بکوشم!!!!!!!
هه هه هه این کارا رو می کنی روحیمو خوب کنی؟؟
خخخخ
ممنون
اتفاقا چن بار به این فک کردم که شاید بهتر باشه برای خودمم یه کیبرد خوبی بزارم
متاسفانه دیگرون توی نوبتن
اگر توی نوبت نبودن بنده حاضر اولین کیبورد رو خودم داشته باشم
اگر بتونید راضیشون کنید نوبتشون رو بدن به من که عمرا نمی دم(خخخخخخخخخخخخ)کیبورد اول مال من خوبه؟؟
دیگه اون علاقه ای که به کیبورد خودم داشتمو الان ندارم
برای همین یه چیزی گفتم که امکانش خیلی کمه
خخخخخخخخخخ

قربونت دخترم
خدا رو شکر بهت خوش گذشت
من فقط موندم داخل کیبورد من کی مسئولیت سوال های محم حسینی و سوال زوجا رو به عهده می گیره؟؟
چون فک کنم خودم بهتر از هرکسی به سوالای محمد حسینی جواب بدم
کامل کامل
خخخخخخخخخخخخخخخخ
از بس علاقه دارم به این سوالا

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

اه لعنتی مسنجرم خراب شده
اسکایپ هم که سرعتش در حد حلزون بر ثانیه هست

Fateme
2014/06/10, 21:30
هه هه هه این کارا رو می کنی روحیمو خوب کنی؟؟
خخخخ
ممنون
اتفاقا چن بار به این فک کردم که شاید بهتر باشه برای خودمم یه کیبرد خوبی بزارم
متاسفانه دیگرون توی نوبتن
اگر توی نوبت نبودن بنده حاضر اولین کیبورد رو خودم داشته باشم
اگر بتونید راضیشون کنید نوبتشون رو بدن به من که عمرا نمی دم(خخخخخخخخخخخخ)کیبورد اول مال من خوبه؟؟
دیگه اون علاقه ای که به کیبورد خودم داشتمو الان ندارم
برای همین یه چیزی گفتم که امکانش خیلی کمه
خخخخخخخخخخ

قربونت دخترم
خدا رو شکر بهت خوش گذشت
من فقط موندم داخل کیبورد من کی مسئولیت سوال های محم حسینی و سوال زوجا رو به عهده می گیره؟؟
چون فک کنم خودم بهتر از هرکسی به سوالای محمد حسینی جواب بدم
کامل کامل
خخخخخخخخخخخخخخخخ
از بس علاقه دارم به این سوالا

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

اه لعنتی مسنجرم خراب شده
اسکایپ هم که سرعتش در حد حلزون بر ثانیه هست
روحیه کیلو شنده عامو!!!! زدی روحیه جوون مردمو خاکشیر کردی بعدث میگی میخوای روحیه من خوف شه؟؟؟؟
من رفتم سر کووچــــه یه بسته شیشه بود کراک بود نمیدونم حالا گرفتم زدم...تو میدونی و خدای خودت!!! گناه های این انگل جامعه پای تو نوشته میشهههه!!!!


نوبت کیلو شنده!!!!! دوستان کیبورد بعدی مال محمدحسینه، کسی حرفی داره؟((60))((60))((60))
پ.ن: هرکی حرفی داره بگه که یه دو هفته بنش کنم که دیگه نتونه حرف بزنه تا این کیبورد مبارک رو انجامش بدیم و این انگل جامعه ساز رو خاکشیرش کنیم!

smhmma
2014/06/10, 21:37
روحیه کیلو شنده عامو!!!! زدی روحیه جوون مردمو خاکشیر کردی بعدث میگی میخوای روحیه من خوف شه؟؟؟؟
من رفتم سر کووچــــه یه بسته شیشه بود کراک بود نمیدونم حالا گرفتم زدم...تو میدونی و خدای خودت!!! گناه های این انگل جامعه پای تو نوشته میشهههه!!!!


نوبت کیلو شنده!!!!! دوستان کیبورد بعدی مال محمدحسینه، کسی حرفی داره؟((60))((60))((60))
پ.ن: هرکی حرفی داره بگه که یه دو هفته بنش کنم که دیگه نتونه حرف بزنه تا این کیبورد مبارک رو انجامش بدیم و این انگل جامعه ساز رو خاکشیرش کنیم!


خخخخخخخخخخخخخ
انگل جامعه
ای انگل خون خوار
برو بمیر


خخخخخخخخ
باشه اگه شما تونستید بقیه رو راضی کنید
من یه کیبورد بدون محدوده ی زمانی برای خودم می ارم یعنی تا زمانی که گرم نگهش دارید کیبورد بازه
خوبه؟؟
بدون محدودیت سوالی
هر سوالی دوس داشتید بپرسید
انواع سوال های محمد حسینی درجه یک درجه دو و درجه سه
فقط لطفا به خاطر رعایت شئونات درمورد مسائل خیلی شخصیه من و همسر ایندم مثل شب اول و ...نپرسید
ممنون می شم اینکارو نکنید
هرچند ازاده ولی سواستفاده....

Fateme
2014/06/10, 21:42
بدون محدودیت سوالی
هر سوالی دوس داشتید بپرسید
انواع سوال های محمد حسینی درجه یک درجه دو و درجه سه
فقط لطفا به خاطر رعایت شئونات درمورد مسائل خیلی شخصیه من و همسر ایندم مثل شب اول و ...نپرسید
ممنون می شم اینکارو نکنید
هرچند ازاده ولی سواستفاده....
خخخخخخخخ نع نع نع نع!!!!!! اون موقع که داشتی جوون مردمو تبدیل به انگل اجتماع میکردی باید به اینجا فک میکردی! وقتی که جیک جیک مستونت بود فکر زمستونت نبود!!!! بعله عاقا بعله!!!!
خواهشو باید اون موقعی میکردی که من داشتم انگل اجتماع میشدم نه حالا که دیگه کار از کار گذشته!!!!((3))
من انتقام آینده ی خوبی که میتونستم داشته باشمو میگیرم ازت! بعله!

پ.ن: میگما اینا اسپم حساب نمیشه؟ من نودونم! رئیس پلیس تو بوگو!

smhmma
2014/06/10, 21:46
خخخخخخخخ نع نع نع نع!!!!!! اون موقع که داشتی جوون مردمو تبدیل به انگل اجتماع میکردی باید به اینجا فک میکردی! وقتی که جیک جیک مستونت بود فکر زمستونت نبود!!!! بعله عاقا بعله!!!!
خواهشو باید اون موقعی میکردی که من داشتم انگل اجتماع میشدم نه حالا که دیگه کار از کار گذشته!!!!((3))
من انتقام آینده ی خوبی که میتونستم داشته باشمو میگیرم ازت! بعله!

پ.ن: میگما اینا اسپم حساب نمیشه؟ من نودونم! رئیس پلیس تو بوگو!

خخخخخخخخخ
ای نامردا
خیلیه خوب باشه
شما بپرسید
منم جواب می دم
سعی می کنم تقریبا هرچیزی رو می شه جواب بدم
خوبه؟؟
باشه
پس هر سوالی دوس داشتید بپرسید ولی منم جواب می دما
بعد ودتون خجالت می کشیدا
اتفاقا یه ادمی الان توی اسکایپ بهم گفت دقیقا می خواد سوال شب اول عروسی رو ازم بپرسه
ای نامردا
شما تبانی کردید
وای من برم دیگه

ThundeR
2014/06/10, 22:09
هه هه هه این کارا رو می کنی روحیمو خوب کنی؟؟
خخخخ
ممنون
اتفاقا چن بار به این فک کردم که شاید بهتر باشه برای خودمم یه کیبرد خوبی بزارم
متاسفانه دیگرون توی نوبتن
اگر توی نوبت نبودن بنده حاضر اولین کیبورد رو خودم داشته باشم
اگر بتونید راضیشون کنید نوبتشون رو بدن به من که عمرا نمی دم(خخخخخخخخخخخخ)کیبورد اول مال من خوبه؟؟
دیگه اون علاقه ای که به کیبورد خودم داشتمو الان ندارم
برای همین یه چیزی گفتم که امکانش خیلی کمه
خخخخخخخخخخ

قربونت دخترم
خدا رو شکر بهت خوش گذشت
من فقط موندم داخل کیبورد من کی مسئولیت سوال های محم حسینی و سوال زوجا رو به عهده می گیره؟؟
چون فک کنم خودم بهتر از هرکسی به سوالای محمد حسینی جواب بدم
کامل کامل
خخخخخخخخخخخخخخخخ
از بس علاقه دارم به این سوالا

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

اه لعنتی مسنجرم خراب شده
اسکایپ هم که سرعتش در حد حلزون بر ثانیه هست

اشکال نداره من نوبت لیلا رو می دم بهت :دی
جداً این تن بمیره یه کیبورد واسه خودت بزن... به جون خودم همه میان از دم نابود می کنن کیبوردت رو، اجازه نفس کشیدن بهت نمی دن. یکیشون هم خودم هستم... :دی
+
یعنی خدا بچه های ایرانو آفریده واسه اسپمر بودن...خخخخخ.... کافیه یه جا بزنی اسپم آزاد، تاپیک نابود می شه ... خخخخخخ :دی

Leyla
2014/06/10, 23:43
اشکال نداره من نوبت لیلا رو می دم بهت :دی

بلهههههههههههههههههههههه؟
مجید! دلبندم!
!@#$%^&*)(_+_()*&^%$#@!

^______^!


من از قول محسن می گم نوبت کیبوردش واسه بابابزرگ!
خوبه؟
اولین نفرم هست...

Cyrus-The-Great
2014/06/11, 08:48
سلام
خب منم بگم از کجا شروع شد.
فقط یه نکته اینکه درست تاریخ ها و زمان ها یادم نیست. ممکنه خیلی مطابقت نداشته باشه. پس از همین الان گیر ندید.

اواخر سال 90 بود که به پیشنهاد های مکرر نیما و فرید ( دو تا از دوستام ) سه جلد اول پرسی رو خریدم و خوندم. والا بدم نیومد. اما انگار دو جلد بعدی هیچ علاقه ای نداشت که بیاد. تا اینکه از همون دو نفر pdf های ترجمه پرسی3 رو گرفتم. از ترجمش خیلی خوشم اومد.
اون موقع اولین باری بود که وبلاگ رو دیدم. بعد ماجرا های ناوارگ پیش اومد. اما من هنوز، هر از چند گاهی پرسی3 رو چک میکردم. بعدش یادم رفت. تا اینکه اون اتفاق برای سمیه خانم افتاد و من خبرشو تو یه سایت دیگه ( که فکر کنم افسانه ها بود... یادم نیست. ) خوندم. رفتم پرسی3 و وقتی دیدم درسته، خیلی ناراحت شدم و فکر کنم خبرشو نقل قول کردم.

حالا گذشت و خودشون اومدنو دیدیم که سلامت هستن و خیالمون راحت شد. بعد اون تصمیم گرفتن برن و خداحافظی کنن. تا اینکه بقیه پایونیر گروپ رو ساختن و منم مثلا هر یکی دو هفته یه بار اونجا رو چک میکردم چون اونقدرا حالا شاید به خاطر تبلیغات دوستان در مورد کارآموز رنجر نخونده بودمش. اما وبلاگو دنبال میکردم. بعد امیر به تیم وارد شد.
من تا زمانی که نرفتین تو رزبلاگ عضو نشدم. اما وقتی اونجا عضو شدم پرنده پر نمیزد. ( این یه نفرو میدونم که میگم... یه دوسه ماهی زود تر از غزل اومدم. :megusta:) انجمن خلوت. نپتونم که مدیر یک چهارم انجمن ها بود (((3))) اما کسیو واقعا نمیشناختم. فکر کنم تعداد کل پست هایی که اونجا دادم به تعداد انگشتان دست هم نرسه.

بعد هم که ماجراهای ادغام پیش اومد و ناوارگم حک شد ( منم که دیگه خسته شده بودم ) اومدم اینجا و شدم 1024امین فرد ثبت نام کرده انجمن :دی

من کلا با اینکه تو یه انجمن از کجا شروع کنم مشکل دارم( الان این مشکلو با دوران دارم. ) رفتم شروع کردم به کتاب پیدا کردن برای بچه ها. بعد مدتی درخواست برای مدیریت زبان اصلی دادم. که باعث اولین برخورد من با یکی از مقامات سایت، یعنی محمدحسین شد :دی روز اول محمد جوری حرف زد من گفتم یا خدا چرا عین بابابزرگا حرف میزنه...
-که میخواست بدونه من کیم و اینا...- خلاصه بعد مدتی مدیریت منم پذیرفته شد. امیر رو هم که از زمان پایونیر گروپ میشناختم. زود با هم رفیق شدیم و مقدمه ای شد برای آشنایی من با بقیه. الانم که این گونه در خدمتتونم.

--------------------------
چقدر حرف زدم. مشکل تایپی داشت ببخشید دیگه... رو یه صفحه چهار اینچی تاچ تایپ کردن یه کم سخته.
:megusta:

M.Mahdi
2014/06/11, 13:04
خخخخخخخخ
اره یکمی عصبانی شدم
هیچوقت بیشتر سر قضیه ی سامی عصبانی نشدم
فقط اون موقع ها توی کافی نت بودم نه می تونستم دادی فریادی چیزی بزنم نه چیزی رو خرد و خاکشیر کنم
فقط شرشر عرق می ریختم
خخخخخ
اره بابا پسره ی ...حال بهم زن
ول کنم نبود
هم منو اسفالت کرد هم لیلی رو
دیگه تهش داشتم برای اینکه شمارشو گیر بیارم بدم پلیس نقشه می ریختم که اومدن انداختنش بیرون
بذگریم

اره
خیلی باحال بود
کیبورد جدا قشنگی بود
اره بابا کیبورد شاعر خیلی جالب بود
اخرش تنها چیزی که فهمیدیم این بود که همسن پایونیره
هنوزم نفهمیدیم دختره یا پسره
قبلا مطمئن بودم دختره
الان شک کردم شایدم نباشه
ما بازم به نظرم دختره

خخخخخخخخخخ
اره
اتفاقا می خوام بعد امتحانا که دوباره کیبورد می زنم دوباره سوالات محمد حسینی رو شروع کنم
اتفاقا من از 12 یا 13 سالگی نه تنها درمورد ازدواج فکر می کردم درمورد بچم هم فک می کردم
نحوه تربیتش و ....
یه سری از معیار ها برای همسری که می خوام باهاش ازدواج کنم انتخاب کردم
مثل اخلاق خوب
خوشگلی
خوش اندامی
و....
خخخخخخخخخ
تو هم باید بهشون فک کنی
چون در اینده فرصت نمی کنی به این چیزا فک کنی پسرم

خخخخخخخخخخخ
اره
بعدا فهمیدم ژوپیتر نامرد بهت اسممو گفته
تو می دونستی
قربونت عزیزی داداش
منم همین طور
اره اما اصن قیافش به بابابزرگا نمی خوره
خخخخخخخخخ

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -



خخخخخخخخ
اره یکمی عصبانی شدم
هیچوقت بیشتر سر قضیه ی سامی عصبانی نشدم
فقط اون موقع ها توی کافی نت بودم نه می تونستم دادی فریادی چیزی بزنم نه چیزی رو خرد و خاکشیر کنم
فقط شرشر عرق می ریختم
خخخخخ
اره بابا پسره ی ...حال بهم زن
ول کنم نبود
هم منو اسفالت کرد هم لیلی رو
دیگه تهش داشتم برای اینکه شمارشو گیر بیارم بدم پلیس نقشه می ریختم که اومدن انداختنش بیرون
بذگریم

اره
خیلی باحال بود
کیبورد جدا قشنگی بود
اره بابا کیبورد شاعر خیلی جالب بود
اخرش تنها چیزی که فهمیدیم این بود که همسن پایونیره
هنوزم نفهمیدیم دختره یا پسره
قبلا مطمئن بودم دختره
الان شک کردم شایدم نباشه
ما بازم به نظرم دختره

خخخخخخخخخخ
اره
اتفاقا می خوام بعد امتحانا که دوباره کیبورد می زنم دوباره سوالات محمد حسینی رو شروع کنم
اتفاقا من از 12 یا 13 سالگی نه تنها درمورد ازدواج فکر می کردم درمورد بچم هم فک می کردم
نحوه تربیتش و ....
یه سری از معیار ها برای همسری که می خوام باهاش ازدواج کنم انتخاب کردم
مثل اخلاق خوب
خوشگلی
خوش اندامی
و....
خخخخخخخخخ
تو هم باید بهشون فک کنی
چون در اینده فرصت نمی کنی به این چیزا فک کنی پسرم

خخخخخخخخخخخ
اره
بعدا فهمیدم ژوپیتر نامرد بهت اسممو گفته
تو می دونستی
قربونت عزیزی داداش
منم همین طور
اره اما اصن قیافش به بابابزرگا نمی خوره
خخخخخخخخخ

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

یه خاطره دیگه بگم
یادمه قبلا از اونجایی که قانون اسپم نداشتیم توی تمام فروم اسپم می دادیم
خیلی حال می داد
بعد یه بار یه تاپیکی زدیم به نام بیاین با هم ور بزنیم
یا بیاید با هم گپ بزنیم و...
عین اسپمر سنتر الان بود
هروقت تعداد صفحاتش خیلی زیاد می شد می رفتیم بعدی
یه بار داخل یی از اینا داشتیم می حرفیدیم
من بودم و محمد مهدی بود و لیلی بود و مهسان بود و چن نفر دیگه
داشتیم صحبت می کردیم که من خواستم شکلک بزنم یه لحظه یه چیزی به ذهنم رسید
کلی شکلک اینطوری گذاشتم
((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200) )((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200) )((200)) ((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200) )((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200) )((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200)) ((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200) )((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200) )((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 )) ((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200) )((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200) )((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200) )((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200) )((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200) )((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))

بعد به بچه ها گفتم توی این شکلکا یه چیزی نهفته هست و یه چیزی درموردش وجود داره برید دنبالش ببینم کی می تونه بفهمه
اقا محمد مهدی و یه تعداد از دوستان به مدت سه روز داشتن دنبالش می گشتن
دقیقا یادمه مثلا محمد مهدی میومد می گفت بردمش توی ورد و سه بعدیش کردم یا چرخوندمش یا سایه انداختم براش یا...
من بعضی وقتا می گفتم افرین اره کار درستی کردی نزدیک شدی افرین افرین بقیه بچه ها محمد مهدی یا فلان کس نزدیک شده
بعد یکی دیگه می گفت بردمش توی فتوشاپ زوم کردم روش یا عکسش کردم بهش می گفتم خیلی دور شدی برگرد
خلاصه کنم براتون سه روز در به در تعداد زیادی از بچه ها شامل اعظم و محمد مهدی و محمد علی و ...داشتن دنبال این می گشتن
بعد سه روز دلم سوخت بهشون گفتم الان سه روز گذشته و من می خوام بهتون رازشو بگم
خخخخخخخخخخخخخ
شروع کردم به نصیحت که پسرانم دخترانم شما باید یاد بگیرید هرچیزی که بهتون گفتن درجا باور نکنید و....
بعد از یک ساعت نصیحت گفتم منم تنها و تنها برای اینکه به شما چیزی یاد داده باشم و این نصیحتا رو خوب احساس کنید سه روز سر کارتون گذاشتم هیچ کلی داخل این شکلکا نهفته نبود و خودتون می دونید که این فقط برای خود شما بود و....
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
خیلی حال داد
بعدش تا مدتها نامردا فش نسارم می کردن
محمد مهدی می گفت من چشتام در اومد از بس نگاهش کردم و سعی کردم بفهمم
هرکس یه چزی می گفت
تا مدتها سر زبونا بود
جدا خیلی خیلی حال داد
خخخخخخخ

جالبه بدونید تنها کسی که بعد ده دقه گفت اقا محمد حسین سرکارمون گذاشته مهسان بود
که به همین خاطر مجبور شدم بهش پیام خصوصی بدم که قربون دستات حرف نزن داری سرکاری رو خراب می کنی
لیلی هم همون چن دقه اول ازم با پیام خصوصی پرسید منم دیگه نمی شد به لیلی نگم بهش گفتم
تنها این دونفر توی اون مدت سرکار نبودن
بقیه خیلی قشنگ سرکار رفته بودن
خخخخخخخخخخخخ

اولا محمد حسین هنوز نفهمیدی اسم کاملتو نپتون بهم گفت نه ژوپیتر ؟؟؟ خخخخخخ بعدشم من سید محمد اولشو فهمیدم بودم قبلش !

آره محمد حسین یادمه هر تو فنوشاپ هر افکتی بود روی تصویره پیاد کردم ((9)) یعنی دلم میخواست اکانتت رو منفجر کنم ((200))
ولی دیگه بد تر از سرکاریای نپتون که نبود ! داستان مرد سبز پوش یادته ؟؟؟


آره چند تا کیبورد داغ باحال دیگه هم بود !
مثلا مال پرتو .... چیزه یعنی پریسا ! اونم من نبود وقتی اومدم دیدم همه دارن بهش پریسا ! فک کردم تشابه نام کاربری چیزیه ! ((200)) آخه قبلش همه پرتو صداش میکردن ! بعد فهمدیم که بعله اسم واقعیش پریسا هست هیچی دیگه الانم که الان اشتباهی بهش میگم پرتو ! هووووم اونم کنکوریه خیلی وقته نبوده ! :( تو یاهو همیشه آنه ولی ج نمیده فک کنم پدر وای فای موبایلش رو در آورده ! ((200)) .... تو یاهو هم هروقت میخوام اسمشو ببرم میگم « پرتـ.... یعنی پریسا » ((200))

محمد حسین آخرشم بهاره از زیر کیبورد داغ در رفتا ! آخرشم تنونستی بگیریش ! ( دوستان هرکی تونست برا بهاره با نام کاربری roben یه کیبورد داغ بذاره طلسم بزرگی رو شکسته ! اصن کیبورد نا پذیره این دختر )

یادته مجیدم اون موقع توی بحثا همش توی پرانتز بود ؟؟؟ خخخخ ......... الان آن میشه حرف نمیزنه :| :|

کلا بر و بچ بعد از ادغام به طرز عجیبی کم حرف شدن !

Prince-of-Persia
2014/06/11, 13:09
بلهههههههههههههههههههههه؟
مجید! دلبندم!
!@#$%^&*)(_+_()*&^%$#@!

^______^!


من از قول محسن می گم نوبت کیبوردش واسه بابابزرگ!
خوبه؟
اولین نفرم هست...
خخخخخخخخخخخخخ از کیسه خلیفه می بخشه خخخخخخخخخخخخخخ((102))
از قول من دیگه حرف نزنیا((102)))*%$#%^&*)*&$
.
.
اقا ما خراب رفاقتیم
من نوبتم رو میدم بهت .............. راضی هستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ smhmma

Leyla
2014/06/11, 13:51
)*%$#%^&*)*&$

خجالت بکش محسن...
این حرفا چیه به یه خانم متشخص می زنی؟
نچ نچ نچ نچ
((119))


اقا ما خراب رفاقتیم
من نوبتم رو میدم بهت .............. راضی هستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ smhmma


خوب پس تصویب می شه دیگه؟
آره مسئولین؟

Cyrus-The-Great
2014/06/11, 14:41
خجالت بکش محسن...
این حرفا چیه به یه خانم متشخص می زنی؟
نچ نچ نچ نچ
((119))



خوب پس تصویب می شه دیگه؟
آره مسئولین؟

مگه من اینجا بوقم لیلا :lol::troll:

Prince-of-Persia
2014/06/11, 14:43
مگه من اینجا بوقم لیلا :lol::ceguyspitting:
اقای بوق:troll: نظرت چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

Leyla
2014/06/11, 14:44
آقای بوق می خوای تو نوبتتو بده...
والا من مشکلی ندارم! :دی

smhmma
2014/06/11, 19:22
خخخخخخخخخخخخخخخخ
اره کیبورد پریسا خیلی باحال بود
یه دفعه تا شروع شد یه بیست سی صفحه ای سوال گذاشتن جلوش همشم سوالای چرت
اصن کپ کرده بود پریسا

به به
پس محسن نوبتشو به من داد؟؟؟
جدا؟؟
خیله خوب
پس وایسید قبل از اونم یه نظر سنجی می زنم توی بخش کیبورد داغ که کی بره پشت کیبورد اگر خودم رای اوردم چشم حتما به صورت نامحدود در اختیار شما هستم
خوبه؟؟؟؟
البت بعد از من ایشالا باید علیرضا باشه که نوبتش از همه حتی محسن جلوتر بود اما توی لیست نزدمش
اما پستش هست که زودتر از بقیه اعلام کرده کیبورد می خواد
بعله
خخخخخخخخخخخ


بهاره و مهسان در رفتن
ولی اونا رو هم بعد کنکور میارم پشت کیبورد
ایشالا بعد کنکور بچه های سومی یه گردهمایی هم ترتیب می دیم داخل تهران احتمالا
و به روند گسترش و پیشرفت روز افزون زندگی پیشتاز ادامه می دیم
اگر خدا بخواد بعد کنکور که وقتم ازاد بشه شاید حتی بشه یه بودجه ای برای تمام سایتای کتابخون گرفت
چون به تازگی متوجه شدم بیت رهبری و رهبر تاکید زیادی کردن که باید کتابخوانی و رمان خوانی در کشور افزایش پیدا کنه و نشر اثار داستانی باید زیاد بشه حتی رهبر براش کتاب نوشته درنتیجه شاید بشه با پیگری های فراوان یه بودجه ای یا حمایتی گرفت بدون اینکه محدودیتی برامون پیش بیاد
البته این چیزی که می گم صرف اینه که محدودیتی برای سایتمون پیش نیاد
وگرنه نمی ارزه
اینایی که می گم قول نیستن
تنها دارم یه سری برنامه های خودم(نه سایت) رو می گم که ایشالا اگر عملی بشن خوبن اگرم نشدن اشکالی نداره


محمد مهدی بله خیلی ها سکوت کردن از وقتی سایت ادغام شده اما به دلیل گرفتاری هست
من خودم شخصا گرفتاری های پنج شش نفر رو می دونم و کاملا هم موجه هست
خود منم بشدت گرفتارم ولی دیگه نمی تونستم ول کنم برم
یه چن تا حرف دیگه هم بود که از یاد بردم درنتیجه بعدا می گم


فقط برای فعلا تذکر بدم که لطفا دوستان تاپیک رو منحرف نکنید
علیرضا جدی اولیش من بودم؟؟
جدا؟؟
چرا مگه چجوری حرفیدم که شبیه پیرمردا بود؟؟
چرا همه اینو بهم می گن که شبیه پیرمردام؟؟
پسرداییم(محمد پلیسه)دیگه خیلی وقتا که منو می بینه همینو می گه
ولی من حس نمی کنم شبیه پیرمردام
جالبه هروقت هم توی اتوبوس می شینم یه پیرمردی بغل دستم بیوفته شروع می کنه باهام حرف زدن
علیرضا اونجا اسمت چی بود؟؟
من سعی می کردم همیشه با بچه ها جوری رفتار کنم که انگار اومدن خونه خودشون
راحت راحت باشن
ولی فک کنم خیلی وقتا گند زدم((102))((102))

خوب دوستان تاپیک رو برگدونیم به همون موضوع اصلیش
خاطره بگید

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

خخخخخخخخخخخخخخخخ
اره کیبورد پریسا خیلی باحال بود
یه دفعه تا شروع شد یه بیست سی صفحه ای سوال گذاشتن جلوش همشم سوالای چرت
اصن کپ کرده بود پریسا

به به
پس محسن نوبتشو به من داد؟؟؟
جدا؟؟
خیله خوب
پس وایسید قبل از اونم یه نظر سنجی می زنم توی بخش کیبورد داغ که کی بره پشت کیبورد اگر خودم رای اوردم چشم حتما به صورت نامحدود در اختیار شما هستم
خوبه؟؟؟؟
البت بعد از من ایشالا باید علیرضا باشه که نوبتش از همه حتی محسن جلوتر بود اما توی لیست نزدمش
اما پستش هست که زودتر از بقیه اعلام کرده کیبورد می خواد
بعله
خخخخخخخخخخخ


بهاره و مهسان در رفتن
ولی اونا رو هم بعد کنکور میارم پشت کیبورد
ایشالا بعد کنکور بچه های سومی یه گردهمایی هم ترتیب می دیم داخل تهران احتمالا
و به روند گسترش و پیشرفت روز افزون زندگی پیشتاز ادامه می دیم
اگر خدا بخواد بعد کنکور که وقتم ازاد بشه شاید حتی بشه یه بودجه ای برای تمام سایتای کتابخون گرفت
چون به تازگی متوجه شدم بیت رهبری و رهبر تاکید زیادی کردن که باید کتابخوانی و رمان خوانی در کشور افزایش پیدا کنه و نشر اثار داستانی باید زیاد بشه حتی رهبر براش کتاب نوشته درنتیجه شاید بشه با پیگری های فراوان یه بودجه ای یا حمایتی گرفت بدون اینکه محدودیتی برامون پیش بیاد
البته این چیزی که می گم صرف اینه که محدودیتی برای سایتمون پیش نیاد
وگرنه نمی ارزه
اینایی که می گم قول نیستن
تنها دارم یه سری برنامه های خودم(نه سایت) رو می گم که ایشالا اگر عملی بشن خوبن اگرم نشدن اشکالی نداره


محمد مهدی بله خیلی ها سکوت کردن از وقتی سایت ادغام شده اما به دلیل گرفتاری هست
من خودم شخصا گرفتاری های پنج شش نفر رو می دونم و کاملا هم موجه هست
خود منم بشدت گرفتارم ولی دیگه نمی تونستم ول کنم برم
یه چن تا حرف دیگه هم بود که از یاد بردم درنتیجه بعدا می گم


فقط برای فعلا تذکر بدم که لطفا دوستان تاپیک رو منحرف نکنید
علیرضا جدی اولیش من بودم؟؟
جدا؟؟
چرا مگه چجوری حرفیدم که شبیه پیرمردا بود؟؟
چرا همه اینو بهم می گن که شبیه پیرمردام؟؟
پسرداییم(محمد پلیسه)دیگه خیلی وقتا که منو می بینه همینو می گه
ولی من حس نمی کنم شبیه پیرمردام
جالبه هروقت هم توی اتوبوس می شینم یه پیرمردی بغل دستم بیوفته شروع می کنه باهام حرف زدن
علیرضا اونجا اسمت چی بود؟؟
من سعی می کردم همیشه با بچه ها جوری رفتار کنم که انگار اومدن خونه خودشون
راحت راحت باشن
ولی فک کنم خیلی وقتا گند زدم((102))((102))

خوب دوستان تاپیک رو برگدونیم به همون موضوع اصلیش
خاطره بگید

aftab
2014/06/11, 20:00
آره یادمه.ساعت نه صب کلاس داشتم قبلش به محمدحسین پ.خ زدم داوطلب شدم.ظهراومدم دیدم جواب داده اتفاقا خیلیا مشتاق کیبوردت بودن.رفتم تو تاپیک دیدم 14صفه سوال طرح کردن!!!!!تا بعدازظهر که برسم لپ تاپ بگیرم شده لود 25صفه!!!اخرش فقط تازه 14جواب دادم با سوالای محمدحسینی که جلوتر بودن و شد 87صفه کیبورد!!!!!



محمد مهدی تو کی پی ام دادی که من جواب ندادم؟

azam
2014/06/11, 21:09
من اواسط تابستون 91 شروع کردم به خوندن کتابای پرسی بعد وقتی که داشتم توی نت دنبال بقیه ی کتاباش میگشتم، به پرسی سه برخوردم و چشمم افتاد به کارآموز رنجر، منم همین طوری جلد اولشو دانلود کردم. یه چند هفته بعد که حوصلم سر رفته بود چشمم افتاد به اون کتاب، منم شروع کردم به خوندنش و جذبش شدم، بعدم دوباره رفتم سایت پرسی سه و دیدم که چه وبلاگ خوبیه، ولی دیدم که پایونییر داره خداحافظی میکنه و سایت قراره بسته بشه و اینا. بعد هم که دیدم پایونییر گروپ و ساختند، منم رفتم عضوش شدم و یه مدت طولانی بهش سر نزدم. تا اینکه یکی دوماه گذشت. منم یادش افتادم و مطالبشو دنبال میکردم ولی نظر نمیذاشتم و فعالیتی نمیکردم. تا سه چهار ماه همین روند و دنبال میکردم تا اینکه تقریبا با همه ی اعضای سایت و شناختم و از محیطش خوشم اومد. تا اینکه شد نزدیکای عید، که دیدم بقیه ی بچه ها دارند اسم و فامیل بهاره رو حدس میزنند، منم اون موقع تو بحثشون شرکت کردم و کم کم شروع به فعالیت کردم.
تا اینکه سایت ادغام شد و سال تحصیلی شروع شد و منم که با محیط اینجا زیاد آشنا نبودم دیگه بهش زیاد سر نمیزدم تا دوماه پیش. تو کیبرد حانیه که دوباره شروع کردم به فعالیت.

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


خخخخخخخخ
اره یکمی عصبانی شدم

یه خاطره دیگه بگم
یادمه قبلا از اونجایی که قانون اسپم نداشتیم توی تمام فروم اسپم می دادیم
خیلی حال می داد
بعد یه بار یه تاپیکی زدیم به نام بیاین با هم ور بزنیم
یا بیاید با هم گپ بزنیم و...
عین اسپمر سنتر الان بود
هروقت تعداد صفحاتش خیلی زیاد می شد می رفتیم بعدی
یه بار داخل یی از اینا داشتیم می حرفیدیم
من بودم و محمد مهدی بود و لیلی بود و مهسان بود و چن نفر دیگه
داشتیم صحبت می کردیم که من خواستم شکلک بزنم یه لحظه یه چیزی به ذهنم رسید
کلی شکلک اینطوری گذاشتم
((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200) )((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200) )((200)) ((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200) )((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200) )((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200)) ((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200) )((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200) )((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 )) ((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200) )((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200) )((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200) )((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200) )((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))( (200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))(( 200))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((2 00))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((20 0))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200 ))((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200) )((200))((200))((200))((200))((200))((200))((200)) ((200))((200))((200))((200))((200))

بعد به بچه ها گفتم توی این شکلکا یه چیزی نهفته هست و یه چیزی درموردش وجود داره برید دنبالش ببینم کی می تونه بفهمه
اقا محمد مهدی و یه تعداد از دوستان به مدت سه روز داشتن دنبالش می گشتن
دقیقا یادمه مثلا محمد مهدی میومد می گفت بردمش توی ورد و سه بعدیش کردم یا چرخوندمش یا سایه انداختم براش یا...
من بعضی وقتا می گفتم افرین اره کار درستی کردی نزدیک شدی افرین افرین بقیه بچه ها محمد مهدی یا فلان کس نزدیک شده
بعد یکی دیگه می گفت بردمش توی فتوشاپ زوم کردم روش یا عکسش کردم بهش می گفتم خیلی دور شدی برگرد
خلاصه کنم براتون سه روز در به در تعداد زیادی از بچه ها شامل اعظم و محمد مهدی و محمد علی و ...داشتن دنبال این می گشتن
بعد سه روز دلم سوخت بهشون گفتم الان سه روز گذشته و من می خوام بهتون رازشو بگم
خخخخخخخخخخخخخ
شروع کردم به نصیحت که پسرانم دخترانم شما باید یاد بگیرید هرچیزی که بهتون گفتن درجا باور نکنید و....
بعد از یک ساعت نصیحت گفتم منم تنها و تنها برای اینکه به شما چیزی یاد داده باشم و این نصیحتا رو خوب احساس کنید سه روز سر کارتون گذاشتم هیچ کلی داخل این شکلکا نهفته نبود و خودتون می دونید که این فقط برای خود شما بود و....
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
خیلی حال داد
بعدش تا مدتها نامردا فش نسارم می کردن
محمد مهدی می گفت من چشتام در اومد از بس نگاهش کردم و سعی کردم بفهمم
هرکس یه چزی می گفت
تا مدتها سر زبونا بود
جدا خیلی خیلی حال داد
خخخخخخخ

جالبه بدونید تنها کسی که بعد ده دقه گفت اقا محمد حسین سرکارمون گذاشته مهسان بود
که به همین خاطر مجبور شدم بهش پیام خصوصی بدم که قربون دستات حرف نزن داری سرکاری رو خراب می کنی
لیلی هم همون چن دقه اول ازم با پیام خصوصی پرسید منم دیگه نمی شد به لیلی نگم بهش گفتم
تنها این دونفر توی اون مدت سرکار نبودن
بقیه خیلی قشنگ سرکار رفته بودن
خخخخخخخخخخخخ
محمد حسین، یه کم عصبانی شدی؟؟؟؟ من اون موقع بود که تازه محمدحسین عصبانی و شناختم ((200))
آخـــــی یادش بخیر، چقدر که اون موقع رفتم سر کار. یادمه که اون موقع این شکلکارو کپی شون کردم و با پینت تبدیل به عکسش کردم و بعدش بردمش تو پاورپوینت و مدام میچرخوندمش و کوچیک و بزرگش میکردم و رنگ مانیتورو کم و زیادش میکردم و فقط مونده بود که مانیتورو بگیرم بچرخونمش....((200)) یعنــــی میخواستم بعد خفه ت کنم ((200))

محمد حسین آخرشم بهاره از زیر کیبورد داغ در رفتا ! آخرشم تنونستی بگیریش ! ( دوستان هرکی تونست برا بهاره با نام کاربری roben یه کیبورد داغ بذاره طلسم بزرگی رو شکسته ! اصن کیبورد نا پذیره این دختر )

هــــــــــــی مهسان و چی میگین پس؟؟؟؟؟؟ یعنی چی که مهسان تا حالا کیبورد نداشته؟؟؟؟ هااااااااااااااان؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟

M.Mahdi
2014/06/11, 22:31
آخ آخ آخ

یادم رفت از مهسان و اعظم بگم ! این دو بزرگوار خشن !
یادمه اعظم بعد از لیلی اومد .... درسته ؟؟ عاقا اصلا متخصص منحرف کردن بحث بود این دختر .... تاپیک درباره مثلا کامپیوتر بود بعد یهو میدیدی آخر تاپیک بحث سر کشف آتش و تاثیر کشف آن بر چگونگی تکامل انسان بود ! ((200)) بعد مسبب اصلی کی بود ؟ اعظم ! یه نکته حالبی که اعظم داشت بحث و منحرف میکرد بعد خودش میرفت کارو میسپرد به جوونا ! خخخخ البته من و محمد حسین هم متخصص منحرف کردن ( نه این منحرف ... اون منحرف به معنای خارج شدن از مسیر منظورمه .... برداشت سوء نکنید چقدر شما منحرفید ! ((200)) ) بودیم ولی نه به تخصص اعظم

مهسان اواخر کیبورد داغ لیلی رسید .... اون اواخرش که یارو سامی اومده بود ..... اصن همیشه موقع حوادث شوم میرسه ((200)) بعله سلاح مورد علاقش اره هست و عاشق نصف کردن آدمه ! ( لطفات روح رو دریابید ) حیوون مورد علاقشم مارمولکه ! خخخخ .... هووووووم اونم قبلش هر از گاهی میود اما اونم الان نیستش ! به امید بازگشتش !
azam Galexy

Cyrus-The-Great
2014/06/11, 23:59
اوه اوه گفتی خواهران...

