PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دروغ های بزرگ تاریخ



trouble
2014/05/26, 12:42
سلام.تو این تاپیک دروغ های بزرگی که بعضی از ماها باور داریمو حتی ممکنه خیلی از کتابای معتبر بهش اشاره شده باشه رو میزاریم....
اونایی که یه دستی تو تاریخ دارن بیان جلو....
اولیشو خودم میزارم...
ذوالقرنین
شاید خیلی از شماهافک کنین ذوالقرنین همون اسکندر یا الکساندره...ولی این دروغ محضه که حتی شخصیت های بزرگی مثل ابوعلی سینا هم تو کتاباشون(درمورد ابوعلی سینا کتاب شفا)این اشتباهو کردن...ولی بهتره یکم درمورد ذوالقرنین توضیح بدم که اونایی که نمیدونن هم بدونن...این توضیح از قرآنه:
سوره کهف آیه38تا89:
ازتو درباره ذوالقرنین میپرسند بگو:بزودی چیزی از او برای شما خواهم خواند مادر زمین به او امکاناتی دادیم واز هر چیزی بدو بخشیدیم تاراهی رادنبال کرد.آنگاه که به محل غروب خورشید رسید به نظرش آمد که[خورشید]در چشمه ای گل الود و سیاه غروب میکند ونزدیک آن طایفه ای را یافت.فرمودیم:ای ذوالقرنین [اختیار باتوست]یا عذاب میکنی یا در میانشان[روش]نیکویی پیش میگیری.گفت:ما هرکه ستم ورزد عذابش خواهیم کرد،سپس به سوی پروردگارش بازگردانیده میشود،انگاه اورا عذابی سخت خواهد کرد.واماهرکه ایمان اورد و کار شایسته کند،پاداشی[هرچه]نیکوتر خواهد داشت،وبه فرمان خود،اورا به کاری اسان واخواهیم داشت.سپس راهی[دیگر]دنبال کرد تا انگاه که به جایگاه برامدن خورشید رسید.خورشید را چنین یافت که بر قومی طلوع میکرد کهبرای ایشان در برابر ان پوششی قرار نداده بودیم.این چنین میرفت،وقطعا به خبری که پیش او بود احاطه داشتیم.باز راهی رادنبال نمودتا وقتی به میان دوسد رسید.در برابر اندوسد طایفه رایافت که نمیتوانستند هیچ زبانی را بفهمند گفتند:ای ذوالقرنین یاجوج و ماجوج سخت در زمین فساد میکنند.ایا ممکن است مالی در اختیار تو قراردهیم تا میان ما و انها سدی قرار دهی؟گفت:انچه پروردگارم به من در ان تمکن داده از کمک مالی شما بهتر است.مرا با نیرویی انسانی یاری کنید تا میان شما و انها سدی استوار قرار دهم.برای من قطعات اهن بیاورید تا انگاه که میان دو کوه برابر شد.گفت:بدمید.تا وقتی که ان قطعات را اتش گردانید،گفت:مس گداخته برایم بیاورید تاروی ان بریزم.در نتیجه[اقوام وحشی]نتوانستند از ان[مانع]بالا روند و نتوانستند انرا سوراخ کنند....(ترجمه:مهدی فولادوند)
خوب حالا با شخصیت ذوالقرنین اشناشدین....راستی اصن ذوالقرنین ینی چی؟
واژه قرن گاهی به معنای یک دوره زمانی والبته بیشتر به معنای شاخ معنی شده است.بلعمی در تاریخ خود مینویسد که:ذوالقرنین را از ان جهت ذوالقرنین مینامند که از یک قرن به قرن دیگر رسیده است و قرن در زبان پارسی به صورت سرو(س و ر ضمه دارن)و گوشه جهان را قرن گویند که ک گوشه جهان انجاست که خورشید طلوع میکند و گوشه دیگر آنجا که خورشید فرو میرود...پس چون ذوالقرنین شرق و غرب عالم را در نوردیده بدو ذوالقرنین میگویند.وازه قرن در پارسی به معنای شاخ وسرون،موی بافته شده و همچنین به صورت قور،قورچ،قوچ به معنای گوسفند نر باشاخ های بزرگ و همچنین به معنای برامدگی است.در انگلیسی cornبه معنای تاج است که در عبری به صورت قورن ودر لاتین به شکل کورنوcornuبه معنای شاخ و قدرت است که اینواژه با واژه لینگا در سنسکریت هم مفهوم هستند.این واژه در اصل،اساس وپایه لقب ذوالقرنین است.قرنبه همرا واژه ذو به معنای صاحب و دارنده معنی صاحب تاج و شاخ را میدهدو چون به صورت قرنین در زبان عربی و قرنیم در زبان عبری بیاید این لقب معنای دارنده دوشاخ را میدهد.پس از لحاظ لغوی ذوالقرنین باید کس باشد که یا دوشاخ برسرش داشته ویا تاجی شبیه شاخ برسرش میگذاشته.
خوب حالا میرسیم به اینکه کی اصن اسکندرو به عنوان ذوالقرنین معرفی کرد...خانم ها آقایان..این اقای محترم کسی نیست جز:
ابوعلی سینا:
حکیم ابن سینا دانشمند بزرگ ایران کسی است که برای اولین بار اسکندر را ذوالقرنین نامید.ابن سینا در بخشی از کتاب شفای خود ضمن برشمردن صفات ارسطو به این مساله اشاره میکند که او معلم اسکندر ذوالقرنین است.پس اهم امام فخررازی با رد نظرات دیگران وبا قاطعیت گفته ابن سینا را تایید میکند.اینکه دانشمند.محقق ریز بین و نکته سنجی مانند ابوعلی سینابه چه دلیل اسکندر را همان ذوالقرنین میداندبه درستی روشن نیست.در این حال برخی از محققان نیز معتقدند که پیش از ابن سینا جاحظ،ادیب و دانشمندی اهل بصره به این مساله اشاره کردهو اسکندررا همان ذوالقرنین دانسته است.شاید ابن سینا تنها نقل قولی از جاحظ که ستی در علم داشته و نوشته هایش برای ابن سینا نااشنا نبوده،کرده باشد.
حالا اینکه چرا میگیم اسکندر همون ذوالقرنین نیست.5تا دلیل داره:
1.اولین و مهمترین صفت ذوالقرنین موحد بودن و یکتاپرستی اوست.صفتی که در اسکندر وجود ندارد.اسکندر طبق متون به جا مانده پیرو خدایان یونان باستان بود و خود را پسر زئوس میدانست وانقدر به این موضوع اصرار داشت که مادرش ازاو خواست درباره این مساله کمتر سخن بگوید تا دچار خشم هرا نشود.باور اینکه اوپسر خوداست بعداز پیشگویی کاهنه معبد دلف و همچنین بعد از اینکه اورا در مصر فرعون و فرزند امون نامیدند بیش از پیش دراو شدت گرفت تا جایی که خود را خدا نامید واز سرداران و سربازان سپاهش خواست که اورا بپرستند.شاید به دلیل اهمییت این موضوع بعضی مورخان معتقد به دو اسکندر و ذوالقرنین شده اند.کی همین اسکندر و دیگری امپراطور رومی.اما مشکل اینجاست که در روم باستان هیچ امپراطوری به نام اسکندر یاالکساندر که یکتا پرست بوده و به شرق و غرب عالم سفر کرده باشد وجود ندارد.
2.ویژگی دوم که کم اهمییت تر ز اولی نیست وجود دواخ است.برخی میگویند که وی به تقلید از اپول و دیونسیوس و امون کلاه خودی به شکل شاخ قوچ میگذاشت.در سکه های بدست امده در مصر این کلاهخود به خوبی نمایان است.برخی دیگر میگویند اسکندر گیسوان بلندی داشت که انها را به صورت شاخ هایی با مروارید تزیین میکرد.بعضی دیگراورده اند که در سر او شکافی بود که کافران بروی زدند و او براثر ان بمرد اما خدا اورا به زندگی برگردانید و این نشان برسر وی باقی بود.نظامی گنجه ای نیز میگوید او دارای گوشهای بزرگی بودکه انها را با روکش هایی از طلا وبه شکل شاخ پنهان میکرد.
البته باید توجه کرد که هیچ کدام از اینها دارای سندیت تاریخی نیستند.
3.مرمداری و مهربانی بازیر دستان و شکست خوردگان یکی دگر از صفات بارز ذوالقرنین است که در اسکندر وجود ندارد.او مردیشراب خوار و هوسران بود که به راحتی دستور کشتار و سوزاندن میداد.زندگی دور از الایشی نداشت و شاید ه صورت یک سرباز مقدونی وارد ایران شد اما چنان شیفته جاه و ثروت هخامنشیان شد که شاید اگر فرصت بیشتری داشت الان شاهد یونانی ایرانی بودیم
4.سفر به شرق و غرب عالم هم موردیست که باید مورد بررسی قرارگیرد.در قران مبدا سفر ذوالقرنین معلوم نیست اما درمورد اسکندر میدانیم که او از مقدونیه به سمت غرب نرفت و سفر جنگی او تنهابه سمت شرق یونان بوده و امروزه حتی سفر او به هندهم نیاز مند تحقیق و بررسی است.
5.مورد بعدی درباره ساخت دیوار است.هیچ مورخی ساخت دیواری برای جلوگیری از هجوم اقوام وحشی توسط اسکندررابه ثبت نرسانه.لشکر کشی اسکندر تنها برای کشور گشایی و افزایش قلمرو یونان یا بهتر بگوییم مقدونیه بود و هیچ فرصتی برای پرداختن به امنیت یا اوضاع سیاسی منطق تصرف شده نداشت.
بااین اوصاف ایا اسکندر همان ذوالقرنین است که به گفته امام علی (ع):اونه شاه ونه پیامبر بود بلکه بنده شایسته خداوند بود.ایا اسکندر بنده شایسته خداست؟
خوب حالاکه اسکندر ذوالقرنین نیست پس ذوالقرنین کیه؟
1.کوروش کبیر:
مهمترین و محتمل ترن حدس کوروش کبیر سرسلسله هخامنشیان است.وقایع دوران زندگی کوروش،تولد او از پدرو مادری بااصل و نژاد پاک،پیروزی او بر اسیتاژو متحد کردن مادها و پارس ها،گسترش قلمرو هخامنشی از شرق تا غرب،اقتدار و رافت وسلطنت و مکنت و اعتقاد به خدای یکتا،خوش رفتاری با مغلوبین و جنگ با ماساژت ها وسکاهاو همچنین ساخت سدی که به عقیده بسیاری در تنگه داریال قرار داشته و بقایای ان هنوز پابر جاست که در کتب ارمنی بهاگ گورایی یاکابان گورایی،در منابع گرجی بانام دروازه اهنین و درمنابع ترک با نام دامر کیو یا دامر قاپو از ان یاد شده است و مهمتر از همه اینهانقش برجسته انسان بالدار در پاسارگاد که گفته می شود تصویر کوروش بوده و اورا با 4بال و دو شاخ که به جهت شرقد و غرب اشاره دارد نشان میدهد همگی دال بر ذوالقرنین بودن کوروش است.
2.داریوش:
داریوش بزرگ نیز از جمله شخصیت هاییست که برخی اورا ذوالقرنین مینامند.معتقدان به این نظریه بر ای باورند که داریوش مردی قدرتمند و یکتاپرست بوده و برای جلوگیری از یورش سکاها دیوار هایی در شمال کوه قفقاز ساخته بود،بنابراین میتواند همان ذوالقرنین باشد.البته در اینکه داریوش مردی قدرتمند و یکتاپرست بوده شکی نیست،اما تمامی صفات ذوالقرنین را ندارد.
3:فریدون:
برخی از نویسندگان فریدون پسر ابتین پادشاه اساطیری ایران که به همراهی کاوه اهنگر بربیداد ضحاک تاخت و ایران را از ظلم و ستم نجات داد ذوالقرنین میگویند.
4.شین هوانگ تی:
شین هوانگ تی امپراتور باستانی چین است که برخی اورا به دلیل ساختن دیوار بزرگ چین برای جلوگیری از هجوم مغول ها ذوالقرنین میدانند.



خوب بچه ها امیدوارم که چشاتون خسته نشده باشه....بازم میگم اونایی که یه دستی توی تاریخ دارن بیان اینجا دروغاشونو بزارن...بچه ها اگه غلط املایی داش ببخشین دیه 3صفحه برگه آچار بود تایپ کردم...بد لطفا نظر بزارین ببینم اگه خوشتون میاد بردفه بعدی دروغای فیلم300-ظهور یک امپراتوریو بزارم...اگم که خوشتون نیومد که خوب دیه نمیزارم...
منبع:مجله دانستنیها،شماره 104،مقاله دروغ های بزرگ تاریخ:آیا اسکندر ذوالقرنین است؟صفحه 69تا71

Prince-of-Persia
2014/05/26, 13:44
منبع:مجله دانستنیها،شماره


جلد قبلیش دروغ بزرگ تاریخ فیلم300 رو داشت اونم بنویس
ممنون
.
.
.
.
.
.
به همه دوستان پیشنهاد میکنم مجله دانستنی ها رو بگیرنن قیمتش3تومانه

Percy Jackson
2014/05/26, 13:47
الان سه هزار تومن تبلیغ بود یا بدگویی؟؟؟؟؟
ولی نه بگیرین چیزای جالبی داره!!!!

Hermion
2014/05/26, 13:49
اوه یه زمانی همشو می خوندم....مگه نت وقت می ذاره برا آدم؟؟؟:دی
ولی آره کلا خیلی خوبه بگیرین بخونین

smhmma
2014/05/26, 15:55
والا درمورد داریوش بودنش من شک دارم
البته درمورد اسکندر بودنش که شکی نیست دروغه
(درواقع من حتی نمی دونم چرا مردم اسم بچه هاشون رو می زارن اسکندر یا چنگیز؟؟)
اما درمورد داریوش در کتیبه ی بیستون شایدم یکی دیگه از کتیبه هاش داره که چوب در مقعد فلان کس ها کرد که فلان کار رو کرده بودن
من دقیقا خودم خوندم داخل کتابی که داشت خط پارسی داریوشی که به فرمان داریوش ایجاد شده بود رو شرح می داد و بررسی می کرد
دقیقا این داخل یکی از کتیبه هاش بود(اگر برید درمورد خط پارسی داریوشی تحقیق کنید خیلی جالبه یکی از پیشرفته ترین خط های اون زمان بوده و شاید تنها خطی که به صورت رسمی توسط شاه دستور داده شده که به وسیله ی زبان شناسان اون زمان ایجاد بشه)

اما بنا بر این حرف داریوش که چوب در مقعد می کرده به نظرم امکان اینکه چنین کسی یک بنده ی صالحی باشه که به صورت غیر مستقیم با خدا در ارتباط بوده...خیلی کمه
درمورد فریدون اطلاعات خاصی ندارم
درمورد کوروش یه مدت پیش یک ترجمه خیلی دقیق تر از کتیبه ی کوروش ارائه شد که نشون داد ترجمه قبلی کتیبه خیلی الکی بوده اما داخل این ترجمه جدید کلی از مردوک یعنی خدای خدایان بابلیها نام برده شده که البته اگر کارشناسانه تر روی این ترجمه بحث بشه ادم متوجه میشه از سطر سه تا سطر نمی دونم چند توسط کوروش کبیر نوشته نشده و محتمله یکی از بزرگان بابل به صورت سوم شخص درمورد کوروش نوشته باشتش
و داخل اون سه سطر اول و چن سطر اخر که توسط کوروش نوشته شده هیچ حرفی از خدای مردوک زده نشده پس این ترجمه جدید دلیلی بر اینکه کوروش ذولقرنین نباشه نیست
این گفتم که اگر کسی اون ترجمه رو اورد و بهش استناد کرد جواب براش باشه
درمورد شخصیت کوروش که بسیار انسان خوبی بوده که شکی نیست اینو از آثار یهودیانی که توسط کوروش از زندان بابل ازاد شدن می شه فهمید
به اضافه کلی اثار دیگه
به اضافه کتیبه کوروش و کتاب های هردوت و گزفنون و دیگر مورخ ها
اینکه دیواری ساخته یا نه من تا به حال نشنیده بودم جالبه که الان می شنوم ساخته
تنها مشکل از دید من اینه که در قران گفته شده ذولقرنین گفت اگر ایمان بیاورند کار شایسته بکنند درحالی که کوروش به خاطر ازادی در دین مشهور هست
یعنی اینکه اگر کسانی خدایان رو می پرستیدن کاری به دینشون نداشته اما اینجا گفته اگر ایمان بیاورند که مشکل ایجاد می کنه

شینگ هوانگ تی هم درسته دیوار کشی اما ن به غرب اومده بود نه اینکه ادم خفنی بود

trouble
2014/05/26, 18:20
جلد قبلیش دروغ بزرگ تاریخ فیلم300 رو داشت اونم بنویس
ممنون
.
.
.
.
.
.
به همه دوستان پیشنهاد میکنم مجله دانستنی ها رو بگیرنن قیمتش3تومانه
گفتم مینویسم داداش....ولی خیلی زیاده pdfشو از کجا گرفتی؟بگو ازونجا بزارم پدرم درومد سر این....



ولی راس میگی مجلش عالیه...تازه میخوام یه تاپیک بزنم اون قسمت:چنین کنند بزرگان روهم بزارم ملت بترکن از خنده...
شاید مال من و بابامو هم بزارم...تو بگو pdfو از کجا اوردی همرو برات میزارم

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


والا درمورد داریوش بودنش من شک دارم
البته درمورد اسکندر بودنش که شکی نیست دروغه
(درواقع من حتی نمی دونم چرا مردم اسم بچه هاشون رو می زارن اسکندر یا چنگیز؟؟)
اما درمورد داریوش در کتیبه ی بیستون شایدم یکی دیگه از کتیبه هاش داره که چوب در مقعد فلان کس ها کرد که فلان کار رو کرده بودن
من دقیقا خودم خوندم داخل کتابی که داشت خط پارسی داریوشی که به فرمان داریوش ایجاد شده بود رو شرح می داد و بررسی می کرد
دقیقا این داخل یکی از کتیبه هاش بود(اگر برید درمورد خط پارسی داریوشی تحقیق کنید خیلی جالبه یکی از پیشرفته ترین خط های اون زمان بوده و شاید تنها خطی که به صورت رسمی توسط شاه دستور داده شده که به وسیله ی زبان شناسان اون زمان ایجاد بشه)

اما بنا بر این حرف داریوش که چوب در مقعد می کرده به نظرم امکان اینکه چنین کسی یک بنده ی صالحی باشه که به صورت غیر مستقیم با خدا در ارتباط بوده...خیلی کمه
درمورد فریدون اطلاعات خاصی ندارم
درمورد کوروش یه مدت پیش یک ترجمه خیلی دقیق تر از کتیبه ی کوروش ارائه شد که نشون داد ترجمه قبلی کتیبه خیلی الکی بوده اما داخل این ترجمه جدید کلی از مردوک یعنی خدای خدایان بابلیها نام برده شده که البته اگر کارشناسانه تر روی این ترجمه بحث بشه ادم متوجه میشه از سطر سه تا سطر نمی دونم چند توسط کوروش کبیر نوشته نشده و محتمله یکی از بزرگان بابل به صورت سوم شخص درمورد کوروش نوشته باشتش
و داخل اون سه سطر اول و چن سطر اخر که توسط کوروش نوشته شده هیچ حرفی از خدای مردوک زده نشده پس این ترجمه جدید دلیلی بر اینکه کوروش ذولقرنین نباشه نیست
این گفتم که اگر کسی اون ترجمه رو اورد و بهش استناد کرد جواب براش باشه
درمورد شخصیت کوروش که بسیار انسان خوبی بوده که شکی نیست اینو از آثار یهودیانی که توسط کوروش از زندان بابل ازاد شدن می شه فهمید
به اضافه کلی اثار دیگه
به اضافه کتیبه کوروش و کتاب های هردوت و گزفنون و دیگر مورخ ها
اینکه دیواری ساخته یا نه من تا به حال نشنیده بودم جالبه که الان می شنوم ساخته
تنها مشکل از دید من اینه که در قران گفته شده ذولقرنین گفت اگر ایمان بیاورند کار شایسته بکنند درحالی که کوروش به خاطر ازادی در دین مشهور هست
یعنی اینکه اگر کسانی خدایان رو می پرستیدن کاری به دینشون نداشته اما اینجا گفته اگر ایمان بیاورند که مشکل ایجاد می کنه

شینگ هوانگ تی هم درسته دیوار کشی اما ن به غرب اومده بود نه اینکه ادم خفنی بود
درسته سر تیپ بعضیاشون خیلی تابلون که ذوالقرنین نیستن....مثلامن همرو ننوشتم فقط اونایی که توضیح داشتنو نوشتم ولی یه یمنیم توش بود که اصن کار مهمی نکرده بود که بخواد ذوالقرنین باشه....اونا وظیفشون بوده که همرو بنویسن و محتمل ترینا رو توضیح بدن دیه نتیجه گیری به عهده ماس....در مورد اینکه گفتی نمیدنم چرا ملت اسم....هم بگم که شخصیت اسکندر به یه دلایلی دگرگون شده...که انشاا...اگه خدا بخواد برااونم یه تاپیک میزنم اینجا جاش نیس توضیح بدم...دیگه بیکار شدم میخوام بخش تاریخو بترکونم...

M.A.S.K
2014/05/26, 18:42
10 دروغ بزرگ تاریخ سیاسی صد سال گذشته

آن‌گونه که الیوت گفته چرخ سیاست بدون دروغ نمی‌چرخد. تاریخ سیاست جهان نشان می‌دهد که دروغ گفتن و فرزندانش مانند خیانت به عهد، دبه کردن و فریفتن افکار عمومی، به صورت مداوم تکرار شده است.

به گزارش ایسنا به نقل از اعتماد، اینجا ده دروغ بزرگ سیاسی صد سال اخیر را بازگو می‌کنیم. دروغ‌هایی که گاهی بهانه‌یی برای شروع جنگ‌های مرگبار بوده‌اند؛ گاهی محملی برای سربه نیست کردن مخالفان و گاهی هم برای لاپوشانی کردن روابط عاشقانه:

اول؛ هیتلر و شروع جنگ جهانی دوم: بهانه هیتلر برای حمله به لهستان و شروع جنگ جهانی دوم دروغ بود. آلمان نازی ادعا کرد گروهی از سربازان لهستانی به یک ایستگاه رادیویی درون لهستان حمله کرده‌اند. در حقیقت حمله‌یی از جانب لهستان به داخل خاک آلمان رخ نداده بود. این اتفاق کار خود واحدهای اس اس بود که لباس سربازان لهستانی را پوشیده بودند.

دوم؛ استالین و کشتار جنگل کاتم در لهستان: پس از حمله آلمان به لهستان، شوروی هم به لهستان حمله کرد. قریب به سی هزار سرباز و افسر لهستانی اسیر جنگی که گمان می‌رفت احساسات دوستانه‌یی به شوروی ندارند در جنگل کاتم تیرباران شدند. استالین و مقامات شوروی با رد مسوولیت خود، وانمود می‌کردند این افراد توسط آلمانی‌ها تیرباران شده‌اند.

سوم؛ محاکمات استالینی: محاکمات استالینی در سراسر سال‌های دهه 1930 و 1940 که در شوروی و سپس دیگر کشورهای اروپای شرقی برگزار شد هم یکی از بارزترین جلوه‌های دروغ در سیاست بود. حکومت، متهمان، قضات و شهود دروغ می‌گفتند و از افکار عمومی می‌خواستند تا این دروغ‌ها را باور کنند. از توطئه برای ترور رهبر کبیر تا جاسوسی برای بیگانگان و از خرابکاری در مسیر پیشرفت‌های خلق تا نفع‌طلبی خرده بورژوامسلکانه. تنها معدود کسانی بودند که در دادگاه‌های نمایشی دروغ‌ها را «دروغ» خواندند.

چهارم؛ کندی و حادثه خلیج خوک ها: پس از سقوط حکومت باتیستا، سی.‌ای.‌ای برنامه‌یی را برای ساقط کردن حکومت کاسترو از طریق مسلح کردن و آموزش مخالفان کوبایی آغاز کرد. عملیات جنگل شمالی در 1962 با پیاده شدن نیروهای ضدانقلابی کوبایی در خاک این کشور به سرعت با شکست روبه رو شد. کندی رییس‌جمهور وقت آمریکا حقیقت درباره مسوولیتش در این ماجرا را نگفت.

پنجم؛ جانسون و شروع جنگ ویتنام: حادثه خلیج تونکن از سوی لیندون جانسون بهانه شروع جنگ ویتنام اعلام شد. اما حقایقی که بعدا افشا شد نشانگر آن بود که حادثه در خلیج تونکن به نحوی که آمریکا ادعا می‌کرده نبوده است. افشای نوارهای مکالمات شخصی جانسون و مک نامارا حاکی از آن بود که کل ماجرا مانند یک پرونده‌سازی و دروغ‌پردازی بوده است.

ششم؛ نیکسون و ماجرای واترگیت: رییس‌جمهوری که در برابر دوربین‌ها خود را از ماجرای جاسوسی از مقر حزب دموکرات در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری تبرئه کرد گمان نمی‌کرد توسط یک افسر اف. بی.‌ای به دام بیفتد. اطلاع دقیق نیکسون از سوءاستفاده از امکانات سی.‌ای.‌ای برای اهداف انتخاباتی‌اش، توسط دو خبرنگار نیویورک تایمز ریچارد برنشتاین و باب وودوارد پیگیری شد و نیکسون که رسوا شده بود، تحت فشارکنگره به سبب دروغگویی‌اش وادار به استعفا شد.

هفتم؛ ریگان و ماجرای ایران کنترا: ریگان هم به سبب دروغگویی صریح به مردم و نمایندگان کنگره تا مرز سقوط پیش رفت. فروش مخفیانه سلاح به ایران که رابطه با آن مطابق قوانین کنگره ممنوع بود و انتقال وجوه حاصل از فروش سلاح به شورشیان ضد دولت چپ‌گرای نیکاراگوئه موسوم به کنتراها، دامن ریگان را گرفت. ریگان که دروغ گفته بود بعدا عذرخواهی کرد. او گیر نیفتاد اما کوچک‌ترهایی مثل سرهنگ اولیور نورث روانه حبس شدند.

هشتم؛ کلینتون و رابطه با مونیکا لوینسکی: دروغگویی در برابر تلویزیون و خطاب به مردم برای کلینتون در رابطه با رابطه شخصی‌اش با یک دستیار جوان کاخ سفید مونیکا لوینسکی رخ داد. مدتی بعد که تحقیقات کنگره و اف.بی.‌آی پرده از دروغگویی کلینتون برداشت او به دروغگویی‌اش اعتراف کرد. رای‌گیری برای برکناری او هم با خوش‌شانسی به خیر گذشت.