یادم اومد یه بار خشم فاطمه منو گرفت اونم کجا.. تو کامنتای وبلاگ. :megusta:

من بیگناه.... اون وسط سر من خالی شد. ماجرای فصل 25 پسر نپتونو یادتونه؟؟ ( فکر کنم 25 بود )
smhmma خو چرا نداره.... نمیشناختمت... اومدی ازم پرسیدی شما کی هستی پسرم!!
راستی محمدتو همونی بودی که میخواستی متقاعدم کنی بیام نشان آتنا رو ترجمه کنم؟؟ یا امیر بود؟

Fateme
2014/06/12, 00:16
اوه اوه گفتی خواهران...

یادم اومد یه بار خشم فاطمه منو گرفت اونم کجا.. تو کامنتای وبلاگ. :megusta:

من بیگناه.... اون وسط سر من خالی شد. ماجرای فصل 25 پسر نپتونو یادتونه؟؟ ( فکر کنم 25 بود )
@smhmma (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=362) خو چرا نداره.... نمیشناختمت... اومدی ازم پرسیدی شما کی هستی پسرم!!
راستی محمدتو همونی بودی که میخواستی متقاعدم کنی بیام نشان آتنا رو ترجمه کنم؟؟ یا امیر بود؟
خشم مــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟((225))((225))((225))((225))((225))((225))((22 5))
کی؟؟؟؟ کوجا؟؟؟؟ سر چی؟؟؟؟؟ ((225))((225))((225))((225))


پ.ن: البته باید بگم از خواهران چه انتظار دیگه ای داری؟

azam
2014/06/12, 00:36
آخ آخ آخ

یادم رفت از مهسان و اعظم بگم ! این دو بزرگوار خشن !
یادمه اعظم بعد از لیلی اومد .... درسته ؟؟ عاقا اصلا متخصص منحرف کردن بحث بود این دختر .... تاپیک درباره مثلا کامپیوتر بود بعد یهو میدیدی آخر تاپیک بحث سر کشف آتش و تاثیر کشف آن بر چگونگی تکامل انسان بود ! ((200)) بعد مسبب اصلی کی بود ؟ اعظم ! یه نکته حالبی که اعظم داشت بحث و منحرف میکرد بعد خودش میرفت کارو میسپرد به جوونا ! خخخخ البته من و محمد حسین هم متخصص منحرف کردن ( نه این منحرف ... اون منحرف به معنای خارج شدن از مسیر منظورمه .... برداشت سوء نکنید چقدر شما منحرفید ! ((200)) ) بودیم ولی نه به تخصص اعظم

مهسان اواخر کیبورد داغ لیلی رسید .... اون اواخرش که یارو سامی اومده بود ..... اصن همیشه موقع حوادث شوم میرسه ((200)) بعله سلاح مورد علاقش اره هست و عاشق نصف کردن آدمه ! ( لطفات روح رو دریابید ) حیوون مورد علاقشم مارمولکه ! خخخخ .... هووووووم اونم قبلش هر از گاهی میود اما اونم الان نیستش ! به امید بازگشتش !
@azam (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=342) @Galexy (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=926)

کــــــی؟؟؟؟ من؟؟؟؟؟؟ خخخخخخخخ
راستی هنوز نتونستی فامیلمو حدس بزنی؟؟؟؟ یه سال و یه سه ماه شده هااااااا((200))
یادت هست؟؟؟؟ هیشکی نتونست بگه، به غیر از محمدحسین اونم چند ماه قبل((200))
m.mahdi@ (http://forum.pioneer-life.ir/member928.html)

M.Mahdi
2014/06/12, 00:43
راستی هنوز نتونستی فامیلمو حدس بزنی؟؟؟؟ یه سال و یه سه ماه شده هااااااا((200))

چه میدونم بالاخره یه کاراگاه هم به سرنخ نیاز داره خوب !

azam
2014/06/12, 00:47
هــــــــی من این همه راهنماییت کردم((66))

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

تازه جواب توی یاهو جلوی چشمته ((200))

Percy Jackson
2014/06/12, 00:50
اعظم من بگم؟؟؟؟؟میدونما!!!!خخخخخخخخ خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

azam
2014/06/12, 00:51
((104))
عماااااااااد.........

Percy Jackson
2014/06/12, 00:52
((104))
عماااااااااد.........

غلط کردم چرا شما قدیمیا جنبه شوخی نداریینن!!!!!((85))

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

azam
2014/06/12, 00:53
میزنمتااااااااااا
خخخخخخخخخخخ

Percy Jackson
2014/06/12, 00:55
دست شما مرسی......من بیچاله!!!!!!!!!!دلت میاد؟؟؟؟((227))((227))

azam
2014/06/12, 00:56
خوبم دلم میاااااااد ((6))((200))
عماد خودش فهمید....خخخخخخخخ

Percy Jackson
2014/06/12, 00:58
فهمید؟؟؟!!!
خخخخخخخخخخخخخخخخخ

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

نمی فهمید تعجب میکردم...سرنخ که هیچ سر طناب بود!!!

azam
2014/06/12, 00:59
ولی باورش نمیشههههه
خخخخخخخخخخخ

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

اونم بعد از یه سال و سه ماه.....
تازه حالاشم بهم میگم اوحدی

Percy Jackson
2014/06/12, 01:00
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ خخخخخخخخخخخخخخخخ
((86))((86))((207))((207))((206))((206))((206))((2 06))((206))((206))((206))((206))((206))

Leyla
2014/06/12, 01:02
دوستان کارآگاه بازی بسه خاطره بگین... :|

Percy Jackson
2014/06/12, 01:03
مث وقتی که توی تیکه اندازان کم اوردم...ینی انقد بهم لطمه خورد مجبور شدم زنگ بزنم به دوستم بگم برام تیکه بساز!!!!!!ریختم بهمااااا............

M.Mahdi
2014/06/12, 01:13
لیلا خودتم یه چیزی بگو همش سپاس میدی .... تو خودت نگه ندار دخترم تعریف کن :)

smhmma
2014/06/12, 01:20
دستان قرار شد که خاطره بگید
اسپمر سنتره ولی به این معنی نیست که نمی تونم قانون اسپمو توش اجرا کنم((102))((102))((102))((102))((102))

درضمن اعظظظظظظظظظظظظظظظم
من همون موقع حدس زدم
نه چن ماه پیش
همون اولا
ولی باورم نمیشد
تلفظشو باورم نمیشد
من حدسش زدم ولی جدا خودمم باورم نمیشد فامیلیتو
عجب چیزیه
هنوزم تو کفشم

خخخخخخخخخخ
شما هم هیچوق نتونستید دلیل وجود اون a اخر نام کاربری منو بفهمید
هیچوقت به این نکته توجه نکردید نه؟؟؟
خخخخخخخخخخخخخخ
الان که فک می کنم می بینم یه بار توی این مدت بود که توی نت عصبانی تر از زمانی شدم که سامی اومد
بعد از ادغام
یه ادم احمقی یه کاری کرد نابخشودنی
هنوز هم دنبال یه روشی برای جبرانم
اون بار به قدری عصبانی شده بودم که اگر طرف روبروم بود فکشو خورد می کردم

ولی جدا تعداد عصبانیت های من خیلی کم بود
یکی دو بار هم خودمو به صبانیت زدم
خخخخخخخخخخخ

Leyla
2014/06/12, 01:30
لیلا خودتم یه چیزی بگو همش سپاس میدی .... تو خودت نگه ندار دخترم تعریف کن :)

آخه من هیچی یادم نیست! :دی
چی بگم!
مگه این که از خودم در بیارم...
یکی بود، یکی نبود، یه لیلایی بود... :|

M.Mahdi
2014/06/12, 12:36
ه ادم احمقی یه کاری کرد نابخشودنی
هنوز هم دنبال یه روشی برای جبرانم
اون بار به قدری عصبانی شده بودم که اگر طرف روبروم بود فکشو خورد می کردم

محمد حسین اون آدمه رو ببخش دیگه ! همونه که منم میدونم ؟
خلاصه ببخشش دیه به پای این یه سال و نصف بیشتری که باهم بودید

Hermion
2014/06/12, 12:56
محمد حسین اون آدمه رو ببخش دیگه ! همونه که منم میدونم ؟
خلاصه ببخشش دیه به پای این یه سال و نصف بیشتری که باهم بودید

آغا شما که می دونین من فضولمممممممممممم
چرا این کارو با من می کنین آخه؟؟؟؟
مغزم داره نصف می شه الان:دی


آخ تیاد تاپیک ازدواج محمدحسین افتادم:))
خدا چ قدر گیر دادیم ما به این بابای طفلکمون:))
آخرم الان معلوم نیست خانومش کیه:))

M.Mahdi
2014/06/12, 13:13
آغا شما که می دونین من فضولمممممممممممم
چرا این کارو با من می کنین آخه؟؟؟؟
مغزم داره نصف می شه الان:دی

((200)) حانیه خود منم نباید میدونستم این یارو کیه ولی دونستم ((200))

منم ذهنم درگیره ! چجوری لیلا میخواست بره دم مدرسه ی فاطمه ؟؟؟؟؟

shiny
2014/06/12, 13:25
((200)) حانیه خود منم نباید میدونستم این یارو کیه ولی دونستم ((200))

منم ذهنم درگیره ! چجوری لیلا میخواست بره دم مدرسه ی فاطمه ؟؟؟؟؟

خخخخ تو هنوز درگیر اونی؟؟ تموم شد رفت آب بازیمون نیومد دیگ!!
مگه نمیدوستی ما طیرالارض(؟؟؟!!!) هستیم؟؟ میخای الان بیام خونتون؟؟

Angel of Death
2014/06/12, 13:35
ااا من فکر کردم از هر جایی میشه خاطره نوشت :d
نگو فقط خاطرات آشنایی با انجمن هستش :d
پست ویرایش شد :d:d:d

Percy Jackson
2014/06/12, 13:58
خخخخ تو هنوز درگیر اونی؟؟ تموم شد رفت آب بازیمون نیومد دیگ!!
مگه نمیدوستی ما طیرالارض(؟؟؟!!!) هستیم؟؟ میخای الان بیام خونتون؟؟

اون طی الارضه خواهر من به معنیشم دقت کن...بعد برای تجدید خاطرات (ربط به تاپیک) کی طی الارض کردین ما ندیدیم؟؟؟؟؟((228))



- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

تجدید خاطرات....یادش بخیر یه زمانی میرفتیم اسپمر سنتر میدیم باید 50 صفحه بخونیم بعد 50 تا که تموم میشد میدیم 50 تا دیگه اضافه شده!!!!! الان وارد اسپمر سنتر میشی میبینی 2 صفحه از چیزی که بوده کم شده!!!!!!!(5)

Leyla
2014/06/12, 14:11
تجدید خاطرات....یادش بخیر یه زمانی میرفتیم اسپمر سنتر میدیم باید 50 صفحه بخونیم بعد 50 تا که تموم میشد میدیم 50 تا دیگه اضافه شده!!!!! الان وارد اسپمر سنتر میشی میبینی 2 صفحه از چیزی که بوده کم شده!!!!!!!(5)

آرههههههه...
یادش به خیر....
واقعا!
هی میومدی به جونمون غر می زدی که کمتر بنویسیم! :دی
الآن نمی دونم چه بلایی سر اسپمرا اومده...
از دیوار صدا بلند می شه از اسپمرا نه...

Hermion
2014/06/12, 14:19
آرههههههه...
یادش به خیر....
واقعا!
هی میومدی به جونمون غر می زدی که کمتر بنویسیم! :دی
الآن نمی دونم چه بلایی سر اسپمرا اومده...
از دیوار صدا بلند می شه از اسپمرا نه...

اینا همه از توطئه های آمریکای خون خواره:دی
(الکی گفتم تقصیر خودمه:دی)
آغا چت باکسو ترک کنین وگرنه معدل و کنکور و... رو باید بی خیال شین! تجربه دارم که می گم:)

Angel of Death
2014/06/12, 14:20
همین چت باکسم از توطعه های امریکاست : (
می خوان بچه ها مردم از درس و کار و زندگی بیوفتن ...
مرگ بر امریکا !

Leyla
2014/06/12, 14:22
آغا چت باکسو ترک کنین وگرنه معدل و کنکور و... رو باید بی خیال شین! تجربه دارم که می گم:)

اوا خود گفتی ترک نکنیم! ((105))
الآن جای علیرضا خالیه همه رو وتو کنه...

عزی :))

Hermion
2014/06/12, 14:30
اوا خود گفتی ترک نکنیم! ((105))
الآن جای علیرضا خالیه همه رو وتو کنه...

عزی :))

نه الان طی یک عملیات تصمیم گرفتم شما رو از راه کج به راه راست هدایت کنم!!!!
توتئه های آمریکا رو سرکوب کنید فرزندانم!!!!
چت باکس اعتیاد آوره ولی اسپمرسنتر نه چندان!
از این به بعد من که دوباره ترک می کنم چت باکس را!
پند بگیرید!!!

Cyrus-The-Great
2014/06/12, 15:50
اوا خود گفتی ترک نکنیم! ((105))
الآن جای علیرضا خالیه همه رو وتو کنه...

عزی :))

بحث وتو شد.... کیو باید وتو کنم؟؟؟
Fateme همون بهتر که یادت نیاد... چون حق با من بود :troll:

majidking
2014/06/12, 16:33
تاپیک خوبیه برای زنده کردن خاطرات ... مرسی محمدحسین فسیل:دی
منم یادمه تابستون پارسال بود که توی اینترنت سرچ کردم دانلود کتاب ( :دی) بعد برام کارآموز رنجر رو آورد و روش کلیک کردم و منو برد توی فروم پایونیر... . برای دانلود کتاب باید توش ثبت نام می کردی وگرنه بهت اجازه ی دانلود کتابا رو نمی داد برای همین مام ثبت نام کردیمو اونو دانلود کردیم. از اون جایی ک جوون تر بودم و کلا آدم خیلی خوبی هستم گفتم منم می خوام مفید واقع بشم. رفتم توی یکی از تاپیکای گپ زنی سلامی کردم و بهشون گفتم می خوام بارتیمیوس رو تایپ کنم( محمد مهدی یادشه.:دی) اولین نفراتی هم ک باهاشون آشنا شدم محمدمهدی و علی بودن که بعد از چند روز با غزل سومین نفر آشنا شدم. لحظات خوبی بود، خیلی خوش می گذشته و کلا دور هم شاد بودیم و منم بارتیمیوس رو نصفشو تایپ کردم و بهونه ای شد برای موندن پیش بچه های گل سایت... یادمه شبا غزل عین جغد بیدار می موند و بیکار در و دیوارو توی سایت نگا می کرد و یادمه زمانی ک اون زود می رفت و من در و دیوارو نگاه می کردم و حوصلم سر می رفت:دی و همچنین ترکوندن کیبورد آتشینش و کیبورد آتشین احمد یادمه ک همه ترکوندن توش :))
و دوستای خوبی ک دارم مثل اعظم، غزل، محمدمهدی، علی، امیر، احمد، فاطمه، محمد پلیسه ی اون سایت ، محمدحسین فسیل ، سجاد ک الان متاهل شده و ... به لطف اون روزیه که من توی سایت برای دانلود کتاب ثبت نام کردم و امیدوارم همیشه هم پیش هم باشیم. :)

Fateme
2014/06/12, 19:10
بحث وتو شد.... کیو باید وتو کنم؟؟؟
@Fateme (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=1000) همون بهتر که یادت نیاد... چون حق با من بود :troll:
علیرضا بیا دم گوشم بگو(پ.خ)...والا بخدا! از کجا معلوم حرفت دسیسه نباشه که وجهه منو خراب کنی؟؟؟؟((228))
بگو بینم چی بوده که توی یه وبلاگ غریبه اتیش به پا کردم!

Galexy
2014/06/12, 21:12
آخ آخ آخ

یادم رفت از مهسان و اعظم بگم ! این دو بزرگوار خشن !
یادمه اعظم بعد از لیلی اومد .... درسته ؟؟ عاقا اصلا متخصص منحرف کردن بحث بود این دختر .... تاپیک درباره مثلا کامپیوتر بود بعد یهو میدیدی آخر تاپیک بحث سر کشف آتش و تاثیر کشف آن بر چگونگی تکامل انسان بود ! ((200)) بعد مسبب اصلی کی بود ؟ اعظم ! یه نکته حالبی که اعظم داشت بحث و منحرف میکرد بعد خودش میرفت کارو میسپرد به جوونا ! خخخخ البته من و محمد حسین هم متخصص منحرف کردن ( نه این منحرف ... اون منحرف به معنای خارج شدن از مسیر منظورمه .... برداشت سوء نکنید چقدر شما منحرفید ! ((200)) ) بودیم ولی نه به تخصص اعظم

مهسان اواخر کیبورد داغ لیلی رسید .... اون اواخرش که یارو سامی اومده بود ..... اصن همیشه موقع حوادث شوم میرسه ((200)) بعله سلاح مورد علاقش اره هست و عاشق نصف کردن آدمه ! ( لطفات روح رو دریابید ) حیوون مورد علاقشم مارمولکه ! خخخخ .... هووووووم اونم قبلش هر از گاهی میود اما اونم الان نیستش ! به امید بازگشتش !
azam Galexy


عاقا منو میگه هااااا!!! خخخ
بلی بنده اسم دومم معصومه هست! قربون شما!
اصن موجود جذاب تر از مارمولک شماها دیدید؟ نه خدایی؟
اگه وقت کنم منم یه خاطره ای چیزی میام میگم!

دوستان فکر کیبورد بنده رو از سر مبارکتون بیرون کنید که عزرائیلم نمیتونه به مهسان زور بگه و بذارتش پشت کیبورد! خخخخ!

محمدحسین این از هوش من بود که اون سرکاری تورو کفش کردم . . . بعله چی فک کردین؟! ما از اوناشیم!
لیلیم احتمالا کشف کرده و بهش حق السکوت دادی!

Cyrus-The-Great
2014/06/12, 22:40
علیرضا بیا دم گوشم بگو(پ.خ)...والا بخدا! از کجا معلوم حرفت دسیسه نباشه که وجهه منو خراب کنی؟؟؟؟((228))
بگو بینم چی بوده که توی یه وبلاگ غریبه اتیش به پا کردم!

ببین منو به چه کارهایی وادار میکنی... این همه راه اومدم که اینو بگم.

رفتم نگاه کردم. اولا معذرت میخوام چون اشتباهی یادم بود. دوما طرف دعوا تو نبودی. خانم زهرا بود. سوما اون طرف دعوا هم من نبودم. :دی

:megusta:

Leyla
2014/06/12, 22:54
بحث وتو شد.... کیو باید وتو کنم؟؟؟

برادر این حانیه رو وتو کن... روح یه انجمن رو شاد می کنی... :دی
دست و پنجه ت درد نکنه!

Percy Jackson
2014/06/12, 23:11
داداش اره راس میگه لیلا......حانیه خودش اعلام کرد من دیگه نمیخوام بیام چتروم...وتو کن که در این عمل پیروز باشه!!!:دی

Hermion
2014/06/12, 23:16
برادر این حانیه رو وتو کن... روح یه انجمن رو شاد می کنی... :دی
دست و پنجه ت درد نکنه!

لیلاا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟
از من مظلوم تر پیدا نکردی دختر؟؟؟؟؟؟:((:((

Leyla
2014/06/12, 23:18
لیلاا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟
از من مظلوم تر پیدا نکردی دختر؟؟؟؟؟؟:((:((

حانی اسپم نده! :دی:دی

M.Mahdi
2014/06/12, 23:53
تاپیک خوبیه برای زنده کردن خاطرات ... مرسی محمدحسین فسیل:دی
منم یادمه تابستون پارسال بود که توی اینترنت سرچ کردم دانلود کتاب ( :دی) بعد برام کارآموز رنجر رو آورد و روش کلیک کردم و منو برد توی فروم پایونیر... . برای دانلود کتاب باید توش ثبت نام می کردی وگرنه بهت اجازه ی دانلود کتابا رو نمی داد برای همین مام ثبت نام کردیمو اونو دانلود کردیم. از اون جایی ک جوون تر بودم و کلا آدم خیلی خوبی هستم گفتم منم می خوام مفید واقع بشم. رفتم توی یکی از تاپیکای گپ زنی سلامی کردم و بهشون گفتم می خوام بارتیمیوس رو تایپ کنم( محمد مهدی یادشه.:دی) اولین نفراتی هم ک باهاشون آشنا شدم محمدمهدی و علی بودن که بعد از چند روز با غزل سومین نفر آشنا شدم. لحظات خوبی بود، خیلی خوش می گذشته و کلا دور هم شاد بودیم و منم بارتیمیوس رو نصفشو تایپ کردم و بهونه ای شد برای موندن پیش بچه های گل سایت... یادمه شبا غزل عین جغد بیدار می موند و بیکار در و دیوارو توی سایت نگا می کرد و یادمه زمانی ک اون زود می رفت و من در و دیوارو نگاه می کردم و حوصلم سر می رفت:دی و همچنین ترکوندن کیبورد آتشینش و کیبورد آتشین احمد یادمه ک همه ترکوندن توش :))
و دوستای خوبی ک دارم مثل اعظم، غزل، محمدمهدی، علی، امیر، احمد، فاطمه، محمد پلیسه ی اون سایت ، محمدحسین فسیل ، سجاد ک الان متاهل شده و ... به لطف اون روزیه که من توی سایت برای دانلود کتاب ثبت نام کردم و امیدوارم همیشه هم پیش هم باشیم. :)


آره یادته آواتار اوولیت هم عکس بارتیمیوس کبیر بود ! اوهوم آره ولی دیه چرا پشت پرده ای همش ؟ بگم مهسان نصفت کنه ؟؟



عاقا منو میگه هااااا!!! خخخ
بلی بنده اسم دومم معصومه هست! قربون شما!
اصن موجود جذاب تر از مارمولک شماها دیدید؟ نه خدایی؟
اگه وقت کنم منم یه خاطره ای چیزی میام میگم!

دوستان فکر کیبورد بنده رو از سر مبارکتون بیرون کنید که عزرائیلم نمیتونه به مهسان زور بگه و بذارتش پشت کیبورد! خخخخ!

محمدحسین این از هوش من بود که اون سرکاری تورو کفش کردم . . . بعله چی فک کردین؟! ما از اوناشیم!
لیلیم احتمالا کشف کرده و بهش حق السکوت دادی!

معصومه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اصلا بهت نمیاد ! معصومه خیلی مظلومه ! وای خدایا .... معصومه !!! تا حالا کدوم معصومه ای رو دیدید که مارمولک دوست داشته باشه ؟ ((200))
Galexy

sir m.h.e
2014/06/13, 00:22
خب بعد یه هفته تونستم دوباره بیام آخ جون
اول یه تشکر واسه این تایپیک چون خیلی خوبه
من اوایل دسترسی به اینترنت نداشتم هر از چند گاهی فرصت میکردم به سایتا مختلف سربزنم
فکر کنم دنبال جلد 4 سی ونه سرنخ بودم که توی گروه پایونیر ثبت نام کردم ولی نمیتونستم بیام بعد ها ه دوباره واسه یه کتاب به اون وب سرزدم فهمیدم که این سایت راه افتاده و اینجا ثبت نام کردم ولی باز هم نمیتونستم فعالیت کنم تا این که امسال بعد از تعطیلات عید مشکلاتم رفع شد و توی این سایت شروع به فعالیت کردم توی همین دو-سه ماه عاشق اینجا شدم خیلی سایت توپیه و دوستی توش زیاده
امیدوارم همتون همیشه شاد باشید و از همه ممنونم
این دوستی رو واقعا حفظ کنید چون کم پیدا میشه

azam
2014/06/13, 01:25
دستان قرار شد که خاطره بگید
اسپمر سنتره ولی به این معنی نیست که نمی تونم قانون اسپمو توش اجرا کنم((102))((102))((102))((102))((102))

درضمن اعظظظظظظظظظظظظظظظم
من همون موقع حدس زدم
نه چن ماه پیش
همون اولا
ولی باورم نمیشد
تلفظشو باورم نمیشد
من حدسش زدم ولی جدا خودمم باورم نمیشد فامیلیتو
عجب چیزیه
هنوزم تو کفشم

خخخخخخخخخخ
شما هم هیچوق نتونستید دلیل وجود اون a اخر نام کاربری منو بفهمید
هیچوقت به این نکته توجه نکردید نه؟؟؟
خخخخخخخخخخخخخخ
الان که فک می کنم می بینم یه بار توی این مدت بود که توی نت عصبانی تر از زمانی شدم که سامی اومد
بعد از ادغام
یه ادم احمقی یه کاری کرد نابخشودنی
هنوز هم دنبال یه روشی برای جبرانم
اون بار به قدری عصبانی شده بودم که اگر طرف روبروم بود فکشو خورد می کردم

ولی جدا تعداد عصبانیت های من خیلی کم بود
یکی دو بار هم خودمو به صبانیت زدم
خخخخخخخخخخخ
خخخخخخخخخ خودم هم هنوز بعد از 16 سال تو کف فامییلیم ام((83)) فامیلی از این عجق وجق تر دیده بودی؟؟؟؟؟((200))
هومممممم کدوم آدم احمقی؟؟؟ من میشناسمش؟؟؟؟؟(دارم میمیرم از فوضولی....)
آهان یادمه که قبلا ها همیشه تو اسپرسنترای خودمون حسابی با مجید و سجاد بحث میکردیم. خیلی کیف میداد، یاد اون روزا بخیر.... من به مجید میگفتم تیربرق و گوریل و غول بیابونی و اینا اونم بهم میگفت سوسک و ملخ و خاله ریزه و .... یه بار هم که حسابی با سجاد دست به یکی کرده بودند و سربه سرم میذاشتند منم رفتم یه سری عکس از حیوون پیدا کردم و از کوچیک به بزرگ گذاشتم و نوشتم آلبوم عکس مجید از بدو تولد تا پیری((200)) (همچین آدم مظلومی بودم من...)


majidking (http://forum.pioneer-life.ir/member913.html)

majidking
2014/06/13, 12:32
آره یادته آواتار اوولیت هم عکس بارتیمیوس کبیر بود ! اوهوم آره ولی دیه چرا پشت پرده ای همش ؟ بگم مهسان نصفت کنه ؟؟

چیزی برای گفتن ندارم :دی


خخخخخخخخخ خودم هم هنوز بعد از 16 سال تو کف فامییلیم ام فامیلی از این عجق وجق تر دیده بودی؟؟؟؟؟
هومممممم کدوم آدم احمقی؟؟؟ من میشناسمش؟؟؟؟؟(دارم میمیرم از فوضولی....)
آهان یادمه که قبلا ها همیشه تو اسپرسنترای خودمون حسابی با مجید و سجاد بحث میکردیم. خیلی کیف میداد، یاد اون روزا بخیر.... من به مجید میگفتم تیربرق و گوریل و غول بیابونی و اینا اونم بهم میگفت سوسک و ملخ و خاله ریزه و .... یه بار هم که حسابی با سجاد دست به یکی کرده بودند و سربه سرم میذاشتند منم رفتم یه سری عکس از حیوون پیدا کردم و از کوچیک به بزرگ گذاشتم و نوشتم آلبوم عکس مجید از بدو تولد تا پیری (همچین آدم مظلومی بودم من...)


اوهوم :|

Fateme
2014/06/13, 15:05
ببین منو به چه کارهایی وادار میکنی... این همه راه اومدم که اینو بگم.

رفتم نگاه کردم. اولا معذرت میخوام چون اشتباهی یادم بود. دوما طرف دعوا تو نبودی. خانم زهرا بود. سوما اون طرف دعوا هم من نبودم. :دی

:megusta:
بيااااااا ديدي گفتم اينا همش دسيسه اس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حالا خدا رو شكر با اصرار رفع شد....
برادر دقت كن به جزيئات ديگه

Galexy
2014/06/17, 17:54
معصومه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اصلا بهت نمیاد ! معصومه خیلی مظلومه ! وای خدایا .... معصومه !!! تا حالا کدوم معصومه ای رو دیدید که مارمولک دوست داشته باشه ؟ ((200))

Galexy

حالا ما یه چیزی گفتیم!معصومه کجا بود عمو؟!
اسمم مهسان نیس ولی معصومه هم نیستم!!!
محمدمهدی واقعا به سلیقت شک کردم...مارمولک به این جذابی...!


عاقا من یادمه روزای اول که اومدم گروه خواهران (لیلی و اعظم و بهاره) میخواستن برن شیراز دخل فسیل رو بیارن
داشتن سر هتل و اینا بحث میکردن
اعظم میگفت یه هتل زیرزمینی (مخصوص دنیای اموات) داره،میخواست سر مارو بکنه زیر آب!!!
یادته آبجی؟

M.Mahdi
2014/06/17, 18:02
حالا ما یه چیزی گفتیم!معصومه کجا بود عمو؟!
اسمم مهسان نیس ولی معصومه هم نیستم!!!
محمدمهدی واقعا به سلیقت شک کردم...مارمولک به این جذابی...!


عاقا من یادمه روزای اول که اومدم گروه خواهران (لیلی و اعظم و بهاره) میخواستن برن شیراز دخل فسیل رو بیارن
داشتن سر هتل و اینا بحث میکردن
اعظم میگفت یه هتل زیرزمینی (مخصوص دنیای اموات) داره،میخواست سر مارو بکنه زیر آب!!!
یادته آبجی؟

:|
یعنی این همه مدت داشتیم اسم الکیتو صدا میکردیم ؟؟؟ مهسانو از خودت در آوردی ؟؟ :|

Galexy
2014/06/17, 18:08
:|
یعنی این همه مدت داشتیم اسم الکیتو صدا میکردیم ؟؟؟ مهسانو از خودت در آوردی ؟؟ :|

خــــــــخــــــــــخــــ ـــــخخخ!

نوچ خیلیا مهسان صدام میزنن
توی خونه و مدرسه
چون بیشتر به خودم و رفتار و اخلاقیاتم میاد که مهسان باشم
تازه
با مهسان راحت ترم!دوس داشتنی و شیطونه

حالا اسم واقعی منو هرکی تونست بگه خیلی عشقه!
یا میتونی صبر کنی تا کیبوردی که هرگز نمیاد!!خخخ!

Hermion
2014/06/17, 20:28
خــــــــخــــــــــخــــ ـــــخخخ!

نوچ خیلیا مهسان صدام میزنن
توی خونه و مدرسه
چون بیشتر به خودم و رفتار و اخلاقیاتم میاد که مهسان باشم
تازه
با مهسان راحت ترم!دوس داشتنی و شیطونه

حالا اسم واقعی منو هرکی تونست بگه خیلی عشقه!
یا میتونی صبر کنی تا کیبوردی که هرگز نمیاد!!خخخ!

اممممممم اسمت مریم نیست؟

M.Mahdi
2014/06/17, 22:28
اممممممم اسمت مریم نیست؟

تو میشناسیش حانیه ؟؟؟ آخجوووووون فامیل در اومدید ؟؟ ((200))

Hermion
2014/06/17, 22:33
تو میشناسیش حانیه ؟؟؟ آخجوووووون فامیل در اومدید ؟؟ ((200))

آره دیگه عممه:دی:دی:))((206))

azam
2014/06/17, 23:56
حالا ما یه چیزی گفتیم!معصومه کجا بود عمو؟!
اسمم مهسان نیس ولی معصومه هم نیستم!!!
محمدمهدی واقعا به سلیقت شک کردم...مارمولک به این جذابی...!


عاقا من یادمه روزای اول که اومدم گروه خواهران (لیلی و اعظم و بهاره) میخواستن برن شیراز دخل فسیل رو بیارن
داشتن سر هتل و اینا بحث میکردن
اعظم میگفت یه هتل زیرزمینی (مخصوص دنیای اموات) داره،میخواست سر مارو بکنه زیر آب!!!
یادته آبجی؟

مهســــان اسم واقعیت چند حرفه؟؟؟
مارمولک و جذاب؟؟؟؟!!!!!!!!
بعععععله یاااااادمـــــه تازه یادمه یه عالمه هم تبلیغ هتلمو میکردم، منظره ی زیبا(اسکلتای جلوش)، آبنمای قشنگ(آب هاش مال رود استیکس بود) یادته؟؟؟ میخواستیم همگی بریم بریزیم رو سر محمدحسین

Galexy
2014/06/20, 21:01
نه برادزاده مریم نیستم! چطور مگه بهم میخوره مریم باشم؟
عاقا جدی جدی میخواید حدس بزنید؟
اوکی من مشکلی ندارم ولی یکم سخته ها گفته باشم!
تازه میترسم یهو اینجا رو منحرف کنیم، ژوپیتر اخراجم کنه!
یه فراخوان بزنید هرکی تونست درست بگه مهمونه پیش من و خورزو و مارمولک و اره برقی!
راستی اعظم 4 حرفیه!

Hermion
2014/06/20, 21:16
نه برادزاده مریم نیستم! چطور مگه بهم میخوره مریم باشم؟
عاقا جدی جدی میخواید حدس بزنید؟
اوکی من مشکلی ندارم ولی یکم سخته ها گفته باشم!
تازه میترسم یهو اینجا رو منحرف کنیم، ژوپیتر اخراجم کنه!
یه فراخوان بزنید هرکی تونست درست بگه مهمونه پیش من و خورزو و مارمولک و اره برقی!
راستی اعظم 4 حرفیه!