نهم؛ جورج بوش، تونی بلر و سلاح‌های کشتار جمعی عراق: سال 2003 عملیات نظامی بزرگی برای ساقط کردن صدام دیکتاتور عراق که بلر و بوش مصرانه او را دارای سلاح‌های کشتار جمعی معرفی می‌کردند انجام گرفت. جنگی بزرگ و طولانی با چند صد میلیارد دلار هزینه و قریب به پنج هزار کشته برای ائتلاف. اما مشخص شد صدام سلاح‌های کشتار جمعی خود را پاکسازی کرده و این بوش و بلر بوده‌اند که دروغ گفته‌اند.

دهم؛ بنیامین نتانیاهو و بمب هسته‌یی ایران: نتانیاهو که دوستانش او را «بی بی» صدا می‌کنند به جد بر آن است که ایران در حال ساخت سلاح هسته‌یی است و هر وسیله‌یی باید برای ممانعت از این دستیابی به کارگرفته شود. البته در خود اسراییل کسی شک ندارد که دروغی که نتانیاهو می‌گوید علاوه بر کسب حمایت و کمک‌های بیشتر از امریکا برای لاپوشانی اشغالگری سرزمین‌های فلسطینی، شهرک‌سازی بیشتری و یهودی‌سازی مضاعف سرزمین‌های اشغالی است. مطابق با نقاشی نتانیاهو که از آن در گالری مجمع عمومی ملل متحد پرده‌برداری کرد، ایران حتی به یک دهم مرحله‌یی که او ادعا می‌کند نزدیک نشده است.
...

اینا رو یه جا دیدم گفتم بزارم بخونین

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

اینام یه سری دروغ های جالبن..البته زیاد تاریخی نیستن


بزرگ ترین دروغ های بامزه تاریخ

عجیب و غریب | بزرگ ترین دروغ های بامزه تاریخ ایرانی ها اعتقاد دارند که رسم دروغ گفتن در یک روز خاص سال متعلق به آنها است. قطعاً عمر دروغ سیزده ایرانی ها خیلی قدیمی تر از رسم دروغ آوریل آن ور آبی ها است، اما به هر حال در تاریخ دروغ های آوریل بامزه زیادی ثبت شده است. این نمونه ها در واقع جالب ترین دروغ های آوریل ثبت شده در تاریخ رسانه ها است که هر کدام آنها تعداد زیادی از مردم را سردرگم کرده و قطعاً تعداد زیادی را هم خندانده است.

* در سال 1957 شبکه تلویزیونی bbc در بخش خبری خود اعلام کرد با توجه به یک زمستان مطلوب و شرایط جوی بسیار مناسب کشاورزان سوئیسی که درخت های ماکارونی می کارند یک فصل برداشت عالی را تجربه کرده اند. سپس چند ثانیه فیلم از کشاورزانی که رشته های ماکارونی را از درختان پایین می آوردند پخش شد. در روزهای بعد شبکه bbc تماس های تلفنی زیادی داشت که در آنها افراد خواستار گرفتن اطلاعاتی در مورد درخت ماکارونی بودند!

* در سال 1962 مجری تنها شبکه تلویزیونی سوئد که در آن زمان برنامه هایش را به صورت سیاه و سفید پخش می کرد اعلام کرد که با تکنولوژی جدید از این پس افراد می توانند با چسباندن نایلون های آبی و قرمز و سبز به صفحه تلویزیون برنامه های تلویزیون را به صورت رنگی تماشا کنند. گزارش شده است که چند روز بعد نایلون های رنگی در سوئد کمیاب شد.

* پاتریک مور فضانورد معروف انگلیسی و اولین انگلیسی که به فضا رفت در برنامه ای در رادیوی کانال چهار انگلستان در سال 1976 اعلام کرد که یک اتفاق بسیار نادر ستاره شناسی یعنی عبور سیاره پلوتو از کنار مریخ باعث می شود که چند ثانیه اثر جاذبه زمین از بین برود و کسانی که درست در ثانیه بیستم ساعت 9 و 47 دقیقه روز سوم آوریل (به وقت لندن) به هوا بپرند می توانند چندین متر در هوا بالا بروند و احساس بی وزنی کنند. گزارش شده که در آن روز خیلی ها در انگلستان در آن زمان خاص به هوا پریدند و خیلی ها حس بی وزنی را تجربه کردند!

* در سال 1977 روزنامه گاردین در هشت صفحه گزارش کاملی را در مورد دهمین سالگرد استقلال مجمع الجزایر سان سریف چاپ کرد. در این مجموعه مطالب وضعیت جغرافیایی، تاریخی، اجتماعی و اقتصادی مجمع الجزایر واقع در اقیانوس هند توصیف شده بود و این جزایر مکانی ایده آل برای توریست ها توصیف شده بود. تنها مشکل این بود که این مجمع الجزایر که خیلی از انگلیسی ها برای رفتن به آنجا به آژانس های مسافرتی مراجعه کردند وجود خارجی نداشت.

* در سال 1985 مجله اسپورت ایلوستریت مطلبی در مورد یک پدیده جوان کشف شده در ورزش بیسبال نوشت که توپ را با سرعت 270 کیلومتر در ساعت پرتاب می کند. به نوشته این مجله این پسر هجده ساله قرار بود به باشگاه نیویورک نتز بپیوندد. پس از چاپ این مطلب تماس های زیادی با دفتر باشگاه نیویورک گرفته شد تا در مورد روز ورود این پدیده جوان و اولین بازی او در مسابقات سراسری سوال شود.

* در سال 1992 شبکه ملی رادیویی امریکا در بخش خبری خود اعلام کرد که ریچارد نیکسون رئیس جمهور معروفی که پس از جنجال واتر گیت از کار برکنار شده بود می خواهد مجدداً در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند، حتی فیلم کوتاهی از او پخش شد که در آن وی تصمیم خود برای بازگشت به عالم سیاست و شرکت در انتخابات ریاست جمهوری را اعلام کرد. این فیلم ساختگی که در آن مارتین پای به جای نیکسون حرف زده بود خشم بسیاری از آمریکایی ها را برانگیخت.

* مجله دیسکاوری در سال 1995 به عنوان آوریله پازو (دروغ آوریل) اعلام کرد که یک زیست شناس معروف در قطب شمال نوعی گونه کمیاب جانوری یعنی یک پلنگ شیرمانند قطبی کشف کرده است که استخوان بندی خاصی دارد که باعث می شود سر حیوان حتی در سرمای زمستان گرم بماند.

* در سال 1996 شرکت بزرگ مواد غذایی آماده تاکویل آمریکا در تبلیغات رسانه یی خود اعلام کرد که زنگ معروف به «زنگ آزادی» یا «ناقوس آزادی» را که یکی از سمبل های جنگ های استقلال آمریکا است از دولت این کشور خریده است و نام آن را به ناقوس آزادی تاکویل تغییر داده است. این مساله واکنش شدید بسیاری از مردم آمریکا را موجب شد و حتی خبرنگاران در جلسه پرسش و پاسخ میک مک کوری سخنگوی کاخ سفید از او در این مورد سوال کردند.

در سال 1998 ویژه نامه علمی روزنامه نیومکزیکوسان مدعی شد که انجمن ملی علم و تحقیقات آمریکا عدد «پی» را از «14159/3» به رقم ذکر شده در انجیل یعنی «00/3» تغییر داده است و از این به بعد دانش آموزان باید در محاسبات خود عدد پی را صرفاً سه حساب کنند.

در سال 1999 برگرکینگ یک موسسه بزرگ غذاهای آماده دیگر در بروشوری تبلیغاتی که نمونه هایی از آن در روزنامه های چند شهر آمریکا به چاپ رسید مدعی شد که یک ساندویچ همبرگر مخصوص چپ دست ها را به منوی غذا خود اضافه کرده است که در آن مواد اولیه همان مواد اولیه همبرگر است اما همه چیز در سمت چپ نان گذاشته می شود تا خوردن آن ساده باشد. فروشندگان مغازه های برگر کینگ در آن سال ده ها و صدها سفارش «همبرگر مخصوص چپ دست ها» یا «همبرگر های قدیمی مخصوص راست دست ها» را ثبت کردند.

trouble
2014/05/26, 18:48
آخ آخ ملت بیاین ازین یاد بگیرینا...اصن داداشم فقط بلده پست مفید بدها.....کوماسمنیدا هیونگ.....

M.A.S.K
2014/05/26, 18:53
والا اینم از یه جایی خوندم نمیدونم غرض ورزی داره توش یا نه..ولی اگه یه مدرک مستدلل ( فک کنم درست نوشتم ) تر پیدا کنم اینو ویرایش میکنم..فعلا اینو داشته باشین


هولوکاست - قتل عام یهودیان توسط هیتلر (از گفتار تا واقعیت)

افسانه ی کوره های یهود سوزی

مطمئنا همگی ما در باره ی این افسانه چیزهایی شنیدیم .
هیتلر .نازیسم . کشتار .جنگ جهانی . اتاق گاز . 6 ملیون . یهودی . هلوکاست .
خب اینها چیه ؟ میشه باهاش جمله ای ساخت ؟ آره که میشه . الان براتون میسازم . جملاتی که ممکنه خیلی به گوشتون خورده باشه . :
"در طول جنگ جهانی دوم 6 ملیون یهودی بیچاره در کوره های آدم سوزی و اتاق های گاز به دستور هیتلر ، رهبر حزب نازیسم آلمان به قتل رسیدند و این واقعه هلوکاست نام دارد."
خب من می خوام در مورد این موضوع بنویسم که آیا هلوکاست واقعیت داشته ؟ اصلا یعنی چی ؟
هلوکاست : «سوزاندن با آتش که به طور کامل از میان برود»مشتق از دو کلمه ی یونانی holos به معنای تمام و kalein به معنای سوزاندن .
بنا بر ادعای یهودیان و باور غلط بسیاری از مردم جهان این اتفاق در کوره های آدم سوزی هیتلر افتاده . به اندازه ای که اگر جایی حرف از آنتی صهیونیسم زده شود سریعا در افکار برخی از مردم به سمت هیتلر میرود . چرا ؟ چون هیتلر را یک ضد یهود می شناسند . و این به حدی است که به عنوان مثال در سایت کلوب ، کلوبی وجود دارد به نام ضد صهیونیست که این عکس را دارد . !



این عکس خیلی مشکوک است و همینطور عمل موسس این کلوب .واقعا این به چه معناست ؟ آیا هیتلر نماد و سمبل ضد یهودیت است ؟ ضد صهیونیسم است ؟ .
یهودیان در این رابطه چه میگویند ؟
حبیب لِوی نویسنده ی یهودی در کتاب تاریخ یهود ایران چنان اشک تمساحی میریزد و مظلوم نمایی می کند و در ج1 صفحه ی 281 می گوید :
«... کلیه ی افراد، یهود را مقصر دانسته و خواسته اند از تمام ملت یهود انتقام بکشند و هیتلر منجر به بزرگترین تراژدی خونین تاریخ عصر حاضر گردید . بیچاره یهودی و بیچاره تر بشر ! »
دیدید ؟ چگونه مظلوم نمایی میکند این مورخ یهودی ؟
بسیاری از کتب . مقالات ، فیلم ها و سخنرانی هایی در این رابطه وجود دارد و مظلوم نمایی میکنند که 6 ملیون یهودی قتل عام شدند .
ولی آیا چنین چیزی واقعیت دارد ؟ آیا هلوکاست بوده ؟ اگر بوده آیا این تعداد قتل عام شدند ؟ اگر این تعداد بودند آیا یهودی بودند ؟ چه مقدارشان یهودی بوده و..... .
چه شواهدی وجود دارد و چه دلایلی برای اثبات و یا نفی آن موجود است ؟

این رقم کذایی ! 6 ملیون . شنیدید که دروغ هر چه بزرگتر باشد باورش آسانتر است ؟
ناهوم گلدمن ، رئیس کنگره ی جهانی یهود اعتراف کرده که این رقم را وی تعیین کرده و به کاربرده است بابت اینکه غرامت بیشتری دریافت کنند و مظلوم نمایی بکنند.

تعداد قربانیان جنگ جهانی دوم 50 ملیون نفر بوده است . اگر ما فرض محال نیز بگیریم که 6 ملیون یهودی نیز جزء همین قربانیان باشند . آیا 44 ملیون قربانی دیگر انسان نبوده اند ؟ چرا نباید در مورد آنان حرفی زده شود ؟ برای آنها یادبود گرفت ؟ برای مظلومیت آنها کتاب و مقاله و سخنرانی و... تهیه کرد ؟ آنطور که یهودیان میخواهند ، اگر ما 50 ملیون کشته ی این جنگ را فراوش کردیم مشکلی نیست ولی نباید رقم 6 ملیون یهودی را فراموش کنیم ! 6 میلون . 6 ملیون .6 ملیون ! چه مصیبت عظیمی !
آیا 44 ملیون دیگر بشر نبوده اند و فقط یهودیان انسانند ؟
این حرفی که میزنم فقط بر این فرض است که اگر ما قبول کنیم 6 ملیون یهودی در اتاق های گاز قتل عام شدند .
در صورتی که حتی همین فرض هم باطل است . یعنی اصلا چنین چیزی واقعیت نداشته . و این ماجرا بیشتر شبیه به افسانه است .