آخ جون! فقط عضویت منو قبول کنین کافیه برا شیرینی
اسپمر سنتره دیگه (خواهش...سخت نگیرین)
مونا؟زهرا؟

smhmma
2014/06/20, 23:35
نه برادزاده مریم نیستم! چطور مگه بهم میخوره مریم باشم؟
عاقا جدی جدی میخواید حدس بزنید؟
اوکی من مشکلی ندارم ولی یکم سخته ها گفته باشم!
تازه میترسم یهو اینجا رو منحرف کنیم، ژوپیتر اخراجم کنه!
یه فراخوان بزنید هرکی تونست درست بگه مهمونه پیش من و خورزو و مارمولک و اره برقی!
راستی اعظم 4 حرفیه!

خخخخخخخخخ
گفتی هرکی بگه عشقه
و مهمون تو و خرزو و مارمولک و اره برقی
پس من عشقم؟؟؟
خخخخخخخ
اسمتو بگم مهسان؟؟
خخخخ
اقا اسم مهسان رو به حراج می زارم
کی چی پیشنهاد می ده؟؟

Galexy
2014/06/27, 22:59
حانی باشه اگه درست گفتی من با رؤسا صحبت میکنم عضویتت انجام بشه!
نوچ مونا و زهرا نیستم!

داداش من شما رو به سکوت دعوت میکنم!
فعلا بذار ببینیم کی اینجا عشقه
( بیا در پس پرده با هم توافق میکنیم! )

Hermion
2014/06/27, 23:21
حانی باشه اگه درست گفتی من با رؤسا صحبت میکنم عضویتت انجام بشه!
نوچ مونا و زهرا نیستم!

داداش من شما رو به سکوت دعوت میکنم!
فعلا بذار ببینیم کی اینجا عشقه
( بیا در پس پرده با هم توافق میکنیم! )

من درست حدس زدم از بالا دستیا دستور ویرایش اومد!!!
به جون خودم!!!!!!

Galexy
2014/06/27, 23:33
بالادستیا؟ حانی محمدحسینو میگی؟
رشوه بهت داده؟

عاقا این سایت اعمال غیر قانونی توش انجام میشه.... باید شکایت کنم!
اصن بیخیال اسم و رسم! همون مهسان بهتره!
بنده مهسانم قربون شما!

Hermion
2014/06/28, 00:05
بالادستیا؟ حانی محمدحسینو میگی؟
رشوه بهت داده؟

عاقا این سایت اعمال غیر قانونی توش انجام میشه.... باید شکایت کنم!
اصن بیخیال اسم و رسم! همون مهسان بهتره!
بنده مهسانم قربون شما!

عمه در هر صورت من اسمشتو می دونمممممم
قبول کن دیگه:)

smhmma
2014/06/28, 00:22
بالادستیا؟ حانی محمدحسینو میگی؟
رشوه بهت داده؟

عاقا این سایت اعمال غیر قانونی توش انجام میشه.... باید شکایت کنم!
اصن بیخیال اسم و رسم! همون مهسان بهتره!
بنده مهسانم قربون شما!
اره بابا من دیدم درجا اسم درستو گفت برای همین گفتم ویرایش کنه که دیگرون متوجه نشن
بد کردم خواهری؟؟
خخخخخخخخخخخخخخ

Percy Jackson
2014/06/28, 05:10
خاطره که کمه ولی یه خاطه نو دارم خخخخخخخخخخخخخخ
اینجانب اعتراف میکنم که کلمه ای رو انداختم تو دهن بچه ها که خیلی باحاله...حتی بعضیا معنی واقعیش رو نمیدونن ((206))
....وتو...خخخخخخخخخخخخ
چن وقت پیش ما داشتیم سر زوج پیدا کردن برای یه نفر بحث میکردیم...اقا من از مدیر شدنم خوشم اومده بود هی میگفتم من مدیر شدم حق وتو دارم...هر کی رو پیشنهاد میدادن وتو میکردم :دی
وسط بحث علیرضا پرید وسط دید خیلی دارم وتو وتو میکنم گفت یه بار دیگه وتو کنی کلهم از صفحه روزگار وتوت میکنم(اره برا همین من ازش خییلی میترسم!!)...خلاصه از اون به بعد می گفتم الان علیرضا میاد وتوم میکنه بعد این کلمه افتاد تو دهن بچه ها... تا حالا چن نفر فک کردن وتو به معنی بن کردنه((206))
نمیدونن وتو ینی چی!!!خخخخخخخخ
پ.ن:برای پیش نیامدن اشتباهی بیشتر؛
اگر در یک نظام رای‌گیری نظر مخالف یک یا چند رای‌دهنده، فارغ از نتیجه شمارش آرا، بتواند نتیجه را ملغی کند می‌گویند «رای وتو شده‌است».

azam
2015/02/05, 00:10
((227)) دلم نیومد این تاپیک اینجوری خاک بخوره! ((227)) حیفشه! تاپیک خیلیییییییی عالی ایههه! ((5))


مهتا ( @Ara (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=2202) ) خدا خیرت بده با این تاپیک رکوردیاتی که زدی! من طی یه عملیات انتهاری (یا انتحاری؟!‌ :دی) میخواستم بشمرم که چند تا یاد شده دارم! :دی که یهو گذرم افتاد به صفحه ی اول یاد شده هام! و چشمم خورد به

این تاپیک! منم غرق در تفکر بودم که یعنی این تاپیک چی بودههه!‌((62)) که با کنجکاوی تموم بازش کردم! و دیدم که اااااای داااااااااااد! ((105)) واقعاااا خاک بر سرم که این تاپیک و فراموش کردم و گذاشتم خاک بخوره! ((119))


و اینگونه شد که گفتم یه جارو و خاک انداز با خودم بیارم یه سر و دستی به اینجا بکشم!‌ :دی و از اونجایی که این تاپیک توی اسپمر سنتره، پس فک نکنم محدودیتی واس اسپم دادن داشته باشیم! :دی


وقتی این تاپیک و بعد از ماه ها (فک کنم شش ماه یا بیشتر! ) دوباره دیدم یادم گذشته هااا افتادم! ((227))


چقد توی این دوسال که دوستای عزیزی پیدا نکردم!


باهاشون گفتم و خندیدم


سعی کردم بخندونمشون، حالا چه با زور،‌ چه با کتک، چه با تخمه و شیرینی!‌ (اوج محبت و حااال کن! :دی)


سعی کردم که همیشه یه دوست خوب باشم برای دوستای خوبم، هرچند فک نکنم که چندان هم توش موفق بوده باشم!:دی


چه شبانه روزاایی که اینجا بیدار بودیم و باهم حرف میزدیم! (اشاره به پیژامه پارتی و بقیه ی موارد! :دی :)))


اونم با دوستای خوبی که الان مفقود شدن!!! ((227))


غزل ( @feel (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=916) ) که همیشه جغد شب های فروم بود! همیشه شبا پست و تحویل میگرفت و به پاسبانی از فروم میپرداخت! :)) دقیقا یادم نیست که کی فعال شد! ولی یادمه که توی فروم قبلی یهو به خودمون اومدیم و دیدیم که در


مدت سه ماه!!! (شاید هم کمتر!) بالای هفت هزار تا پست داره! ((105))((105))((105))((105))


یا مجید ( @majidking (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=913) ) یادمه که همیشه باهم دعوا می‌کردیم، واقعا لحظات خوبی بود! اون و سجاد ( @johnsnow (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=925) ) همیشه باهم دست به یکی میکردن و من مظلوم و اذیت میکردن!‌ ((227)) منمممم که مظلووووووم! اصلااااا

زورم به هیچ کدومشووون نمی‌رسید! ((47))


یا بهاره ( @ROBEN (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=1047) ) خواهرررر گلممممم!‌((5)) پدر روحانی فروم بود! عاشششق تیکه کلامش بودم! ٬ باشد که رستگار شوی فرزند!٬ :)) چه لحظات خوبی که با بهاره و لیلی ( @Nightsky (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=919) ) (خواهرم لیلی الان درحال


تزریقاته!!! ایشالا در آینده ای نزدیک خودم جفت خواهرامو زوری برشون میگردونم! :دی :) ) نداشتیم! اون اولاش ما سه تا، تنها دخترای فعال فروم بودیم، و چون همیشه مورد ظلم واقع میشدیم یه گروه تشکیل دادیم که

معروف شد به گروه خواهران خبیث! ((231)) والا خبیث شو دیگه نمی‌دونم از کجا درآوردن! ماهاااااا به این مظلووووووومی! :) با این همه روحیه ی لطیفمووووون! :)‌ ((47)) اصن کجای ما به خبیث میخوره؟؟؟!!! ((231))


محمدحسین و محمدمهدی ( @smhmma (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=362) @M.Mahdi (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=928) )هم تنها افرادی ان که یادم میااااد از همون اولش تا همین الان بدون هیچ غیبتی فعال بودن! واقعا دمشوووون گرم! ((97))


البته فاطمه رو فاکتور گرفتم! :دی ( @Fateme (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=1000) )اون همیشه بوده! ولی درحالی که در پس پرده کمین کرده و به مواظبت از فروم مشغوله! ((37))((7)) همیشه هروقت لازمه میااااد یه مانور پرقدرت میده و بعد دوباره


غیبش میزنه! :دی


خخخخخخ البته مهسان و عمرا بشه نادیده گرفتش! @Galexy (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=926) ) مهساااان هروقت میاااد یه روحی به گروه میده! میاد و همه رو با نیشگون و تیپا و اره برقی و تهدید مجبور به فعالیت می‌کنه و خودش دوباره ناپدید میشه!!! :))


بعد از اینم که اومدیم اینجا بعد یه مدت کوچولو فعالیت به خاطر درسام منم رفتم تو افق محو بشم!!! باوررر کنین فقط واس چند هفته رفته بودمااااا! ولی وقتی اومدم دیدم که اااای دااااااااد! هیشکی و نمیشناسممم! همه ی آشناها گم

شدن!‌ عاقا منم افسردگی گرفتم و کل شور و نشاطم واسه فعالیت پرید!!! بعدش هم که کلا مرض ترس از اجتماع نت گرفتم! :)) و فقط در افق مطالب و دنبال میکردم بدون هیچ نظری! :دی تا اینکه بعد چن ماه محمدحسین (

@smhmma (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=362) ) با عصبانیت تموم اومدم گوش مو گرفت و برم گردوند به آغوش گرم نت! :)) واقعااا دستش درد نکنه! :دی


بعد از اومدنم هم به اینجا به خیلی هااااا آشنا شدم! خیلیییی دوستااااای خووووووب!


بعدش بازم میترسیدم تو بحث ها شرکت کنم! تا کیبرد حانی! ( @Hermion (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=505) ) :دی و اونم بعد از اینکه دیدم منو هم توی لیست زوج ها جا داده بود!‌ :دی و بعدش اینم بهونه ای شد تا دوباره فعالیت مو شروع کنم! :دی


علیرضا ( @Cyrus-The-Great (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=1024) ) (پدرم در اومدد تا اسم کاربری تو تایپ کردم! ((231))) باورت میشه که من اون اولاش جرات نمیکردم باهات حرف بزنم؟!!! :دی ابهتت خیلیییی زیاااااااد بود! :))



+ چقد حرف زدم!!! :دی


++ دوستاااااان! به جون همین سبیلای خورزو من واس اینکه بیااااید بحث و ادامه بدید یادتون نکردم!!! :دی :))

(هرکی نظر نذاشت من خودم میکشمششش! :دی)


عاقا دیگه شرمنده لیست دوستان زیاااد بودن من همه رو نتونستم جاشون بدممم!‌:دی


تازه یه عالمه حرف دیگه هم دارم که بزنم! :دی

( @percy jackson (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=1246) عمااااااااد! ببینم تو کجاااییی؟؟؟؟ زووووووود باااااااااااش تو هم بیاااا نظر بذاااار! وگرنه من میدونم و توووو! ((6)))




پ.ن: مهسااااااان ( @Galexy (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=926) ) آبجی نظرت چیه که شوله زرد و همینجااا بار بذاریم؟؟؟؟! :دی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

من الان احسااااس میکنم خیلییی چرت و پرت گفتم!!! ((231))

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

راستی محمدحسین! ( @smhmma (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=362) ) الان چه حسی داری که این تاپیک دوباره بالا اومده؟!‌ :دی :دی :دی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

عاقا یه چیزی!!!
دوستاااان! لطفاااا شماهم در حفظ این زنجیره کوشیده و هر پیامی که میدهید (البته اگه میدید! ((231))) تا میتونید توش آدم یاد کنید! :دی باورررر کنیدددد ثواااااب داره! :دی :))

Ara
2015/02/05, 13:31
اصن ببین چه میکنم من با تاپیکام :دی @azam (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=342)
بعد یه امتیازی چیزی هم نمیدن :| این انصافه؟ :دی
دل اینهمه آدمو شاد کردم :دی
:-خودشیفته :دی
خو منم خاطره بگم؟ از اونجایی که کلا خاطره گفتن دوست دارم میگم :دی
تقریبا دوسال پیش برا اولین بار با موجودی به نام کتاب پی دی اف آشنا شدم :دی
البت قبلشم خونده بودما اما کلا خوشم نمیومد (و نمیاد :دی کی میاد کتاب کاغذیو با پی دی اف عوض کنه آخه؟ :دی)
ولی بعد نزدیک یه ماه خماری :| برای کتاب جدید شروع کردم به دانلود :دی
یادمه اولین کتابی هم که گرفتم مجموعه دیموناتا بود :دی
بعد شروع کردم درو کردن وبلاگ های مختلف ولی حتی یه بار هم گذرم به زندگی پیشتاز نیفتاد ولی خیلیاشون منبع رو زندگی پیشتاز زده بودن و من حال نداشتم سرچ کنم منبع کجاس :دی
یادم نمیاد چه کتابی :| (احتمالا پرسی جکسون) تو یه وبی نصفه بود! بعد خب آخر فصل آخرش زده بود ادامه فصل ها در زندگی پیشتاز! :دی
منم گفتم برم ببینم حالا اینجا کجاست! و به یه سایت مرتب و شیک :دی ینی اینجا برخوردم!
انقد ذوق کرده بودم (البته دو سه تا جای دیگه هم همینقد مرتب پیدا کرده بودم ولی اینجا کتاباش بیشتر بود)
هیچی دیگه با همین ذوق اومدم دانلود کنم دیدم باید عضو شد :|
خب من اینجا یه توضیحی بدم :| کلا از سایتایی که باید عضو شد تا دانلود کرد ، باید عضو شد تا لینکو دید و اینا بدم میاد شدید :| بهشون میگفتم سایتای خسیس :| خو تو که میذاری لینکو چه اصراریه طرفو مجبور کنی عضو شه آخه؟ :دی
(آقا توهین نشه یوقت بیچاره شم :دی منظورم بقیه سایتاس نه اینجا :)) اینجا اگه خسیس بودن که ترجمه نمیکردن :| )
بعد دوباره برای اینکه از لج :دی عضو نشم بازم گشتم تو نت ولی دیدم نیست واقعا! بالاخره عضو شدم با اسم مهتا که فقط اطلاعات ضروری رو پر کرده بودم از حرص و حتی اسم مستعار هم نذاشتم!:دی
نزدیک یه سال به همین منوال :دی
بعد یه سال ینی تیر 93 کلا رفت و آمدم تو نت بیشتر شد و سه تا جا تو نت یافتم که کلا زندیگیمو عوض کرد!
هاگوارتز
زندگی پیشتاز
بیست
(به ترتیب نقش در عوض کردن نوشتم :دی)
اوایل که اومدم فروم صرفا پستارو میخوندم و فوقش نظری چیزی میدادم (که با اخطار وحید @vahidkia (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=1216) مواجه شد از بس اسپم دادم :دی )
ولی قبلش اولین کسی که تو فروم دیدم علیرضا بود @Cyrus-The-Great (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=1024) که از بس ازش سوال پرسیدم اسمشو میبینم یاد علامت سوال میفتم :دی به خودشم گفتم قبلا :دی
و شروع صحبتمون همون وبی شروع شد که اون مجموعه نصفه رو ازش گرفته بودم که کجاست و اینکه بدون اطلاع کپی کرده یا نه :دی
و چون آشنایی هام یهویی بود همرو مینویسم یهو :دی
@c_l_o_s_e_d (http://forum.pioneer-life.ir/member2002.html)
البته با اسم آرام و واکسن خر است! :دی
@nepton (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=964) که یادم نمیاد آواتارش چی بود که از آواتارش تعریف کردم
@sir.m.h.e همراه وحید با جرئت حقیقت گرامی :دی
@Hermion (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=505) که سر پست دردودلم چقد حرص خورد :دی
@Atrin (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=1314) که آرتین خونده بودم اسمشو :دی
و
@smhmma (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=362) که اوایل ازش میترسیدم از بس هی تو پستاتون میگفتین ترسناکه :دی
الان نمیترسم دیگه :دی و باز هم لقب صبورترین فرد زندگی پیشتاز رو بهش اهدا میکنم همینجا :دی
و دیگران که آلزایمری که باعث میشه اسم ملت رو یادم بره باعث شده شمارو یادم بره :دی با عرض پوزش :دی

کلا اوایل انقد جمع دوستیتون باحال بود حس پارازیت میکردم بینش :دی و الان خیلی دوستتون دارم :دی
دوتا جمع دوستی محشرررررررر (اینجا و هاگوارتز) بعد یه سال تقریبا تنهایی بین دوستام که اکثرشون با من فرق دارن از لحاظ تفکر و اینا !
+یه موضوعی هم با خوندن پست اولیه محمد حسین یادم امد :دی منم عذاب وجدان داشتم و دارم :| کار خاصی نمیتونم انجام بدم خو :|
(کارآموز رنجر که یکم دیر کرد نتونستم تحمل کنم متن انگلیسیشو گرفتم خوندم و از اونجایی که تقریبا خوب میفهمیدم اعتماد به سقفم زد به آسمون و رفتم برای مترجمی درخواست دادم :دی آقا یه تستی دادن سکته کردم :)) از خیرش گذشتم :دی حالا به صورت کلی کاری چیزی هست نیرو ندارین و اینا در خدمتم به من بگین من انجا میدم هر نوعش ((212)))
هیچی همین دیگه! تموم شد حرفام :دی

Galexy
2015/02/07, 20:46
((227))((227))((227))((227))((227))

اشکم در اومد!


ولی خداوکیلی تاپیک محشریه...
اعظم مرسی یادم کردی!

عاقا منم یه خاطره بگم؟
بنده پس از اینکه یه مدت ب صورت شبانه روزی اینجا در خدمت بودم
خانواده از دستم کلافه شدن
یه روز نسشته بودم داشتم یه چیزی تایپ میکردم تو سایت
داداشم اومد واسم آب هویج آورد
منم ک غرق نوشتم بودم: نمیخوام
داداش : بخور وگرنه میریزمش
من همچنان چشمام به مانیتور و دستم رو کیبورد : نمیخوام
داداش : میخوری یا بریزم؟
من : بعد میخورم
داداشمم ک خودش کار داشت خیلی شیـــک آب هویجو خالی کرد رو کیبورد...
عاقا نمیدونید چ صحنه ای بود!
از کیبورد داشت دود بلند میشد و هی جرقه میزد
منو داداشمم اون وسط داشتیم همدیگه رو میکشتیم
همینجوری زد کیبوردو داغون کرد و رفت...
بنده هم تا یه مدت مدیدی واسه اومدن ب اینجا میرفتم خونه همسایمون (یه مامان بزرگ باحال!)
به اسم درس و مشق و مدرسه میومدم با بروبچ گپ میزدیم!

MaRs
2015/02/07, 20:57
یادمه پسر عمم هرموقع توی اسیت بود مسخرش میکردم میگفتم این کتابای چرت چیه میخونی و این سایتای مزخرف چیه برو بشین سریال ببین...
تا اینکه 3 ماهی گذشت و تابستون شد و بیکار شدم...
گفتم برم عضو شم ببینم چجوریه و...
خیلی خوشم اومد و کم کم وابسته شدم و به طوری که توی تابستون روزی 20 تا پست میزاشتم(دقیق) بچه ها یادشونه..
24 ساعته آنلاین بودم و با وجود بعضی اتفاقا ی تلخ و شیرین(که بعضیاشون تقصیره خودم بود) همشونو دوس دارم
و باری تک تکشون احترام قائلم

azam
2015/02/08, 11:28
((227))((227))((227))((227))((227))

اشکم در اومد!


ولی خداوکیلی تاپیک محشریه...
اعظم مرسی یادم کردی!

عاقا منم یه خاطره بگم؟
بنده پس از اینکه یه مدت ب صورت شبانه روزی اینجا در خدمت بودم
خانواده از دستم کلافه شدن
یه روز نسشته بودم داشتم یه چیزی تایپ میکردم تو سایت
داداشم اومد واسم آب هویج آورد
منم ک غرق نوشتم بودم: نمیخوام
داداش : بخور وگرنه میریزمش
من همچنان چشمام به مانیتور و دستم رو کیبورد : نمیخوام
داداش : میخوری یا بریزم؟
من : بعد میخورم
داداشمم ک خودش کار داشت خیلی شیـــک آب هویجو خالی کرد رو کیبورد...
عاقا نمیدونید چ صحنه ای بود!
از کیبورد داشت دود بلند میشد و هی جرقه میزد
منو داداشمم اون وسط داشتیم همدیگه رو میکشتیم
همینجوری زد کیبوردو داغون کرد و رفت...
بنده هم تا یه مدت مدیدی واسه اومدن ب اینجا میرفتم خونه همسایمون (یه مامان بزرگ باحال!)
به اسم درس و مشق و مدرسه میومدم با بروبچ گپ میزدیم!
((42))((42))
وااااااااااای عجب صحنه ای! دود؟؟؟ واقعاااا؟؟؟؟ :))
مهساااااااااان! نگفتی آبجی! بساط شوله زرد و بیاریم اینجا؟؟؟؟:دی


دوستاااااااان اگه خاطره پیدا نمی‌کنید بیاااید درمورد تفکرات اولیه تون وقتی اولین بار با کاربرای اینجا آشنا شدین و تعریف کنید! :دی
عاقا مثلا من برای اولین باری که لیلا رو ( Leyla ) رو دیدم ازش بدم اومد! :)) نمیدونم چراااا! :دی ولی خیلی ازش خوشم نمیومد! :دی باورت میشه لیلا؟؟!! :دی ولی خو در عرض دو هفته نظرم تغییر کرد، اونم ۱۵۰۰ درجه! :دی
علیرضا رو هم که گفتم! (
@Cyrus-The-Great (http://forum.pioneer-life.ir/member1024.html) ) جرات نمیکردم باهاش حرف بزنم! :دی از بس که ابهتش زیاااااااد بوووود! :)) ( مجید و هم همین طور! :))‌ PLUTO )
یا مثلا امیر! ( JuPiTeR ) ازش می‌ترسیدم! :دی :دی (البته الان یه کوچولو می‌ترسم ازش! :دی :)))

smhmma
2015/02/08, 15:03
((227)) دلم نیومد این تاپیک اینجوری خاک بخوره! ((227)) حیفشه! تاپیک خیلیییییییی عالی ایههه! ((5))

محمدحسین و محمدمهدی ( @smhmma (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=362) @M.Mahdi (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=928) )هم تنها افرادی ان که یادم میااااد از همون اولش تا همین الان بدون هیچ غیبتی فعال بودن! واقعا دمشوووون گرم! ((97))


شدن!‌ عاقا منم افسردگی گرفتم و کل شور و نشاطم واسه فعالیت پرید!!! بعدش هم که کلا مرض ترس از اجتماع نت گرفتم! :)) و فقط در افق مطالب و دنبال میکردم بدون هیچ نظری! :دی تا اینکه بعد چن ماه محمدحسین (

@smhmma (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=362) ) با عصبانیت تموم اومدم گوش مو گرفت و برم گردوند به آغوش گرم نت! :)) واقعااا دستش درد نکنه! :دی


من الان احسااااس میکنم خیلییی چرت و پرت گفتم!!! ((231))

راستی محمدحسین! ( @smhmma (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=362) ) الان چه حسی داری که این تاپیک دوباره بالا اومده؟!‌ :دی :دی :دی


عاقا یه چیزی!!!
دوستاااان! لطفاااا شماهم در حفظ این زنجیره کوشیده و هر پیامی که میدهید (البته اگه میدید! ((231))) تا میتونید توش آدم یاد کنید! :دی باورررر کنیدددد ثواااااب داره! :دی :))

خوشحالم اینقدر خوشت اومده
خخخخخ اره البته هردمون غیبت داشتیما
مثلا من دو بار فک کنم یبت داشتم
یه بار ده روزه بود همین یه مدت اخیر
یه بارم خیلی وقت پیش حدود یه هفته
البته توی این دفعه که 10 روزه بود یه بار با گوشی یه سری زدم
محمد مهدی هم یه بار یه غیبت سه ماهه داشت که خیلی دلمون براش تنگ شد
یکی دوبار دیگم غیبتای ده 12 روزه فک کنم داشت
ولی خب همیشه برگشت و این مهمه


خخخخخخخخخخخخخخ بدجوری گوشتو پیچوندما
یادته چجوری سرت داد می زدم؟؟؟
اولش فک می کردی دارم شوخی می کنم
خخخخخخ

اتفاقا خیلی خوب گفتی عالی بود یه دفعه کلی خاطره برام زنده شد

یه حس خیلی خوب دارم نه فقط چون تاپیک منه یا اینکه دوستش دارید چون یه دفعه کلی خاطره برام زنده شد

چشم بانو


خب منم بزار یه خاطره بگم
این خاطره رو از عمق حافظه خاک خوردم کشیدم بیرون تعداد کسانی که اون موقع حضور داشتن و الان می تونن شاهد باشن به تعداد انگشتای یه دست هم نمیرسه
در بین اونا تنها کسانی رو که با قطعیت می تونم بگم امیرحسین ژوپیتر و محمد مهدی هستن
البته اگر یادشون بیاد چون مال چند سال پیشه
یادمه توی فروم گروه پایونیر تعداد بازدیدکنندگان از تاپیک رو هم می زد
اون اولا که کمتر ادما فعال بودن من یه مدتی می شد فعالیتمو شروع کرده بودم یه تعداد تاپیک تا اون موقع زده بودم بعد یه بار به فکر افتادم
یکمی بررسی کردم متوجه شدم اون تاپیک هایی که داخلشون کسی پست می زنه یا به عبارتی بالای لیست تاپیک ها قرار می گیرن(توی صفحه اول انجمن) تعداد بازدیدکنندگانشون خیلی بیشتره
یه بار یه تاپیکی که زدم بعد از یه روز اومدم یه پست داخلش زدم مطرح کردم که وقتی کسی پست می زنه داخل تاپیک در بازه های زمانی معین تعداد بازدیدکنندگان بشدت افزایش پیدا می کنه و برای همین یه آزمایشی می کینم
هیچی دیگه گفتم پس از این به بعد توی این تاپیکه هر از فلان مدت زمانی یه پست می زنم و تداد کسانی که جدید این تاپیک رو بازدید کردن و مدت زمانی که از اخرین پست گذشته یم زنم
خخخخخخ در مدت کوتاهی تعداد بازدیدکنندگان از اون تاپیکه اینقدر زیاد شد که اگر درست یادم باشه رفت جزو بیشترین بازدیدکنندگان خخخخخ
مردم خنگ که نبودن می فهمیدن اینا همش روشیه برای جذب بیشتر بازدیدکننده و خواننده ولی خب خیلی حال داد
یه ترفند بود برای اینکه خواننده جذب بکنم برای جوک هایی که یم زاشتم
خخخخخ بچه بودم دیگه
هیچی دیگه یه چند نفر پست گذاشتن یه مقدار به خاطر جوک ها خندیدن یه مقدارم به خاطر این حرکتی که زده بودم
یه 10 یا 12 تایی که پست زدم توی اون تاپیکه امیرحسین ژوپیتر اومد به خاطر اینکه اسپم بودن پاکشون کرد ولی خیلی حال داد
خخخخخخخخخ

smhmma
2015/02/08, 15:03
@smhmma (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=362) که اوایل ازش میترسیدم از بس هی تو پستاتون میگفتین ترسناکه :دی
الان نمیترسم دیگه :دی و باز هم لقب صبورترین فرد زندگی پیشتاز رو بهش اهدا میکنم همینجا :دی


خخخخخخخخخخ جدی؟؟
کی می گفت من ترسناکم؟؟:دی
خخخخخ ممنون ولی خودم حس نمی کنم خیلی صبور باشم

ThundeR
2015/02/08, 16:45
اعظم:| منو ابهت؟؟؟ تو رو خدا مسخرم نکن=))=))=)) ابهت من کره رو هم آب نمی کنه:)):)):)) ولی خدایی چ حالی داشتید 13 صفحه نوشتید؟؟:دی ...خخخخخخخخخخخخخخ... azam در ضمن اگه درس یادم بیاد خودم سر صحبتو باهات وا کردمااا:) نگو ابهتش زیاده پس:دی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

من و ابهت؟؟ حرصی بشم لنگه کفشتو بهت پس ندم؟؟:دی هاااان؟؟؟؟ حرصی بشم؟=))=))=)) azam

Galexy
2015/02/08, 19:57
((42))((42))
وااااااااااای عجب صحنه ای! دود؟؟؟ واقعاااا؟؟؟؟ :))
مهساااااااااان! نگفتی آبجی! بساط شوله زرد و بیاریم اینجا؟؟؟؟:دی




بیـــــاریم اینجــــــا؟؟؟؟؟
از قدیم گفتن "آشپز ک دو تا شد،آشپزخونه رو بگیر منفجر نشه!" حالا بیاریم اینجا سایت میپوکه!
از ما گفتن بود!

تازه این شوله زردی ک من دیدم اونجا دیگه ب درد نمیخوره...سوخته کلا!
وقتی میخوری ، تهش مزه برنج و زعفرونِ آغشته به خاکسترِ مخلوط چوب و آهن (و مس) میده...مزه خوبی نیست!نخور!
باید یکی دیگه از نو بپزیم!


رضـــــــا (یکی رضا رو یاد کنه پلیز!) اون دیـــــــگها رو بی زحمت وردار بیار اینجا

محمدحسیـــــــن (عاقا قربون دستت اینم یادش کن من نمیتونم!) میشه بقیه چیزا رو کمک اعظم بیاری؟

اعظم از همه مواد اولیه ی شوله زرد داریم توی گروه ، فقط زعفرونــــــــــــا تموم شد...[ســـوت ســـــــوت ســـــــــــوت]!
محمـــــــدمهــــــــدی (خدا خیرت بده میشه اینم یاد کنی بی زحمت؟؟؟) من بازم زعفرون میخوام!!!

علــــــــــــیرضــــــا (یاد کن دیه!) اون گازی ک اوردی ب گفته بروبچ نیتروژن بود....گـــاز میخوایم!پلیز!

سجـــــــاد (یاد!) بیکار نشین کمک کن برادر!

و دخترا :
پــــریـــــــسا ، نگـــــــــین ، فـــــــاطمه ، لــیـــلی بساط برنج پاک کردنو بیارید اینجا قربون دستتون

اعــــــظم : تخمه!

حالا ک اینجا میخواید بپزید و تعداد زیاده ، از همه بروبچ سایت دعوت به همکاری می نمایم
بیاید کمک کنید. در حین پختن خاطره تعریف کنید و تخمه بخورید!(کسی بیکار نشینه!)
هر اندازه کمک کنید همونقدر شوله زرد دریافت میکنید !خخخخخ

Ara
2015/02/08, 20:14
خخخخخخخخخخ جدی؟؟
کی می گفت من ترسناکم؟؟:دی
خخخخخ ممنون ولی خودم حس نمی کنم خیلی صبور باشم
بلی کامل جدی :))
کلا همه میگفتن =)) البته تو تاپیکا برای طنز :))
اولین باری که پیغام بازدید کننده دادم (یا دادی) هم بهت گفتم گفتی من ترسناک نیستم و اینا =))
(مدیونید فک کنین صفحه سوم پیغام بازدید کننده هامو دیدم =)) )
پس سعی کن حس کنی که هستی :دی
چون هستی :دی
+آیا این الان اسپمه؟ :|
ریئلی؟ :|

ThundeR
2015/02/08, 20:44
AVENJER Nightsky smhmma M.Mahdi johnsnow Cyrus-The-Great aftab Fateme azam کدوم نگین؟؟:دی ببینید مهسان چی کارتون داره:دی من بی تقصیرم:)) به قول اون یکی فاطی به همین سوی چراغ قسم=))

AVENJER
2015/02/08, 22:09
اهم اهم
اون دیگا رو که سوراخ کردین
حالا بازم دیگ بیارم سوراخ کنید؟
در ضمن همون طور که اونجا مطرح کردم خودتون برید دیگا رو عوض کنید.

Galexy
2015/02/09, 12:34
کدوم نگین؟؟:دی ببینید مهسان چی کارتون داره:دی من بی تقصیرم:)) به قول اون یکی فاطی به همین سوی چراغ قسم=))

نگین دیگه! آبجیِ نگار!
مگه چنتا نگین داریم؟؟؟

خخخخخ مجید خدا خیرت بده یاد کردی!معضلی (موذل؟ موزل؟ موضل؟ موظل؟ معزل؟ معذل؟ معظل؟ خخخخ) بود واسم!



اهم اهم
اون دیگا رو که سوراخ کردین
حالا بازم دیگ بیارم سوراخ کنید؟
در ضمن همون طور که اونجا مطرح کردم خودتون برید دیگا رو عوض کنید.

رضا غر نزن بگو چشم...
همین که گفتم!

azam
2015/02/09, 13:22
خخخخخخخخخخخخخخ بدجوری گوشتو پیچوندما
یادته چجوری سرت داد می زدم؟؟؟
اولش فک می کردی دارم شوخی می کنم
خخخخخخ

اوه اوه کاملا یادمه! :دی حتی روزشو هم یادمه! :دی دقیقا دوازده فروردین بود! :دی
همینکه بهت گفتم تا چن هفته ی دیگه میخوام کامل ترک کنم و دیگه به سایت سر هم نزنم بدجوووووور عصبانی شدی! نمیدونی چقد بعدش عذاب وجدان گرفتم! :))



یادمه توی فروم گروه پایونیر تعداد بازدیدکنندگان از تاپیک رو هم می زد
اون اولا که کمتر ادما فعال بودن من یه مدتی می شد فعالیتمو شروع کرده بودم یه تعداد تاپیک تا اون موقع زده بودم بعد یه بار به فکر افتادم
یکمی بررسی کردم متوجه شدم اون تاپیک هایی که داخلشون کسی پست می زنه یا به عبارتی بالای لیست تاپیک ها قرار می گیرن(توی صفحه اول انجمن) تعداد بازدیدکنندگانشون خیلی بیشتره
یه بار یه تاپیکی که زدم بعد از یه روز اومدم یه پست داخلش زدم مطرح کردم که وقتی کسی پست می زنه داخل تاپیک در بازه های زمانی معین تعداد بازدیدکنندگان بشدت افزایش پیدا می کنه و برای همین یه آزمایشی می کینم
هیچی دیگه گفتم پس از این به بعد توی این تاپیکه هر از فلان مدت زمانی یه پست می زنم و تداد کسانی که جدید این تاپیک رو بازدید کردن و مدت زمانی که از اخرین پست گذشته یم زنم
خخخخخخ در مدت کوتاهی تعداد بازدیدکنندگان از اون تاپیکه اینقدر زیاد شد که اگر درست یادم باشه رفت جزو بیشترین بازدیدکنندگان خخخخخ
مردم خنگ که نبودن می فهمیدن اینا همش روشیه برای جذب بیشتر بازدیدکننده و خواننده ولی خب خیلی حال داد
یه ترفند بود برای اینکه خواننده جذب بکنم برای جوک هایی که یم زاشتم
خخخخخ بچه بودم دیگه
هیچی دیگه یه چند نفر پست گذاشتن یه مقدار به خاطر جوک ها خندیدن یه مقدارم به خاطر این حرکتی که زده بودم
یه 10 یا 12 تایی که پست زدم توی اون تاپیکه امیرحسین ژوپیتر اومد به خاطر اینکه اسپم بودن پاکشون کرد ولی خیلی حال داد
خخخخخخخخخ

:)):)):)):))‌:)) من یادمه!! دقیقا اون مواقعی بود که توی افق مطالب سایت و دنبال میکردم و هنوز فعالیت مو شروع نکرده بودم! :دی یه عالمه هم بهت میخندیدم! :)) :دی
@smhmma (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=362)



اعظم
:|
منو ابهت؟؟؟ تو رو خدا مسخرم نکن
=))=))=))
ابهت من کره رو هم آب نمی کنه
:)):)):))
ولی خدایی چ حالی داشتید 13 صفحه نوشتید؟؟
:دی
...خخخخخخخخخخخخخخ... @
azam (http://forum.pioneer-life.ir/member342.html)
در ضمن اگه درس یادم بیاد خودم سر صحبتو باهات وا کردمااا
:)
نگو ابهتش زیاده پس
:دی


- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -



من و ابهت؟؟ حرصی بشم لنگه کفشتو بهت پس ندم؟؟
:دی
هاااان؟؟؟؟ حرصی بشم؟
=))=))=))
@
azam (http://forum.pioneer-life.ir/member342.html)
:دی :دی خو ابهتت زیاد بود دیگه! خو من جرات نمیکردم که بحث و باهات باز کنم دیگه! تا اینکه خودت سر صحبت و باز کردی! :دی
مجییییییییییییییید! ((231)) میدیش یا بیااااام بزنمت؟؟؟؟؟؟ هاااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟ ای لنگه کفش دزد! ((231)) @PLUTO (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=226)



بیـــــاریم اینجــــــا؟؟؟؟؟

بیاریم! :دی @Galexy (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=926)
(آبجی، واسه یاد کردن اینو @ بزن و بعدش اسم کاربری طرف و تایپ کن! :دی به همین راحتی! :دی)


از قدیم گفتن "آشپز ک دو تا شد،آشپزخونه رو بگیر منفجر نشه!" حالا بیاریم اینجا سایت میپوکه!
از ما گفتن بود!