در سال 1933 کل یهودیان اروپا در حدود 5 ملیون و نیم بوده.
اگر یهودیان ساکن در کشور های متفقین و بی طرف و کشورهای اروپایی خارج از جنگ را از این تعداد کسر کنیم . 2 ملیون و 500 هزار نفر باقی می مانند . که از این تعدادفقط 500 هزار نفر یهودی در آلمان و لهستان میزیسته اند . چگونه ممکن است که از جمعیت 500 هزار نفری ، 6 ملیونشان کشته شوند ؟
در صورتی که در اذهان مردم ، مظلوم جنگ جهانی دوم یهودیان بوده اند !
خیلی جالب است .
زمانی که افسران حزب نازی را بعد از جنگ جهانی دوم در دادگاه نورنبرگ محاکمه می کردند یکی از موارد اتهام همین کوره ها و اتاق های گازی بود که یهودیان در آن قتل عام می شدند . این درحالی است که تمامی رهبران و افسران نازی می گفتند که چیزی در مورد قتل عام یهودیان در دستور کار ما نبوده است و برای اولین بار بوده که نام آشویتس و تربلینکا را به عنوان زندان و اتاقهای گاز میشنیدند که یهودیان در آن کشته شده اند..

لازم به ذکره که این نکته رو بگم که بنده به هیچ وجه قصد دفاع از هیتلر و یا صحه گذاشتن بر اعمال وی را ندارم . هیلتر هم به اندازه ی خود نژاد پرست و خونریز بوده (مانند صهوینیست ها ) و در این مورد هم نکاتی را ذکر میکنم که اصولا نازیسم و صهیونیسم دارای خصایص و ویژگی های بسیار شبیه به هم هستند .




و اما اردوگاه آشویتس که به عنوان مرگبار ترین نقطه ی جنگ جهانی دوم توسط یهودیان ذکر شده است . خیلی جالب است که در آمارهای کشتار در این اردوگاه ما ارقام بسیار متفاوت با فواصل فاحشی میبینیم که این خود دلیلی بر غیر مستند بودن اصل ماجراست .
بنا بر گزارش شوروی قربانیان آشویتس4 میلیون، بنا بر تحقیقات پولیکاف مورخ صهیونیست2 میلیون . مورخ دیگری به نام هیلبرگ آن را 1میلیون و 250 هزار نفر . موسسه تاریخ معاصر فرانسه آن را حدودا 1 میلیون .میداند . و...
در صورتی که در قبل اثبات کردیم اصلا در کل 500 هزار نفر یهودی در آلمان و لهستان می زیسته اند که تعداد خیلی کمی از آنها در این اردوگاه ها بودند .

و بسیار جالب است که پرلزولیگ نماینده ی نیویورک در کنگره ی جهانی یهود در 12 زوئن 1946 پا فراتر از این میگذارد و این ادعا را دارد که در طی واقعه ی هالوکاست 7 میلیون یهودی قربانی شدند . !!! (کنتور که نداره به این میگن محیر العقول !) .
و اما این کشتار ها به چه صورت بوده است ؟ آنان مدعی هستند که نازی ها ابتدا یهودیان را در اتاق های گاز میریخته اند . بعد از اینکه آنها خفه شدند . جنازه هایشان را در کوره می انداخته اند و می سوزاندند . اما چه دلایلی دارند ؟
هیچ یک از افسران نازی ، رهبران این حزب و... اعترافی بر این مبنا نداشته اند . کسی هم نبوده که بگوید یهودی بوده و رفته در اتاق گاز و زنده مانده و بعد هم رفته در کوره بعد هم زنده مانده و بعد آمده و روایت کرده که اینچنان بوده و .... . پس با این حساب از کجا اینان مدعی این داعیه ی بزرگ هستند ؟
آنها چند صحنه فیلم و چندین عکس در اختیار دارند که جنازه های نحیف و لاغر بر روی هم افتاده اند و..(اگه ندیدی من چند سال پیش دیدمش) . علاوه بر آن ساختمان لردوگاه ها نیز برایشان مدرکی برای استناد این افسانه است .

اما واقعیت چیست ؟
اگر من میگویم که هالوکاست نبوده و کذب محض است پس آن ساختمان ها و عکس و فیلم جنازه ها و کوره ها چیست ؟

اولا لازم به ذکر است که آشویتسو... اردوگاه بوده اند و نه کشتارگاه یا کوره و اتاق گاز . و در آنجا آوارگان جنگ نگهداری میشده اند . که این افراد هم مسیحی بوده اند هم یهودی و هم مذاهب و ادیان و فرقه های مختلف . (پس فقط یهودی نبوده اند ) . در ثانی یهودیان معتقدند که گازی که در این اتاق ها استفاده میشده گاز "زیکلون ب" بوده است ==>"Zyclon-B" .
و خیلی جالب است که تحقیقاتی که شیمیدانان انجام داده اند این نتیجه را داده است که اصلا این گاز قابلیت کشتار ندارد . یعنی اصلا خفه کننده نیست ! (یعنی اساسا همش کشک)

و اما جسد ها و کوره ها !
در همان اردوگاه ها در آن زمان بنا بر دلایل بسیار زیاد و شواهد تاریخی در آن زمان بیماری تیفوس اپیدمی شده بود . و بسیاری از افراد حاضر در اردوگاه ها به علت ابتلا به تیفوس دارای اجسام نحیف و لاغر شده بودند و سپس مردند . و جالب اینجاست که تنها گاز ضد عفونی کننده ی برای بیماری تیفوس همین گاز "Zyclon-B" است . علاوه بر استفاده از این گاز سوزاندن اجساد نیز راه دیگری برای از بین بردن این ویروس است .
پس بر ما مشخص شد که آن عکس ها و فیلم ها چه بوده . فیلم ها و عکس های اجساد مبتلا به تیفوس بوده است که برای ضد عفونی شدن سوزانده و یا به اتاق گاز برده میشدند .

یعنی هیچ طرح و برنامه ای برای سوزاندن و یا قتل عام یهودیان در نظر نازی ها نبوده است و صرفا این یك انحراف بزرگ تاریخی است كه ساخته ی دست خود یهودیان است . و چرا یهودیان ؟

چون واقعه ی هالوكاست نماد مظلومیت یهودی در سطح جهان شناخته شده است . و اساسا برخی از صاحب نظران واقعه ی هالوكاست را پایه و اساس تشكیل رژیم صهیونیستی و بنیان قوی ای برای به رسمیت شناخته شدن این رژیم بوده .

هیچ كس جزء یهودیان و صهیونیست ها از هالوكاست سود نبردند . زیرا نه تنها در این افسانه ی تاریخی خسارتی متحمل نشده اند و كشته ای ندادند ، بلكه سود سرشاری از این جعل تاریخی به حساب خود ریختند . خود را مظلوم جهان شمردند و دیگر در هر نقطه ای از جهان احساس میكردند كه ممكن است منافعشان در خطر باشد فریاد انا الظلوم سر میدادند و جهانیان نیز به خاطر اینكه خودشان مورد اتهام قرار نگیرند نه تنها هیچ خطی بر یهودیان روا نداشتند بلكه آنان را عزیز و سرور خود قرار میداند تا خدایی ناكرده آنان را فاشیست و آنتی سمیتیست نخوانند .
خیلی متنش سنگین و ادبی بود ؟ ببخشید جو منو گرفت. بذارید ساده تر براتونبگم . تنها قشری كه از مطرح كردن این افسانه تونست قدرت به دست بگیره همین یهودیان بودند . واژه ی آنتی سمیتیم رو مختص خودشون كردند و هر كجای دنیا كه یك یهودی مورد اتهامی قرار میگفت سریعا فریا مظلومیت سر میدادند و پتك آنتی سمیتیسم رو بر سر اونها میكوبیدند . مردم هم به این خاطر كه نكنه یك وقت آنها هم در ردیف نازی ها و هیتلر و... شناخته بشند سعی میكردند حتی اگر یهودیان در سطح دنیا مرتكب خلافی میشدند هم كاری به كارشون نداشته باشند .

و اما سمیتیسم چیه و آنتی سمیتیسم .

سمیتیسم برگرفته از كلمه ی "سام " و سام یكی از پسران حضرت نوح علیه السلام بوده .
حضرت نوح پعد از آن طوفان معروف و اسكان در زمین دارای سه پسر شد به نام های : یافث ، حام ،سام .
نسل سام در بابل مستقر شد و سلسله ای ترتیب داد كه عبارتند از :

ارفكشاد=> شالح => عابر => فالج(فالح)=> رعو=> سروج=> ناحور=> تارح => ابرام . (سفر آفرینش باب 10)

كه ابرام همان حضرت ابراهیم است . و اگر مطالب قبل من رو مطالعه كرده باشید در مورد كلمه ی عبری هم گفته بودم كه بنا بر نظر برخی صاحب نظران كلمه ی عبری و عبرانی از "عابر" كه جد حضرت ابراهیم بوده گرته شده است كه در اینجا مشاهده میكنیم عابر جد حضرت ابراهیم بوده و چون نسل حضرت ابراهیم به سام میرسد و از طرفی نیز یهودیان معتقدند كه نسل بنی اسرائیل از حضرت ابراهیم و اسحاق( پسرش )است و خودشان را از سام میدانند . و اگر كسی افكار و اعتقادات ضد یهودی داشته باشد آنها را آنتی سمیتیسم . (یعنی ضد سامی) مینامند !



در صورتی كه همانطور كه حضرت ابراهیم جد بنی اسرائیل بوده است (كه ناخالصی هم وسطش خیلی زیاده) . همانطور هم نسل اعراب و مسلمانان و ... هم از همان حضرت و از سام بوده است . وقتی سلسله ی حضرت محمد(ص) را نگاه بكنیم میبینیم كه نسل ایشان هم به حضرت اسماعیل میرسد . و اسماعیل هم پسر ابراهیم بوده است . پس در واقع سمیتیسم مختص به یهودیان نیست . ولی آنها سمیتیسم را به خود نسبت دادند و هر كسی مخالف آنان باشد را آنتی سمیتیسم مینامند .

این هم از تعریف سمیتیسم و آنتی سمیتیسم . (كه متاسفانه بد جا افتاده تو جهان)

برای امروز زیاد صحبت كردم . میخواستم بیشتر به رابطه ی هیتلر ، نازیسم ، فاشیسم و صهیونیسم بپردازم ولی خب نشد و كشیده شدیم به بحث های دیگه ای كه بد هم نشد . و اطلاعات خوبی رو تونستم بنویسم . ان شاءلله كه بتونیم ازش به خوبی استفاده كنیم و سطح آگاهی هامون بیشتر بشه .



شباهت ها و یكسانی های نازیسم و صهیونیسم

نژاد پرستی :

صهیونیسم و نازیسم دو ایدئولوژی مبتنی بر نژادپرستی است ؛ برای نازی ها و پیروان هیتلر ، نژاد آریایی و به خصوص "ژرمن ها" پاك ترین و اصیل ترین نژادی هستند كه باید بر همه ی نژاد ها غالب بشندو برای صهیونیست ها هم نژاد "یهود" این چنین است .

در كتاب "نبرد من" كه به هیتلر نسبتش داده اند (كه هیچ دلیل مستدلی هم وجود نداره در موردش) هیتلر می گوید كه : من قوانین حفظ خلوص نژاد را از مقررات "نحمیا" و "عزرا" الهام گرفته ام .

(عزرنحمیا كه دو سِفر از اسفار كتاب مدس به نام این دوست . جزء پیامبران بنی اسرائیل بوده اند !)
آنگونه كه توجه كردیم نه تنها هیتلر ضد یهود نبوده بلكه از تعالیم كتاب مقدس و یهودیت نیز سود می برده .
این خودبرتربینی میان دو جنبش صهیون و نازی ، آنقدر به هم نزدیك است كه صهیونیست هنه تنها از افسانه ی هالوكاست احساس ناراحتی نمی كنند بلكه اون رو مظهر غرور خود و و حتی این جریان رو بزرگترین فرصت تاریخی خود می دانند .

جعل تاریخی :

همانگونه كه صهیونیست ها فجبع ترین تحاریف رو در كتب دینی و تاریخی خودشون و نه تنها خودشون بلكه در تاریخ دیگر كشور ها دست زدند (واجب شد چند جلسه مفصل در مورد همین مسئله حرف بزنم و دلیل بیارم) ، نازی ها هم همین گونه كارها رو در طول مدت زمانی كه بر راس قدرت بودند انجام میدادند .

و همانطور كه هیتلر بدون توجه به تمدن دیگر كشورها و ملل و ادیان مختلف در جهان ، فقط به نژاد ژرمن ها در 6 قرن قبل از خودش و مواجهه ی اونها با اسلاوها توجه می كرد و اون رو دلیلی برای سلطه به جهان و اشاعه ی نژاد ژرمن ها می دونست . یهودیان هم با دست بردن در تاریخ ، وجود حكومت داوود و سلیمان در اورشلیم رو بهانه ی تشكیل اسرائیل در فلسطین می كنند .

حق خواهی غیر حق :

هر دو جریان سیاسی حمله به دیگر كشور ها و توسعه ی مرز ها سیاسی خود و اشغال اونها رو حق تاریخی خودشان می دانند . برای ایجاد فضای حیاتی دست به استثمار همسایگان میزنند و صد البته كه قبل از هر گونه حمله و حضور فیزیكی در كشور های همسایه با استقاده از غفلت ، درگیری های داخلی و هرج و مرج هایی در انها ایجاد میكرده و سپس بعد از سرگرم كردن آنها به راحتی آنها را اشغال میكنند .و برای توجیه عملكرد خود نیز از تعابیر دینی و یا ناسیونالیستی و جعل های تاریخی استفاده میكنند تا بر اعمال زشت خود صحه ای بگذارند .

اهداف

در هر دو جریان میبینیم كه اهدافی كه دنیال میكنند (یا میكردند ) تشابه بسیاری دارد و برنامه ریزی هایشانهمینطور راهبردهای آنها برای نیل به اهداف از جهاتی آنقدر متشابه است كه انسان را متحیر میكند .

هیتلر در سال 1925 در كتابش طرح هایی را مطرح میكند كه تمامی آنها را در سالهای پس از آن انجام داد و هر تكه از پروژه را مو به مو انجام داد . و افكار توسعه طلبانه ی خودش رو جامه ی عمل پوشوند .

صهیونیسم نیز همینطور . وقتی هرتزل و یارانشان در كنگره ی بال سوئیس در 1898 اعلام كردند كه در 50 سال بعد دولت یهود تشكیل میشود . به راستی دیدیم كه سال 1948 و دقیقا در 50 سال بعد (نه یه سال بیشتر و نه یه سال كمتر)اسرائیل توسط سازمان ملل به رسمیت شناخته شد .

و یا پروتكل علمای صهیون كه بسیار هم تكان دهنده است و توسط زعمای یهودی نگارش شده و راهكارهای سلطه بر جهان را در آن نوشته است آنطور است كه پس از ده ها سال از گذشت نوشته شدن آنها میبینیم كه مو به موی آنها عمل شده است و دقیقا همان شده كه می خواسته اند . (مثال یزاده . میخام زیاد طولانی نشه ولی خب رای جا افتادن مطلب به درد میخوره كه بگم ولی خب بعدا باید در مورد تك تكشون كلی حرف بزنم براتون ) .

یك مورد دیگه هم بگم و بسنده كنم كه بن گوریون (نخست وزیر اسبق اسرائیل ) سال 1948 گفته بود كه در لبنان باید دولتی مسیحی دست نشانده تشكل بشود و برتری مسلمانان از بین برود و...

دقیقا مشاهده شد كه در سال 1982 (همزمان با حمله ی اسرایئل به لبنان ، فالانژ های وابسته به صهونیست ها كه لبنانی الاصل و مسیحی بودند بر راس دولت قرار گرفتند و بشیر جمیل رئیس جمهور شد . و حتی قبل از این هم در همان لبنان افرادی چون ولید جنبلاط و ... بودند كه چنین پیش بینی رو عملی كنند .

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

والا اینم از یه جایی خوندم نمیدونم غرض ورزی داره توش یا نه..ولی اگه یه مدرک مستدلل ( فک کنم درست نوشتم ) تر پیدا کنم اینو ویرایش میکنم..فعلا اینو داشته باشین


هولوکاست - قتل عام یهودیان توسط هیتلر (از گفتار تا واقعیت)

افسانه ی کوره های یهود سوزی

مطمئنا همگی ما در باره ی این افسانه چیزهایی شنیدیم .
هیتلر .نازیسم . کشتار .جنگ جهانی . اتاق گاز . 6 ملیون . یهودی . هلوکاست .
خب اینها چیه ؟ میشه باهاش جمله ای ساخت ؟ آره که میشه . الان براتون میسازم . جملاتی که ممکنه خیلی به گوشتون خورده باشه . :
"در طول جنگ جهانی دوم 6 ملیون یهودی بیچاره در کوره های آدم سوزی و اتاق های گاز به دستور هیتلر ، رهبر حزب نازیسم آلمان به قتل رسیدند و این واقعه هلوکاست نام دارد."
خب من می خوام در مورد این موضوع بنویسم که آیا هلوکاست واقعیت داشته ؟ اصلا یعنی چی ؟
هلوکاست : «سوزاندن با آتش که به طور کامل از میان برود»مشتق از دو کلمه ی یونانی holos به معنای تمام و kalein به معنای سوزاندن .
بنا بر ادعای یهودیان و باور غلط بسیاری از مردم جهان این اتفاق در کوره های آدم سوزی هیتلر افتاده . به اندازه ای که اگر جایی حرف از آنتی صهیونیسم زده شود سریعا در افکار برخی از مردم به سمت هیتلر میرود . چرا ؟ چون هیتلر را یک ضد یهود می شناسند . و این به حدی است که به عنوان مثال در سایت کلوب ، کلوبی وجود دارد به نام ضد صهیونیست که این عکس را دارد . !



این عکس خیلی مشکوک است و همینطور عمل موسس این کلوب .واقعا این به چه معناست ؟ آیا هیتلر نماد و سمبل ضد یهودیت است ؟ ضد صهیونیسم است ؟ .
یهودیان در این رابطه چه میگویند ؟
حبیب لِوی نویسنده ی یهودی در کتاب تاریخ یهود ایران چنان اشک تمساحی میریزد و مظلوم نمایی می کند و در ج1 صفحه ی 281 می گوید :
«... کلیه ی افراد، یهود را مقصر دانسته و خواسته اند از تمام ملت یهود انتقام بکشند و هیتلر منجر به بزرگترین تراژدی خونین تاریخ عصر حاضر گردید . بیچاره یهودی و بیچاره تر بشر ! »
دیدید ؟ چگونه مظلوم نمایی میکند این مورخ یهودی ؟
بسیاری از کتب . مقالات ، فیلم ها و سخنرانی هایی در این رابطه وجود دارد و مظلوم نمایی میکنند که 6 ملیون یهودی قتل عام شدند .
ولی آیا چنین چیزی واقعیت دارد ؟ آیا هلوکاست بوده ؟ اگر بوده آیا این تعداد قتل عام شدند ؟ اگر این تعداد بودند آیا یهودی بودند ؟ چه مقدارشان یهودی بوده و..... .
چه شواهدی وجود دارد و چه دلایلی برای اثبات و یا نفی آن موجود است ؟

این رقم کذایی ! 6 ملیون . شنیدید که دروغ هر چه بزرگتر باشد باورش آسانتر است ؟
ناهوم گلدمن ، رئیس کنگره ی جهانی یهود اعتراف کرده که این رقم را وی تعیین کرده و به کاربرده است بابت اینکه غرامت بیشتری دریافت کنند و مظلوم نمایی بکنند.

تعداد قربانیان جنگ جهانی دوم 50 ملیون نفر بوده است . اگر ما فرض محال نیز بگیریم که 6 ملیون یهودی نیز جزء همین قربانیان باشند . آیا 44 ملیون قربانی دیگر انسان نبوده اند ؟ چرا نباید در مورد آنان حرفی زده شود ؟ برای آنها یادبود گرفت ؟ برای مظلومیت آنها کتاب و مقاله و سخنرانی و... تهیه کرد ؟ آنطور که یهودیان میخواهند ، اگر ما 50 ملیون کشته ی این جنگ را فراوش کردیم مشکلی نیست ولی نباید رقم 6 ملیون یهودی را فراموش کنیم ! 6 میلون . 6 ملیون .6 ملیون ! چه مصیبت عظیمی !
آیا 44 ملیون دیگر بشر نبوده اند و فقط یهودیان انسانند ؟
این حرفی که میزنم فقط بر این فرض است که اگر ما قبول کنیم 6 ملیون یهودی در اتاق های گاز قتل عام شدند .
در صورتی که حتی همین فرض هم باطل است . یعنی اصلا چنین چیزی واقعیت نداشته . و این ماجرا بیشتر شبیه به افسانه است .

در سال 1933 کل یهودیان اروپا در حدود 5 ملیون و نیم بوده.
اگر یهودیان ساکن در کشور های متفقین و بی طرف و کشورهای اروپایی خارج از جنگ را از این تعداد کسر کنیم . 2 ملیون و 500 هزار نفر باقی می مانند . که از این تعدادفقط 500 هزار نفر یهودی در آلمان و لهستان میزیسته اند . چگونه ممکن است که از جمعیت 500 هزار نفری ، 6 ملیونشان کشته شوند ؟
در صورتی که در اذهان مردم ، مظلوم جنگ جهانی دوم یهودیان بوده اند !
خیلی جالب است .
زمانی که افسران حزب نازی را بعد از جنگ جهانی دوم در دادگاه نورنبرگ محاکمه می کردند یکی از موارد اتهام همین کوره ها و اتاق های گازی بود که یهودیان در آن قتل عام می شدند . این درحالی است که تمامی رهبران و افسران نازی می گفتند که چیزی در مورد قتل عام یهودیان در دستور کار ما نبوده است و برای اولین بار بوده که نام آشویتس و تربلینکا را به عنوان زندان و اتاقهای گاز میشنیدند که یهودیان در آن کشته شده اند..

لازم به ذکره که این نکته رو بگم که بنده به هیچ وجه قصد دفاع از هیتلر و یا صحه گذاشتن بر اعمال وی را ندارم . هیلتر هم به اندازه ی خود نژاد پرست و خونریز بوده (مانند صهوینیست ها ) و در این مورد هم نکاتی را ذکر میکنم که اصولا نازیسم و صهیونیسم دارای خصایص و ویژگی های بسیار شبیه به هم هستند .




و اما اردوگاه آشویتس که به عنوان مرگبار ترین نقطه ی جنگ جهانی دوم توسط یهودیان ذکر شده است . خیلی جالب است که در آمارهای کشتار در این اردوگاه ما ارقام بسیار متفاوت با فواصل فاحشی میبینیم که این خود دلیلی بر غیر مستند بودن اصل ماجراست .
بنا بر گزارش شوروی قربانیان آشویتس4 میلیون، بنا بر تحقیقات پولیکاف مورخ صهیونیست2 میلیون . مورخ دیگری به نام هیلبرگ آن را 1میلیون و 250 هزار نفر . موسسه تاریخ معاصر فرانسه آن را حدودا 1 میلیون .میداند . و...
در صورتی که در قبل اثبات کردیم اصلا در کل 500 هزار نفر یهودی در آلمان و لهستان می زیسته اند که تعداد خیلی کمی از آنها در این اردوگاه ها بودند .

و بسیار جالب است که پرلزولیگ نماینده ی نیویورک در کنگره ی جهانی یهود در 12 زوئن 1946 پا فراتر از این میگذارد و این ادعا را دارد که در طی واقعه ی هالوکاست 7 میلیون یهودی قربانی شدند . !!! (کنتور که نداره به این میگن محیر العقول !) .
و اما این کشتار ها به چه صورت بوده است ؟ آنان مدعی هستند که نازی ها ابتدا یهودیان را در اتاق های گاز میریخته اند . بعد از اینکه آنها خفه شدند . جنازه هایشان را در کوره می انداخته اند و می سوزاندند . اما چه دلایلی دارند ؟
هیچ یک از افسران نازی ، رهبران این حزب و... اعترافی بر این مبنا نداشته اند . کسی هم نبوده که بگوید یهودی بوده و رفته در اتاق گاز و زنده مانده و بعد هم رفته در کوره بعد هم زنده مانده و بعد آمده و روایت کرده که اینچنان بوده و .... . پس با این حساب از کجا اینان مدعی این داعیه ی بزرگ هستند ؟
آنها چند صحنه فیلم و چندین عکس در اختیار دارند که جنازه های نحیف و لاغر بر روی هم افتاده اند و..(اگه ندیدی من چند سال پیش دیدمش) . علاوه بر آن ساختمان لردوگاه ها نیز برایشان مدرکی برای استناد این افسانه است .

اما واقعیت چیست ؟
اگر من میگویم که هالوکاست نبوده و کذب محض است پس آن ساختمان ها و عکس و فیلم جنازه ها و کوره ها چیست ؟

اولا لازم به ذکر است که آشویتسو... اردوگاه بوده اند و نه کشتارگاه یا کوره و اتاق گاز . و در آنجا آوارگان جنگ نگهداری میشده اند . که این افراد هم مسیحی بوده اند هم یهودی و هم مذاهب و ادیان و فرقه های مختلف . (پس فقط یهودی نبوده اند ) . در ثانی یهودیان معتقدند که گازی که در این اتاق ها استفاده میشده گاز "زیکلون ب" بوده است ==>"Zyclon-B" .
و خیلی جالب است که تحقیقاتی که شیمیدانان انجام داده اند این نتیجه را داده است که اصلا این گاز قابلیت کشتار ندارد . یعنی اصلا خفه کننده نیست ! (یعنی اساسا همش کشک)

و اما جسد ها و کوره ها !
در همان اردوگاه ها در آن زمان بنا بر دلایل بسیار زیاد و شواهد تاریخی در آن زمان بیماری تیفوس اپیدمی شده بود . و بسیاری از افراد حاضر در اردوگاه ها به علت ابتلا به تیفوس دارای اجسام نحیف و لاغر شده بودند و سپس مردند . و جالب اینجاست که تنها گاز ضد عفونی کننده ی برای بیماری تیفوس همین گاز "Zyclon-B" است . علاوه بر استفاده از این گاز سوزاندن اجساد نیز راه دیگری برای از بین بردن این ویروس است .
پس بر ما مشخص شد که آن عکس ها و فیلم ها چه بوده . فیلم ها و عکس های اجساد مبتلا به تیفوس بوده است که برای ضد عفونی شدن سوزانده و یا به اتاق گاز برده میشدند .