آبجی! خو من دلم میخواد یه چیزی و بترکونم! :دی (ضرب المثل ت تو حلقم! :)))



تازه این شوله زردی ک من دیدم اونجا دیگه ب درد نمیخوره...سوخته کلا!

وااااا! دلت هم بخواد! شوله زرد به این خوبی!‌ :-L



اعظم از همه مواد اولیه ی شوله زرد داریم توی گروه ، فقط زعفرونــــــــــــا تموم شد...

تمووووم شد؟؟؟؟؟
محمد مهدددددددی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ زعفرونات کم بوووود! بروووو یه گونی زعفرون بگیر و بیاااررر! @M.Mahdi (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=928)



اعــــــظم

: تخمه!

اینم تخمه! :دی
10160


10161
(یه گونی آوردم که به همه برسه! :دی)





+آیا این الان اسپمه؟

اینجا اسپمر سنتر است! :دی اسپم عیبی ندارد! :دی (مگه نهههه مسئولین؟؟!:دی) @Ara (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=2202)



اهم اهم
اون دیگا رو که سوراخ کردین
حالا بازم دیگ بیارم سوراخ کنید؟
در ضمن همون طور که اونجا مطرح کردم خودتون برید دیگا رو عوض کنید.

((231))((231))((231))((231)) دیگارو عوض نکینداااااا! حیفهههه! میدونید چقد گرووون درمیااااااد؟؟؟؟؟؟ :دی
همیناااا خوبه! فوقش بعدش همگی باهم خدابیامرز میشیم! :دی چقد باحال میشه! :دی @AVENJER (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=1194)

smhmma
2015/02/09, 13:58
بیـــــاریم اینجــــــا؟؟؟؟؟
از قدیم گفتن "آشپز ک دو تا شد،آشپزخونه رو بگیر منفجر نشه!" حالا بیاریم اینجا سایت میپوکه!
از ما گفتن بود!

تازه این شوله زردی ک من دیدم اونجا دیگه ب درد نمیخوره...سوخته کلا!
وقتی میخوری ، تهش مزه برنج و زعفرونِ آغشته به خاکسترِ مخلوط چوب و آهن (و مس) میده...مزه خوبی نیست!نخور!
باید یکی دیگه از نو بپزیم!


رضـــــــا (یکی رضا رو یاد کنه پلیز!) اون دیـــــــگها رو بی زحمت وردار بیار اینجا

محمدحسیـــــــن (عاقا قربون دستت اینم یادش کن من نمیتونم!) میشه بقیه چیزا رو کمک اعظم بیاری؟

اعظم از همه مواد اولیه ی شوله زرد داریم توی گروه ، فقط زعفرونــــــــــــا تموم شد...[ســـوت ســـــــوت ســـــــــــوت]!
محمـــــــدمهــــــــدی (خدا خیرت بده میشه اینم یاد کنی بی زحمت؟؟؟) من بازم زعفرون میخوام!!!

علــــــــــــیرضــــــا (یاد کن دیه!) اون گازی ک اوردی ب گفته بروبچ نیتروژن بود....گـــاز میخوایم!پلیز!

سجـــــــاد (یاد!) بیکار نشین کمک کن برادر!

و دخترا :
پــــریـــــــسا ، نگـــــــــین ، فـــــــاطمه ، لــیـــلی بساط برنج پاک کردنو بیارید اینجا قربون دستتون

اعــــــظم : تخمه!

حالا ک اینجا میخواید بپزید و تعداد زیاده ، از همه بروبچ سایت دعوت به همکاری می نمایم
بیاید کمک کنید. در حین پختن خاطره تعریف کنید و تخمه بخورید!(کسی بیکار نشینه!)
هر اندازه کمک کنید همونقدر شوله زرد دریافت میکنید !خخخخخ

هرچی بهتون گفتم ول نکنید این شوله زرده رو برید سر کامپیوتر گوش ندادید
خب شوله زردم که صب نمی کنه شما بشینید خاطره تعریف کنید
می سوزه

باااااااشه اون دیگا هم که سوراخ شدن می برم درستشون می کنم میارم
ما تو خونمون کلی زعفرون داریم بیارم؟؟

اعــــــــــظم اون کیسه ی تخمه رو بنداز اینور
من به کمتر از یه دیگ شوله زرد راضی نمی شم گفته باشما

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


بلی کامل جدی :))
کلا همه میگفتن =)) البته تو تاپیکا برای طنز :))
اولین باری که پیغام بازدید کننده دادم (یا دادی) هم بهت گفتم گفتی من ترسناک نیستم و اینا =))
(مدیونید فک کنین صفحه سوم پیغام بازدید کننده هامو دیدم =)) )
پس سعی کن حس کنی که هستی :دی
چون هستی :دی
+آیا این الان اسپمه؟ :|
ریئلی؟ :|

خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ چه جالب
اخه کجای من ترسناکه؟؟؟کلا ترسناکی تو ذاتم نیست لامصب

بلی اسپمه ولی از اون اسپماست که ما دوس داریم

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


نگین دیگه! آبجیِ نگار!
مگه چنتا نگین داریم؟؟؟

خخخخخ مجید خدا خیرت بده یاد کردی!معضلی (موذل؟ موزل؟ موضل؟ موظل؟ معزل؟ معذل؟ معظل؟ خخخخ) بود واسم!




رضا غر نزن بگو چشم...
همین که گفتم!

یه چنتایی داریم
من تا چند لحظه پیش فک می کردم بلدم معذل (موذل؟ موزل؟ موضل؟ موظل؟ معزل؟ معظل؟) رو بنویسم ولی با دیدن پست تو به شک افتادم کدومش درسته
خدا خیرت نده

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


اوه اوه کاملا یادمه! :دی حتی روزشو هم یادمه! :دی دقیقا دوازده فروردین بود! :دی
همینکه بهت گفتم تا چن هفته ی دیگه میخوام کامل ترک کنم و دیگه به سایت سر هم نزنم بدجوووووور عصبانی شدی! نمیدونی چقد بعدش عذاب وجدان گرفتم! :))


:)):)):)):))‌:)) من یادمه!! دقیقا اون مواقعی بود که توی افق مطالب سایت و دنبال میکردم و هنوز فعالیت مو شروع نکرده بودم! :دی یه عالمه هم بهت میخندیدم! :)) :دی
@smhmma (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=362)


وااااا! دلت هم بخواد! شوله زرد به این خوبی!‌ :-L


:دی
همیناااا خوبه! فوقش بعدش همگی باهم خدابیامرز میشیم! :دی چقد باحال میشه! :دی @AVENJER (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=1194)

خخخخخخخ اخه چرا؟؟؟؟چرا یادته؟؟
خخخخخخ واقعا بدجور عصبانی شدم
اخی یادش بخیر
من عصبانی بودم بعد تو هی هر هر می خندیدی فک می کردی دارم شوخی می کنم بعد من عصبانی تر می شدم
خخخخخخخ خیلی باحال بود



جددددددی؟؟عجیبه چون خودمم به زور یادم اومد
بدبختی اینجا بود دیگه هیچ خاطره ای نداشتم بنویسم برای همین این خاطره زاقارته رو نوشتم خخخخ
خخخخ به من می خندیدی؟؟کجای من خنده داره؟؟؟یادش بخیر اون زمانی که کلا تو کار طنز و جوک بودم خخخخ
به این مردم جدید بگم یه زمانی تو کار جوک گذاشتن بودم عمرا باور کنن خخخ

به این شوله زرده می گی خوب؟؟این حتی زرد نیست قههههههوه ای مایل به خاکستریه
خداییش تو می تونی بخوریش؟؟؟



خخخخخ اره

azam
2015/02/09, 14:05
خخخخخخخ اخه چرا؟؟؟؟چرا یادته؟؟ خخخخخخخ واقعا بگم چرا یادمه؟؟؟!! :دی
خخخخخخ واقعا بدجور عصبانی شدم
اخی یادش بخیر
من عصبانی بودم بعد تو هی هر هر می خندیدی فک می کردی دارم شوخی می کنم بعد من عصبانی تر می شدم
خخخخخخخ خیلی باحال بود آرهههه! خیلییی باحال بود! ((231)) :دی من تا یه هفته عذاب وجدان داشتم! :دی



جددددددی؟؟عجیبه چون خودمم به زور یادم اومد
بدبختی اینجا بود دیگه هیچ خاطره ای نداشتم بنویسم برای همین این خاطره زاقارته رو نوشتم خخخخ
خخخخ به من می خندیدی؟؟کجای من خنده داره؟؟؟یادش بخیر اون زمانی که کلا تو کار طنز و جوک بودم خخخخ
به این مردم جدید بگم یه زمانی تو کار جوک گذاشتن بودم عمرا باور کنن خخخ

به این شوله زرده می گی خوب؟؟این حتی زرد نیست قههههههوه ای مایل به خاکستریه
خداییش تو می تونی بخوریش؟؟؟



خخخخخ اره

خخخخخخخخخخخ آره بهت میخندیدم! خیلی باحال بود! :)):)):)):))
خخخخخ ملت باور کنین یه زمانی این شخصی که الان می بینین فقط پستای جک و طنز میذاشت! باورتون میشه؟؟؟ :))):))))
خو خوبه دیگه! شوله زرد به این خوبییییی! (تازه آشپزش هم من بودم! :دی)

Ara
2015/02/09, 14:22
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ چه جالب
اخه کجای من ترسناکه؟؟؟کلا ترسناکی تو ذاتم نیست لامصب

بلی اسپمه ولی از اون اسپماست که ما دوس داریم



اصن ترسناکی میباره ازت :دی
خصوصا از آواتارت :))
+عه؟ پس نوع اسپم دوست داشتنی هم هس.........
:-لبخند شیطانی :دی
++منم شله زرد میخوام :| آش رشته ندارین؟ :دی

.AvA.
2015/02/09, 19:24
خب من یک عالمه وقت بود می خواسم اینو بنویسم و الان شد...
من اول عوامل ورودم رو می گم
من رو که عالم ونیا می دونن کتاب اخرین شاگرد رو دوس دارم وبه همین علت در اینترنت گشت می زدم که اگه کسی خدایی نکردهترجمه کرد من بخونم ولی خبری نبود فانتزی فنز هم که داشت می کرد سایتو بستو فقط تا فصل 9 جلد 2 گذاشت بعد من داشتم گشت می زدم که ناگهان از اولی سایت پیونر جلد یکو دانلود نمودم و به امید اخرین شاگرد رفتم و دیدم متاسفانه این جلد ش سبزه و نوشته"کار اموز رنجر" منم با افسوس بستمش و گذاشتم توی کوچه پس کوچه های درایوم و گفتم شاید وقتی دیگر بخونم..
یک روز داخل اتاق شدم دیدم خواهرم افتاده به جون یه پی دی اف وبهش گفتم چه می کنی ؟ گفت یه پی دی اف پیدا کردم ماه خیلی قشنگه
گفتم پیدا نکردی من چند وقت پیش دانلود کرده بودم
گفت وااااااا؟ واقعا؟ قشنگه بیا بخونیم...
و همانا ما افتادیم به جون Adobe reader مون و نشستیم به کاراموز خوندن و در صبر واسه ترجمه جلد 8 اخرین شاگرد بودیم...
که پس از اندی وقت رسیدیم به جلد 5 و جلد 5 هم که تو اینجا بود و دیکه افتادیم به جون فورم ثبت نام و جانمان در امد تا ثبت نام کردیم...
ینی واقعا جان من با ایمیلم در اومد...
واقعا...
خب بعد دیگه دانلودیدیم و من هر دفعه ای جهت اتلاف وقت و اینکه ببینیم کی بقسه اش میاد گذراندیم...
دیدیم اِاِاِاِاِاِاِاِاِاِاِاِا ِاِاِاِا نگاه کن جلد 7 با تعجب بدون جلد 6 خواندیم وتعجبمان ازبین رفت...
سپس گفتم که هر از گاهی می اومدم اینجا و هر دفعه گم و گور می شدم...
یه بار رفتم تو چت باکس یادم نیس کی اونجا بود ولی هرکی بو داشتن دست گل هاشون تو مدرسه رو رو می کردن که من از راه رسیدم و گفتم اقا کی مترجمه من بهش بگم یه کتابه ترجمه کنن؟
گفتند : چه کتابی می خوایی ترجمه کنه؟؟؟
کفتم اخرین شاگرد...
گفتند باید بری به فلان وبهمان بگی که من باز یادم نیس...
در ان لحظه داشتم دوباره گم می شدم تو حرفا اینا که یک دفعه محمد حسین جووون فسیل به دادم رسید... @smhmma (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=362)


و گفت می خوای چی کار کنی دخترم؟؟؟
با خودم گفتم"دخترم؟؟؟؟"
دیدم بعله... دخترم...
احساس دلگرمی بهم دت داد که یه کسی منو داره نجات میده از سردر گمی و فکر کردم که باید جای بابای من باشه (که بعد یه چیزی تو تایپکا پیدا کردم که گواه شد نباید خیلی بزرگ تر از من باشه...)
خلاصه تو همون چت باکس گفتم من می خوام اخرین شاگردو ترجمه کنین ( در ان زمان به حدی ذوق داشتم که نگو با خودم می گفتم نیگاه کن دارم با کی حرف میزنم که بعد متوجه شدم کس خواص که هست ولی نه اون قدر که فکر می کردم احساس رییس بودنو اینا نسبت بهش داشتم و به شدت فرمان بردار بودم... و در حدی که حالا بماند اگه می کفت الان ماه تو اسمون نیس می گفتم اره من که ماه نمی ینم این خورشیده)
خلاصه امحمد حسین که دید اینا دارن چی میگن وبرا من بچه مثبت ضرر داره(داشتن درباره تیکه به معلمو اینا می انداختند) گفت بیا تو پروفایلم...
من با خودم گفت م ای خاک بر سرم چه ریختی برم تو پروفایل این الهه ی بزرک فسیل شده؟؟؟
گفتم چه طوری؟
بد بخت رو به اینجا رسوندم
"اوا جان رفتی؟؟؟؟؟
دخترم همینجا بهم پیام بده خب؟؟؟
اینجا متن رو بنویس و بزن روی دکمه ی ارسال پیغام
یه سری توضیحات داد که من نه یادمه نه فهمیدم باید چه کنم...
خلاصه با یه مکافاتی رفتم تو پروف خودم و اونجا یک عالمه وقت درباره ترجمه و اینا حرف میزدیم
هی این استاد بزرگ می گف نمی شه
هی من می گفتم میشه
دیگه کم مونده بود از شیراز بیاد اصفهان با لنگه کفش بزنه تو سرم وبگه نــــــــــــــمب شــــــــــــــــــه بفــــــــــــــــهم...
دیدم بیچاره حالا سکته می کنه یک به خاطر ادرس گرفتن و نفهمیدن من که دو سه روز بعد فهمیدم چی داره میگه... و دو بخاطر اینکه داره می گه نمی شه...
بعد تسلیم شدم و رفتم رو فاز اینکه نکنه تام ارتیست کتاب اخرین شاگرد یا هوراس یا ویل بمیرن و بد بخت دوباره به من فهموند که نمی میرن احتمالا...
بعد دیگه جیغ مامنم در اومد واسه شام و خدا حافظی کردم و گورم را بردم اشپز خونه...
پس از اندی دیدم کتاب اخرین شاگرد ترجمه شده و خبر خوشش رو سایلنت تایپک زده @tars15 (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=1671)
الان این قدر که از سایلنت می ترسم اون وقت اصلا انگار نه انگار که یکم این بشر مجهوله...
و کلی ازش تشکر کردم
و دوباره افتادم رو اون دنده و بهش دو باره گیر دادم که بره بگه که ترجمه اش کنن و روزی ار نو
که گفت دست من نیس و خودش رو راحت کرد و گفت برو به مجید بگو @PLUTO (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=226)
که دیگه با نا امیدی بهش نگفتم رفتم بهش گفتم امضات قشنگه
من در ان زمان نام کار بریم این اود"اوا"
بعد مجید خونده بود اِوا و بهم گفت اینم اسمه؟
من این یکیرو هم دست بالا گرفتم ولی نه خیلی چون به اسمم چیز گفت...
بعد دلم می خواست یه تایپک بزنم
در ان زمان اصلا دقتی به این چیزا که زیر چت باکس تا افراد انلاین هس اصلا دقت نداشتم و حتی نگاه هم نمی کردم بلکه می گفتم اینا دیگه چیه؟؟ @Cyrus-The-Great (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=1024)
بعد رفتم به علیرضا کفتم من چه ریختی تایپک بزنم؟
و بهم راهنمایی خوبی داد و از اوهم هنوز متشکرم و همنوز یه ادم حسابی می بینمش چون شناخت دیگه ای به اون ندارم...
در ان زمان تازه ارمان صبوری ثبت نام کرده بود @آرمان صبوری (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=3049)
خلاصه تاپک رو زدیم با نام فناوری های به درد نخور
وقتی کار تایپک تموم شد دیدم وای چرا عکسا کوچیکه و نظر دادم ببخشید کوچیکه ...
و بعد این ارمان جون راهنمایی کرد...
و نه خوشم میومد نه بدم میومد ازش "مثل بقیه ی الافا خخخخخ"
بعد در ان زمان دیگه نسبتا وارد شدم و یک دفعه دیدم این دیگه کیه تو دوستانم؟؟؟ دیدم اهان محمده اوتارشو عوض کرد.. @Ajam (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=1256)
بعد یاد جواب سایلنت افتادم...
افتادم به جون مجید واسه ترجمه اونم زود خودسشو را حت کرد و گفت ما خیلی پروژه داریم و خودشو با سایت در حد 6 سال راحت کرد
چون داد تا 6 سال دیگه پروظژه داریم((203))
خلاصه نسبتا می شه چند وقت پیش به ژوپیتر امیر حسین جان گفتم می خوام گرافیست بشم.. @JuPiTeR (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=106)
, و بعد گفت نمونه کار((82))
یه چیزی ساختم و دادم...
گفت نه این خوب نیس ...
من کلا از ایشون به شدت حساب می برم چون میدونم با جوابی که داد اصلا رو فاز شوخی با من نیس
گفتم چشم من تلاش می کنم...((211))
بعد من یه عکس با یه شنل از خواهرم گرفتم بو روی یک بک گراند توپ گذاشتم...
خواهرم شده بود مثل اشباهی که بالا سر قبر وایمیستن و برا محمد حسین دادم و حال کرد خخخخخخ
من در این زمان رفتم رو فاز assassin's creed unity و شدم بد بخت عالم و به هزار در توی بیرون و داخل سایت واسه درست کردن مشکلش و هنوز درس نشده ودر این زمان من به شدت از مجید حساب میبرم
چون در این زمان حساب شوخی نداشت...
بعد واسه ترجمه دوباره افتادم به پا محمد مهدی بد بخت اونم بی چاره کردم تا ولش کردم.. @M.Mahdi (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=928)
در حدی که گفت "دیگه نمیدونم چی بگم والا :-""
من در این زمان خوشمان امد از اخلاق...
بعد با ارمان درست و حسابی اشنا شدمو
دیگه شد الان...

بچه ها مواظب خودتون باشین براتون می ترسم....
میترسم نفر بعدی و قربانی بعدی من شما باشین
مواظب باشین
الان می افتم به پاتوناااااا...
از من گفتن بود....

Ajam
2015/02/09, 19:43
منو چرا یاد کرده بودی اوا؟
.AvA.

ThundeR
2015/02/09, 19:46
آفرین آوا اما اینکه ژوپیتر امیر حسینه .. بابابزرگ محمد حسینه! اشتباه نکن دخترم:دی .AvA. خب خیلی پروژه داریم دیگه:(( الان اینا رو کی می خواد جمع کنه؟؟ هان؟؟؟ راستی این اطلاعیه جمعیست:دی مترجم جذب می نمائیم. هر کی مغز گوسفند خورده بیاد تست بده:دی:دی:دی

.AvA.
2015/02/09, 19:48
منو چرا یاد کرده بودی اوا؟

به خاطر اواتارت و این که به شدت تعجب کرده بودم:این دیگه کیه؟؟؟((62))

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


آفرین آوا اما اینکه ژوپیتر امیر حسینه .. بابابزرگ محمد حسینه! اشتباه نکن دخترم:دی @.AvA. (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=2826) خب خیلی پروژه داریم دیگه:(( الان اینا رو کی می خواد جمع کنه؟؟ هان؟؟؟ راستی این اطلاعیه جمعیست:دی مترجم جذب می نمائیم. هر کی مغز گوسفند خورده بیاد تست بده:دی:دی:دی
والا من همیشه اینا رو قاطی میکنم...((220))

Ajam
2015/02/09, 19:48
به خاطر اواتارت و این که به شدت تعجب کرده بودم:این دیگه کیه؟؟؟((62))

نوشتی مجید اواتارشو عوض کرده به من چه؟

.AvA.
2015/02/09, 19:51
نوشتی مجید اواتارشو عوض کرده به من چه؟

واااااااااااااااای ببخشید من تو رو با اون هم قاطی کردم...
یادت نمی یاد بهت گفتم چرا عوض کردی ؟ گفتی اون برا محرم بود...

Ajam
2015/02/09, 19:53
واااااااااااااااای ببخشید من تو رو با اون هم قاطی کردم...
یادت نمی یاد بهت گفتم چرا عوض کردی ؟ گفتی اون برا محرم بود...

چرا یادمه فقط می خواستم بگم اسمم محمده، مجید نیست!

.AvA.
2015/02/09, 19:55
چرا یادمه فقط می خواستم بگم اسمم محمده، مجید نیست!
ببخشید تایپ زیادی همین مشکلاتو هم داره
عوضش کردم...

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


آفرین آوا اما اینکه ژوپیتر امیر حسینه .. بابابزرگ محمد حسینه! اشتباه نکن دخترم:دی @.AvA. (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=2826) خب خیلی پروژه داریم دیگه:(( الان اینا رو کی می خواد جمع کنه؟؟ هان؟؟؟ راستی این اطلاعیه جمعیست:دی مترجم جذب می نمائیم. هر کی مغز گوسفند خورده بیاد تست بده:دی:دی:دی
نه من رفتم دیدم درس نوشتم...

ThundeR
2015/02/09, 20:17
«بعد من یه عکس با یه شنل از خواهرم گرفتم بو روی یک بک گراند توپ گذاشتم... خواهرم شده بود مثل اشباهی که بالا سر قبر وایمیستن و برا محمد حسین دادم و حال کرد خخخخخخ» امیر حسین مسئول گرافیکه دختر:دی بعد خودم دیدم ویرایش کردی:دی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

الان من و محمد نقطه اشتراکمون چیه؟؟:دی یوزر نیم؟ اسم؟ رنگ یوزر؟:دی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

ولی خوب ویرایش کرد اوا:دی .AvA. در ضمن من شنقل نیست می دونستم اسمت آوائه:|

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


نگین دیگه! آبجیِ نگار! مگه چنتا نگین داریم؟؟؟ خخخخخ مجید خدا خیرت بده یاد کردی!معضلی (موذل؟ موزل؟ موضل؟ موظل؟ معزل؟ معذل؟ معظل؟ خخخخ) بود واسم! فهمیدی به منم بگو:دی فکر کنم باید بریم نهضت(نحزت؟نحذت؟نهذت؟نهزت؟ حظت؟ نهظت؟ نحظط؟:دی )سواد آموزی:دی وظیفه بود! آهان نگین دخترکم رو می گی؟؟ دلم براش شده قد یه نبات! پیداش کنم که گوشش رو می پیچونم! اعظم! این دخترت کجااااس؟؟؟؟@azam :دی

.AvA.
2015/02/09, 20:18
«بعد من یه عکس با یه شنل از خواهرم گرفتم بو روی یک بک گراند توپ گذاشتم... خواهرم شده بود مثل اشباهی که بالا سر قبر وایمیستن و برا محمد حسین دادم و حال کرد خخخخخخ» امیر حسین مسئول گرافیکه دختر:دی بعد خودم دیدم ویرایش کردی:دی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

الان من و محمد نقطه اشتراکمون چیه؟؟:دی یوزر نیم؟ اسم؟ رنگ یوزر؟:دی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

ولی خوب ویرایش کرد اوا:دی @.AvA. (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=2826) در ضمن من شنقل نیست می دونستم اسمت آوائه:|
وا مسخرم که کردی
سند:مگه اِوا هم اسمه؟؟=))
بعله من عوض کرم ولی اون اولش...

اونم من به محمد حسین دادم که تعجب هم کرد...
تا این حد قاطی نیسم بابا...

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


«بعد من یه عکس با یه شنل از خواهرم گرفتم بو روی یک بک گراند توپ گذاشتم... خواهرم شده بود مثل اشباهی که بالا سر قبر وایمیستن و برا محمد حسین دادم و حال کرد خخخخخخ» امیر حسین مسئول گرافیکه دختر:دی بعد خودم دیدم ویرایش کردی:دی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

الان من و محمد نقطه اشتراکمون چیه؟؟:دی یوزر نیم؟ اسم؟ رنگ یوزر؟:دی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

ولی خوب ویرایش کرد اوا:دی @.AvA. (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=2826) در ضمن من شنقل نیست می دونستم اسمت آوائه:|
وا مسخرم که کردی
سند:مگه اِوا هم اسمه؟؟=))
بعله من عوض کرم ولی اون اولش...

اونم من به محمد حسین دادم که تعجب هم کرد...
تا این حد قاطی نیسم بابا...

ThundeR
2015/02/09, 20:26
azam ahaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaiii !!!!!!!!!!!!!!

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


وا مسخرم که کردی سند:مگه اِوا هم اسمه؟؟=)) بعله من عوض کرم ولی اون اولش... اونم من به محمد حسین دادم که تعجب هم کرد... تا این حد قاطی نیسم بابا... - - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - - وا مسخرم که کردی سند:مگه اِوا هم اسمه؟؟=)) بعله من عوض کرم ولی اون اولش... اونم من به محمد حسین دادم که تعجب هم کرد... تا این حد قاطی نیسم بابا... خوب اگه رنجوندمت معذرت می خوام! بعد من نگفتم که مسخرت کنم!!!!!!!! بازم ببخشید اگه ناراحت شدی! اتفاقا آوا خیلی با مسما و زیباست. ای خدا! ازدواج کنم. با زنم سر بچه دعوا داشته باشم. اخرشم دوقلو باشه! اون بهترینه رو اسمشو بذارم اوا:دی بگید ایشالا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


وا مسخرم که کردی سند:مگه اِوا هم اسمه؟؟=)) بعله من عوض کرم ولی اون اولش... اونم من به محمد حسین دادم که تعجب هم کرد... تا این حد قاطی نیسم بابا... - - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - - وا مسخرم که کردی سند:مگه اِوا هم اسمه؟؟=)) بعله من عوض کرم ولی اون اولش... اونم من به محمد حسین دادم که تعجب هم کرد... تا این حد قاطی نیسم بابا... خوب اگه رنجوندمت معذرت می خوام! بعد من نگفتم که مسخرت کنم!!!!!!!! بازم ببخشید اگه ناراحت شدی! اتفاقا آوا خیلی با مسما و زیباست. ای خدا! ازدواج کنم. با زنم سر بچه دعوا داشته باشم. اخرشم دوقلو باشه! اون بهترینه رو اسمشو بذارم اوا:دی بگید ایشالا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!

.AvA.
2015/02/09, 20:32
@azam (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=342) ahaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaiii !!!!!!!!!!!!!!

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

خوب اگه رنجوندمت معذرت می خوام! بعد من نگفتم که مسخرت کنم!!!!!!!! بازم ببخشید اگه ناراحت شدی! اتفاقا آوا خیلی با مسما و زیباست. ای خدا! ازدواج کنم. با زنم سر بچه دعوا داشته باشم. اخرشم دوقلو باشه! اون بهترینه رو اسمشو بذارم اوا:دی بگید ایشالا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

خوب اگه رنجوندمت معذرت می خوام! بعد من نگفتم که مسخرت کنم!!!!!!!! بازم ببخشید اگه ناراحت شدی! اتفاقا آوا خیلی با مسما و زیباست. ای خدا! ازدواج کنم. با زنم سر بچه دعوا داشته باشم. اخرشم دوقلو باشه! اون بهترینه رو اسمشو بذارم اوا:دی بگید ایشالا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!
بابا این حرفا چیه من قصد ناراحتی تو نداشتم نه بابا شوخی کردم
می دونم تو هم شوخی کردی
نه بابا این چه حرفیه؟؟؟
خجالت نده مارو ...
به خدا اب شدم رفتم زیر میز ...
دیگه از این حرفا نزن لطفا هر کسی باشه شرمنه میشه

به خدا من کوچیک شمام اخه این حرفا چیه
جان من حرفتو پس بگیر
جان من به من بر نخورد..و

"اگه دو قلو بودن بذار اوا و رها"
اقا الان دیر حرفتو پس بگیری من دیگه نیسم اون وقت مامانم یقه تو رو می چسبه هاااا
الان من از خجالت نصف شدم
ببخشین من قصد اینو نداشتم چنین فکری کنی!!!

ThundeR
2015/02/09, 20:36
واقعا انقده سخته فرق شوخی و جدی منو بفهمید؟؟:دی الانم داشتم باهات شوخی می کردم دختر:دی فکر کردی ناراحت شدم؟؟؟ ناراحت کردن من هنر میخ واد که فقط چند نفر معدود بیشتر نتونستن انجامش بدن:دی

tars15
2015/02/09, 22:36
جالبه . شدیم بشر مجهول.عجب اسم بامصمایی((105))

Leyla
2015/02/10, 01:04
عاقا مثلا من برای اولین باری که لیلا رو ( @Leyla (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=1186) ) رو دیدم ازش بدم اومد! :)) نمیدونم چراااا! :دی ولی خیلی ازش خوشم نمیومد! :دی باورت میشه لیلا؟؟!! :دی ولی خو در عرض دو هفته نظرم تغییر کرد، اونم ۱۵۰۰ درجه! :دی

واقعااااااااااااااااااااا ااا؟ :|
یا خدا...
ببینم اولین باری که همو دیدیم کی بود مگه؟ :|



عاقا درحال حار تنها خاطره ای که تو مخ منه دیدار با آقای سا... هستش... :دی
خو چی کار کنم! :دی
آهان یه چیز دیگه...
عاقا یادتونه خرداد امسال حجت جوابای امتحان نهایی رو می ذاشت؟ من همیشه به بهانه‌ی جوابا میومدم اینجا و دیگه نمی رفتم... یادش به خیر... ^__^
علافی‌ام عالمی داره... :دی
باتشکر دوباره از حجت بابت تمام حرصایی که بهمون القا می کرد! :)
همین دیگه ^_^
DaReN

Ajam
2015/02/10, 11:27
اومدم یه چیز بگم همتون تعجب کنین.... می دونین که من چقدر وحیدو دوس دارم! می دونین یا نمی دونین؟ می دونین خوبه!
اولایی که وحید اومده بود هنوز چت باکس بینمون مد نبود و هممون می رفتیم اسپم سنتر شماره 3 اگه درس یادم باشه! اولایی که وحید اومده بود خیلی رو مخ بود زیادی حرف می زد چرت و پرت می گفت پستای اضافی می زد و این حرفا...و یک حقیقت واقعا اولش ازش بدم اومده بود و خب می دونین که منم ادم خوبی نیستم دنبال یه بهانه بودم تا باهاش کل بندازمو دعوا راه بندازم.... خخخخخ تا این که اسپم سنتر از مد رفتو همه رفتیم چت باکس...اونجا نمی دونم چی شد اصلا نمی دونم واقعا نمی دونم چی شد که یهو دیدم وحید شده رفیق شیشم خیلی عجیبه بود همتونم می دونین چقدر با هم خودمونی می باشیم! اصلا سابقه نداشته من از کسی بدم بیاد و نظرم در موردش عوض بشه شده از کسی خوشم می یومده و نظرم عوض شده ولی نمی دونم چی شد که وحید اینجوری شد! تمام به جر ت و تشدید م
vahidkia

azam
2015/02/10, 13:34
:دی
وظیفه بود! آهان نگین دخترکم رو می گی؟؟ دلم براش شده قد یه نبات! پیداش کنم که گوشش رو می پیچونم! اعظم! این دخترت کجااااس؟؟؟؟@azam
:دی

((231))((231)) من از کجا بدونم؟!! ((231)) تو که بیشتر از من ازش خبر داری! ((231))
مجیییییید دست به دختر من زدی من میدونم و تو! یعنی چی گوش شو میپیچونی! فقط من حق دارم دخترمو بزنم! :دی :دی Ginny
@pluto (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=226)

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


واقعااااااااااااااااااااا ااا؟ :|
یا خدا...
ببینم اولین باری که همو دیدیم کی بود مگه؟ :|



عاقا درحال حار تنها خاطره ای که تو مخ منه دیدار با آقای سا... هستش... :دی
خو چی کار کنم! :دی
آهان یه چیز دیگه...
عاقا یادتونه خرداد امسال حجت جوابای امتحان نهایی رو می ذاشت؟ من همیشه به بهانه‌ی جوابا میومدم اینجا و دیگه نمی رفتم... یادش به خیر... ^__^
علافی‌ام عالمی داره... :دی
باتشکر دوباره از حجت بابت تمام حرصایی که بهمون القا می کرد! :)
همین دیگه ^_^
@daren (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=940)
امممم فک کنم توی اسپمر سنتر بود!تقریبا اوایل اردیبهشت بود. نمیدونم به چه مناسبت! ولی دلم میخواست بزنمت! :دی و یه مدت طولانی واسه ت نقشه های شوم میکشیدم! :))

.AvA.
2015/02/10, 18:43
واقعا انقده سخته فرق شوخی و جدی منو بفهمید؟؟:دی الانم داشتم باهات شوخی می کردم دختر:دی فکر کردی ناراحت شدم؟؟؟ ناراحت کردن من هنر میخ واد که فقط چند نفر معدود بیشتر نتونستن انجامش بدن:دی

نا مرد
بهتر طوری نیس ...
دارم تمرین می کنم جدیدا بهم بر نخوره...

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


جالبه . شدیم بشر مجهول.عجب اسم بامصمایی((105))

تو که امتحان رو پس دادی...
یه بار بهم
گفتی کار من نیس و گفتی از مجید بپرس

Ginny
2015/02/10, 20:44
((231))((231)) من از کجا بدونم؟!! ((231)) تو که بیشتر از من ازش خبر داری! ((231))
مجیییییید دست به دختر من زدی من میدونم و تو! یعنی چی گوش شو میپیچونی! فقط من حق دارم دخترمو بزنم! :دی :دی @Ginny (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=937)
@pluto (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=226)

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


امممم فک کنم توی اسپمر سنتر بود!تقریبا اوایل اردیبهشت بود. نمیدونم به چه مناسبت! ولی دلم میخواست بزنمت! :دی و یه مدت طولانی واسه ت نقشه های شوم میکشیدم! :))

چه محبت میچکه!
عاقا آب مارو برد شما برین یکم اونور تر در دریای محبتتون غرق نشیم!