یعنی هیچ طرح و برنامه ای برای سوزاندن و یا قتل عام یهودیان در نظر نازی ها نبوده است و صرفا این یك انحراف بزرگ تاریخی است كه ساخته ی دست خود یهودیان است . و چرا یهودیان ؟

چون واقعه ی هالوكاست نماد مظلومیت یهودی در سطح جهان شناخته شده است . و اساسا برخی از صاحب نظران واقعه ی هالوكاست را پایه و اساس تشكیل رژیم صهیونیستی و بنیان قوی ای برای به رسمیت شناخته شدن این رژیم بوده .

هیچ كس جزء یهودیان و صهیونیست ها از هالوكاست سود نبردند . زیرا نه تنها در این افسانه ی تاریخی خسارتی متحمل نشده اند و كشته ای ندادند ، بلكه سود سرشاری از این جعل تاریخی به حساب خود ریختند . خود را مظلوم جهان شمردند و دیگر در هر نقطه ای از جهان احساس میكردند كه ممكن است منافعشان در خطر باشد فریاد انا الظلوم سر میدادند و جهانیان نیز به خاطر اینكه خودشان مورد اتهام قرار نگیرند نه تنها هیچ خطی بر یهودیان روا نداشتند بلكه آنان را عزیز و سرور خود قرار میداند تا خدایی ناكرده آنان را فاشیست و آنتی سمیتیست نخوانند .
خیلی متنش سنگین و ادبی بود ؟ ببخشید جو منو گرفت. بذارید ساده تر براتونبگم . تنها قشری كه از مطرح كردن این افسانه تونست قدرت به دست بگیره همین یهودیان بودند . واژه ی آنتی سمیتیم رو مختص خودشون كردند و هر كجای دنیا كه یك یهودی مورد اتهامی قرار میگفت سریعا فریا مظلومیت سر میدادند و پتك آنتی سمیتیسم رو بر سر اونها میكوبیدند . مردم هم به این خاطر كه نكنه یك وقت آنها هم در ردیف نازی ها و هیتلر و... شناخته بشند سعی میكردند حتی اگر یهودیان در سطح دنیا مرتكب خلافی میشدند هم كاری به كارشون نداشته باشند .

و اما سمیتیسم چیه و آنتی سمیتیسم .

سمیتیسم برگرفته از كلمه ی "سام " و سام یكی از پسران حضرت نوح علیه السلام بوده .
حضرت نوح پعد از آن طوفان معروف و اسكان در زمین دارای سه پسر شد به نام های : یافث ، حام ،سام .
نسل سام در بابل مستقر شد و سلسله ای ترتیب داد كه عبارتند از :

ارفكشاد=> شالح => عابر => فالج(فالح)=> رعو=> سروج=> ناحور=> تارح => ابرام . (سفر آفرینش باب 10)

كه ابرام همان حضرت ابراهیم است . و اگر مطالب قبل من رو مطالعه كرده باشید در مورد كلمه ی عبری هم گفته بودم كه بنا بر نظر برخی صاحب نظران كلمه ی عبری و عبرانی از "عابر" كه جد حضرت ابراهیم بوده گرته شده است كه در اینجا مشاهده میكنیم عابر جد حضرت ابراهیم بوده و چون نسل حضرت ابراهیم به سام میرسد و از طرفی نیز یهودیان معتقدند كه نسل بنی اسرائیل از حضرت ابراهیم و اسحاق( پسرش )است و خودشان را از سام میدانند . و اگر كسی افكار و اعتقادات ضد یهودی داشته باشد آنها را آنتی سمیتیسم . (یعنی ضد سامی) مینامند !



در صورتی كه همانطور كه حضرت ابراهیم جد بنی اسرائیل بوده است (كه ناخالصی هم وسطش خیلی زیاده) . همانطور هم نسل اعراب و مسلمانان و ... هم از همان حضرت و از سام بوده است . وقتی سلسله ی حضرت محمد(ص) را نگاه بكنیم میبینیم كه نسل ایشان هم به حضرت اسماعیل میرسد . و اسماعیل هم پسر ابراهیم بوده است . پس در واقع سمیتیسم مختص به یهودیان نیست . ولی آنها سمیتیسم را به خود نسبت دادند و هر كسی مخالف آنان باشد را آنتی سمیتیسم مینامند .

این هم از تعریف سمیتیسم و آنتی سمیتیسم . (كه متاسفانه بد جا افتاده تو جهان)

برای امروز زیاد صحبت كردم . میخواستم بیشتر به رابطه ی هیتلر ، نازیسم ، فاشیسم و صهیونیسم بپردازم ولی خب نشد و كشیده شدیم به بحث های دیگه ای كه بد هم نشد . و اطلاعات خوبی رو تونستم بنویسم . ان شاءلله كه بتونیم ازش به خوبی استفاده كنیم و سطح آگاهی هامون بیشتر بشه .



شباهت ها و یكسانی های نازیسم و صهیونیسم

نژاد پرستی :

صهیونیسم و نازیسم دو ایدئولوژی مبتنی بر نژادپرستی است ؛ برای نازی ها و پیروان هیتلر ، نژاد آریایی و به خصوص "ژرمن ها" پاك ترین و اصیل ترین نژادی هستند كه باید بر همه ی نژاد ها غالب بشندو برای صهیونیست ها هم نژاد "یهود" این چنین است .

در كتاب "نبرد من" كه به هیتلر نسبتش داده اند (كه هیچ دلیل مستدلی هم وجود نداره در موردش) هیتلر می گوید كه : من قوانین حفظ خلوص نژاد را از مقررات "نحمیا" و "عزرا" الهام گرفته ام .

(عزرنحمیا كه دو سِفر از اسفار كتاب مدس به نام این دوست . جزء پیامبران بنی اسرائیل بوده اند !)
آنگونه كه توجه كردیم نه تنها هیتلر ضد یهود نبوده بلكه از تعالیم كتاب مقدس و یهودیت نیز سود می برده .
این خودبرتربینی میان دو جنبش صهیون و نازی ، آنقدر به هم نزدیك است كه صهیونیست هنه تنها از افسانه ی هالوكاست احساس ناراحتی نمی كنند بلكه اون رو مظهر غرور خود و و حتی این جریان رو بزرگترین فرصت تاریخی خود می دانند .

جعل تاریخی :

همانگونه كه صهیونیست ها فجبع ترین تحاریف رو در كتب دینی و تاریخی خودشون و نه تنها خودشون بلكه در تاریخ دیگر كشور ها دست زدند (واجب شد چند جلسه مفصل در مورد همین مسئله حرف بزنم و دلیل بیارم) ، نازی ها هم همین گونه كارها رو در طول مدت زمانی كه بر راس قدرت بودند انجام میدادند .

و همانطور كه هیتلر بدون توجه به تمدن دیگر كشورها و ملل و ادیان مختلف در جهان ، فقط به نژاد ژرمن ها در 6 قرن قبل از خودش و مواجهه ی اونها با اسلاوها توجه می كرد و اون رو دلیلی برای سلطه به جهان و اشاعه ی نژاد ژرمن ها می دونست . یهودیان هم با دست بردن در تاریخ ، وجود حكومت داوود و سلیمان در اورشلیم رو بهانه ی تشكیل اسرائیل در فلسطین می كنند .

حق خواهی غیر حق :

هر دو جریان سیاسی حمله به دیگر كشور ها و توسعه ی مرز ها سیاسی خود و اشغال اونها رو حق تاریخی خودشان می دانند . برای ایجاد فضای حیاتی دست به استثمار همسایگان میزنند و صد البته كه قبل از هر گونه حمله و حضور فیزیكی در كشور های همسایه با استقاده از غفلت ، درگیری های داخلی و هرج و مرج هایی در انها ایجاد میكرده و سپس بعد از سرگرم كردن آنها به راحتی آنها را اشغال میكنند .و برای توجیه عملكرد خود نیز از تعابیر دینی و یا ناسیونالیستی و جعل های تاریخی استفاده میكنند تا بر اعمال زشت خود صحه ای بگذارند .

اهداف

در هر دو جریان میبینیم كه اهدافی كه دنیال میكنند (یا میكردند ) تشابه بسیاری دارد و برنامه ریزی هایشانهمینطور راهبردهای آنها برای نیل به اهداف از جهاتی آنقدر متشابه است كه انسان را متحیر میكند .

هیتلر در سال 1925 در كتابش طرح هایی را مطرح میكند كه تمامی آنها را در سالهای پس از آن انجام داد و هر تكه از پروژه را مو به مو انجام داد . و افكار توسعه طلبانه ی خودش رو جامه ی عمل پوشوند .

صهیونیسم نیز همینطور . وقتی هرتزل و یارانشان در كنگره ی بال سوئیس در 1898 اعلام كردند كه در 50 سال بعد دولت یهود تشكیل میشود . به راستی دیدیم كه سال 1948 و دقیقا در 50 سال بعد (نه یه سال بیشتر و نه یه سال كمتر)اسرائیل توسط سازمان ملل به رسمیت شناخته شد .

و یا پروتكل علمای صهیون كه بسیار هم تكان دهنده است و توسط زعمای یهودی نگارش شده و راهكارهای سلطه بر جهان را در آن نوشته است آنطور است كه پس از ده ها سال از گذشت نوشته شدن آنها میبینیم كه مو به موی آنها عمل شده است و دقیقا همان شده كه می خواسته اند . (مثال یزاده . میخام زیاد طولانی نشه ولی خب رای جا افتادن مطلب به درد میخوره كه بگم ولی خب بعدا باید در مورد تك تكشون كلی حرف بزنم براتون ) .

یك مورد دیگه هم بگم و بسنده كنم كه بن گوریون (نخست وزیر اسبق اسرائیل ) سال 1948 گفته بود كه در لبنان باید دولتی مسیحی دست نشانده تشكل بشود و برتری مسلمانان از بین برود و...

دقیقا مشاهده شد كه در سال 1982 (همزمان با حمله ی اسرایئل به لبنان ، فالانژ های وابسته به صهونیست ها كه لبنانی الاصل و مسیحی بودند بر راس دولت قرار گرفتند و بشیر جمیل رئیس جمهور شد . و حتی قبل از این هم در همان لبنان افرادی چون ولید جنبلاط و ... بودند كه چنین پیش بینی رو عملی كنند .

trouble
2014/05/26, 18:58
دیه واقعا ممنون منم قبلا به اون رقم 6میلیون شک کرده بودم.......ولی ممنون که یه مدرک معتبر بهم دادی حالا دیه میتونم بقیه بچه هارو ارشاد کنم....کوماسمنیدا

M.A.S.K
2014/05/26, 19:03
جواب خواهش و تو کره ای میدونستم..میگفتم..یادم نیست..یاد میدی بعدا

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

راستی گفتم شاید با غرض ورزی باشه تا مدرک محکم تر بویت..wait please my dear sister

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

be patience

Prince-of-Persia
2014/05/26, 23:45
گفتم مینویسم داداش....ولی خیلی زیاده pdfشو از کجا گرفتی؟بگو ازونجا بزارم پدرم درومد سر این....



ولی راس میگی مجلش عالیه...تازه میخوام یه تاپیک بزنم اون قسمت:چنین کنند بزرگان روهم بزارم ملت بترکن از خنده...
شاید مال من و بابامو هم بزارم...تو بگو pdfو از کجا اوردی همرو برات میزارم

..
میدونی چیه تو نت فقط جلد های 1 تا 25 26 27 داره
بیشتر از این نداره

trouble
2014/06/02, 18:59
خوب بچه ها میخواستم برااین یکی دروغایه فیلم300رو بزارم که به دلیل نبود وقت نشد....حالا باشه برا وقتیکه اینقد کار روسرم نریخته باشه.....خوب بریم سر اینیکی دروغ....
خوردن گوشت انسانها یا آدم خواری ازجمله اعمالی است که در شرع و عرف بسیار نکوهیده است.بااین وجود چنین رسمی از دوران بسیار کهن در میان برخی از جوامع و اقوام بشری وجود داشته است وما منکر ان نیستیم.اما وقتی درباره چنین واقعه ای در دوران شکوفایی علم و ادب نفوذو گسترش تشیع در تمام ارکان زندگی ایرانیان است صحبت میشود باید بسیار محتاط بود و منابع و اسناد دست اول و معتبری را مد نظر قرار داد....
قصه از کجا شروع شد؟
آنچه ما از نوشته های برخی از مورخین از جمله نصرا...فلسفی میدانیم ان است که گروهی از جلادان معروف به چیگین ها دردربار شاه عباس اول حضور داشتندکه با دستور شاه،ناگهان به شخصی که مورد خشم سلطان قرار گرفته بود،حمله و اورا با دندان تکه تکه کرده در حضور همه حاضران زنده زنده میخوردند.نصرا...فلسفی در کتاب زندگی شاه عباس اول،این داستان را از قول کتاب خطی"روضه صفویه"تالیف"میرزا بیگ جنابذی"نقل میکند و سپس ارجاعی به کتاب های تاریخ عباسی نوشته جلال الدین محمد یزدی که منجم باشی دربار بوده وهمچنین کتاب خطی خلد برین تالیف محمد یوسف قزوینی متخلص به واله از شعرای دوره صفویه می دهد.باید توجه داشت که این افراد همگی در زمره نویسندگان درباری و از طرفداران شاهان صفوی بوده اند.میرزا بیگ جنابذی در کتاب خود اطلاعات بسیار کاملی درباره زندگی و خصوصیات اخلاقی شاهان اولیه صفوی میدهد.کندن پوست مجرمین،سوزاندن انها،کشیدن میل به چشم،قطع کردن اعضای بدن،ریختن روغن داغ روی مجرمین و سایر شکنجه ها و اعدام هایی که شرح انها در کتاب مزبور امده است در ان روزگار در بیشتر دربار های پادشاه های کشور های گوناگون رواج داشته است.مستشرقین(ینی چی؟)و سیاحان اروپایی که در زمان صفویه و به ویژه در دوران حکومت شاه عباس وشاهان بعداز او به ایران سفر کرده اند،بارها از مجازات ها و شدت و سختی انهاسخن به میان اورده اند.تاورنیه سیاح فرانسوی از انداختن نانوایی گرانفروش به داخل تنور و به سیخ کشیدن قصابی کم فروش به دستور شاه عباس سخن گفته است.سیاحان و سفر بازرگانانی مانند شاردن و اولئاریوس و برادران شرلی در سفرنامه های خود نه تنها نمونه هایی از اعدام ها و شکنجه های بسیار سخت در زمان شاه عباس را توصیف کرده اند.بنا به نوشته همین مورخین،شاه اسماعیل در کاسه سر دشمن خود شربت مینوشید یا شاه سلیمان به دلیل خشمگین شدن از چنگ نواز خود دستور داد تا بازوهای اورا قطع کنند.بااین همه خورده شدن یک انسان و به تماشا ایستادن درباریان حکایتی است که مسلما هیچ سیاح و سفیر اروپایی ازیاد نمیبرد.در حالیکه درگزارش های باقیمانده ازماموران دولت های اروپایی هیچ اشاره مستقیمی به این امر نشده است.نمیتوان گفت پنهانکاری انان از ترس یا عاقبت اندیشی بوده،چراکه زمانیکه خادمین خاصه ونویسندگان مورد اعتماد شاه بسیار ازادانه به نقل این گونه حوادث و سیرت و خصوصیت درباریان و شاهان میپرداختند،دیگر جای نگرانی و ترس برای بیگانگان نبوده.باید توجه داشته که بیشتر شاخ و برگهاو حاشیه هایی که براین ماجرا نوشته شده،از سوی نویسندگان معاصربوده است نویسندگانی که بدون توجه به واقعیات حتی چیگین هارا همان قزل باشها توصیف کرده اندکه اینگونه اعمال وحشیانه را برای رسیدن به مقاصد خود انجام میدادند.
چیگین ها،مغولان صفوی
آنطور که از شواهد و نوشته های این مورخین برمی اید،چیگین ها در حکم محافظان و جلادان خاصه شاهی بودندو مجازات هایی که ازسوی این گروه اعمال میشد،بازمانده رسوم حکومت مغول در ایران بود.این گروه ظاهرا توسط شاه اسماعیل اول تشکیل شده بودندو پس از آن دیگر پادشاهان صفوی و شاید بیشتر از همه انها شاه عباس اول از وجود انان استفاده میکرد.این گروه دارای لباس مخصوص و متمایز از دیگر دسته ها بودندو فرماندهی انان در زمان شاه عباس بر عهده شخصی به نام ملک علی سلطان جارچی باشی(اسمت منو کشته!)بوده است.باید به خاطر داشت که این گروه کاملا جدا از طوایف قزل باش بودند.چیگین ها همواره در بارگاه شاه حاظر بودندوبه اشاره وی بر مجرمین حمله کرده گوش و بینی و پوست بدن مجرم را با دندان قطع میکردند.فرمانده انها به نوعی دلقک شاه هم بود که اجازه مسخرگی و شوخی داشت وهر کسی را که شاه میخواست بدون در نظر گرفتن مقام،به باد تمسخر میگرفت.بی تردید نوع مجازات محکومین توسط این گروه بسیار رعب انگیز بوده.اما اینکه انان یک انسان را به یک اشاره شاه صفوی به طور کامل میخوردند بسیار جای تامل دارد،شاید بتوانیم به حساب بزرگنمایی های تاریخی بگذاریم.انعکاس چنین مجازات های ترس اور و پروبال دادن به انها نوعی از نگارش نویسندگان درباری بود که تا زمان قاجاریه نیز ادامه داشت.چنین اعمالی از دید نویسندگان نوعی نمایش اقتدار شاه به نظر می امد.در منابع اصلی درباره این گروه تنها یک صفحه مطلب وجود داشته .انان ناگهان در دربار صفوی ظاهرشده و ناگهان هم محو میشوند.بازهم تاکید میکنم که ما منکر چیگین ها و استفاده از روش های سخت شکنجه و اعدام در دوران صفویه نیستیم.انچه مابر ان اصرار داریم این است که واقعیت امر به این شدت(منظورش بشدت ادمخواریه)نبوده است.در کتاب عالم ارای عباسی نوشته اسکندر بیگ منشی ترکمان که در بسیاری از وقایع دوران شاه اسماعیل دوم تا پایان حکومت شاه عباس حضور داشته است،هرچند از سختگیری های شاه بسیار سخن گفته،اما همانند نویسندگان اروپایی به زنده خواری ملازمان شاه اشاره مستقیمی ندارد.از سویی باید توجه داشت که جنابذی،قزوینی و یزدی که به جلادان ادم خوار اشاره داشتند بارها و بارها از ذوق و هنر دوستی و رقت قلب و مهماندوستی و شوخ طبعی و اگاهی او نسبت به مسائل مختلف سخن بمیان اورده اند.چنانچه بخواهیم شخصیت شاه عباس را بنابر تمامی انچه این نویسندگان توصیف کرده اند،وصف کنیم،باید بگوییم که او جمع اضداد بوده ست.انسانی در حد کمال بخشش و مهربانی و دینداری و همچنین در ظلم و ستم و قتل و کشتار.
زورآزمایی با عثمانی:
برای شناخت درست از وقایع تاریخی و افرادی که سازنده این تاریخ هستند باید تعصبات را کنار گذاشت و وقایع و انسان هارا همان طور که بوده اند باور کرد و شناخت صحیحی نسبت به منابع دست اول پیدا کرد.میدانیم که شاه عباس از عیب مبرا نبود.خشم ناگهانی او وقساوش بود که اورا به کور کردن پسرانش و قتل انها وادار کرد.تما فراهم اوردن لشکری ادم خوار و نگهداری انها در نزدیکی خود امریست که از حاکمی همچون وی بسیار بعید میباشد.کسی که به راحتی میتواند انسانی را زنده تکه تکه کرده،ببلعد،بی تردید هیچگونه پایبندی وتعلق خاطری ندارد.این گونه انسان هارا میتوان با پرداخت پول خرید و وادار به انجام هرکاری ولو قتل اربابشان کرد.شاه عباس دشمنان بسیاری داشت که خواهان مرگش بودند.از بعضی سردمداران سرخورده قزلباش تا طرفداران ترک های عثمانی و حتی فراد خانواده خود شاه،بودند کسانی که با اجیر کردن این ادم خوار ها آنان را وادار کنند تا همان بلایی که برسر مجرمان می اوردند در مورد شاه اجرا کنند.چه چیز باعث یشد تا شاه عباس این موجودات وحشت اور و غیر قابل اطمینان را در نزدیکی خود نگه دارد؟شاید داستان بگونه دیگریست.باید فکر کرد و دریافت چرا نویسندگان دربار صفوی تااین اندازه سعی در ترسناک جلوه دادن دربار شاهان خود داشتند؟این بزرگنمایی ها را میتوان سیاستی در دور کردن دشمنان داخلی و خارجی دانست.توجه داشته باشید دشمن بزرگ صفویان یعنی ترکان عثمانی دارای درباری به مراتب رعب اور تر وهراسناک تر ازصفویان بودند.آیا میتوان این اخبار را نوعی زور ازمایی و همترازی با امپراطوران عثمانی دانست؟
فقط یه نکته ای:بچه ها شاید شما فک کنین که این رفتارها خیلی وحشیانست و اصن به شان ایرانیها نمیخوره اما توی اون دوره واقعا وضع جهان همین طوری بوده و پادشاهای صفوی مجبور بودن برای دور نگه داشتن دشمنامون از مرزا یه همچین کارایی بکنن.
یه نکته دیه:بچه ها خواهش میکنم اسپم ندین....فقط نظراتتونو درباره دروغا بگین که مثلا چقد درستن یا شما قانع شدین با این دلایل یا.....ازین ببعد خواهش میکنم کسی اسپم نده و درباره مجله دانستنیها هم اینجا صحبت نکنیم(چون خودمم صحبت کردم)ممنون
نکته سوم:منبع دروغاتونم بنویسین....الان منبع هردروغی که من مینویسم مجله دانستنیهاس.پس اگه ننوشتم خودتون بدونین.