:|:|

ThundeR
2015/02/10, 20:57
چه محبت میچکه! عاقا آب مارو برد شما برین یکم اونور تر در دریای محبتتون غرق نشیم! :|:| دخترکمممم:(( من نمی ذارم مامانی بلایی سرت بیاره... فقط بگو کجا بودیییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ http://forum.pioneer-life.ir/images/smilies/-2-33-.gif

azam
2015/02/10, 21:04
چه محبت میچکه!
عاقا آب مارو برد شما برین یکم اونور تر در دریای محبتتون غرق نشیم!

:|:|
نگیییییییییین! ((81)) واس اولین بار بابات یه حرف درست زد! زود باش بگووو ببینم کجااااا بودی؟؟؟ هااااااااا؟؟؟؟؟ ((6)):46162_gholi_chomagh


دخترکمممم:(( من نمی ذارم مامانی بلایی سرت بیاره... فقط بگو کجا بودیییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ((127))
مجید! بروووو اونور! جلوووی منو نگیررر! نگین کتک میخوااااااااااد! ((66))

Galexy
2015/02/11, 12:17
بیاریم! :دی

(آبجی، واسه یاد کردن اینو @ بزن و بعدش اسم کاربری طرف و تایپ کن! :دی به همین راحتی! :دی)

آبجی! خو من دلم میخواد یه چیزی و بترکونم! :دی (ضرب المثل ت تو حلقم! :)))


وااااا! دلت هم بخواد! شوله زرد به این خوبی!‌ :-L



خو بیارید دیگه! منتظر چی هستید؟
بلدم آبجی ولی حال ندارم...همش خراب میشه!

خو بترکون!منم هستم
اصن میخوای یه بسته دینامیت زیر کمدم هس بیارم اینجا رو بترکونیم؟
عـــــاقـــــا یَـــــــــــک حــــــالی میـــــــده....!خخخخخ


بت میگم شوله زرده ب درد نمیخوره بگو چشم!

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


هرچی بهتون گفتم ول نکنید این شوله زرده رو برید سر کامپیوتر گوش ندادید
خب شوله زردم که صب نمی کنه شما بشینید خاطره تعریف کنید
می سوزه

باااااااشه اون دیگا هم که سوراخ شدن می برم درستشون می کنم میارم
ما تو خونمون کلی زعفرون داریم بیارم؟؟


من به کمتر از یه دیگ شوله زرد راضی نمی شم گفته باشما

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -


من تا چند لحظه پیش فک می کردم بلدم معذل (موذل؟ موزل؟ موضل؟ موظل؟ معزل؟ معظل؟) رو بنویسم ولی با دیدن پست تو به شک افتادم کدومش درسته
خدا خیرت نده




هرچی به اعظم گفتم این "رو در رو" رو بچرخون گفت وقت ندارم....همین میشه دیگه....شوله زرد عزیزم سوخت!
نه محمد مهدی باید زعفرون بیاره ! کلی پول ریختم به حسابش که زعفرون بخره!!! M.Mahdi (درست یاد کردم؟؟؟)

منم میگم یه ده دوازده تا دیگ بپزیم ولی کو گوش شنوا؟....کو دیگ؟....کو مواد لازم؟.....کو آدم مشتاق؟

خخخخخخ من برم یکم تست املا بزنم!!!!

azam
2015/02/11, 12:37
خو بیارید دیگه! منتظر چی هستید؟ خخخخخخخ باشه! میرم که بیارمش! :دی
بلدم آبجی ولی حال ندارم...همش خراب میشه! خسته نباشی آبجی! :دی

خو بترکون!منم هستم بترکونیم؟؟؟؟ آخ جووووون!
اصن میخوای یه بسته دینامیت زیر کمدم هس بیارم اینجا رو بترکونیم؟ تو هنو اون دینامیته رو داری؟؟؟؟ من گفتم احتمالا تاحالا باهاش یه دایناسوری چیزی و ترکوندی!
عـــــاقـــــا یَـــــــــــک حــــــالی میـــــــده....!خخخخخ خیلییییییییییی! :))


بت میگم شوله زرده ب درد نمیخوره بگو چشم! چشممم آبجی! :دی هرچی تو بگی!

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -




هرچی به اعظم گفتم این "رو در رو" رو بچرخون گفت وقت ندارم....همین میشه دیگه....شوله زرد عزیزم سوخت! خو رو در رو رفتن سخته! با موبایلم با هزارتا سختی پیداش میکنم!
نه محمد مهدی باید زعفرون بیاره ! کلی پول ریختم به حسابش که زعفرون بخره!!! @M.Mahdi (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=928) (درست یاد کردم؟؟؟) دقیقاااااااا! محمد محدی باید بخرهههه! (آره درست یاد کردی آبجی!‌)

منم میگم یه ده دوازده تا دیگ بپزیم ولی کو گوش شنوا؟....کو دیگ؟....کو مواد لازم؟.....کو آدم مشتاق؟ برم چماق مو بیاااارم؟؟ اینجوری آدم مشتاق و مواد لازم و دیگ خود به خود جور میشه! :دی

خخخخخخ من برم یکم تست املا بزنم!!!!
خخخخخخخخخخ برو آبجی! ولی معضل اینجوریه هااااااا!‌:دی

Ginny
2015/02/11, 13:48
نگیییییییییین! ((81)) واس اولین بار بابات یه حرف درست زد! زود باش بگووو ببینم کجااااا بودی؟؟؟ هااااااااا؟؟؟؟؟ ((6)):46162_gholi_chomagh


مجید! بروووو اونور! جلوووی منو نگیررر! نگین کتک میخوااااااااااد! ((66))

کتاب میخوندم:-"

M.Mahdi
2015/02/11, 16:03
نه محمد مهدی باید زعفرون بیاره ! کلی پول ریختم به حسابش که زعفرون بخره!!! @M.Mahdi (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=928) (درست یاد کردم؟؟؟)
!!
مهسااانن . ببخشید آبجی من همه پولارو خرج کردم . شنیدم سهام شرکت شلغم گستر آسیا رفته بالا همرو خریدم :| بعد تا خریدم اومد پایین :((

الان ته حسابم شپش داره میپره جان تو:((
Galexy

ThundeR
2015/02/12, 16:06
کتاب میخوندم:-"

یه حسی به من می گه درسی نبوده:دی

Galexy
2015/02/12, 19:52
مهسااانن . ببخشید آبجی من همه پولارو خرج کردم . شنیدم سهام شرکت شلغم گستر آسیا رفته بالا همرو خریدم :| بعد تا خریدم اومد پایین :((

الان ته حسابم شپش داره میپره جان تو:((
@Galexy (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=926)


محمد مهدی اون پولا مال زعفــــــــــــــــرون بود....
یـــــــعنــــــی چـــــــــی اصن؟
شرکت شلغم گستر ک ورشکست شد...پــــــــــــول منــــــــــــــو کجا بردی؟؟؟؟
زعفرون کو؟

M.Mahdi
2015/02/12, 22:23
محمد مهدی اون پولا مال زعفــــــــــــــــرون بود....
یـــــــعنــــــی چـــــــــی اصن؟
شرکت شلغم گستر ک ورشکست شد...پــــــــــــول منــــــــــــــو کجا بردی؟؟؟؟
زعفرون کو؟


آبجی ندارممم . ندارمممممممممممممممممم . چیکار کنم؟ ندارمممممممممم .
طلبکارامم الان دارن میکوبن به در. باید برم اون ور آب !

Ginny
2015/02/12, 23:20
یه حسی به من می گه درسی نبوده:دی
راس میگه:-"

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


مهسااانن . ببخشید آبجی من همه پولارو خرج کردم . شنیدم سهام شرکت شلغم گستر آسیا رفته بالا همرو خریدم :| بعد تا خریدم اومد پایین :((

الان ته حسابم شپش داره میپره جان تو:((
@Galexy (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=926)
شلغم گستر اسیا:)))))

AVENJER
2015/02/13, 00:25
آبجی ندارممم . ندارمممممممممممممممممم . چیکار کنم؟ ندارمممممممممم .
طلبکارامم الان دارن میکوبن به در. باید برم اون ور آب !

یه موسسه قرض الپسنده جدیدا تاسیس شده
برو وام بگیر زعفرون تهیه کن

Ara
2015/02/13, 12:21
و گفت می خوای چی کار کنی دخترم؟؟؟
با خودم گفتم"دخترم؟؟؟؟"
دیدم بعله... دخترم...



میخواستم تگت کنم بعد دیدم نقل قول بذارم بهتره :دی
منم دقیقا همین حسو داشتم وقتی گف دخترم :دی
:دی
+خاطرت خیلی باحال بود! ینی باحال بود چون خیلی گشت و گذارت :دی شبیه مال من بود :دی
اون حساب بردن رو هم خوب اومدی :دی
منم الان یادم اومد واسه کارآموز رنجر اومدم اینجا :دی دقیقا جلد پنجش :دی
کلا خاطره ی ورودت خیلی خوب بود!
++دلم میخواد اسپم بدم! :دی
+++اینهمه :دی برای اینه که موقع خوندنش دقیقا :دی بودم از شباهت بیش از حد :دی
++++:دی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

+++++ من آش رشته میخواستما :| هیشکی درست نمیکنه؟ :|

.AvA.
2015/02/14, 08:40
میخواستم تگت کنم بعد دیدم نقل قول بذارم بهتره :دی
منم دقیقا همین حسو داشتم وقتی گف دخترم :دی
:دی
+خاطرت خیلی باحال بود! ینی باحال بود چون خیلی گشت و گذارت :دی شبیه مال من بود :دی
اون حساب بردن رو هم خوب اومدی :دی
منم الان یادم اومد واسه کارآموز رنجر اومدم اینجا :دی دقیقا جلد پنجش :دی
کلا خاطره ی ورودت خیلی خوب بود!
++دلم میخواد اسپم بدم! :دی
+++اینهمه :دی برای اینه که موقع خوندنش دقیقا :دی بودم از شباهت بیش از حد :دی
++++:دی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

+++++ من آش رشته میخواستما :| هیشکی درست نمیکنه؟ :|
اره دیگه این خاطرات ما بود ولی ...
چند وقت پیس فسیل منو نسبتا نشناخته بود بعد از این همه حرف زدن باهاش...
نمی گم الزایمر داره هاااا
میگم ینی گفت تو همونی که اول کارت با من حرف زدی؟؟؟
اش رشته رو باید برات چی ش رو برات بیارم؟؟؟
نخود لوبیا هاش با من ؟؟؟
یا کس دیگه ای نخود لوبیاس؟؟؟
هماهنگی کن((102))
خخخخخ

Galexy
2015/02/16, 14:32
آبجی ندارممم . ندارمممممممممممممممممم . چیکار کنم؟ ندارمممممممممم .
طلبکارامم الان دارن میکوبن به در. باید برم اون ور آب !


مــــــــــــن نمیدونم محمد مهدی!
پـــــــول مــــــــــنو بده یا زعفرون بخر!
کلی آدم گرسنه و شیش تا دیگ شوله زرد منتظر زعفروت توئه....

ThundeR
2015/02/16, 16:25
میخواستم تگت کنم بعد دیدم نقل قول بذارم بهتره :دی
منم دقیقا همین حسو داشتم وقتی گف دخترم :دی
:دی
+خاطرت خیلی باحال بود! ینی باحال بود چون خیلی گشت و گذارت :دی شبیه مال من بود :دی
اون حساب بردن رو هم خوب اومدی :دی
منم الان یادم اومد واسه کارآموز رنجر اومدم اینجا :دی دقیقا جلد پنجش :دی
کلا خاطره ی ورودت خیلی خوب بود!
++دلم میخواد اسپم بدم! :دی
+++اینهمه :دی برای اینه که موقع خوندنش دقیقا :دی بودم از شباهت بیش از حد :دی
++++:دی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

+++++ من آش رشته میخواستما :| هیشکی درست نمیکنه؟ :|

:)):)):))
مهتا:| آوا:|
:)):))
من دیدم نقل قول کردید نه ک یه کم یوزر نیماتون شبیه همه فکر کردم خود درگیری دارید خودتون رو نقل قول می کنید=))=))=)) Ara .AvA.

smhmma
2015/02/16, 19:20
در ان لحظه داشتم دوباره گم می شدم تو حرفا اینا که یک دفعه محمد حسین جووون فسیل به دادم رسید... @smhmma (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=362)


و گفت می خوای چی کار کنی دخترم؟؟؟
با خودم گفتم"دخترم؟؟؟؟"
دیدم بعله... دخترم...
احساس دلگرمی بهم دت داد که یه کسی منو داره نجات میده از سردر گمی و فکر کردم که باید جای بابای من باشه (که بعد یه چیزی تو تایپکا پیدا کردم که گواه شد نباید خیلی بزرگ تر از من باشه...)
خلاصه تو همون چت باکس گفتم من می خوام اخرین شاگردو ترجمه کنین ( در ان زمان به حدی ذوق داشتم که نگو با خودم می گفتم نیگاه کن دارم با کی حرف میزنم که بعد متوجه شدم کس خواص که هست ولی نه اون قدر که فکر می کردم احساس رییس بودنو اینا نسبت بهش داشتم و به شدت فرمان بردار بودم... و در حدی که حالا بماند اگه می کفت الان ماه تو اسمون نیس می گفتم اره من که ماه نمی ینم این خورشیده)
خلاصه امحمد حسین که دید اینا دارن چی میگن وبرا من بچه مثبت ضرر داره(داشتن درباره تیکه به معلمو اینا می انداختند) گفت بیا تو پروفایلم...
من با خودم گفت م ای خاک بر سرم چه ریختی برم تو پروفایل این الهه ی بزرک فسیل شده؟؟؟
گفتم چه طوری؟
بد بخت رو به اینجا رسوندم
"اوا جان رفتی؟؟؟؟؟
دخترم همینجا بهم پیام بده خب؟؟؟
اینجا متن رو بنویس و بزن روی دکمه ی ارسال پیغام
یه سری توضیحات داد که من نه یادمه نه فهمیدم باید چه کنم...
خلاصه با یه مکافاتی رفتم تو پروف خودم و اونجا یک عالمه وقت درباره ترجمه و اینا حرف میزدیم
هی این استاد بزرگ می گف نمی شه
هی من می گفتم میشه
دیگه کم مونده بود از شیراز بیاد اصفهان با لنگه کفش بزنه تو سرم وبگه نــــــــــــــمب شــــــــــــــــــه بفــــــــــــــــهم...
دیدم بیچاره حالا سکته می کنه یک به خاطر ادرس گرفتن و نفهمیدن من که دو سه روز بعد فهمیدم چی داره میگه... و دو بخاطر اینکه داره می گه نمی شه...
بعد تسلیم شدم و رفتم رو فاز اینکه نکنه تام ارتیست کتاب اخرین شاگرد یا هوراس یا ویل بمیرن و بد بخت دوباره به من فهموند که نمی میرن احتمالا...
بعد دیگه جیغ مامنم در اومد واسه شام و خدا حافظی کردم و گورم را بردم اشپز خونه...

خخخخخخخخخ اره یادم میاد
خخخخخ خیلی باحال بود
یادش بخیر


اقا من یاد یه خاطره ی باحالی افتادم

زمان پایونیر گروپ خدا بیامرز بود که یادم نیست سر چه قضیه ای یه داشتم با یه دختری حرف می زدم
یادم نیست چی شد که بحث به یه جایی کشید که گفت:
من انواع شکست های عشقی رو تجربه کردم
پسرا همهجوره به من خیانت کردن
و...

بهش گفتم دخترجون چن سالته؟؟؟
گفت 13 سال
لامصب دلم می خواست بگم اخه بچه تو هنوز باید پوشک ببندی تو رو چه به این کارا
دو حالت داشت یا حرفش راست بود که در اون صورت یعنی باید از 6 یا 7 سالگی شروع می کرده به دوست پسر داشتن
یعنی خاک تو سر اون ننه بابایی که اینو تربیت کردن
اگرم داره دروغ می گه خاک تو سر خودش که با همچین دروغی اینقدر خودشو ضایع می کنه
یعنی خدا وکیلی ما با کیا شدیم 75 میلیون

.AvA.
2015/02/16, 20:27
http://forum.pioneer-life.ir/images/smilies/Messenger/21.gifhttp://forum.pioneer-life.ir/images/smilies/Messenger/21.gifhttp://forum.pioneer-life.ir/images/smilies/Messenger/21.gif
مهتاhttp://forum.pioneer-life.ir/images/smilies/Messenger/22.gif آواhttp://forum.pioneer-life.ir/images/smilies/Messenger/22.gif
http://forum.pioneer-life.ir/images/smilies/Messenger/21.gifhttp://forum.pioneer-life.ir/images/smilies/Messenger/21.gif
من دیدم نقل قول کردید نه ک یه کم یوزر نیماتون شبیه همه فکر کردم خود درگیری دارید خودتون رو نقل قول می کنیدhttp://forum.pioneer-life.ir/images/smilies/Messenger/24.gifhttp://forum.pioneer-life.ir/images/smilies/Messenger/24.gifhttp://forum.pioneer-life.ir/images/smilies/Messenger/24.gif @Ara (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=2202) @.AvA. (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=2826)




اره خود درگیری مزمنه
البته تقویت حافظه اس برا افراد سایت که یکم به مخای علافشون فشار بیارن و یه کاری حداقل این مغز کرده باشه...
اما یه نکته: یه فرقایی هم داریمااااا
مثلا من دو ور اسمم نقطه هس و همه اش با حرف بزرگ است...
و به خاطر سپاری این تفاوت امتیازی برای کار انداختن این مغز های اک و دست نخورده است...
مگه نه مهتا؟؟؟ @Ara (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=2202)

VKIA
2015/02/19, 11:36
خانواده...
......خانواده...
.............خانواده...

من اینطوری صداش میکنم...

نمیگم پایونیر...نمیگم لایف گیت...نمیگم پایونییر لایف..

داد میزنم خونواده...حرفیه؟؟؟

دیدم با هرچی شروع کنم یه اجحافه در حق این خونه

خونه ای که من توشم...داداشام توشن...آبجیام توشن...دوستام توشن...کلا خونوادم توشه...

آره این اتل متل توتوله یا شنگول و منگول حبه ی انگور...همشون خونواده ی منن...

خونواده ای که قیافه ی چن تا از این بیکاراشو دیدم... ولی نه همشو..ولی خب مگه چیه؟؟

همشونو دوس دارم...شاد ترین لحظات زندگیم رو باهاشون گزروندم...تیکه پرونیا..دعوا...ناراحتی..غم و غضه..ولی ته مایه خوشحالی و نشاط

پیدا کردن چارتا بیکار به عنوان رفیق...داشتن خصومت (البته الان نیس) با مدیر عصبانیش((99))((99))

حرف زدن با اون پیر مرد غرغرو و رو مخ وپاستوریزه و هموژنیزه و بچه مثبت خلاف... که دمش گرم

پیدا کردن چار پنج تا ( البته خیلی ها اینطوری میگم حس بگیره ) آبجی شیطون تخس و پررو که مهربونیشون سایتو پوکونده

بزارین یکم رسمی تر بگم..

اینجا برای من با سال و روز و ماه معنی نمیده

با بودنش معنی داره

از روزی که اومدم برام فرقی نداشت زود یا دیر ولی بودم...

به حدی دوستش دارم و وابستشم که دور سایتای دیه رو به کل خط کشیدم...

اینجا جاییکه خونواده ی من توشه...اسم نبردم...چون همشون برام عزیزن..یه چارتا لات و غیرتی و بیکار و پلاس و عاشق عزیز تر...خخخخ..نیگا چه جمعی((123))((123))((123))((123))

ولی بزارین منم کم نیارم

تو پایونییر بودم...بدون شرکت تو بحثا

تو لایف گیت بودم بازم به عنوان یه مفت خور بی تربیت بی ادب ((210))((210))((210))

ولی زندگی پیشتاز نمیدونم چطور نزاشت زیر آب پلاس باشم...اومدم رو آب ول شدم

سابقم زیاده بدون دیده شدن

خاطراتم زیاد تر و شیرین تر

پس نمیگم ... ولی همیشه باهامن..

اگه بگم همتونو دوس دارم این بیچاره رو بن نمیکنید؟؟

اینا دوستامن..اوی مهمونی که اینو میخونی و ثبت نام نکردی...

عضو این خونواده شدن لیاقت میخواد...پس بیا

یه فسیل به علت نگرانی واس درسام رمزمو عوضیده بود....

مجبور شدم از دوست گلم بخوام ثبت نام کنه..هم بیاد اینجا

هم من بی خبر از احوال شما نباشم..تا وقتی که رییس یادش بیفته پس بده رمزو

...بعدش...همین...

خانواده ی زندگی پیشتاز موفق و پیشتاز باش همیشه

دست جیغ هوراااااا

((201))((201))((201))((201))((201))((201))((201))( (201))((201))((201))((201))((201))


​vahid.kia

M.A.S.K
2015/02/26, 01:03
اصن ببین چه میکنم من با تاپیکام :دی @azam (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=342)
بعد یه امتیازی چیزی هم نمیدن :| این انصافه؟ :دی
دل اینهمه آدمو شاد کردم :دی
:-خودشیفته :دی
خو منم خاطره بگم؟ از اونجایی که کلا خاطره گفتن دوست دارم میگم :دی
تقریبا دوسال پیش برا اولین بار با موجودی به نام کتاب پی دی اف آشنا شدم :دی
البت قبلشم خونده بودما اما کلا خوشم نمیومد (و نمیاد :دی کی میاد کتاب کاغذیو با پی دی اف عوض کنه آخه؟ :دی)
ولی بعد نزدیک یه ماه خماری :| برای کتاب جدید شروع کردم به دانلود :دی
یادمه اولین کتابی هم که گرفتم مجموعه دیموناتا بود :دی
بعد شروع کردم درو کردن وبلاگ های مختلف ولی حتی یه بار هم گذرم به زندگی پیشتاز نیفتاد ولی خیلیاشون منبع رو زندگی پیشتاز زده بودن و من حال نداشتم سرچ کنم منبع کجاس :دی
یادم نمیاد چه کتابی :| (احتمالا پرسی جکسون) تو یه وبی نصفه بود! بعد خب آخر فصل آخرش زده بود ادامه فصل ها در زندگی پیشتاز! :دی
منم گفتم برم ببینم حالا اینجا کجاست! و به یه سایت مرتب و شیک :دی ینی اینجا برخوردم!
انقد ذوق کرده بودم (البته دو سه تا جای دیگه هم همینقد مرتب پیدا کرده بودم ولی اینجا کتاباش بیشتر بود)
هیچی دیگه با همین ذوق اومدم دانلود کنم دیدم باید عضو شد :|
خب من اینجا یه توضیحی بدم :| کلا از سایتایی که باید عضو شد تا دانلود کرد ، باید عضو شد تا لینکو دید و اینا بدم میاد شدید :| بهشون میگفتم سایتای خسیس :| خو تو که میذاری لینکو چه اصراریه طرفو مجبور کنی عضو شه آخه؟ :دی
(آقا توهین نشه یوقت بیچاره شم :دی منظورم بقیه سایتاس نه اینجا :)) اینجا اگه خسیس بودن که ترجمه نمیکردن :| )
بعد دوباره برای اینکه از لج :دی عضو نشم بازم گشتم تو نت ولی دیدم نیست واقعا! بالاخره عضو شدم با اسم مهتا که فقط اطلاعات ضروری رو پر کرده بودم از حرص و حتی اسم مستعار هم نذاشتم!:دی
نزدیک یه سال به همین منوال :دی
بعد یه سال ینی تیر 93 کلا رفت و آمدم تو نت بیشتر شد و سه تا جا تو نت یافتم که کلا زندیگیمو عوض کرد!
هاگوارتز
زندگی پیشتاز
بیست
(به ترتیب نقش در عوض کردن نوشتم :دی)
اوایل که اومدم فروم صرفا پستارو میخوندم و فوقش نظری چیزی میدادم (که با اخطار وحید @vahidkia (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=1216) مواجه شد از بس اسپم دادم :دی )
ولی قبلش اولین کسی که تو فروم دیدم علیرضا بود @Cyrus-The-Great (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=1024) که از بس ازش سوال پرسیدم اسمشو میبینم یاد علامت سوال میفتم :دی به خودشم گفتم قبلا :دی
و شروع صحبتمون همون وبی شروع شد که اون مجموعه نصفه رو ازش گرفته بودم که کجاست و اینکه بدون اطلاع کپی کرده یا نه :دی
و چون آشنایی هام یهویی بود همرو مینویسم یهو :دی
@c_l_o_s_e_d (http://forum.pioneer-life.ir/member2002.html) البته با اسم آرام و واکسن خر است! :دی
@nepton (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=964) که یادم نمیاد آواتارش چی بود که از آواتارش تعریف کردم
@sir.m.h.e همراه وحید با جرئت حقیقت گرامی :دی
@Hermion (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=505) که سر پست دردودلم چقد حرص خورد :دی
@Atrin (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=1314) که آرتین خونده بودم اسمشو :دی
و
@smhmma (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=362) که اوایل ازش میترسیدم از بس هی تو پستاتون میگفتین ترسناکه :دی
الان نمیترسم دیگه :دی و باز هم لقب صبورترین فرد زندگی پیشتاز رو بهش اهدا میکنم همینجا :دی
و دیگران که آلزایمری که باعث میشه اسم ملت رو یادم بره باعث شده شمارو یادم بره :دی با عرض پوزش :دی

کلا اوایل انقد جمع دوستیتون باحال بود حس پارازیت میکردم بینش :دی و الان خیلی دوستتون دارم :دی
دوتا جمع دوستی محشرررررررر (اینجا و هاگوارتز) بعد یه سال تقریبا تنهایی بین دوستام که اکثرشون با من فرق دارن از لحاظ تفکر و اینا !
+یه موضوعی هم با خوندن پست اولیه محمد حسین یادم امد :دی منم عذاب وجدان داشتم و دارم :| کار خاصی نمیتونم انجام بدم خو :|
(کارآموز رنجر که یکم دیر کرد نتونستم تحمل کنم متن انگلیسیشو گرفتم خوندم و از اونجایی که تقریبا خوب میفهمیدم اعتماد به سقفم زد به آسمون و رفتم برای مترجمی درخواست دادم :دی آقا یه تستی دادن سکته کردم :)) از خیرش گذشتم :دی حالا به صورت کلی کاری چیزی هست نیرو ندارین و اینا در خدمتم به من بگین من انجا میدم هر نوعش ((212)))
هیچی همین دیگه! تموم شد حرفام :دی


نتیجه.....دم خونواده ی زندگی پیشتاز گرممممم

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


اومدم یه چیز بگم همتون تعجب کنین.... می دونین که من چقدر وحیدو دوس دارم! می دونین یا نمی دونین؟ می دونین خوبه!
اولایی که وحید اومده بود هنوز چت باکس بینمون مد نبود و هممون می رفتیم اسپم سنتر شماره 3 اگه درس یادم باشه! اولایی که وحید اومده بود خیلی رو مخ بود زیادی حرف می زد چرت و پرت می گفت پستای اضافی می زد و این حرفا...و یک حقیقت واقعا اولش ازش بدم اومده بود و خب می دونین که منم ادم خوبی نیستم دنبال یه بهانه بودم تا باهاش کل بندازمو دعوا راه بندازم.... خخخخخ تا این که اسپم سنتر از مد رفتو همه رفتیم چت باکس...اونجا نمی دونم چی شد اصلا نمی دونم واقعا نمی دونم چی شد که یهو دیدم وحید شده رفیق شیشم خیلی عجیبه بود همتونم می دونین چقدر با هم خودمونی می باشیم! اصلا سابقه نداشته من از کسی بدم بیاد و نظرم در موردش عوض بشه شده از کسی خوشم می یومده و نظرم عوض شده ولی نمی دونم چی شد که وحید اینجوری شد! تمام به جر ت و تشدید م
@vahidkia (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=1216)



اولا اینایی که گفتی از معجزات کیای کبیره...عجیب نی....بعدش..خیلیا ابتدا از من خوششون نمیومد....خوشحالم اعلام کنم که بازم از من خوششون نمیاد..خخخخشبعدشم....رفیق ...به عشق تو میام و میومدم باکس...باور کن یه مرد و رفیق گلم باشه تویی داداش من...خیلی عزیزی

ThundeR
2015/02/26, 08:27
نتیجه.....دم خونواده ی زندگی پیشتاز گرممممم - - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - - اولا اینایی که گفتی از معجزات کیای کبیره...عجیب نی....بعدش..خیلیا ابتدا از من خوششون نمیومد....خوشحالم اعلام کنم که بازم از من خوششون نمیاد..خخخخشبعدشم....رفیق ...به عشق تو میام و میومدم باکس...باور کن یه مرد و رفیق گلم باشه تویی داداش من...خیلی عزیزی منم جزء اون خیلیا بودم. اصلا ازت خوشم نمیومدا:)) اما الان چاکرتم داداش! +قبول کن اول رو اعصاب بودی:دی

M.A.S.K
2015/02/26, 10:34
منم جزء اون خیلیا بودم. اصلا ازت خوشم نمیومدا:)) اما الان چاکرتم داداش! +قبول کن اول رو اعصاب بودی:دی


خب خوشحالم به اطلاعت برسونم که آ دونت کر..خخخ...بزرگی داداش...اصن یه مجیده و یه سایت((226))((215))

Ajam
2015/02/26, 11:58
نتیجه.....دم خونواده ی زندگی پیشتاز گرممممم

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -





اولا اینایی که گفتی از معجزات کیای کبیره...عجیب نی....بعدش..خیلیا ابتدا از من خوششون نمیومد....خوشحالم اعلام کنم که بازم از من خوششون نمیاد..خخخخشبعدشم....رفیق ...به عشق تو میام و میومدم باکس...باور کن یه مرد و رفیق گلم باشه تویی داداش من...خیلی عزیزی
دیکه زیادی روتو زیاد کردی! یه بار دیگه به من بگی مرد میزنم تو دهنت! نگی نگفتم!

azam
2015/02/26, 14:42
آبجی ندارممم . ندارمممممممممممممممممم . چیکار کنم؟ ندارمممممممممم .
طلبکارامم الان دارن میکوبن به در. باید برم اون ور آب !
محمدمهددددی! زعفرون و میاری یا بزنمت تصعیدت بنمایم؟؟؟ (به قول بهاره! )
زوووووووود باااااااااااااااااااش:-l


مــــــــــــن نمیدونم محمد مهدی!
پـــــــول مــــــــــنو بده یا زعفرون بخر!
کلی آدم گرسنه و شیش تا دیگ شوله زرد منتظر زعفروت توئه....
دقیقااااااا! منم بدبخت دارم شیش تا دیگ زعفرون میپزم!


خخخخخخخخخ اره یادم میاد
خخخخخ خیلی باحال بود
یادش بخیر


اقا من یاد یه خاطره ی باحالی افتادم

زمان پایونیر گروپ خدا بیامرز بود که یادم نیست سر چه قضیه ای یه داشتم با یه دختری حرف می زدم
یادم نیست چی شد که بحث به یه جایی کشید که گفت:
من انواع شکست های عشقی رو تجربه کردم
پسرا همهجوره به من خیانت کردن
و...

بهش گفتم دخترجون چن سالته؟؟؟
گفت 13 سال
لامصب دلم می خواست بگم اخه بچه تو هنوز باید پوشک ببندی تو رو چه به این کارا
دو حالت داشت یا حرفش راست بود که در اون صورت یعنی باید از 6 یا 7 سالگی شروع می کرده به دوست پسر داشتن
یعنی خاک تو سر اون ننه بابایی که اینو تربیت کردن
اگرم داره دروغ می گه خاک تو سر خودش که با همچین دروغی اینقدر خودشو ضایع می کنه
یعنی خدا وکیلی ما با کیا شدیم 75 میلیون
((231))((231))((231))
واقعاااااا؟؟؟؟؟؟
یا ابرفضل....
(5)

smhmma
2015/02/26, 23:51
((231))((231))((231))
واقعاااااا؟؟؟؟؟؟
یا ابرفضل....
(5)

اره بخدا
خخخخخخخ اعظم لیلا رو یادته؟؟لیلا بانو که داخل پایونیر گروپ بودا
خخخخخخخخخ اخی یادش بخیر
کیبورد غزل رو یادته؟؟؟؟لامصب من موندم چجوری تونست صد صفحه سوال رو جواب بده
خخخخ یادته اونبار که محمد هدی یه تاپیک زد درمورد یه نظریه ی فیزیک بعد من و غزل کلی درموردش بحث کردیم؟؟؟اسمشو یادم نیست
یادته مجمع خدایان رو؟؟؟یادته بیگ بنگو؟؟

azam
2015/02/27, 00:28
اره بخدا
خخخخخخخ اعظم لیلا رو یادته؟؟لیلا بانو که داخل پایونیر گروپ بودا
خخخخخخخخخ اخی یادش بخیر
کیبورد غزل رو یادته؟؟؟؟لامصب من موندم چجوری تونست صد صفحه سوال رو جواب بده
خخخخ یادته اونبار که محمد هدی یه تاپیک زد درمورد یه نظریه ی فیزیک بعد من و غزل کلی درموردش بحث کردیم؟؟؟اسمشو یادم نیست
یادته مجمع خدایان رو؟؟؟یادته بیگ بنگو؟؟

لیلا?? آره! یادمه, دقیقا یادمه که یه چن روز زودتر از من یا شایدم دیرتر(:دی) فعالیت شو شروع کرد!
خخخخخخخخ تاپیکی که واس معرفی خودشو گذاشت و یادته???:)) =)) فک کنم اسمش "من لیلا بانو" یا یه همچین چیزی بود!:))
نع! کیبرد غزل و من نبودم!:( یادمه یه پنج روز حال نداشتم برم واسه ش سوال بنویسم, وقتی بازش کردم دیدم یا ابرفضل!!!! یه پنجاه شصت صفحه شدهههه! هیچی منم دیگه بیخیالش شدم!:دی یه مدت بعدش هم هی شما ترکیه ترکیه و ویرجینیا میگفتین منم هاج و واج بودم که شماها چی دارین میگین!:دی
نظریه ی فیزیک?? من تنها تاپیکی که درمورد فیزیک بود و یه تاپیک فیزیک کوانتوم یا یه همچین چیزی و یادمه, که اونم فک کنم پرتوگذاشته بود! خیلی هم متنش ثقیل بود!:دی
همممم نکنه اون نظریه ی روان شناسیه رو میگی??? همونی ک درموردوجود یا عدم وجود خدا بود???
وااااااااااااای! مجمع خدایان! یعنی اون مجمعه عالی بودا! عاااااالی! چقد توش خوش گذشت!:)) یادمه با محمدمهدی باهمدیگه حتی یه شرکت هم زده بودیم! :)):)) ( M.Mahdi. )
بیگ بنگ?:)) =)) عاره!:))
ماجرای تایتانیک و بازسازی شو یادته?:)) چقد خوش گذشت!:))
کره ی جنوبی و چی???:))
ماجرای اون الاغ سفیده رو یادته??:)):)):))

smhmma
2015/02/27, 00:39
لیلا?? آره! یادمه, دقیقا یادمه که یه چن روز زودتر از من یا شایدم دیرتر(:دی) فعالیت شو شروع کرد!
خخخخخخخخ تاپیکی که واس معرفی خودشو گذاشت و یادته???:)) =)) فک کنم اسمش "من لیلا بانو" یا یه همچین چیزی بود!:))
نع! کیبرد غزل و من نبودم!:( یادمه یه پنج روز حال نداشتم برم واسه ش سوال بنویسم, وقتی بازش کردم دیدم یا ابرفضل!!!! یه پنجاه شصت صفحه شدهههه! هیچی منم دیگه بیخیالش شدم!:دی یه مدت بعدش هم هی شما ترکیه ترکیه و ویرجینیا میگفتین منم هاج و واج بودم که شماها چی دارین میگین!:دی
نظریه ی فیزیک?? من تنها تاپیکی که درمورد فیزیک بود و یه تاپیک فیزیک کوانتوم یا یه همچین چیزی و یادمه, که اونم فک کنم پرتوگذاشته بود! خیلی هم متنش ثقیل بود!:دی
همممم نکنه اون نظریه ی روان شناسیه رو میگی??? همونی ک درموردوجود یا عدم وجود خدا بود???
وااااااااااااای! مجمع خدایان! یعنی اون مجمعه عالی بودا! عاااااالی! چقد توش خوش گذشت!:)) یادمه با محمدمهدی باهمدیگه حتی یه شرکت هم زده بودیم! :)):)) ( @M.Mahdi (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=928). )
بیگ بنگ?:)) =)) عاره!:))
ماجرای تایتانیک و بازسازی شو یادته?:)) چقد خوش گذشت!:))
کره ی جنوبی و چی???:))
ماجرای اون الاغ سفیده رو یادته??:)):)):))

خخخخخخخخخخخخخخخخخ اره اره یادمه عجب دختر پر شر و شور و شادی بود
خخخخخ اره یه تاپیک نظریه فیزیک بود که فک کنم یه مریم نامی گذاشته بود بعد که ما نشستیم درموردش بحث کردیم گفت وای اصلا توقع نداشتم کسی بخونتش
ولی همون زمانا محمد مهدیم دوتا تاپیک زد که درواقع ادامه ی هم دیگه بودن
همون که داخلش همه ادما باور تصور شده بودنا
اممممم کدوم روان شناسیه؟؟
اره واقعا عااااالی بود
خخخخخخخ اره یادش بخیر اگر یادت باشه جناح بندی کردیم و با هم یکمی زدیم تو سر کلمه ی همدیگه بعد دیدم دیگه خوش نمی گذره سفرای سیاحتی ترتیب دادیم
تایتانیکو یادم نیست
کره جنوبی یه چیزایی یادم میاد
خخخخخخخخخخخخخخخخخ من که سوار بر الاغ سفید اومدم لیلی رو نجات دادم؟؟
اخی یادش بخیر دادگاه لیلی

azam
2015/02/27, 01:02
خخخخخخخخخخخخخخخخخ اره اره یادمه عجب دختر پر شر و شور و شادی بود
خخخخخ اره یه تاپیک نظریه فیزیک بود که فک کنم یه مریم نامی گذاشته بود بعد که ما نشستیم درموردش بحث کردیم گفت وای اصلا توقع نداشتم کسی بخونتش
ولی همون زمانا محمد مهدیم دوتا تاپیک زد که درواقع ادامه ی هم دیگه بودن
همون که داخلش همه ادما باور تصور شده بودنا
اممممم کدوم روان شناسیه؟؟
اره واقعا عااااالی بود
خخخخخخخ اره یادش بخیر اگر یادت باشه جناح بندی کردیم و با هم یکمی زدیم تو سر کلمه ی همدیگه بعد دیدم دیگه خوش نمی گذره سفرای سیاحتی ترتیب دادیم
تایتانیکو یادم نیست
کره جنوبی یه چیزایی یادم میاد
خخخخخخخخخخخخخخخخخ من که سوار بر الاغ سفید اومدم لیلی رو نجات دادم؟؟
اخی یادش بخیر دادگاه لیلی

آها! اون تاپیک فیزیکه رو میگی! یادمه نصف شب وقتی جو گرفتم که بخونم بابام با کتک و دعوا از پشت کامپیوتر بلندم کرد!:)) ولی خداییش متن ثقیلی بود! من یه عالمه از حرفاشو نفهمیدم!:دی
منظورم از روان شناسی فلسفی بود!:دی همونی که محمدمهدی توی دوتا تاپیک گذاشت! درضمن آدما رو هم تصور نکرده بود! اومده بود با چن تا نظریه وجود خدا رو اثبات کرد, خیلی خیلی متن قشنگی بود! خیلییییی!
خخخخخخ بعله! جناح بندی و یادمه! فک کنم شما پسرا باهم یه گروه تشکیل داده بودین, منم با نقشه محمدمهدی و کشیدم سمت خودم و بهاره باهمدیگه شدیم یه گروه!:دی خخخخخخخ چه دعواهایی که نکردیم! حیف که دیگه پایونیر گروپ فرومش نیست (حذفش کردن وبلاگ و??) قبلا ها عادت داشتم هرازگاهی به یاد گذشته برم توش بگردم و تاپیک هارو بگردم
خخخخخخ دقیقا همون الاغه رو میگم!:)) همون الاغ سفید بدبخت منکه ازم دزدیدیش! ببینم سر الاغ بدیختم چه بلایی اومد???

Hermion
2015/02/27, 08:33
آقا قبول نيست بايد برا من كامل تعريف كنين من فوضوليم ميتد :d

azam
2015/02/27, 12:05
آقا قبول نيست بايد برا من كامل تعريف كنين من فوضوليم ميتد :d

فوضولیت میتد??:)) میتد????:)):))
خخخخخخ دقیق کدوم قسمت شو تعریف کنیم???:دی

Percy Jackson
2015/02/27, 12:24
برای منم تعریف کنییییین :|

Hermion
2015/02/27, 12:50
فوضولیت میتد??:)) میتد????:)):))
خخخخخخ دقیق کدوم قسمت شو تعریف کنیم???:دی

اشتباه تایپیه بابا دهه!
همشو پلیز :دی

smhmma
2015/02/27, 12:52
آها! اون تاپیک فیزیکه رو میگی! یادمه نصف شب وقتی جو گرفتم که بخونم بابام با کتک و دعوا از پشت کامپیوتر بلندم کرد!:)) ولی خداییش متن ثقیلی بود! من یه عالمه از حرفاشو نفهمیدم!:دی
منظورم از روان شناسی فلسفی بود!:دی همونی که محمدمهدی توی دوتا تاپیک گذاشت! درضمن آدما رو هم تصور نکرده بود! اومده بود با چن تا نظریه وجود خدا رو اثبات کرد, خیلی خیلی متن قشنگی بود! خیلییییی!
خخخخخخ بعله! جناح بندی و یادمه! فک کنم شما پسرا باهم یه گروه تشکیل داده بودین, منم با نقشه محمدمهدی و کشیدم سمت خودم و بهاره باهمدیگه شدیم یه گروه!:دی خخخخخخخ چه دعواهایی که نکردیم! حیف که دیگه پایونیر گروپ فرومش نیست (حذفش کردن وبلاگ و??) قبلا ها عادت داشتم هرازگاهی به یاد گذشته برم توش بگردم و تاپیک هارو بگردم
خخخخخخ دقیقا همون الاغه رو میگم!:)) همون الاغ سفید بدبخت منکه ازم دزدیدیش! ببینم سر الاغ بدیختم چه بلایی اومد???

خخخخخخخخ اره همون.نه بابا متن ثقیل نبود مفهومش خیلی سخت بود
عامو جدا درک کردم می گن کسی که فکر می کنه فیزیک کوانتومو فهمیده یعنی اینکه نفهمیده یعنی چی
نخیر هیچ ربطی به اثبات خدا نداشت
محمد مهدی رو شاهد می گیرم(یکی محمد مهدی رو یاد کنه)
خیلی تاپیک جالبی بود ولی قشنگ؟؟؟؟؟؟حتی اخرش معلوم شد درست نبوده نظریه و احتمالا از اون نظریه هاست که چند نفر می دن درحالی که می دونن غلطه ولی چون از یه زاویه دید دیگه نگاه کرد به جهان با ارزشه(خودمم موندم چی گفتم:دی)
خخخخخ من و نپتون و ژوپیتر و محمد مهدی یادمه حداقل اولش با هم بودیم
من پدر زمین و خدای قانون و عدالت و خدای آفرینش بودم(تازه اگه یادت باشه درواقع ذات اصلیم خدا نبود ولی جسم خداگونه ساخته بودم تا بیام در کنار خدایان و انسان ها زندگی کنم)
ژوپیتر هم که همون ژوپیتر بود
نپتون هم همون نپتون بود
محمد مهدی یادم نیست چی بود

تو خدای جنگ بودی اعظم
بهاره خدای جادو بود؟؟؟؟
جز ما دیگه کیا بودن جزو اولین خدایان؟؟

اررررررره خدا خفه کنه اونی که وبلاگو پاک کرد.هنوزم دلم می خواد بزنم خرد و خاکشیرش کنم.فاطمه هم از دستش خیلی عصبانی بود.
منم هر از گاهی سر می زدم بعضی وقتا تاپیکای قشنگ رو هم انتقال می دادم اینجا

اوهوی دروغ نگو الاغ تو کجا بود الاغ خودم بود
الاغم رفته یه سفر دور دنیا بگرده و برگرده
می دونی که خیلی باهوش بود

خخخخخخخخخخخ اعظم یادته عید نوروزو؟؟؟یادش بخیر همه خانوادم رفته بودن خونه ی مادربزرگم من نرفتم موندم توی خونه دقیقا لحظه ی عید تاپیک زدم برای تبریک عید.
یادته اعظم؟؟دقیق همون لحظه ی عید.
بعد که رفتم خونه مادربزرگم تلافیشو سرم دراوردن ولی بازم برام ارزش داشت

تا اینکه اون لعنت الله علیه زد پاکش کرد

wolf
2015/02/27, 20:47
آقا من نه عضو قدیمیمنه خیلی خاطره دارم با این بچه.
حرفی هم که دارم می نویسم شاید بی ربط باشه به این تاپیک.
من فقط اومدم که بنویسم خسته نباشید همه مدیرا کاربرا تایپیستا ویراستارا گرافیستا نوسنده ها و برقیه که یه جوری تو این سایت دخیل هستن.واقعا خسته نباشین که بدون هیچ چشم داشتی نشستید کتاب ترجمه کردید نوشتید تایپ کردید ویرایش کردید کاور واسش ساختید.
دمه همتون گرم.

azam
2015/02/27, 21:43
خخخخخخخخ اره همون.نه بابا متن ثقیل نبود مفهومش خیلی سخت بود
عامو جدا درک کردم می گن کسی که فکر می کنه فیزیک کوانتومو فهمیده یعنی اینکه نفهمیده یعنی چی

مفهومش سخت بود با ثقیل بود چه فرقی داره آخه؟؟ :دی :))
خخخخخخخخخخخ چه جمله ای گفتی!!!


نخیر هیچ ربطی به اثبات خدا نداشت
محمد مهدی رو شاهد می گیرم(یکی محمد مهدی رو یاد کنه)
خیلی تاپیک جالبی بود ولی قشنگ؟؟؟؟؟؟حتی اخرش معلوم شد درست نبوده نظریه و احتمالا از اون نظریه هاست که چند نفر می دن درحالی که می دونن غلطه ولی چون از یه زاویه دید دیگه نگاه کرد به جهان با ارزشه(خودمم موندم چی گفتم:دی)

چرا داشت! آخرش رسید به اثبات وجود خدا
اینم یاد! :دی ( M.Mahdi )
خخخخخخخ درواقع من آخرشو درست نفهمیدم!!! ولی نظریه هاش باحال بودن! :دی


خخخخخ من و نپتون و ژوپیتر و محمد مهدی یادمه حداقل اولش با هم بودیم
من پدر زمین و خدای قانون و عدالت و خدای آفرینش بودم(تازه اگه یادت باشه درواقع ذات اصلیم خدا نبود ولی جسم خداگونه ساخته بودم تا بیام در کنار خدایان و انسان ها زندگی کنم)
ژوپیتر هم که همون ژوپیتر بود
نپتون هم همون نپتون بود
محمد مهدی یادم نیست چی بود



خخخخخخخ ولی یادتونه چجوری جدا تون کردم؟؟؟ :دی میشه گفت که پنج صفحه ی اولش همگی با صلح و بدون هیچ اختلافی باهمدیگه زندگانی و بحث میکردین تو تاپیکه! عاقا منم اومدم دیدم خیلی تاپیک یک نواخت و کسل کننده ایه! گفتم بیام یه شورشی توش به راه بندازم:دی
بعد هم سعی کردم محمدمهدی و بهاره رو بکشم سمت خودم،‌ شوما سه تا پسر هم گذاشتم با همدیگه که بزنید تو سر و کله ی خودتون! :دی
همممم منم یادم نیس محمدمهدی چی بود! :دی


تو خدای جنگ بودی اعظم
بهاره خدای جادو بود؟؟؟؟
جز ما دیگه کیا بودن جزو اولین خدایان؟؟



خدای جنگ و دنیای مردگان:دی البته همه ی اینا مال بعد این بود که بعد از صد صفحه جر و بحث صلح کردیم:دی
آره جادو، البته فک کنم اینم مال بعد صلح بود
یادته ما یه چیزی به اسم بازیافت خداهای از تاریخ انقضا گذشته داشتیم؟؟:))


اررررررره خدا خفه کنه اونی که وبلاگو پاک کرد.هنوزم دلم می خواد بزنم خرد و خاکشیرش کنم.فاطمه هم از دستش خیلی عصبانی بود.
منم هر از گاهی سر می زدم بعضی وقتا تاپیکای قشنگ رو هم انتقال می دادم اینجا


((227)) نمیشه برش گردوند؟؟((227))


اوهوی دروغ نگو الاغ تو کجا بود الاغ خودم بود
الاغم رفته یه سفر دور دنیا بگرده و برگرده
می دونی که خیلی باهوش بود


محمدددددحسین! تو روز روشن الاغ دزدی و انکار دزدی؟؟؟؟؟‌هااااااااااا؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟
میای الاغ من و می دزدی و به عنوان شاهزاده ی ناجی سوار بر الاغ سفید میری خواهر منو نجات میدی و بعد هم بهم پسش نمیدی؟؟؟ هااااا؟؟؟؟
باهوش؟؟ ((231)) والا من ازش به عنوان نعش کش استفاده میکردم! ((231)) :دی


خخخخخخخخخخخ اعظم یادته عید نوروزو؟؟؟یادش بخیر همه خانوادم رفته بودن خونه ی مادربزرگم من نرفتم موندم توی خونه دقیقا لحظه ی عید تاپیک زدم برای تبریک عید.
یادته اعظم؟؟دقیق همون لحظه ی عید.
بعد که رفتم خونه مادربزرگم تلافیشو سرم دراوردن ولی بازم برام ارزش داشت

تا اینکه اون لعنت الله علیه زد پاکش کرد
کدوم نوروز؟؟ امسالی که داره میگذره؟ یا سال قبلش؟ (یا همین امسال؟:دی)
والا من که جفت نوروز ها رو نبودم!‌ درواقع در حد گذری بیا و ببین بودم!‌:دی
لعنت الله علیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟


پ.ن: محمدحسین! تو بیا این ماجرا ها رو واس بچه هات بتعریف! :دی


آقا من نه عضو قدیمیمنه خیلی خاطره دارم با این بچه.
حرفی هم که دارم می نویسم شاید بی ربط باشه به این تاپیک.
من فقط اومدم که بنویسم خسته نباشید همه مدیرا کاربرا تایپیستا ویراستارا گرافیستا نوسنده ها و برقیه که یه جوری تو این سایت دخیل هستن.واقعا خسته نباشین که بدون هیچ چشم داشتی نشستید کتاب ترجمه کردید نوشتید تایپ کردید ویرایش کردید کاور واسش ساختید.
دمه همتون گرم.
دوست عزیز! شما هم بیا بگو چجوری با این سایت آشنا شدی!((71))
خیلی خوشبختم! من اعظم ام
بعله!‌ واقعا همه ی دست اندرکاران و دست های پشت پرده ی سایت درد نکنه! ((87))همگی خیلی زحمت میکشند
( منم این وسط مفت خورم:دی فقط سعی می کنم جو و شاد کنم! :دی)

smhmma
2015/02/28, 04:43
آقا من نه عضو قدیمیمنه خیلی خاطره دارم با این بچه.
حرفی هم که دارم می نویسم شاید بی ربط باشه به این تاپیک.
من فقط اومدم که بنویسم خسته نباشید همه مدیرا کاربرا تایپیستا ویراستارا گرافیستا نوسنده ها و برقیه که یه جوری تو این سایت دخیل هستن.واقعا خسته نباشین که بدون هیچ چشم داشتی نشستید کتاب ترجمه کردید نوشتید تایپ کردید ویرایش کردید کاور واسش ساختید.
دمه همتون گرم.

یعنی خدا وکیلی این همه سمت گفتی من بدبخت پلیس اضافی بودم؟؟؟؟؟؟((200))
اخـــــــــــــــــــــــ ـــــــراج((3))

فرزندم ممنون بقیه رو نمی دونم ولی من به شخصه دارم ادای دین می کنم.ادای دین به تمام آن مترجمان و ویراستاران و تایپیستان و گرافیستان و...که از دست رنجشون استفاده کردم.

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


مفهومش سخت بود با ثقیل بود چه فرقی داره آخه؟؟ :دی :))
خخخخخخخخخخخ چه جمله ای گفتی!!!


چرا داشت! آخرش رسید به اثبات وجود خدا
اینم یاد! :دی ( @M.Mahdi (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=928) )
خخخخخخخ درواقع من آخرشو درست نفهمیدم!!! ولی نظریه هاش باحال بودن! :دی



خخخخخخخ ولی یادتونه چجوری جدا تون کردم؟؟؟ :دی میشه گفت که پنج صفحه ی اولش همگی با صلح و بدون هیچ اختلافی باهمدیگه زندگانی و بحث میکردین تو تاپیکه! عاقا منم اومدم دیدم خیلی تاپیک یک نواخت و کسل کننده ایه! گفتم بیام یه شورشی توش به راه بندازم:دی
بعد هم سعی کردم محمدمهدی و بهاره رو بکشم سمت خودم،‌ شوما سه تا پسر هم گذاشتم با همدیگه که بزنید تو سر و کله ی خودتون! :دی
همممم منم یادم نیس محمدمهدی چی بود! :دی



خدای جنگ و دنیای مردگان:دی البته همه ی اینا مال بعد این بود که بعد از صد صفحه جر و بحث صلح کردیم:دی
آره جادو، البته فک کنم اینم مال بعد صلح بود
یادته ما یه چیزی به اسم بازیافت خداهای از تاریخ انقضا گذشته داشتیم؟؟:))


((227)) نمیشه برش گردوند؟؟((227))


محمدددددحسین! تو روز روشن الاغ دزدی و انکار دزدی؟؟؟؟؟‌هااااااااااا؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟
میای الاغ من و می دزدی و به عنوان شاهزاده ی ناجی سوار بر الاغ سفید میری خواهر منو نجات میدی و بعد هم بهم پسش نمیدی؟؟؟ هااااا؟؟؟؟
باهوش؟؟ ((231)) والا من ازش به عنوان نعش کش استفاده میکردم! ((231)) :دی


کدوم نوروز؟؟ امسالی که داره میگذره؟ یا سال قبلش؟ (یا همین امسال؟:دی)
والا من که جفت نوروز ها رو نبودم!‌ درواقع در حد گذری بیا و ببین بودم!‌:دی
لعنت الله علیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟


پ.ن: محمدحسین! تو بیا این ماجرا ها رو واس بچه هات بتعریف! :دی


دوست عزیز! شما هم بیا بگو چجوری با این سایت آشنا شدی!((71))
خیلی خوشبختم! من اعظم ام
بعله!‌ واقعا همه ی دست اندرکاران و دست های پشت پرده ی سایت درد نکنه! ((87))همگی خیلی زحمت میکشند
( منم این وسط مفت خورم:دی فقط سعی می کنم جو و شاد کنم! :دی)

خنگه من گفتم متنش سخت نبود یعنی نوشتارش سخت نبود مفهوم متن سخت بود گرفتی؟؟؟

نننننننننننه نداشت
اره واقعا جالب بود

نه والا یادم نیست می دونی که حافظه من داغونه
ولی یادمه من خیلی توی جنگا شرکت نکردم بیشتر سعی می کردم با مردم دوست باشم
همچنین من و ژوپی و نپتون اصلا تو سر و کله هم نزدیم کاملا با هم خوب بودیم و هستیم
اها تو بعد از صلح شدی خدا؟؟؟؟خخخخخخخخخخخخ دلت سوز من و محمد مهدی و نپتون و ژوپی حتی قبل از تاپیک مجمع خدایان خدا شدیم.
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ نه بازیافت رو یادم نیست ماجراش چی بود؟؟



نه نمیشه برش گردوند


الاغ دزدی چیه بابا الاغ خودم بود
الاغ سفید سم اسپورت با رکاب ای بی اس و عر بوق
خیلی هم باهوشه
وایسا ببینم نکنه الاغ تو رو یکی دیگه دزدیه با الاغ من اشتباهش گرفتی؟؟؟؟؟؟؟




وای خنگه نوروز اولین سالی که با هم بودیم دیگه
نوروز دو سال پیش یا سه سال پیش درست یادم نمیاد
اررررررره لعنت الله علیه.اون همه خاطراتمون رو به فنا داد
همون موقع دلم می خواست اینقدر بزنمش که استخون سالم تو بدنش باقی نمونه
هنوزم همینو می خوام

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

عامووووووووو من نه درست یادم میاد نه حوصلم می شه

BOOKBL
2015/02/28, 08:18
حوصله خوندن ندارم یکی تمام پستارو خلاصه کنه بم بگه.

azam
2015/03/01, 12:42
خنگه من گفتم متنش سخت نبود یعنی نوشتارش سخت نبود مفهوم متن سخت بود گرفتی؟؟؟


خنگ؟؟!! :suspicious:
خو منم همینو دارم میگم دیگه!!! مفهومش ثقیل بود! :دی:دی:دی


نننننننننننه نداشت
اره واقعا جالب بود


چراااااااااااا داشت! وقتی میگم داشت بگو چشمممم! :دی
خخخخخ خو اولش که نداشت! ولی توی نتیجه گیری آخرش یهویی اومده بود چن تا جمله به عنوان اثبات وجود خدا گفته بود! (میرم مقاله شو پیدا میکنم میذارم هااااااا!)


نه والا یادم نیست می دونی که حافظه من داغونه
ولی یادمه من خیلی توی جنگا شرکت نکردم بیشتر سعی می کردم با مردم دوست باشم
همچنین من و ژوپی و نپتون اصلا تو سر و کله هم نزدیم کاملا با هم خوب بودیم و هستیم

بعله! یادمه!‌من هی سعی میکردم جنگ و دعوا راه بندازم اون وقت تو یهو میومدی میزدی تو کازه کوزه ی من! :megusta:


اها تو بعد از صلح شدی خدا؟؟؟؟خخخخخخخخخخخخ دلت سوز من و محمد مهدی و نپتون و ژوپی حتی قبل از تاپیک مجمع خدایان خدا شدیم.
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ نه بازیافت رو یادم نیست ماجراش چی بود؟؟




نخیرم! بعد از اینکه صلح کردیم دیدیم واس کنار اومدن با همدیگه بهتره قلمروها رو تقسیم کنیم! منم اون دوتا رو برداشتم! :دی
وگرنه قبلش که حسابی ما شش (؟) باهمدیگه کل کل میکردیم که کی به کیه! :دی
امممم بازیافت فک کنم وظیفه ی یکی از ما سه تا (من و بهاره و محمدمهدی) که یادم نیس دقیقا کدومامون بود، که توش میومدیم و خداهای دست ساخت از تاریخ انقضا گذشته رو بازیافت میکردیم! :63342_(3): واس همینم ما به شما سه تا میگفتیم خدایکان از تاریخ انقضا گذشته که از بازیافت فرار کردین! :دی


نه نمیشه برش گردوند



((227))((227))((227))((227)) حیف اون همه خاطرات....


الاغ دزدی چیه بابا الاغ خودم بود
الاغ سفید سم اسپورت با رکاب ای بی اس و عر بوق
خیلی هم باهوشه
وایسا ببینم نکنه الاغ تو رو یکی دیگه دزدیه با الاغ من اشتباهش گرفتی؟؟؟؟؟؟؟





((231))((231))((231)) ای الاغ مردم دزد! ((231)) نخیرم! الاغ خودمه!((231))
سم اسپورت؟؟؟ :Milk:
رکاب ای بی اس؟؟؟ :Milk:
عر بوق؟؟؟؟:Milk:
چه بلایی سر الاغ بیچاره م آوردی؟؟؟؟؟؟؟؟:ffff:


وای خنگه نوروز اولین سالی که با هم بودیم دیگه
نوروز دو سال پیش یا سه سال پیش درست یادم نمیاد
اررررررره لعنت الله علیه.اون همه خاطراتمون رو به فنا داد
همون موقع دلم می خواست اینقدر بزنمش که استخون سالم تو بدنش باقی نمونه
هنوزم همینو می خوام


عامووووووووو من نه درست یادم میاد نه حوصلم می شه
خنگ؟؟؟؟ :suspicious: خنگ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:f fff:
یه بار دیگه بهم گفتی خنگ میرم موهای حانی ( Hermion ) و از ته میزنم میفرستمش بره سربازی! :ffff: (:دی)
آها! یه چیزایی یادمه،‌ ولی خو موقع عید من گذری از سایت عبور کردم! :دی
امممم دو سال پیش عید ساعت چند بود؟؟؟ حدود دو و سه بعدازظهر؟؟؟:دی

خخخخخخخخخ خودت بگو! من نمیدونم کدوماشو بگم خو! :دی (تنبل! :دی)

محمدحسین! ماجرای شیراز اومدنای گروه خواهران و یادته؟؟؟:)):))‌ یادش بخیر..... چه قد خوش میگذشت!

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


حوصله خوندن ندارم یکی تمام پستارو خلاصه کنه بم بگه.
تنبل! :دی
اینجا ما از تو تنبل تریم! پس فک نکنم کسی حال شو داشته باشه واسه ت خلاصه ی بیست صفحه رو بگه! :دی

Hermion
2015/03/01, 14:21
خنگ؟؟!! :suspicious:
خو منم همینو دارم میگم دیگه!!! مفهومش ثقیل بود! :دی:دی:دی


چراااااااااااا داشت! وقتی میگم داشت بگو چشمممم! :دی
خخخخخ خو اولش که نداشت! ولی توی نتیجه گیری آخرش یهویی اومده بود چن تا جمله به عنوان اثبات وجود خدا گفته بود! (میرم مقاله شو پیدا میکنم میذارم هااااااا!)


بعله! یادمه!‌من هی سعی میکردم جنگ و دعوا راه بندازم اون وقت تو یهو میومدی میزدی تو کازه کوزه ی من! :megusta:


نخیرم! بعد از اینکه صلح کردیم دیدیم واس کنار اومدن با همدیگه بهتره قلمروها رو تقسیم کنیم! منم اون دوتا رو برداشتم! :دی
وگرنه قبلش که حسابی ما شش (؟) باهمدیگه کل کل میکردیم که کی به کیه! :دی
امممم بازیافت فک کنم وظیفه ی یکی از ما سه تا (من و بهاره و محمدمهدی) که یادم نیس دقیقا کدومامون بود، که توش میومدیم و خداهای دست ساخت از تاریخ انقضا گذشته رو بازیافت میکردیم! :63342_(3): واس همینم ما به شما سه تا میگفتیم خدایکان از تاریخ انقضا گذشته که از بازیافت فرار کردین! :دی


((227))((227))((227))((227)) حیف اون همه خاطرات....


((231))((231))((231)) ای الاغ مردم دزد! ((231)) نخیرم! الاغ خودمه!((231))
سم اسپورت؟؟؟ :Milk:
رکاب ای بی اس؟؟؟ :Milk:
عر بوق؟؟؟؟:Milk:
چه بلایی سر الاغ بیچاره م آوردی؟؟؟؟؟؟؟؟:ffff:


خنگ؟؟؟؟ :suspicious: خنگ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:f fff:
یه بار دیگه بهم گفتی خنگ میرم موهای حانی ( @Hermion (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=505) ) و از ته میزنم میفرستمش بره سربازی! :ffff: (:دی)
آها! یه چیزایی یادمه،‌ ولی خو موقع عید من گذری از سایت عبور کردم! :دی
امممم دو سال پیش عید ساعت چند بود؟؟؟ حدود دو و سه بعدازظهر؟؟؟:دی

خخخخخخخخخ خودت بگو! من نمیدونم کدوماشو بگم خو! :دی (تنبل! :دی)

محمدحسین! ماجرای شیراز اومدنای گروه خواهران و یادته؟؟؟:)):))‌ یادش بخیر..... چه قد خوش میگذشت!

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


تنبل! :دی
اینجا ما از تو تنبل تریم! پس فک نکنم کسی حال شو داشته باشه واسه ت خلاصه ی بیست صفحه رو بگه! :دی
وااااااا خاله باب بابام دعوا دارى چرا ميخواى موهاى منو بزنى موهاى خودشو بزن :d
من تازه ميخوام برم موهامو رنگموهاى آواتار عطى كنم :|:)) Dokhtare Ashoob

smhmma
2015/03/01, 16:04
بعله! یادمه!‌من هی سعی میکردم جنگ و دعوا راه بندازم اون وقت تو یهو میومدی میزدی تو کازه کوزه ی من! :megusta:


نخیرم! بعد از اینکه صلح کردیم دیدیم واس کنار اومدن با همدیگه بهتره قلمروها رو تقسیم کنیم! منم اون دوتا رو برداشتم! :دی
وگرنه قبلش که حسابی ما شش (؟) باهمدیگه کل کل میکردیم که کی به کیه! :دی
امممم بازیافت فک کنم وظیفه ی یکی از ما سه تا (من و بهاره و محمدمهدی) که یادم نیس دقیقا کدومامون بود، که توش میومدیم و خداهای دست ساخت از تاریخ انقضا گذشته رو بازیافت میکردیم! :63342_(3): واس همینم ما به شما سه تا میگفتیم خدایکان از تاریخ انقضا گذشته که از بازیافت فرار کردین! :دی


((227))((227))((227))((227)) حیف اون همه خاطرات....

محمدحسین! ماجرای شیراز اومدنای گروه خواهران و یادته؟؟؟:)):))‌ یادش بخیر..... چه قد خوش میگذشت!

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


تنبل! :دی
اینجا ما از تو تنبل تریم! پس فک نکنم کسی حال شو داشته باشه واسه ت خلاصه ی بیست صفحه رو بگه! :دی

خخخخخخخخخخخخ بعله من همیشه پیام ور صلح بودم خخخخخخ
اره چقدر کل کل می کردیم یادش بخیر

خخخخخخخخخخخ بچه جون شما خدایان کوچولو و جوون می خواستید من و ژوپیتر و نپتون رو بازیافت کنید؟؟؟ما اصلا حس نکردیم یم خواید بازیافتمون کنید فک کردیم می خواید بازی کنید ولی وقت برای بازی نداشتیم برای همین پیشتتون کردیم

ارررره حیفش حیفش


خخخخخخخخخخخخخخخ اررررررررررره خیلی خوب یادمه
اولش اداعا کردین سر و گوش من داره یم جنبه باید بیاید یکمی درموردم تحقیق کنید و ببینید چکار می کنم نکنه...
بعد کشید به چیزای دیگه خخخخخخ

Galexy
2015/03/02, 20:48
ینی کــــــــــــــامل اشکم دراومد...
حداقل یه خاطره میگفتید منم باشم توش!

اون موقعی ک من اومدم توی مجمع خدایان تقریبا تو صلح ب سر میبردید
ولی منم نقش هرا رو ب عهده گرفتم!خخخخخ چ دورانی بود
لعنت ب کنکور...

smhmma
2015/03/02, 21:06
ینی کــــــــــــــامل اشکم دراومد...
حداقل یه خاطره میگفتید منم باشم توش!

اون موقعی ک من اومدم توی مجمع خدایان تقریبا تو صلح ب سر میبردید
ولی منم نقش هرا رو ب عهده گرفتم!خخخخخ چ دورانی بود
لعنت ب کنکور...
خخخخخ اخه بیشتر این خاطره ها مال قبل از حضور تو بود
تازه اگر بخوای اینجوری حساب کنیم من درمورد محمد پلیسه هم هیچی نگفتم
درمورد خیلیای دیگم هیچی نگفتم هرچند از هشون کلی خاطره دارم و خیلی دوستشون دارم
اررررره تو شدی هرا ولی خداییش اصلا شبیه هرا نیستی
خیلی باحالتری عامو به نظر من بیشتر شبیه ارتمیس هستی البته یکمی بی عقل تر و خنگ تر((200))((200))

smhmma
2015/03/03, 02:35
@Hermion (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=505)@

حانی گفتی برات تعریف کنیم چی شده منم یکی از اون چیزایی که گفتیمو برات تعریف می کنم


توی اون انجمن که بودیم یه اتفاقات جالب و یکم عجیبی افتاد
مثلا قرار بود که مردم نتونن از خودشون تشکر کنن ولی یه بار دیدم زیر یکی از پستای لیلی اسم خودش به عنوان کسی که تشکر کرده از پست اومده
بعد از یه مدت برای ادمای دیگه هم دیدم
یه مدت بعدش هم یه اتفاق عجیبی برای اواتار لیلی افتاد.بعضی از ادما اواتارشو سیاه می دیدن و بعضیا یه دختر قشنگی می دیدن تازه فک کنم بعضی ها هم یه اواتار دیگه می دیدن
هیچی دیگه این اتفاقات که هردوش هم با لیلی شروع شد باعث یه ماجرایی شد
من یه مدت چند روزه و کوتاهی غیبت داشتم
بعد که برگشتم به یه تاپیکی برخوردم که برام جدید بود و کلی صفحه هم بچه ها توش نوشته بودن
تاپیک دادگاه لیلی
اقا مهسان اومده بود گفته بود لیلی سایتو طلسم کرده و لیلی جادوگره و براش دادگاه تشکیل داده بود
فک کنم اعظم شده بود وکیل مدافع لیلی یه چند نفر هم شده بودن شاکی یکی از بچه ها هم خودشو کرده بود قاضی
اقا اینا جدی جدی داشتن سر مجازات لیلی بحث می کردن بعد یکی دلیل اقامه می کرد اون یکی رد می کرد و کلا یه اوضاعی بودا
اقا من سر رسیدم پیگیر ماجرا شدم
وقتی فهمیدم ماجرا چیه پریدم وسط گوش هرکسو دیدم پیچوندمو به اصطلاح اعظم سوار بر الاغ سفید به نجات لیلی که اون زمان زوجم بود رفتم خخخخخ
هیچی همین دیگه
هرچند کلی اتفاق دیگم در طول دادگاه لیلی افتاد اما من که حافظه درست و حسابی ندارم اعظم باید برات کامل ترشو تعریف کنه

Hermion
2015/03/03, 14:54
@Hermion (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=505)@

حانی گفتی برات تعریف کنیم چی شده منم یکی از اون چیزایی که گفتیمو برات تعریف می کنم


توی اون انجمن که بودیم یه اتفاقات جالب و یکم عجیبی افتاد
مثلا قرار بود که مردم نتونن از خودشون تشکر کنن ولی یه بار دیدم زیر یکی از پستای لیلی اسم خودش به عنوان کسی که تشکر کرده از پست اومده
بعد از یه مدت برای ادمای دیگه هم دیدم
یه مدت بعدش هم یه اتفاق عجیبی برای اواتار لیلی افتاد.بعضی از ادما اواتارشو سیاه می دیدن و بعضیا یه دختر قشنگی می دیدن تازه فک کنم بعضی ها هم یه اواتار دیگه می دیدن
هیچی دیگه این اتفاقات که هردوش هم با لیلی شروع شد باعث یه ماجرایی شد
من یه مدت چند روزه و کوتاهی غیبت داشتم
بعد که برگشتم به یه تاپیکی برخوردم که برام جدید بود و کلی صفحه هم بچه ها توش نوشته بودن
تاپیک دادگاه لیلی
اقا مهسان اومده بود گفته بود لیلی سایتو طلسم کرده و لیلی جادوگره و براش دادگاه تشکیل داده بود
فک کنم اعظم شده بود وکیل مدافع لیلی یه چند نفر هم شده بودن شاکی یکی از بچه ها هم خودشو کرده بود قاضی
اقا اینا جدی جدی داشتن سر مجازات لیلی بحث می کردن بعد یکی دلیل اقامه می کرد اون یکی رد می کرد و کلا یه اوضاعی بودا
اقا من سر رسیدم پیگیر ماجرا شدم
وقتی فهمیدم ماجرا چیه پریدم وسط گوش هرکسو دیدم پیچوندمو به اصطلاح اعظم سوار بر الاغ سفید به نجات لیلی که اون زمان زوجم بود رفتم خخخخخ
هیچی همین دیگه
هرچند کلی اتفاق دیگم در طول دادگاه لیلی افتاد اما من که حافظه درست و حسابی ندارم اعظم باید برات کامل ترشو تعریف کنه
بعد ميگن چرا به مامان بابات ميگى ليلى و مجنون 8-)
چقد خوبه مامان باباى ادم ليلى و مجنون باشن 8-)

azam
2015/03/03, 15:19
وااااااا خاله باب بابام دعوا دارى چرا ميخواى موهاى منو بزنى موهاى خودشو بزن :d
من تازه ميخوام برم موهامو رنگموهاى آواتار عطى كنم :|:)) @Dokhtare Ashoob (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=1920)
خو خاله جون! منکه زورم به بابات نمیرسه! :دی پس در نتیجه میام تو رو میزنم! :دی
حااااااااااااااااانی! :ffff:
موهات به این قشنگی!!! رنگش کردی خودم با اره برقی عمه ت تصعیدت میکنم!:ffff:


خخخخخخخخخخخخ بعله من همیشه پیام ور صلح بودم خخخخخخ
اره چقدر کل کل می کردیم یادش بخیر

خخخخخخخخخخخ بچه جون شما خدایان کوچولو و جوون می خواستید من و ژوپیتر و نپتون رو بازیافت کنید؟؟؟ما اصلا حس نکردیم یم خواید بازیافتمون کنید فک کردیم می خواید بازی کنید ولی وقت برای بازی نداشتیم برای همین پیشتتون کردیم


خخخخخخ خیلی خوش میگذشت!
خدایان کوچولو؟؟؟ بیااااا! اینم نتیجه‌ی این همه لطف و محبت!!! مار تو آستین بزرگ کردیم! واس همین بود که ماها اصل بازیافت خدایان از تاریخ انقضا گذشته رو جدی میگرفتیم! دو روز که از زمانش میگذشت ادعا برتون میداشت و فک میکردین خیلی بزرگین! والاااااا!
شوماها هم از بس کوچیک بودین شومارو یادمون رفت حساب کنیم! الانم که اینجوری ادعا برتون داشته!
بیاااا اینم نتیجه‌ی این همه لطف و محبت!!!

ارررره حیفش حیفش


خخخخخخخخخخخخخخخ اررررررررررره خیلی خوب یادمه
اولش اداعا کردین سر و گوش من داره یم جنبه باید بیاید یکمی درموردم تحقیق کنید و ببینید چکار می کنم نکنه...
بعد کشید به چیزای دیگه خخخخخخ
ماها درست ادعا میکردیم! مشکوووووک می‌زدی! مشکووووووووووک!
الانم مسلمه که شک مون درسته!!!
بعله بعله، بعدشم کشیده شد به موضوعاتی مث کتک کاری و خون و خون ریزی و .... :دی


ینی کــــــــــــــامل اشکم دراومد...
حداقل یه خاطره میگفتید منم باشم توش!

اون موقعی ک من اومدم توی مجمع خدایان تقریبا تو صلح ب سر میبردید
ولی منم نقش هرا رو ب عهده گرفتم!خخخخخ چ دورانی بود
لعنت ب کنکور...
خخخخخخخخخ خو آبجی تو خیلی بد موقع اومدی! :دی تقریبا بیشتر خاطرات مال اون موقعیه که تو نبودی! :دی
هرا؟؟؟؟ :)) جدی؟ اصن یادم نبود! :)) باور کن اصن بهت نمیاااااد! :دی
تو باید به جای من خدای جنگ می‌بودی! :دی
درضمن! خاطره‌ی دادگاه لیلی که وقتی تو بودی اتفاق افتاد! تازه همه‌ش هم زیر سر تو بود! :دی


خخخخخ اخه بیشتر این خاطره ها مال قبل از حضور تو بود
تازه اگر بخوای اینجوری حساب کنیم من درمورد محمد پلیسه هم هیچی نگفتم
درمورد خیلیای دیگم هیچی نگفتم هرچند از هشون کلی خاطره دارم و خیلی دوستشون دارم
اررررره تو شدی هرا ولی خداییش اصلا شبیه هرا نیستی
خیلی باحالتری عامو به نظر من بیشتر شبیه ارتمیس هستی البته یکمی بی عقل تر و خنگ تر((200))((200))
محمددددددددددددحسین! به آبجی من میگی خنگ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :ffff:
بیااااااااام بزنمت؟؟؟؟؟؟؟؟:ffff:


@Hermion (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=505)@

حانی گفتی برات تعریف کنیم چی شده منم یکی از اون چیزایی که گفتیمو برات تعریف می کنم


توی اون انجمن که بودیم یه اتفاقات جالب و یکم عجیبی افتاد
مثلا قرار بود که مردم نتونن از خودشون تشکر کنن ولی یه بار دیدم زیر یکی از پستای لیلی اسم خودش به عنوان کسی که تشکر کرده از پست اومده
بعد از یه مدت برای ادمای دیگه هم دیدم
یه مدت بعدش هم یه اتفاق عجیبی برای اواتار لیلی افتاد.بعضی از ادما اواتارشو سیاه می دیدن و بعضیا یه دختر قشنگی می دیدن تازه فک کنم بعضی ها هم یه اواتار دیگه می دیدن
هیچی دیگه این اتفاقات که هردوش هم با لیلی شروع شد باعث یه ماجرایی شد
من یه مدت چند روزه و کوتاهی غیبت داشتم
بعد که برگشتم به یه تاپیکی برخوردم که برام جدید بود و کلی صفحه هم بچه ها توش نوشته بودن
تاپیک دادگاه لیلی
اقا مهسان اومده بود گفته بود لیلی سایتو طلسم کرده و لیلی جادوگره و براش دادگاه تشکیل داده بود
فک کنم اعظم شده بود وکیل مدافع لیلی یه چند نفر هم شده بودن شاکی یکی از بچه ها هم خودشو کرده بود قاضی
اقا اینا جدی جدی داشتن سر مجازات لیلی بحث می کردن بعد یکی دلیل اقامه می کرد اون یکی رد می کرد و کلا یه اوضاعی بودا
اقا من سر رسیدم پیگیر ماجرا شدم
وقتی فهمیدم ماجرا چیه پریدم وسط گوش هرکسو دیدم پیچوندمو به اصطلاح اعظم سوار بر الاغ سفید به نجات لیلی که اون زمان زوجم بود رفتم خخخخخ
هیچی همین دیگه
هرچند کلی اتفاق دیگم در طول دادگاه لیلی افتاد اما من که حافظه درست و حسابی ندارم اعظم باید برات کامل ترشو تعریف کنه
خخخخخخ خیلی کلی گفتی!
بذار من از زبون خودم بگم! :دی
روزی روزگاری ماها ( یه عده آدم علاف! ) مدام توی توی تاپیک ها اسپم می‌دادیم و بیخودی از هم تشکر می‌کردیم و تشکر می‌دادیم و اینا! که یهو یکی از بچه‌ها متوجه شد که توی اسامی تشکر کننده از یکی از پست‌های لیلی اسم خودش هم هست! یعنی اون خودش از خودش تشکر کرده بود! که خو این امکان پذیر نیست!
عاقا یه مدت گذشت و کم کم این اتفاق واس همه پیش اومد و همه به انجمن افراد از خود متشکر پیوستیم! :دی (تقریبا همه!:دی)
بعد یه مدت یه اتفاق عجیب دیگه افتاد! قبلا ها وقتی می‌خواستیم آواتار عوض کنیم بعد چن روز آواتاری که تازه عوض کرده بودیم نشون داده می‌شد،‌ که واس لیلی یه اتفاق جالب افتاد! :دی
یه بار که گذری داشتم رد می‌شدم دیدم آواتار لیلی کاملااااا سیاهه! یه کادر سیاه! گفتم واااا یعنی چی!!! بعضی دیگ از بچه ها هم آواتار شو سیاه می‌دیدند، بعضی ها یه دختر می دیدند ( قیافه ی دختره رو یادم نیس! ) بعضی ها یه الف می‌دیدند که روی شونه‌ش یه سنجابه! تازه هرازگاهی هربار یه نفر یکی از اینارو می‌دید!
بعضی وقت ها هم وبلاگ یهو قاطی می‌کرد! که مهسان شایعه درست کرد که همه‌ی اینا زیر سر لیلیه و بهش لقب ساحره‌ی خبیث و داد! :دی
عاقا بعدش هم ماها جبهه گیری کردیم! من از لیلی دفاع می‌کردم، محمدعلی از مهسان! بعدش تصمیم گرفته شد که یه دادگاه بزنیم و لیلی و محاکمه کنیم! :دی
محمدمهدی ( M.Mahdi ) شد قاضی، محمدعلی دادستان، فک کنم مهسان هم شاکی بود، منم با یکی دیگ از بچه ها به اسم راحیل ( ...niam.... ) شده بودیم وکیل مدافع لیلی! ( غزل feel هم کمک مون میکرد اون آخراش!)
عاقا حدود ده بیست صفحه ای مدرک و دلیل و جر و بحث و کتک کاری کردیم! :دی آخرش هم من تونستم لیلی و تبرئه کنم! که بعد بقیه دوباره با توطئه رای محمدمهدی و برگردوندند و دوباره محاکمه رو راه انداختند! که بعدش هم محمدحسین سوار بر الاغ سفیدی که ازم دزدیده بود اومد و لیلی و نجات داد! :دی
Hermion Percy Jackson

Ginny
2015/03/03, 16:02
عاقا اصن حسرت بزرگ من اینه که من میتونسم اون موقع ها بیام(رسما دو میلیمتر باهام فاصله داشته سایت:| حتی خیلی هارو میشناختم:| مخصوصا محمد حسینو! اونم بخاطر اسمش!:)) تازه حتی یادم بود تو ی پست تو وبلاگ قبلیه قشنگ اسمتو گفتی:/ بعدا از نگار پرسیدم چون اسمت یادم نبود:| صرفا سید محمدحسین -فامیلتو نمیگم- یادم بود اون دو تا آخری یادم نبود)
هعیییییییی
:|
:(
:|
:(

Hermion
2015/03/03, 16:05
خو خاله جون! منکه زورم به بابات نمیرسه! :دی پس در نتیجه میام تو رو میزنم! :دی
حااااااااااااااااانی! :ffff:
موهات به این قشنگی!!! رنگش کردی خودم با اره برقی عمه ت تصعیدت میکنم!:ffff:


خخخخخخ خیلی خوش میگذشت!
خدایان کوچولو؟؟؟ بیااااا! اینم نتیجه‌ی این همه لطف و محبت!!! مار تو آستین بزرگ کردیم! واس همین بود که ماها اصل بازیافت خدایان از تاریخ انقضا گذشته رو جدی میگرفتیم! دو روز که از زمانش میگذشت ادعا برتون میداشت و فک میکردین خیلی بزرگین! والاااااا!
شوماها هم از بس کوچیک بودین شومارو یادمون رفت حساب کنیم! الانم که اینجوری ادعا برتون داشته!
بیاااا اینم نتیجه‌ی این همه لطف و محبت!!!

ماها درست ادعا میکردیم! مشکوووووک می‌زدی! مشکووووووووووک!
الانم مسلمه که شک مون درسته!!!
بعله بعله، بعدشم کشیده شد به موضوعاتی مث کتک کاری و خون و خون ریزی و .... :دی


خخخخخخخخخ خو آبجی تو خیلی بد موقع اومدی! :دی تقریبا بیشتر خاطرات مال اون موقعیه که تو نبودی! :دی
هرا؟؟؟؟ :)) جدی؟ اصن یادم نبود! :)) باور کن اصن بهت نمیاااااد! :دی
تو باید به جای من خدای جنگ می‌بودی! :دی
درضمن! خاطره‌ی دادگاه لیلی که وقتی تو بودی اتفاق افتاد! تازه همه‌ش هم زیر سر تو بود! :دی


محمددددددددددددحسین! به آبجی من میگی خنگ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :ffff:
بیااااااااام بزنمت؟؟؟؟؟؟؟؟:ffff:


خخخخخخ خیلی کلی گفتی!
بذار من از زبون خودم بگم! :دی
روزی روزگاری ماها ( یه عده آدم علاف! ) مدام توی توی تاپیک ها اسپم می‌دادیم و بیخودی از هم تشکر می‌کردیم و تشکر می‌دادیم و اینا! که یهو یکی از بچه‌ها متوجه شد که توی اسامی تشکر کننده از یکی از پست‌های لیلی اسم خودش هم هست! یعنی اون خودش از خودش تشکر کرده بود! که خو این امکان پذیر نیست!
عاقا یه مدت گذشت و کم کم این اتفاق واس همه پیش اومد و همه به انجمن افراد از خود متشکر پیوستیم! :دی (تقریبا همه!:دی)
بعد یه مدت یه اتفاق عجیب دیگه افتاد! قبلا ها وقتی می‌خواستیم آواتار عوض کنیم بعد چن روز آواتاری که تازه عوض کرده بودیم نشون داده می‌شد،‌ که واس لیلی یه اتفاق جالب افتاد! :دی
یه بار که گذری داشتم رد می‌شدم دیدم آواتار لیلی کاملااااا سیاهه! یه کادر سیاه! گفتم واااا یعنی چی!!! بعضی دیگ از بچه ها هم آواتار شو سیاه می‌دیدند، بعضی ها یه دختر می دیدند ( قیافه ی دختره رو یادم نیس! ) بعضی ها یه الف می‌دیدند که روی شونه‌ش یه سنجابه! تازه هرازگاهی هربار یه نفر یکی از اینارو می‌دید!
بعضی وقت ها هم وبلاگ یهو قاطی می‌کرد! که مهسان شایعه درست کرد که همه‌ی اینا زیر سر لیلیه و بهش لقب ساحره‌ی خبیث و داد! :دی
عاقا بعدش هم ماها جبهه گیری کردیم! من از لیلی دفاع می‌کردم، محمدعلی از مهسان! بعدش تصمیم گرفته شد که یه دادگاه بزنیم و لیلی و محاکمه کنیم! :دی
محمدمهدی ( @M.Mahdi (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=928) ) شد قاضی، محمدعلی دادستان، فک کنم مهسان هم شاکی بود، منم با یکی دیگ از بچه ها به اسم راحیل ( @...niam... (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=2170). ) شده بودیم وکیل مدافع لیلی! ( غزل @feel (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=916) هم کمک مون میکرد اون آخراش!)
عاقا حدود ده بیست صفحه ای مدرک و دلیل و جر و بحث و کتک کاری کردیم! :دی آخرش هم من تونستم لیلی و تبرئه کنم! که بعد بقیه دوباره با توطئه رای محمدمهدی و برگردوندند و دوباره محاکمه رو راه انداختند! که بعدش هم محمدحسین سوار بر الاغ سفیدی که ازم دزدیده بود اومد و لیلی و نجات داد! :دی
@Hermion (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=505) @Percy Jackson (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=1246)
خاله ميگم اينو نمايشنامه كنيم اثرهنرى اى ميشه ها :))
ولى خداييش از مامان ليلى من مظلوم تر پيدا نكردين بهش بگين خبيث؟؟؟؟
حقا كه عمه مهسان خوب خواهر شوهريه :))

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

خاااااله!!!ابى به اين قشنگى مگه چشه؟؟؟؟((201))

Ginny
2015/03/03, 16:08
حانی راس میگه منم خیلی آواتار عطرینو دوس دارم. اما من مدل قرمز اینو دوس دارم. مدل شینیچی میشه:-"

smhmma
2015/03/03, 21:50
عاقا اصن حسرت بزرگ من اینه که من میتونسم اون موقع ها بیام(رسما دو میلیمتر باهام فاصله داشته سایت:| حتی خیلی هارو میشناختم:| مخصوصا محمد حسینو! اونم بخاطر اسمش!:)) تازه حتی یادم بود تو ی پست تو وبلاگ قبلیه قشنگ اسمتو گفتی:/ بعدا از نگار پرسیدم چون اسمت یادم نبود:| صرفا سید محمدحسین -فامیلتو نمیگم- یادم بود اون دو تا آخری یادم نبود)
هعیییییییی
:|
:(
:|
:(

واقعا خیلی خنگی
منم وقتی شناختمت با خود گفتم نگین چرا خیلی وقت پیش نیومد توی سایت؟؟؟؟؟
خخخخخخخ به خاطر اسمم که خیلی طولانیه؟؟؟خخخخخخ
اررره ولی اون موقع مگه تو بودی؟؟؟
خخخخخخخ
هنوزم دیر نیست دخترم فعالتتو بیشتر کن

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


خو خاله جون! منکه زورم به بابات نمیرسه! :دی پس در نتیجه میام تو رو میزنم! :دی

خخخخخخ خیلی خوش میگذشت!
خدایان کوچولو؟؟؟ بیااااا! اینم نتیجه‌ی این همه لطف و محبت!!! مار تو آستین بزرگ کردیم! واس همین بود که ماها اصل بازیافت خدایان از تاریخ انقضا گذشته رو جدی میگرفتیم! دو روز که از زمانش میگذشت ادعا برتون میداشت و فک میکردین خیلی بزرگین! والاااااا!
شوماها هم از بس کوچیک بودین شومارو یادمون رفت حساب کنیم! الانم که اینجوری ادعا برتون داشته!
بیاااا اینم نتیجه‌ی این همه لطف و محبت!!!

ماها درست ادعا میکردیم! مشکوووووک می‌زدی! مشکووووووووووک!
الانم مسلمه که شک مون درسته!!!
بعله بعله، بعدشم کشیده شد به موضوعاتی مث کتک کاری و خون و خون ریزی و .... :دی


خخخخخخخخخ خو آبجی تو خیلی بد موقع اومدی! :دی تقریبا بیشتر خاطرات مال اون موقعیه که تو نبودی! :دی
هرا؟؟؟؟ :)) جدی؟ اصن یادم نبود! :)) باور کن اصن بهت نمیاااااد! :دی
تو باید به جای من خدای جنگ می‌بودی! :دی
درضمن! خاطره‌ی دادگاه لیلی که وقتی تو بودی اتفاق افتاد! تازه همه‌ش هم زیر سر تو بود! :دی


محمددددددددددددحسین! به آبجی من میگی خنگ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :ffff:
بیااااااااام بزنمت؟؟؟؟؟؟؟؟:ffff:


خخخخخخ خیلی کلی گفتی!
بذار من از زبون خودم بگم! :دی
روزی روزگاری ماها ( یه عده آدم علاف! ) مدام توی توی تاپیک ها اسپم می‌دادیم و بیخودی از هم تشکر می‌کردیم و تشکر می‌دادیم و اینا! که یهو یکی از بچه‌ها متوجه شد که توی اسامی تشکر کننده از یکی از پست‌های لیلی اسم خودش هم هست! یعنی اون خودش از خودش تشکر کرده بود! که خو این امکان پذیر نیست!
عاقا یه مدت گذشت و کم کم این اتفاق واس همه پیش اومد و همه به انجمن افراد از خود متشکر پیوستیم! :دی (تقریبا همه!:دی)
بعد یه مدت یه اتفاق عجیب دیگه افتاد! قبلا ها وقتی می‌خواستیم آواتار عوض کنیم بعد چن روز آواتاری که تازه عوض کرده بودیم نشون داده می‌شد،‌ که واس لیلی یه اتفاق جالب افتاد! :دی
یه بار که گذری داشتم رد می‌شدم دیدم آواتار لیلی کاملااااا سیاهه! یه کادر سیاه! گفتم واااا یعنی چی!!! بعضی دیگ از بچه ها هم آواتار شو سیاه می‌دیدند، بعضی ها یه دختر می دیدند ( قیافه ی دختره رو یادم نیس! ) بعضی ها یه الف می‌دیدند که روی شونه‌ش یه سنجابه! تازه هرازگاهی هربار یه نفر یکی از اینارو می‌دید!
بعضی وقت ها هم وبلاگ یهو قاطی می‌کرد! که مهسان شایعه درست کرد که همه‌ی اینا زیر سر لیلیه و بهش لقب ساحره‌ی خبیث و داد! :دی
عاقا بعدش هم ماها جبهه گیری کردیم! من از لیلی دفاع می‌کردم، محمدعلی از مهسان! بعدش تصمیم گرفته شد که یه دادگاه بزنیم و لیلی و محاکمه کنیم! :دی
محمدمهدی ( @M.Mahdi (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=928) ) شد قاضی، محمدعلی دادستان، فک کنم مهسان هم شاکی بود، منم با یکی دیگ از بچه ها به اسم راحیل ( @...niam... (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=2170). ) شده بودیم وکیل مدافع لیلی! ( غزل @feel (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=916) هم کمک مون میکرد اون آخراش!)
عاقا حدود ده بیست صفحه ای مدرک و دلیل و جر و بحث و کتک کاری کردیم! :دی آخرش هم من تونستم لیلی و تبرئه کنم! که بعد بقیه دوباره با توطئه رای محمدمهدی و برگردوندند و دوباره محاکمه رو راه انداختند! که بعدش هم محمدحسین سوار بر الاغ سفیدی که ازم دزدیده بود اومد و لیلی و نجات داد! :دی
@Hermion (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=505) @Percy Jackson (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=1246)

اهکی بچه جون مثلا من پدر زمین و خدای قانون و عدالت و افرینش بودما
تو که یه خدای جنگ فنقلی بیشتر نبودی
تازه من اول خدا شدم بعد تو خدا شدی
مهر و محبت؟؟تو؟؟؟؟من خودم ذغال فروشم برو یکی دیگه رو سیاه کن:دی

من بدبخت کجام مشکوک بود؟؟؟چی می گی چرا درسته؟؟؟؟

اره دادگاه لیلی همش زیر سر مهسان بود
اره به خواهر خودم می گم خنگ تو رو سننه؟؟؟:دی:دی
تو اگه زورت به من می رسید که به دخترم زور نمی گفتی میومدی منو می زدی
اره دیگه خب من که حافظه درستی ندارم
دمت گرم خیلی بهتر از من گفتی
سوار بر الاغ سفید خودم اومدم
در حین نجات لیلی کلی گوش رو هم پیچوندم
حتی اگر هرکس دیگه ای جز محمد مهدی قاضی بود جوری گوششو می پیچوندم که ...
ولی چون محمد مهدی بود یکمی بیشتر نپیچوندم
خیلی حال داد:دی:دی:دی:دی



خخخخخخخخخخخ اعظم تولد لیلی رو یادته؟؟؟

Ginny
2015/03/03, 21:51
واقعا خیلی خنگی
منم وقتی شناختمت با خود گفتم نگین چرا خیلی وقت پیش نیومد توی سایت؟؟؟؟؟
خخخخخخخ به خاطر اسمم که خیلی طولانیه؟؟؟خخخخخخ
اررره ولی اون موقع مگه تو بودی؟؟؟
خخخخخخخ
هنوزم دیر نیست دخترم فعالتتو بیشتر کن
مرسی:-" چرا جدیدا به همه میگی خیلی خنگی؟:-"
نکنه هممون خنگ شدیم؟!
خوب به هر حال من کاملا ساپورت میکنم ک خیلی فضولم و وقتی نگار بود من خوندمش:-"

M.Mahdi
2015/03/03, 21:55
بابا اعضای گروه خواهران چاقو رو گذاشته بودن رو گردنم خو مجبور شدم لیلی رو تبرئه کنم ! :-"
کار نکنید دوباره پرونده رو باز کنما ((76))

کلا اون فروم اصلا غرب وحشی بود. بحث تاپیکا به موضوعشون هیچ ربطی نداشت . بحثو خیلی خفن از موضوع اصلی منحرف میکردیم :)

smhmma
2015/03/03, 21:56
مرسی:-" چرا جدیدا به همه میگی خیلی خنگی؟:-"
نکنه هممون خنگ شدیم؟!
خوب به هر حال من کاملا ساپورت میکنم ک خیلی فضولم و وقتی نگار بود من خوندمش:-"

خخخخخخخخخخ نمی دونم چرا همش می گم خنگی
شاید خودم خنگ شدم می خوام با گفتن این حرف به دیگرون خنگی خودمو پوشش بدم:دی:دی:دی
خخخخخخخخخ کار خوب یکردی خوندی اصلا هم فوضولی نیست
ولی من دلم می سوزه که چرا همون موقع فعالیت نکردی
کلا تو و خواهرت یه جوری هستید که ادم دوس داره توی جمع ها حتما حضور داشته باشید
جدی می گم خداییش
باور نمی کنی از بقیه بپرس

Ginny
2015/03/03, 22:01
بابا اعضای گروه خواهران چاقو رو گذاشته بودن رو گردنم خو مجبور شدم لیلی رو تبرئه کنم ! :-"
کار نکنید دوباره پرونده رو باز کنما ((76))

کلا اون فروم اصلا غرب وحشی بود. بحث تاپیکا به موضوعشون هیچ ربطی نداشت . بحثو خیلی خفن از موضوع اصلی منحرف میکردیم :)
غرب وحشی=))
صرفا تبر بنده یادت نره:) همچنین تیرکمونم ک جای خود داره:)
=))

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


خخخخخخخخخخ نمی دونم چرا همش می گم خنگی
شاید خودم خنگ شدم می خوام با گفتن این حرف به دیگرون خنگی خودمو پوشش بدم:دی:دی:دی
خخخخخخخخخ کار خوب یکردی خوندی اصلا هم فوضولی نیست
ولی من دلم می سوزه که چرا همون موقع فعالیت نکردی
کلا تو و خواهرت یه جوری هستید که ادم دوس داره توی جمع ها حتما حضور داشته باشید
جدی می گم خداییش
باور نمی کنی از بقیه بپرس
منم:(:|
مرسی:دی:دی

smhmma
2015/03/03, 22:12
بابا اعضای گروه خواهران چاقو رو گذاشته بودن رو گردنم خو مجبور شدم لیلی رو تبرئه کنم ! :-"
کار نکنید دوباره پرونده رو باز کنما ((76))

کلا اون فروم اصلا غرب وحشی بود. بحث تاپیکا به موضوعشون هیچ ربطی نداشت . بحثو خیلی خفن از موضوع اصلی منحرف میکردیم :)
خخخخخخ قبول کن مدرکی بر علیه لیلی نداشتین
در حضور من می خوای پرونده رو باز کنی؟؟بدم پرونده خودتو باز کنن؟؟؟؟؟:دی:دی:دی:دی

خخخخخخخ اره دقیقا همینجوری بود

M.Mahdi
2015/03/03, 22:22
راست‌ میگه نگین ! اون موقع کوجا بودی اصن ؟ هان؟ پروندتو باز کنم؟ به اختلاس سه هزار لایک متهمی ها !

Ginny
2015/03/03, 22:27
راست‌ میگه نگین ! اون موقع کوجا بودی اصن ؟ هان؟ پروندتو باز کنم؟ به اختلاس سه هزار لایک متهمی ها !
هعیییی
در دوران دبستان یک خرخونی بودم. نمی دونی.
اما نت خیلی میومدماااا
حالا حانی برمیگرده میگه عملی خرخون. من میدونم. من اینو میشناسم:|

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


راست‌ میگه نگین ! اون موقع کوجا بودی اصن ؟ هان؟ پروندتو باز کنم؟ به اختلاس سه هزار لایک متهمی ها !
اعظم! الاغتو بگیر من کمک میخوام.
خودم وکیل خودمم
فقط لطفا دادگاه خصوصی باشه ها:|

azam
2015/03/04, 13:43
خاله ميگم اينو نمايشنامه كنيم اثرهنرى اى ميشه ها :))
ولى خداييش از مامان ليلى من مظلوم تر پيدا نكردين بهش بگين خبيث؟؟؟؟
حقا كه عمه مهسان خوب خواهر شوهريه :))

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

خاااااله!!!ابى به اين قشنگى مگه چشه؟؟؟؟((201))
نمایشنامه؟:)) خخخخخ
بعله! خواهر من به این مظلومی!!! همه ی این توطئه ها زیر سر عمه مهسانت بود! بیچاره خواهر مظلوم منو خبیث جلوه میداد! :دی ( Galexy )
خاله جون! موهاتو رنگ کردی، از ته موهاتو با تیغ میزنم می‌فرستمت سربازی! :دی :ffff:


حانی راس میگه منم خیلی آواتار عطرینو دوس دارم. اما من مدل قرمز اینو دوس دارم. مدل شینیچی میشه:-"
نگین! :ffff: :ffff::ffff::ffff:
قرمز؟؟؟؟؟؟؟؟ :ffff:




اهکی بچه جون مثلا من پدر زمین و خدای قانون و عدالت و افرینش بودما
تو که یه خدای جنگ فنقلی بیشتر نبودی
تازه من اول خدا شدم بعد تو خدا شدی

پدر زمین؟ خدای قانون و عدالت و آفرینش؟؟؟؟ :دی خو چرا تاریخ و تحریف می‌کنی شمیم؟؟؟:دی
من تا جایی که یادمه بعد صلح مون تو شدی، گایا، مادر زمین، نه پدر زمین! :دی خدای قانون و هم همینجوری نپرون! :دی مگه یادت رفته؟؟؟ یه شورا هم تشکیل دادیم و ما اصلی ها قانون تعیین میکردیم! :دی
خدای جنگ فقنلی؟؟؟؟؟ کل دنیای مردگان زیر دست من بود! درضمن مگه من کم دعوا راه انداختم که میگی خدای جنگ فنقلی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :pokerface:
باز دوباره این رگ تخیلت زد بالا! تو قبل من بودی؟؟؟ ((231))
محمدمهدی! ( M.Mahdi ) من تو رو خفه ت می‌کنم!واس چی چن هزار سال قبل یادت رفت اینارو بازیافت کنی؟؟؟؟؟؟


مهر و محبت؟؟تو؟؟؟؟من خودم ذغال فروشم برو یکی دیگه رو سیاه کن:دی

من بدبخت کجام مشکوک بود؟؟؟چی می گی چرا درسته؟؟؟؟
مشکوووووووک بودی و مشکوووووووووک هستی!!!




اره دادگاه لیلی همش زیر سر مهسان بود
اره به خواهر خودم می گم خنگ تو رو سننه؟؟؟:دی:دی
تو اگه زورت به من می رسید که به دخترم زور نمی گفتی میومدی منو می زدی
اره دیگه خب من که حافظه درستی ندارم
دمت گرم خیلی بهتر از من گفتی
سوار بر الاغ سفید خودم اومدم
در حین نجات لیلی کلی گوش رو هم پیچوندم
حتی اگر هرکس دیگه ای جز محمد مهدی قاضی بود جوری گوششو می پیچوندم که ...
ولی چون محمد مهدی بود یکمی بیشتر نپیچوندم
خیلی حال داد:دی:دی:دی:دی



خخخخخخخخخخخ اعظم تولد لیلی رو یادته؟؟؟
خواهر تو، یکی از اعضای اصلی گروه خواهرانه! بهش بگی خنگ یهو دیدی یکی دوتا کامیون خبر کردم که با خواهرا یه سر به شیراز بزنیم! :دی
تو رو هم می‌زنم! :دی البته به یه روش دیگه! :دی به جاش یه دعوا راه میندازم و لیلی و میکشونمش اینجا که حسابی بزندت! :دی
ااااااای الاغ دزد!
خخخخخخخ آره یادمه! خیلی باحال شد! لیلی بعد ۱۶ ( یا ۱۵؟:دی) سال خواهر دوقلوشو پیدا کرد!:))


مرسی:-" چرا جدیدا به همه میگی خیلی خنگی؟:-"
نکنه هممون خنگ شدیم؟!

نگین! خودش خنگه همه رو خنگ می‌بینه! :دی


بابا اعضای گروه خواهران چاقو رو گذاشته بودن رو گردنم خو مجبور شدم لیلی رو تبرئه کنم ! :-"
کار نکنید دوباره پرونده رو باز کنما ((76))

کلا اون فروم اصلا غرب وحشی بود. بحث تاپیکا به موضوعشون هیچ ربطی نداشت . بحثو خیلی خفن از موضوع اصلی منحرف میکردیم :)
چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ماااااااا؟؟؟؟؟؟؟ ((231)) حالا خوبه خیر سرم تو اون دادگاه با یه عالمه مدرک و دلیل و برهان، لیلی و تبرئه کردم! ((231)) تازه خیلی جلوی خودمو گرفته بودم که نزنم تو رو تصعید بکنم! (به قول بهاره!‌:دی)
جرات داری دوباره پرونده رو باز کن!‌ :46162_gholi_chomagh
ولی غرب وحشی باصلحی بود! :دی ( چی گفتم!!!)
خخخخخخخخخ دقیقا!!! اون تاپیکی که محمدعلی زده بود و یادت هست؟؟؟؟ همونی که درمورد سرعت دانلود توی کره‌ی جنوبی بود! :دی آخرای تاپیک یه تور سفر سیاحتی زیارتی باز کرده بودیم! :)):))

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -




اعظم! الاغتو بگیر من کمک میخوام.
خودم وکیل خودمم
فقط لطفا دادگاه خصوصی باشه ها:|

شرمنده دخترم!‌:دی
من طرف محمدمهدی ای ام این دفعه! تو کتک لازمی! این همه وقت معلوم نیست رفتی کجا نیستی!
محمدمهدی! من ازش به جرم تخریب محیط زیست سایت و ساختن کلبه ی غیرقانونی توی جنگل‌های سایت و شکار غیرمجاز حیوانات نادر سایت شکایت دارم! :دی

Ginny
2015/03/04, 14:09
نگین! :ffff: :ffff::ffff::ffff:
قرمز؟؟؟؟؟؟؟؟ :ffff:

بله بله قرمز. اینققققدر خوشگل میشه. موهاتو کامل سیاه میکنی بعد از وسطاش یه قرمز تیره میزنی هی میاد پایین قرمزه کمرنگ میشه.
اما صورتی نشه ها.:|


شرمنده دخترم!‌:دی
من طرف محمدمهدی ای ام این دفعه! تو کتک لازمی! این همه وقت معلوم نیست رفتی کجا نیستی!
محمدمهدی! من ازش به جرم تخریب محیط زیست سایت و ساختن کلبه ی غیرقانونی توی جنگل‌های سایت و شکار غیرمجاز حیوانات نادر سایت شکایت دارم! :دی
هعی.. من همیشه میدونسم سر راهیمممم:((
نخیرم. من اول از همه حیوانات و درختای جنگل امضا گرفتم بعدش کلبمو ساختم. تازه حیواناتو شکار نکردم. از سر کوچه سایت مواد غذایی میخریدم:|
اعظممم! همین الان امضاتو دیدم (a.a) یاد اون فروم افتادم.
یادمه انگار صندلی داغت بود. با ی چیز دیگ. بعد همه گفتن این a.a چیه. بعد انگار بحث به آمریکا و اینا کشیده شده بود. سازمان جاسوسی آمریکا بود؟ چی بود:))
میبینی چ خوب یادمه؟:))

Galexy
2015/03/04, 16:14
خخخخخ اخه بیشتر این خاطره ها مال قبل از حضور تو بود
تازه اگر بخوای اینجوری حساب کنیم من درمورد محمد پلیسه هم هیچی نگفتم
درمورد خیلیای دیگم هیچی نگفتم هرچند از هشون کلی خاطره دارم و خیلی دوستشون دارم
اررررره تو شدی هرا ولی خداییش اصلا شبیه هرا نیستی
خیلی باحالتری عامو به نظر من بیشتر شبیه ارتمیس هستی البته یکمی بی عقل تر و خنگ تر((200))((200))


نه خیر داداش!
من یادمه توی عید اومدم تو اون فروم ، اون موقع کیبورد اعظم بود ولی حال نداشتم بخونم!
همینجوری روزی یه بار میومدم یه نگا مینداختم میرفتم
تا بعد از کیبورد لیلی و بعد از تولدش ، رسما تو اون تاپیکی که دخترا میخواستن بیان شیراز اعلام وجود کردم
ک خواهرا گفتن بیا با هم بریم و اعظم گفت یه هتل زیر زمینی داره و من گفتم ب کمتر از 5 تا ستاره راضی نمیشم!
این بار اولی بود ک حرف زدم

این خاطراتی هم ک شما میگید رو همشو بودم ، یادمه آتلانتیس و کره جنوبی و اینا رو با احمد رفته بودید اما اون موقع من تحریم شدید بودم دیر اومدم!
کیبوردمم پوکیده بود!

خــــــــــنگ؟؟؟؟ من خنــــــــــــــگم؟


موهات به این قشنگی!!! رنگش کردی خودم با اره برقی عمه ت تصعیدت میکنم!:ffff:


اره برقی عمه ش صاحاب داره!
اول اجازه بگیر خو!




خخخخخخخخخ خو آبجی تو خیلی بد موقع اومدی! :دی تقریبا بیشتر خاطرات مال اون موقعیه که تو نبودی! :دی
هرا؟؟؟؟ :)) جدی؟ اصن یادم نبود! :)) باور کن اصن بهت نمیاااااد! :دی
تو باید به جای من خدای جنگ می‌بودی! :دی
درضمن! خاطره‌ی دادگاه لیلی که وقتی تو بودی اتفاق افتاد! تازه همه‌ش هم زیر سر تو بود! :دی



عـــــــــــــاقا حالا من هی میگم بودم
شما بگید نبودی!
بـــــــــــــــــــه خـــــــــــــدا مــــــــــن بــــــــــــودم!

بهم نمیاد؟چرااااا عاخه؟

نه خیر کجا زیر سر من بود؟من فقط به نکات ریزی ک وجود داشت دقت کردم و متوجه اون راز در مورد ساحره خبیث شدم!





خخخخخخ خیلی کلی گفتی!
بذار من از زبون خودم بگم! :دی
روزی روزگاری ماها ( یه عده آدم علاف! ) مدام توی توی تاپیک ها اسپم می‌دادیم و بیخودی از هم تشکر می‌کردیم و تشکر می‌دادیم و اینا! که یهو یکی از بچه‌ها متوجه شد که توی اسامی تشکر کننده از یکی از پست‌های لیلی اسم خودش هم هست! یعنی اون خودش از خودش تشکر کرده بود! که خو این امکان پذیر نیست!
عاقا یه مدت گذشت و کم کم این اتفاق واس همه پیش اومد و همه به انجمن افراد از خود متشکر پیوستیم! :دی (تقریبا همه!:دی)
بعد یه مدت یه اتفاق عجیب دیگه افتاد! قبلا ها وقتی می‌خواستیم آواتار عوض کنیم بعد چن روز آواتاری که تازه عوض کرده بودیم نشون داده می‌شد،‌ که واس لیلی یه اتفاق جالب افتاد! :دی
یه بار که گذری داشتم رد می‌شدم دیدم آواتار لیلی کاملااااا سیاهه! یه کادر سیاه! گفتم واااا یعنی چی!!! بعضی دیگ از بچه ها هم آواتار شو سیاه می‌دیدند، بعضی ها یه دختر می دیدند ( قیافه ی دختره رو یادم نیس! ) بعضی ها یه الف می‌دیدند که روی شونه‌ش یه سنجابه! تازه هرازگاهی هربار یه نفر یکی از اینارو می‌دید!
بعضی وقت ها هم وبلاگ یهو قاطی می‌کرد! که مهسان شایعه درست کرد که همه‌ی اینا زیر سر لیلیه و بهش لقب ساحره‌ی خبیث و داد! :دی
عاقا بعدش هم ماها جبهه گیری کردیم! من از لیلی دفاع می‌کردم، محمدعلی از مهسان! بعدش تصمیم گرفته شد که یه دادگاه بزنیم و لیلی و محاکمه کنیم! :دی
محمدمهدی شد قاضی، محمدعلی دادستان، فک کنم مهسان هم شاکی بود، منم با یکی دیگ از بچه ها به اسم راحیلشده بودیم وکیل مدافع لیلی! ( غزل هم کمک مون میکرد اون آخراش!)
عاقا حدود ده بیست صفحه ای مدرک و دلیل و جر و بحث و کتک کاری کردیم! :دی آخرش هم من تونستم لیلی و تبرئه کنم! که بعد بقیه دوباره با توطئه رای محمدمهدی و برگردوندند و دوباره محاکمه رو راه انداختند! که بعدش هم محمدحسین سوار بر الاغ سفیدی که ازم دزدیده بود اومد و لیلی و نجات داد! :دی


عاقا منم اول آواتارشو سیاه میدیدم
بعد شد یه دختره ک لباس آبی مستهجن داشت !خخخخ
بعدم یه الف که یه سنجاب داشت!خو هرکی باشه شک میکنه...!ینی چی اصن!
معلوم بود سایتو تسخیر کرده!

تازه هروقتم لیلی میومد سایت ، همه چی یهو هنگ میکرد!
مثلا یه چیزی تو یه تاپیکی مینوشتی ، بعد هی نیگا میکردی میدیدی نیست!
بعد میفهمیدی تو یه تاپیک دیگه رفته!

نه خیر شما قاضی رو خریدید تا رای رو به نفعتون صادر کنه وگرنه حق با من و محمد علی (و محمد پلیسه و نپتونم ک طرف ما بودن) بود!
محمدحسینم یهو وسط دعوا اومد لیلیو نجات داد و فرار کرد نذاشت دادگاهو تموم کنیم!
اون الاغ سفیدم مال خودش بود!من یادمه ننه بزرگ خدابیامرزم اینو واسش ب ارث گذاشته بود!

azam
2015/03/04, 22:47
بله بله قرمز. اینققققدر خوشگل میشه. موهاتو کامل سیاه میکنی بعد از وسطاش یه قرمز تیره میزنی هی میاد پایین قرمزه کمرنگ میشه.
اما صورتی نشه ها.:|
الان که فکرشو می‌کنم می‌بینم خوشگل میشه! :دی البته من به جای قرمز بنفش و ترجیح میدم! :دی

هعی.. من همیشه میدونسم سر راهیمممم:((
نخیرم. من اول از همه حیوانات و درختای جنگل امضا گرفتم بعدش کلبمو ساختم. تازه حیواناتو شکار نکردم. از سر کوچه سایت مواد غذایی میخریدم:|
اعظممم! همین الان امضاتو دیدم (a.a) یاد اون فروم افتادم.
یادمه انگار صندلی داغت بود. با ی چیز دیگ. بعد همه گفتن این a.a چیه. بعد انگار بحث به آمریکا و اینا کشیده شده بود. سازمان جاسوسی آمریکا بود؟ چی بود:))
میبینی چ خوب یادمه؟:))
خخخخخخ سر راهی؟؟؟ دلت میاااااااد؟؟؟؟؟؟؟ من کم بهت محبت کردم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ((227))
بیاااا! لحظه به لحظه داره به اتهاماتت اضافه میشه! عاقا من به جرم فریب اهذان عمومی جنگل و اون حیوونای بدبختش و توطئه چینی و اختلاس چوب‌های جنگل هم ازش شکایت میکنم! :دی
خخخخخخخخ تو هم بودی اون موقع؟؟؟
آره، توی اون فروم امضام این A.A بود! اول اسم و فامیلم! :دی
( واس اونایی که نمیدونند:دی) اون زمونا یه گروهی داشتیم به اسم گروه نقد امضا! اعضاش هم فقط نپتون ( nepton ) و محمدمهدی ( M.Mahdi ) بودن! :دی درواقع حمله می‌کردن به امضای اون شخص بیچاره و تخریب شخصیت می‌کردند! :))
عاقا منم که فقط امظام این سه تا حرف بود تهدیدشون کردم که نمی‌تونین امضای منو نقد کنید! :دی محمدمهدی هم این نقد و از امضای بیچاره ی من کرد! ( http://forum.pioneer-life.ir/thread798.html صفحه‌ی اول، پست سوم! :دی)


نه خیر داداش!
من یادمه توی عید اومدم تو اون فروم ، اون موقع کیبورد اعظم بود ولی حال نداشتم بخونم! تنبل! :دی
همینجوری روزی یه بار میومدم یه نگا مینداختم میرفتم
تا بعد از کیبورد لیلی و بعد از تولدش ، رسما تو اون تاپیکی که دخترا میخواستن بیان شیراز اعلام وجود کردم
ک خواهرا گفتن بیا با هم بریم و اعظم گفت یه هتل زیر زمینی داره و من گفتم ب کمتر از 5 تا ستاره راضی نمیشم! خخخخخخخخ یادمه! منم تضمین کردم که می‌برمتون به یه هتل نمیدونم چند ستاره با منظره ی دلنشین و دل انگیز اسکلت و جسد! :دی

این بار اولی بود ک حرف زدم

این خاطراتی هم ک شما میگید رو همشو بودم ، یادمه آتلانتیس و کره جنوبی و اینا رو با احمد رفته بودید اما اون موقع من تحریم شدید بودم دیر اومدم!
کیبوردمم پوکیده بود! وااااای اینم یادمه! :)):)) عجب اوضاعی داشتی! هروقت میومدی سایت با هزارتا دردسر تایپ می‌کردی! ( فک کنم با کیبورد دسک تاپ! :دی)

خــــــــــنگ؟؟؟؟ من خنــــــــــــــگم؟



اره برقی عمه ش صاحاب داره!
اول اجازه بگیر خو!

آبجی! مال من و تو نداره که! :دی


عـــــــــــــاقا حالا من هی میگم بودم
شما بگید نبودی!
بـــــــــــــــــــه خـــــــــــــدا مــــــــــن بــــــــــــودم!

بهم نمیاد؟چرااااا عاخه؟ بهت نمیااااد! اصلااااا بهت نمیااااااد! باور کن!

نه خیر کجا زیر سر من بود؟من فقط به نکات ریزی ک وجود داشت دقت کردم و متوجه اون راز در مورد ساحره خبیث شدم!


به خواهر من نگووووو ساحره ی خبیث! دهههههه :ffff:


عاقا منم اول آواتارشو سیاه میدیدم
بعد شد یه دختره ک لباس آبی مستهجن داشت !خخخخ
بعدم یه الف که یه سنجاب داشت!خو هرکی باشه شک میکنه...!ینی چی اصن!
معلوم بود سایتو تسخیر کرده!

تازه هروقتم لیلی میومد سایت ، همه چی یهو هنگ میکرد!
مثلا یه چیزی تو یه تاپیکی مینوشتی ، بعد هی نیگا میکردی میدیدی نیست!
بعد میفهمیدی تو یه تاپیک دیگه رفته!

نه خیر شما قاضی رو خریدید تا رای رو به نفعتون صادر کنه وگرنه حق با من و محمد علی (و محمد پلیسه و نپتونم ک طرف ما بودن) بود!
محمدحسینم یهو وسط دعوا اومد لیلیو نجات داد و فرار کرد نذاشت دادگاهو تموم کنیم!
اون الاغ سفیدم مال خودش بود!من یادمه ننه بزرگ خدابیامرزم اینو واسش ب ارث گذاشته بود!
قاضی رو خریدیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟ محمدمهددددددی! ( M.Mahdi ) بیا ببین مهسان چی میگه!!!
نخیر! الاغ من بود! ننه بزرگ خدابیامرزتون این الاغ و از من دزدیده بود! منم ازش پس گرفتم! اونم تو وصیت نامه ش از جیب بقیه ارث گذاشته! :دی

Ginny
2015/03/04, 23:11
خخخخخخ سر راهی؟؟؟ دلت میاااااااد؟؟؟؟؟؟؟ من کم بهت محبت کردم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ((227))
بیاااا! لحظه به لحظه داره به اتهاماتت اضافه میشه! عاقا من به جرم فریب اهذان عمومی جنگل و اون حیوونای بدبختش و توطئه چینی و اختلاس چوب‌های جنگل هم ازش شکایت میکنم! :دی
خخخخخخخخ تو هم بودی اون موقع؟؟؟
آره، توی اون فروم امضام این A.A بود! اول اسم و فامیلم! :دی
( واس اونایی که نمیدونند:دی) اون زمونا یه گروهی داشتیم به اسم گروه نقد امضا! اعضاش هم فقط نپتون ( @nepton (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=964) ) و محمدمهدی ( @M.Mahdi (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=928) ) بودن! :دی درواقع حمله می‌کردن به امضای اون شخص بیچاره و تخریب شخصیت می‌کردند! :))
عاقا منم که فقط امظام این سه تا حرف بود تهدیدشون کردم که نمی‌تونین امضای منو نقد کنید! :دی محمدمهدی هم این نقد و از امضای بیچاره ی من کرد! ( http://forum.pioneer-life.ir/thread798.html صفحه‌ی اول، پست سوم! :دی)

نخیر! الاغ من بود! ننه بزرگ خدابیامرزتون این الاغ و از من دزدیده بود! منم ازش پس گرفتم! اونم تو وصیت نامه ش از جیب بقیه ارث گذاشته! :دی
نه عزیزم. تو بهترین مادر دنیا بودی و هستی. اصن عشق میچکه
اذهان نه اهذان.
اونا با میل و اراده شخصیشون امضا کردن:|
چوب های جنگل؟؟! عجبا:|
واییی چقد باحال بود=)) مال ژوپیتر اصن:))
دیدی آمریکا رو یادم بود؟!
تازه من دقت کردم. اول و آخر آمریکا A داره. اون نقطه وسط برای رد گم کنیه و مخفف
meric ـه

azam
2015/03/04, 23:50
نه عزیزم. تو بهترین مادر دنیا بودی و هستی. اصن عشق میچکه
اذهان نه اهذان.
اونا با میل و اراده شخصیشون امضا کردن:|
چوب های جنگل؟؟! عجبا:|
واییی چقد باحال بود=)) مال ژوپیتر اصن:))
دیدی آمریکا رو یادم بود؟!
تازه من دقت کردم. اول و آخر آمریکا A داره. اون نقطه وسط برای رد گم کنیه و مخفف
meric ـه


بعله! خوبه که خودت هم میدونی من بهترین مادر دنیاااام! بعلههههه! :derpina:
من به این با محبتی!!! :derpina:
بیااااا! حالا هم با توطئه میاد اهذان عمومی و مشغوش میکنه!
خخخخخخ نبودی که! توی اون فروم جاسوس و تروریست و قاچاقچی و .... هم شدم! :دی

Ginny
2015/03/05, 10:48
بعله! خوبه که خودت هم میدونی من بهترین مادر دنیاااام! بعلههههه! :derpina:
من به این با محبتی!!! :derpina:
بیااااا! حالا هم با توطئه میاد اهذان عمومی و مشغوش میکنه!
خخخخخخ نبودی که! توی اون فروم جاسوس و تروریست و قاچاقچی و .... هم شدم! :دی
بله بله
یه سوال. چجوری میشه به گینس رتبه جدید برسونیم؟ با محبت ترین مادر دنیا رو.
اهذان عمومی. بله مرسی
اونارو ک هسی هنوزم:|

smhmma
2015/03/05, 20:50
نه عزیزم. تو بهترین مادر دنیا بودی و هستی. اصن عشق میچکه
اذهان نه اهذان.
اونا با میل و اراده شخصیشون امضا کردن:|
چوب های جنگل؟؟! عجبا:|
واییی چقد باحال بود=)) مال ژوپیتر اصن:))
دیدی آمریکا رو یادم بود؟!
تازه من دقت کردم. اول و آخر آمریکا A داره. اون نقطه وسط برای رد گم کنیه و مخفف
meric ـه



امممممم اذهان درسته ها نه اهذان
اذهان جمع ذهن هست

Ginny
2015/03/05, 21:49
امممممم اذهان درسته ها نه اهذان
اذهان جمع ذهن هست
منم دارم همینو میگم دیگه:-"
اعظم:

بیاااا! لحظه به لحظه داره به اتهاماتت اضافه میشه! عاقا من به جرم فریب اهذان عمومی جنگل و اون حیوونای بدبختش و توطئه چینی و اختلاس چوب‌های جنگل هم ازش شکایت میکنم! :دی
من منظورم این بود: اذهان، نه اهذان:-"
کاما چ میکند:-"
بخشش، لازم نیست اعدامش کنید یادتونه؟!

smhmma
2015/03/05, 23:07
منم دارم همینو میگم دیگه:-"
اعظم:
من منظورم این بود: اذهان، نه اهذان:-"
کاما چ میکند:-"
بخشش، لازم نیست اعدامش کنید یادتونه؟!
نخیر تو همون بار اول که اعظم گفت اذهان بهش گفتی اذهان و نه اهذان
بهانه نیار دخترم گیرت انداختم:دی:دی:دی:دی:دی

Ginny
2015/03/06, 14:07
نخیر تو همون بار اول که اعظم گفت اذهان بهش گفتی اذهان و نه اهذان
بهانه نیار دخترم گیرت انداختم:دی:دی:دی:دی:دی
عژب:-"
عاقا واقعا من در کف این جو پدربزرگانه امضاتم:))
:))
:دیدو:

smhmma
2015/03/06, 15:24
عژب:-"
عاقا واقعا من در کف این جو پدربزرگانه امضاتم:))
:))
:دیدو:

محمد پلیسه رو می شناسی؟؟؟؟
اون بار بهم اس داده میای بریم استخر؟؟بهش گفتم نه نمی تونم کار دارم
بعد بهش گفتم درستو می خونی؟؟؟گفته اره پدربزرگ فسیل:دیدو::دیدو::دیدو:
اصلا دست خودم نیست مدلم پدربزرگیه
همیشه هم با پیرمرد پیرزنا راحت تر بودم
افتاقا همیشه تو اوتوبوس پیرمردا میان می شینن کنار من
بعدم شروع می کنن یه بند حرف زدن از زن و زندگیشون
جالبیش اینجاست که بعضی وقتا اخرش شروع می کنم به نصیحت کردنشون:دیدو::دیدو::دیدو::دی و::دیدو::دیدو::دیدو::دیدو::دی و:

Ginny
2015/03/07, 15:17
محمد پلیسه رو می شناسی؟؟؟؟
اون بار بهم اس داده میای بریم استخر؟؟بهش گفتم نه نمی تونم کار دارم
بعد بهش گفتم درستو می خونی؟؟؟گفته اره پدربزرگ فسیل:دیدو::دیدو::دیدو:
اصلا دست خودم نیست مدلم پدربزرگیه
همیشه هم با پیرمرد پیرزنا راحت تر بودم
افتاقا همیشه تو اوتوبوس پیرمردا میان می شینن کنار من
بعدم شروع می کنن یه بند حرف زدن از زن و زندگیشون
جالبیش اینجاست که بعضی وقتا اخرش شروع می کنم به نصیحت کردنشون:دیدو::دیدو::دیدو::دی و::دیدو::دیدو::دیدو::دیدو::دی و:
:))
یارو کی بود. ب دنیا اومده بود پیر بود بعد هی جوون میشد. الان پیرارو دوس داری آخرشم بچه هارو:-"
منو نزنین:))
نصیحت کردن؟:)):دیدو:
ن بابا. من فک کنم مثلا ی پدربزرگ 180-190 سالی وقتی مرده بصورت تو تناخص شده بعد الان خیلی همسناشو دوس داره.
خودتو به شکلکش فرض کن و منو نکش:-"

azam
2015/03/07, 19:17
نخیر! اهذان, نه اذهان! من دلم میخواد بگم اهذان! مشکلیه???:دی
خخخخ نگین بنجامین باتن و میگی?

smhmma
2015/03/07, 20:39
:))
یارو کی بود. ب دنیا اومده بود پیر بود بعد هی جوون میشد. الان پیرارو دوس داری آخرشم بچه هارو:-"
منو نزنین:))
نصیحت کردن؟:)):دیدو:
ن بابا. من فک کنم مثلا ی پدربزرگ 180-190 سالی وقتی مرده بصورت تو تناخص شده بعد الان خیلی همسناشو دوس داره.
خودتو به شکلکش فرض کن و منو نکش:-"

بنجامین باتم یا یه همچین چیز بود
خخخخخخ چرا بزنمت؟؟
نه دخترم بارها گفتم که بنده پدرخوانده جناب جنتیم
دیگه توقع داری شبیه پیرمردا نباشم؟؟؟؟؟
:دیدو::دیدو::دیدو::دیدو::دیدو: :دیدو:اخه چرا بکشم؟؟؟

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


نخیر! اهذان, نه اذهان! من دلم میخواد بگم اهذان! مشکلیه???:دی
خخخخ نگین بنجامین باتن و میگی?

اره مشکلیه
غلط املاییه
بعد بهت می گم خنگ بگو ننننه
خب بی سواد خنگی دیگه

azam
2015/03/07, 22:15
بنجامین باتم یا یه همچین چیز بود
خخخخخخ چرا بزنمت؟؟
نه دخترم بارها گفتم که بنده پدرخوانده جناب جنتیم
دیگه توقع داری شبیه پیرمردا نباشم؟؟؟؟؟
:دیدو::دیدو::دیدو::دیدو::دیدو: :دیدو:اخه چرا بکشم؟؟؟

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -



اره مشکلیه
غلط املاییه
بعد بهت می گم خنگ بگو ننننه
خب بی سواد خنگی دیگه
اولا خنگ خودتی!دهههههه
دوما! ببینم تو درس پارسال زبان فارسی تو یادت رفته دانش آموز کنکوری???:دی
یکی از راه های طنزپردازی استفاده ی آگاهانه از غلط های املاییه! خو منم موقع شوخی و تیکه پروندن از همین اصل استفاده میکنم دیگه!:دی
پس در نتیجه خودت بی سوادی!:دی پس برو بشین درس تو بخون! سه ماه و خورده ی دیگه کنکور داری هااااااا!:دی
بهت توصیه میکنم توهم مث من برو تو ترک و بشین سر درس و کنکورت! :دی فعلا موفق شدم فقط اومدن به سایت و محدودش کنم به روزی بیست الی سی دیقه!:دی

Ginny
2015/03/07, 22:26
بنجامین باتم یا یه همچین چیز بود
خخخخخخ چرا بزنمت؟؟
نه دخترم بارها گفتم که بنده پدرخوانده جناب جنتیم
دیگه توقع داری شبیه پیرمردا نباشم؟؟؟؟؟
:دیدو::دیدو::دیدو::دیدو::دیدو: :دیدو:اخه چرا بکشم؟؟؟

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -



اره مشکلیه
غلط املاییه
بعد بهت می گم خنگ بگو ننننه
خب بی سواد خنگی دیگه
وای وای جنتیو نگو:)) ی جم خوندم از جنتی یاد تولدت افتادم:
روز تولد جنتی میخواستن شمع روشن کنن شازمان حفاظت از محطی زیست شکایت کرده. محاسبه شده اگ براش شمع روشن کنن دمای زمین 5 درجه بیشتر میشه:/
:)):دیدو::دیدو::دی

___
راس میگه اعظم:| خنگی:|(دوستان حلال پلیز:| اگر باااار گران بودییییییییییم و رفتییییییم:|)

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


اولا خنگ خودتی!دهههههه
دوما! ببینم تو درس پارسال زبان فارسی تو یادت رفته دانش آموز کنکوری???:دی
یکی از راه های طنزپردازی استفاده ی آگاهانه از غلط های املاییه! خو منم موقع شوخی و تیکه پروندن از همین اصل استفاده میکنم دیگه!:دی
پس در نتیجه خودت بی سوادی!:دی پس برو بشین درس تو بخون! سه ماه و خورده ی دیگه کنکور داری هااااااا!:دی
بهت توصیه میکنم توهم مث من برو تو ترک و بشین سر درس و کنکورت! :دی فعلا موفق شدم فقط اومدن به سایت و محدودش کنم به روزی بیست الی سی دیقه!:دی
من به تو اعتماد ندارم:| آمریکایی. اسرائیلی:|
خنگ اصن:|(اشاره کردم دیگ. اگ بار گران بودیمو اینا:|)
توم کنکور. همتون کنکوری شدین دیگ:|
یکی این حانیم ببره کنکور بده رتبشو ببینه نشونش بدم خرخون کیه:|(@Hermion)
:|:|
:(((
:)))
:دیدو:
:دی

azam
2015/03/08, 13:16
راس میگه اعظم:| خنگی:|(دوستان حلال پلیز:| اگر باااار گران بودییییییییییم و رفتییییییم:|)
:suspicious::suspicious::suspicious:
نگیننننننننننننن! :ffff:








من به تو اعتماد ندارم:| آمریکایی. اسرائیلی:|
خنگ اصن:|(اشاره کردم دیگ. اگ بار گران بودیمو اینا:|)
توم کنکور. همتون کنکوری شدین دیگ:|
یکی این حانیم ببره کنکور بده رتبشو ببینه نشونش بدم خرخون کیه:|(@Hermion)
:|:|
:(((
:)))
:دیدو:
:دی
بیاااااا! این همه زحمت بکش بچه بزرگ کن! :Facepalm:
شب بیداری بکش! :Facepalm:
گشنگی:Facepalm:
تشنگی:Facepalm:
جون بکن یه لقمه نون در بیار خانم بره دماغ شو عمل کنه:Facepalm:
بیااااا اینم نتیجه ش! :Facepalm:
آمریکایی و اسرائیلی که هیچی! :Facepalm:
خنگ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:Facepalm: :ffff:

مجیددددد! یااااا دخترتو تحویل بگیر! مال خودت! :ffff::ffff:
( PLUTO )
:ffff::ffff::ffff::ffff::ffff:
کسی چمااااااااق منو ندیده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :ffff::ffff::ffff::ffff::ffff::ffff:

Hermion
2015/03/08, 15:25
وای وای جنتیو نگو:)) ی جم خوندم از جنتی یاد تولدت افتادم:
روز تولد جنتی میخواستن شمع روشن کنن شازمان حفاظت از محطی زیست شکایت کرده. محاسبه شده اگ براش شمع روشن کنن دمای زمین 5 درجه بیشتر میشه:/
:)):دیدو::دیدو::دی

___
راس میگه اعظم:| خنگی:|(دوستان حلال پلیز:| اگر باااار گران بودییییییییییم و رفتییییییم:|)

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


من به تو اعتماد ندارم:| آمریکایی. اسرائیلی:|
خنگ اصن:|(اشاره کردم دیگ. اگ بار گران بودیمو اینا:|)
توم کنکور. همتون کنکوری شدین دیگ:|
یکی این حانیم ببره کنکور بده رتبشو ببینه نشونش بدم خرخون کیه:|(@Hermion)
:|:|
:(((
:)))
:دیدو:
:دی
نكيييييين من خرخونننن؟؟؟؟؟
نه خدااااااايى من خرخوووون؟؟؟؟؟؟
برممم چمااااق خاله رو براش پيدا كنم؟؟؟هااااااان؟

Ginny
2015/03/08, 20:16
:suspicious::suspicious::suspicious:
نگیننننننننننننن! :ffff:


بیاااااا! این همه زحمت بکش بچه بزرگ کن! :Facepalm:
شب بیداری بکش! :Facepalm:
گشنگی:Facepalm:
تشنگی:Facepalm:
جون بکن یه لقمه نون در بیار خانم بره دماغ شو عمل کنه:Facepalm:
بیااااا اینم نتیجه ش! :Facepalm:
آمریکایی و اسرائیلی که هیچی! :Facepalm:
خنگ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:Facepalm: :ffff:

مجیددددد! یااااا دخترتو تحویل بگیر! مال خودت! :ffff::ffff:
( @PLUTO (http://forum.pioneer-life.ir/member.php?u=226) )
:ffff::ffff::ffff::ffff::ffff:
کسی چمااااااااق منو ندیده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :ffff::ffff::ffff::ffff::ffff::ffff:
دماغ؟ من؟ حانی خودش یکاری کرده به من نسبت میده ک کسی به دماغش توجه نکنه. اون بخیه هارو میبینی بغل دماغش؟!
خنگ؟ عاقا تاثیر بد محیطه. همش تقصیر حانیههههههههههههههه
دست حانیه. ببین چی میگه. نگهش داشته وختی از دستم عصبانی بودی بده دستت. میخواد منو بکشه:((:))

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


نكيييييين من خرخونننن؟؟؟؟؟
نه خدااااااايى من خرخوووون؟؟؟؟؟؟
برممم چمااااق خاله رو براش پيدا كنم؟؟؟هااااااان؟
ها؟ پ منم؟ گامبو:|
:39392_gambo:
اشاره ب بالا:)):-"

azam
2015/03/10, 14:23
دماغ؟ من؟ حانی خودش یکاری کرده به من نسبت میده ک کسی به دماغش توجه نکنه. اون بخیه هارو میبینی بغل دماغش؟!
خنگ؟ عاقا تاثیر بد محیطه. همش تقصیر حانیههههههههههههههه
دست حانیه. ببین چی میگه. نگهش داشته وختی از دستم عصبانی بودی بده دستت. میخواد منو بکشه:((:))


تو گفتی و منم باور کردم! :-l :suspicious:
پس این همه پولی که یه روز درمیون از من بیچاره میگرفتی و چیکارش میکردی؟؟؟؟؟؟؟ هاااااا؟؟؟؟؟؟:-l :suspicious:
بیخود به دختر خواهر بیچاره م تهمت ناروا نزن! :-l :ffff:
حانی به این مظلومییییی:-l :ffff:
به این ساکتی:-l:ffff:
حاااااانی به این صلح طلبی! :-l:ffff:
والاااااا! :دی

Ginny
2015/03/10, 15:35
تو گفتی و منم باور کردم! :-l :suspicious:
پس این همه پولی که یه روز درمیون از من بیچاره میگرفتی و چیکارش میکردی؟؟؟؟؟؟؟ هاااااا؟؟؟؟؟؟:-l :suspicious:
بیخود به دختر خواهر بیچاره م تهمت ناروا نزن! :-l :ffff:
حانی به این مظلومییییی:-l :ffff:
به این ساکتی:-l:ffff:
حاااااانی به این صلح طلبی! :-l:ffff:
والاااااا! :دی
واقعا که.. حالا بیا و خوبی کن..
من اون پولارو میگرفتم برم عید برات یه کادو بخرم:(( البت اگ خودم پول داشتم اینکارو نمیکردم اما ندارمممم. ندارمممممممممم
حانی مظلومه؟ اصن این یادش بود 2 فروردین تولدته؟:)) حالا بگو مظلومه. بگو ساکته.
اصن اینم هدیه ـت.. من رفتم..:((((

azam
2015/03/10, 21:57
واقعا که.. حالا بیا و خوبی کن..
من اون پولارو میگرفتم برم عید برات یه کادو بخرم:(( البت اگ خودم پول داشتم اینکارو نمیکردم اما ندارمممم. ندارمممممممممم
حانی مظلومه؟ اصن این یادش بود 2 فروردین تولدته؟:)) حالا بگو مظلومه. بگو ساکته.
اصن اینم هدیه ـت.. من رفتم..:((((
تو گفتی و منم باور کردم!!!!
بعلهههه! مظلوومههههه!‌مظلوووووووم!
۲ فروردین؟؟؟ ((231))((231))((231))((231)) وقتی دخترت تولدتو بلد نباشه از بقیه دیگه چه انتظاری میره؟؟!!! ((231))((231))((231))
نخیر!‌ تولدم دو فروردین نیست!

Ginny
2015/03/10, 22:03
تو گفتی و منم باور کردم!!!!
بعلهههه! مظلوومههههه!‌مظلوووووووم!
۲ فروردین؟؟؟ ((231))((231))((231))((231)) وقتی دخترت تولدتو بلد نباشه از بقیه دیگه چه انتظاری میره؟؟!!! ((231))((231))((231))
نخیر!‌ تولدم دو فروردین نیست!
دروغ نگو من میدونممممممم:|

azam
2015/03/10, 22:07
دروغ نگو من میدونممممممم:|
((231))((231))((231))
توهم زدی!
دروغم کجا بود!
نخیرم!‌دو فروردین نیست!
راستی تولد تو کیه؟؟؟

Ginny
2015/03/10, 22:08
((231))((231))((231))
توهم زدی!
دروغم کجا بود!
نخیرم!‌دو فروردین نیست!
راستی تولد تو کیه؟؟؟
راسی هدیم کو؟! 19 آبان:| هیشکیم یادش نبود:((
هس هس هس:|

azam
2015/03/10, 22:11
راسی هدیم کو؟! 19 آبان:| هیشکیم یادش نبود:((
هس هس هس:|
ایشالا تولد سال دیگه ت!:دی
نیس نیس نیس!

Ginny
2015/03/10, 22:12
ایشالا تولد سال دیگه ت!:دی
نیس نیس نیس!
اصن کادومو بده
همتون پاشین کادو منو بدین بینم. عصن من شکایت دارممممممم=))

azam
2015/03/10, 22:14
اصن کادومو بده
همتون پاشین کادو منو بدین بینم. عصن من شکایت دارممممممم=))
کدوم کادو؟؟؟؟ ((231))

Ginny
2015/03/10, 22:17
کدوم کادو؟؟؟؟ ((231))
کادو اصولا چیزیه ک در مواقع خوشحالی ب یکی میدن
واسا
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D8%AF%DB%8C%D9%87
بیا:|

azam
2015/03/10, 22:25
کادو اصولا چیزیه ک در مواقع خوشحالی ب یکی میدن
واسا
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D8%AF%DB%8C%D9%87
بیا:|
((231))((231))((231))((231))((231))((231))
مث تو که خنگ نیستم! ((231))((231))
منظورم این بود که کادوم کووووو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تو که هنو به من کادویی ندادی!!!
زووووود بااااش بده! :دی

Ginny
2015/03/10, 22:30
((231))((231))((231))((231))((231))((231))
مث تو که خنگ نیستم! ((231))((231))
منظورم این بود که کادوم کووووو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تو که هنو به من کادویی ندادی!!!
زووووود بااااش بده! :دی
دادم:|


اصن اینم هدیه ـت.. من رفتم..:((
((
عژبااا
دوتادوتا؟

.AvA.
2015/05/27, 15:29
از اونجایی که من عاااااااااااااااااااشق این تایپکم و الان تا حدودی پایینه و برای یک سری کاربرا که ندیدن جدیده گفتم نظر بدم بیاد رو محمد حسینم دعا مون کنه خخخخخخ
خب کسانی که ننوشتید خاطرات گذشته تون رو بنویسید...
حتما فرد رو یاد کنید
واقعا خاطرات مون وقتی می خواستیم بیام فوق العاده است
من که شخصا داستانی را خودم داشتم شدید
ولی در کل شما ها هم بنویسید
خوشحال می شیم
(من که خیلی منگ بودم وقتی اومدم)
خاطره ام تو این صفحه است: http://forum.pioneer-life.ir/thread3301-15.html

smhmma
2015/06/03, 13:41
خخخخ یادمه همون اولا که تازه اغاز فعالیت کرده بودم انجمن کیبورد داغ راه افتاد و محمد هادی(که الان نیستش) شد مدیرش.
چون مدیرش بود اولین تاپیک کیبورد داغ رو برای خودش زدن.منم اون موقع مشتاق و خوشحال بودم رفتم کلی سوال نوشتم و ازش پرسیدم.دقیقا یادمه شش سری سوال بود که درواقع سری های پایانی سوالاتم بود که بعدا معروف شدن به سوالات محمدحسینی:دی
همشون درمورد ازدواج و زن و زندگی و ... بودن:دی
بعد از اون کیبورد منتظر بودم ببینم کیبورد بعدی مال کیه؟؟یکی دو روز که گذشت دیدم محمد هادی تاپیک زده کیبورد داغ محمد حسین
تعجب کردم با خودم گفتم عجیبه مگه توی اینجا محمد حسینی جز منم داریم؟؟اصلا و ابدا به فکرم نرسیده بود که کیبورد خودم باشه:دی
گفتم عجیبه چه جالب که تا به حال اون یکی محمد حسین رو نشناختم
خلاصه رفتم داخل تاپیک و شروع کردم خوندن و خوندن .رسید به یه جاش که گفته بود که محمد هادی گفته بودم این تاپیکو زدم تا از محمد حسین که کلی سوال ازم پرسدی انتقام بگیرم:دی
جالبیش اینجاست من با خودم گفتم جلل الخالق مگر محمد حسینی جز منم توی کیبورد محمد هادی سوال پرسید؟؟؟:دی یعنی خیلی شاسکول بازی درآوردما:دی
هیچی دیگه اخر کار بالاخره نام کاربری خودمو دیدم تازه ملتفت شدم که بعله این برای خودمه:دی اصلا اون لحظه اینقدر احساس خنگی بهم دست داد که هنوز که هنوزه با اون حافظه ی فسیل شدم یادمه:دی
خخخخ

رانوس
2015/06/03, 13:54
من پارسال عضو این خانواده شدم.
تابستون بود و من در به در دنبال کتاب می گشتم برا خوندن.تا اینکه دوستم زنگ زد و مجموعه کاراموز رنجر رو بهم معرفی کرد.از وبلاگ های مختلف چهار جلدش رو خوندم.دیدم زندگی پیشتاز داره ترجمه می کنه اما نمی تونستم عضو بشم.بعد از کلی تلاش عضو شدم و حالا ایجام.دوست خاصی پیدا نکردم ولی خب شاید دلیلش این بود که فعالیت خاصی نداشتم.راستش نمی تونستم هم داشته باشم نه توانایی ترجمه دارم نه تایپ.ویراستاری رو دوست دارم ولی بلد نیستم.پس تنها کاری که می تونم بکنم نوشتنه که ان شاا... تابستون جلد اولم رو تقدیم حضورتون می کنم.
ممنونم از پست خوبتون