smhmma
2014/06/02, 19:14
خوب بچه ها میخواستم برااین یکی دروغایه فیلم300رو بزارم که به دلیل نبود وقت نشد....حالا باشه برا وقتیکه اینقد کار روسرم نریخته باشه.....خوب بریم سر اینیکی دروغ....
خوردن گوشت انسانها یا آدم خواری ازجمله اعمالی است که در شرع و عرف بسیار نکوهیده است.بااین وجود چنین رسمی از دوران بسیار کهن در میان برخی از جوامع و اقوام بشری وجود داشته است وما منکر ان نیستیم.اما وقتی درباره چنین واقعه ای در دوران شکوفایی علم و ادب نفوذو گسترش تشیع در تمام ارکان زندگی ایرانیان است صحبت میشود باید بسیار محتاط بود و منابع و اسناد دست اول و معتبری را مد نظر قرار داد....
قصه از کجا شروع شد؟
آنچه ما از نوشته های برخی از مورخین از جمله نصرا...فلسفی میدانیم ان است که گروهی از جلادان معروف به چیگین ها دردربار شاه عباس اول حضور داشتندکه با دستور شاه،ناگهان به شخصی که مورد خشم سلطان قرار گرفته بود،حمله و اورا با دندان تکه تکه کرده در حضور همه حاضران زنده زنده میخوردند.نصرا...فلسفی در کتاب زندگی شاه عباس اول،این داستان را از قول کتاب خطی"روضه صفویه"تالیف"میرزا بیگ جنابذی"نقل میکند و سپس ارجاعی به کتاب های تاریخ عباسی نوشته جلال الدین محمد یزدی که منجم باشی دربار بوده وهمچنین کتاب خطی خلد برین تالیف محمد یوسف قزوینی متخلص به واله از شعرای دوره صفویه می دهد.باید توجه داشت که این افراد همگی در زمره نویسندگان درباری و از طرفداران شاهان صفوی بوده اند.میرزا بیگ جنابذی در کتاب خود اطلاعات بسیار کاملی درباره زندگی و خصوصیات اخلاقی شاهان اولیه صفوی میدهد.کندن پوست مجرمین،سوزاندن انها،کشیدن میل به چشم،قطع کردن اعضای بدن،ریختن روغن داغ روی مجرمین و سایر شکنجه ها و اعدام هایی که شرح انها در کتاب مزبور امده است در ان روزگار در بیشتر دربار های پادشاه های کشور های گوناگون رواج داشته است.مستشرقین(ینی چی؟)و سیاحان اروپایی که در زمان صفویه و به ویژه در دوران حکومت شاه عباس وشاهان بعداز او به ایران سفر کرده اند،بارها از مجازات ها و شدت و سختی انهاسخن به میان اورده اند.تاورنیه سیاح فرانسوی از انداختن نانوایی گرانفروش به داخل تنور و به سیخ کشیدن قصابی کم فروش به دستور شاه عباس سخن گفته است.سیاحان و سفر بازرگانانی مانند شاردن و اولئاریوس و برادران شرلی در سفرنامه های خود نه تنها نمونه هایی از اعدام ها و شکنجه های بسیار سخت در زمان شاه عباس را توصیف کرده اند.بنا به نوشته همین مورخین،شاه اسماعیل در کاسه سر دشمن خود شربت مینوشید یا شاه سلیمان به دلیل خشمگین شدن از چنگ نواز خود دستور داد تا بازوهای اورا قطع کنند.بااین همه خورده شدن یک انسان و به تماشا ایستادن درباریان حکایتی است که مسلما هیچ سیاح و سفیر اروپایی ازیاد نمیبرد.در حالیکه درگزارش های باقیمانده ازماموران دولت های اروپایی هیچ اشاره مستقیمی به این امر نشده است.نمیتوان گفت پنهانکاری انان از ترس یا عاقبت اندیشی بوده،چراکه زمانیکه خادمین خاصه ونویسندگان مورد اعتماد شاه بسیار ازادانه به نقل این گونه حوادث و سیرت و خصوصیت درباریان و شاهان میپرداختند،دیگر جای نگرانی و ترس برای بیگانگان نبوده.باید توجه داشته که بیشتر شاخ و برگهاو حاشیه هایی که براین ماجرا نوشته شده،از سوی نویسندگان معاصربوده است نویسندگانی که بدون توجه به واقعیات حتی چیگین هارا همان قزل باشها توصیف کرده اندکه اینگونه اعمال وحشیانه را برای رسیدن به مقاصد خود انجام میدادند.
چیگین ها،مغولان صفوی
آنطور که از شواهد و نوشته های این مورخین برمی اید،چیگین ها در حکم محافظان و جلادان خاصه شاهی بودندو مجازات هایی که ازسوی این گروه اعمال میشد،بازمانده رسوم حکومت مغول در ایران بود.این گروه ظاهرا توسط شاه اسماعیل اول تشکیل شده بودندو پس از آن دیگر پادشاهان صفوی و شاید بیشتر از همه انها شاه عباس اول از وجود انان استفاده میکرد.این گروه دارای لباس مخصوص و متمایز از دیگر دسته ها بودندو فرماندهی انان در زمان شاه عباس بر عهده شخصی به نام ملک علی سلطان جارچی باشی(اسمت منو کشته!)بوده است.باید به خاطر داشت که این گروه کاملا جدا از طوایف قزل باش بودند.چیگین ها همواره در بارگاه شاه حاظر بودندوبه اشاره وی بر مجرمین حمله کرده گوش و بینی و پوست بدن مجرم را با دندان قطع میکردند.فرمانده انها به نوعی دلقک شاه هم بود که اجازه مسخرگی و شوخی داشت وهر کسی را که شاه میخواست بدون در نظر گرفتن مقام،به باد تمسخر میگرفت.بی تردید نوع مجازات محکومین توسط این گروه بسیار رعب انگیز بوده.اما اینکه انان یک انسان را به یک اشاره شاه صفوی به طور کامل میخوردند بسیار جای تامل دارد،شاید بتوانیم به حساب بزرگنمایی های تاریخی بگذاریم.انعکاس چنین مجازات های ترس اور و پروبال دادن به انها نوعی از نگارش نویسندگان درباری بود که تا زمان قاجاریه نیز ادامه داشت.چنین اعمالی از دید نویسندگان نوعی نمایش اقتدار شاه به نظر می امد.در منابع اصلی درباره این گروه تنها یک صفحه مطلب وجود داشته .انان ناگهان در دربار صفوی ظاهرشده و ناگهان هم محو میشوند.بازهم تاکید میکنم که ما منکر چیگین ها و استفاده از روش های سخت شکنجه و اعدام در دوران صفویه نیستیم.انچه مابر ان اصرار داریم این است که واقعیت امر به این شدت(منظورش بشدت ادمخواریه)نبوده است.در کتاب عالم ارای عباسی نوشته اسکندر بیگ منشی ترکمان که در بسیاری از وقایع دوران شاه اسماعیل دوم تا پایان حکومت شاه عباس حضور داشته است،هرچند از سختگیری های شاه بسیار سخن گفته،اما همانند نویسندگان اروپایی به زنده خواری ملازمان شاه اشاره مستقیمی ندارد.از سویی باید توجه داشت که جنابذی،قزوینی و یزدی که به جلادان ادم خوار اشاره داشتند بارها و بارها از ذوق و هنر دوستی و رقت قلب و مهماندوستی و شوخ طبعی و اگاهی او نسبت به مسائل مختلف سخن بمیان اورده اند.چنانچه بخواهیم شخصیت شاه عباس را بنابر تمامی انچه این نویسندگان توصیف کرده اند،وصف کنیم،باید بگوییم که او جمع اضداد بوده ست.انسانی در حد کمال بخشش و مهربانی و دینداری و همچنین در ظلم و ستم و قتل و کشتار.
زورآزمایی با عثمانی:
برای شناخت درست از وقایع تاریخی و افرادی که سازنده این تاریخ هستند باید تعصبات را کنار گذاشت و وقایع و انسان هارا همان طور که بوده اند باور کرد و شناخت صحیحی نسبت به منابع دست اول پیدا کرد.میدانیم که شاه عباس از عیب مبرا نبود.خشم ناگهانی او وقساوش بود که اورا به کور کردن پسرانش و قتل انها وادار کرد.تما فراهم اوردن لشکری ادم خوار و نگهداری انها در نزدیکی خود امریست که از حاکمی همچون وی بسیار بعید میباشد.کسی که به راحتی میتواند انسانی را زنده تکه تکه کرده،ببلعد،بی تردید هیچگونه پایبندی وتعلق خاطری ندارد.این گونه انسان هارا میتوان با پرداخت پول خرید و وادار به انجام هرکاری ولو قتل اربابشان کرد.شاه عباس دشمنان بسیاری داشت که خواهان مرگش بودند.از بعضی سردمداران سرخورده قزلباش تا طرفداران ترک های عثمانی و حتی فراد خانواده خود شاه،بودند کسانی که با اجیر کردن این ادم خوار ها آنان را وادار کنند تا همان بلایی که برسر مجرمان می اوردند در مورد شاه اجرا کنند.چه چیز باعث یشد تا شاه عباس این موجودات وحشت اور و غیر قابل اطمینان را در نزدیکی خود نگه دارد؟شاید داستان بگونه دیگریست.باید فکر کرد و دریافت چرا نویسندگان دربار صفوی تااین اندازه سعی در ترسناک جلوه دادن دربار شاهان خود داشتند؟این بزرگنمایی ها را میتوان سیاستی در دور کردن دشمنان داخلی و خارجی دانست.توجه داشته باشید دشمن بزرگ صفویان یعنی ترکان عثمانی دارای درباری به مراتب رعب اور تر وهراسناک تر ازصفویان بودند.آیا میتوان این اخبار را نوعی زور ازمایی و همترازی با امپراطوران عثمانی دانست؟
فقط یه نکته ای:بچه ها شاید شما فک کنین که این رفتارها خیلی وحشیانست و اصن به شان ایرانیها نمیخوره اما توی اون دوره واقعا وضع جهان همین طوری بوده و پادشاهای صفوی مجبور بودن برای دور نگه داشتن دشمنامون از مرزا یه همچین کارایی بکنن.
یه نکته دیه:بچه ها خواهش میکنم اسپم ندین....فقط نظراتتونو درباره دروغا بگین که مثلا چقد درستن یا شما قانع شدین با این دلایل یا.....ازین ببعد خواهش میکنم کسی اسپم نده و درباره مجله دانستنیها هم اینجا صحبت نکنیم(چون خودمم صحبت کردم)ممنون
نکته سوم:منبع دروغاتونم بنویسین....الان منبع هردروغی که من مینویسم مجله دانستنیهاس.پس اگه ننوشتم خودتون بدونین.

اینا بهانست
زمان شاید یه چیزای خاصی رو اقتضا کنه
دو سه تا کار این شکلی که یه زهر چشم باشه
ته تهش همین
تازه اگر کار دیگه ای هم بشه کرد بهتره اونکارو کرد
درواقع باید اون کارو کرد
شاه عباس خیلی مقتدر بوده
اما عامل ضعیف شدن دوره ی صفوی بعد شاه عباس هم خودش بوده

trouble
2014/06/03, 14:41
اینکه شاه عباس عامل ضعیف شدن صفویه بودرو منم قبول دارم...اگه باپسراش اونجوری رفتار نمیکردو نمیفرستادشون تو قلعه های دور و بهشون اموزش میداد شاید وضع ایران الان این نبود.....حرف شما کاملا درسته......امیر سرتیپ

trouble
2014/06/05, 11:57
بچه ها الان دارم دروغای فیلم300 روتایپ میکنم ولی کم کم میزارم چون هم من نمیتونم همرو باهم بنویسم هم شما نمیتونین همشو بخونینو حوصلتون سر میره
برا اونایی که مقاله اصلیو خوندن بگم که دروغارو جدا جدا میزارم تویه پست دروغ اول و...اگه شمام راضی باشین همین جوری کم کم میزارم ولی تند تند اما اگه راضی نیستین همرو یجا میزارم ولی طول میکشه چون این هفته کاملا وقتم پره

trouble
2014/06/05, 16:31
1.پیاده نظام همرا خشایار شا ظاهری غیر معمول وترسناک داشتند
در اینجا لازم است تا با توجه به پوشش و شکل ظاهری اغراق امیز نیروهای ایران در داستان 30 فرانک میلر نگاهی داشته باشیم به ارتش همراه خشایار شا در این سفر جنگی.انهم براساس گفته های هرودوت که در وقاع تاریخی همواره جانب یونانی هارا گرفته و مرجع و منبع تاریخی مهمی برا بسیاری از مورخان غرب به حساب می اید.در فیلم300پارسیان و بویژه خشار شا مانند خون شامان هالیوودی با پیکره ها و صورت های زشتو بیمار گونه نشان داده شده اند.درحالی که در نوشته های مورخان یونانی و رومی مانندهرودوت،گزنفون،کتزیاس ،دیودور و.....پارسیان زیباترین و اصیل ترین مردمان روزگر خود بودندو برازنده ترین و نجیبانه ترین لباس ها و پوشش هارا داشتند.(اثار باقیمانده در تخت جمشید و شوش و میان رودان را بیاد بیاورید)هرودوت و تاریخ خود ترتیب و تقسیم بندی پیاده نظام خشایارشا و نوع پوشش انان رابا جزئیات ذکر کرده است.در اینجا به شرح بعضی از مهمترین دسته ها ی پیاده نظام هخامنشی میپردازیم:
1:پارسیان:
پارسیان که قلب سپاه را تشکیل میدادند زبده ترین و شجاع ترین افراد ارتش بودند.بویژه تعداد10هزار نفر سپاه جاویدان که شکوه خاصی به این گروه میبخشید.لباس انها عبارت بود از کلاه نمدی که انرا تیاله میگفتند،قبایی استین دار و رنگارنگ و زرهی که حلقه های اهنین ان شبیه فلس ماهی بود و شلواری از چرم که ساق های انان را میپوشانید.اسلحه انان سپری سبکبود که انرا از ترکه های بید بافته شده درست میکردند،ب همرا ترکشی از تیر های مخصوص بانوکی از فولاد ابدیده و تیروکمان بلند و زوبین های کوتاهی که همیشه در دست راست خود داشتندو قمه ای کوتاه که از سمت راست کمربند خودشان اویزان میکردند.
سپاهیان پارسی را اُتانس فرمان میداد.
2.مادها:
مادی ها به دلیل همریشه بودن با پارسها،نوع پوشاک و اسلحه انان هم شبیه پارسها بود.
فرمانده مادی ها تیگران هخامنشی بود.
3.کیس سی ها:
کیس سی ها که همان اقوام قدیمی ساکن فلات ایران بودند و لباس و سلاحشان هم شبیه پارسها و مادی ها بود،بااین تفاوت که به جای کلاه مخصوص پارس ها،کلاه بلند و نوک تیزمخصوص خود به نام میتر را برسر میگذاشتند.
فرمانده کیس سی هاامافس فرزند اتانس بود.
4.آسوری ها:
اسوری ها کلاه خودی بسیار زیبا و خاص خود داشتند که انرا به شکلی خاص از سیم های مسین میبافتند و مسلح به نیزه،سپر،قمه و گرزی با میخ های زیاد بودند.لباس انان هم پیراهنی سراسری از کتان بود که جوشنی روی ان میپوشیدند.کلدنی ها هم با اسوری ها دریک گروه بودند.
ایندوقوم توسط اوتاپس پسر ارتاچه فرماندهی میشدند.
5.باختری ها:
باختری ها خودی شبیه پارسی ها و کمانی محکم و پیکان های کوتاه داشتند.
6.ساک ها(یا به عبارتی همون سکاها)
سکاها کلاه های بلند نمدین ونوک تیز برسر میگذاشتندو شلار های رنگی به پا میکردند.سلاح انان نیز شامل کمان و قمه های کوتاه و بسیار تیز و تبرزین برنده ای به نام ساگاریس بود.
فرماندهی سکاها و باختری ها برعهده هیستاسپ بود.
7.هندی ها:
هندیها که ملبس به لباسی از جنس پنبه بودند و کمانی از نی و تیرهایی ازهمان جنس با نوک هایی از پولاد ابدیده و شمشیری بسیار زیبا و محکم داشتند.
رئیس اینگروه قاپ نازاتر پسر ارته بات بود.
8.اریایی ها(هراتی ها)
انها کمانی پارسی داشتند و سایر سلاح هایشان شبیه باختری ها بود.
فرمانده اریایی ها هی سامنس پسر هی هاپ نس بود.
9.کاسیها
اینگروه روی لباس خود جلیه ای از پوست بز میپوشیدند و به تیرو کمانی از نی و قمه ای کوتاه و پهن مسلح بودند.
فرمانده انها اریومرد پسر ارتی فیوس بود
10.سرنگیها:
سرنگیها(ساکن زرنگ یا سیستان)که لباس هایی رنگارنگ و نیم چکمه ای ازچرم گاوکه به زانو میرسید داشتند.انان کمان و تیر و زوبینی مانند ماد ها داشتند.
فرماندهی اینگروه با فرن دارت بود.
11.پاکتیک ها:
پاکتیکها لباسی به شکل بومی از پوست بزداشتند و مسلح به تیرو کمان و قمه بودند.
فرمانه اینان ارتینت پسر ایتامتر بود.
12.اوتیان و میسین و پاریکانین:
این اقوام که ساکن جنوب غربی ایران بودند و انان نیز مانند پاکتیک ها بودند.
فرمانده این اقوام ارسامنس پسر داریوش بود.
13.اعراب:
انها عبایی میپوشیدند و روی ان کمربندی چرمین میبستند.انان کمانی بسیار بلند داشتند که از شانه راست می اویختند و به دلیل بلندی به طرف چپ کشیده میشد.
14.حبشی ها:
حبشیها لباسهایی از پوست حیوانات وحشی به خصوص شیرو پلنگ داشتند کمانهایی بسیار بلند از شاخه های نخل به طول 4گز و تیر هایی از نی و نوک هایی از جنس سنگ.انان همچینین زوبینهای بلندی داشتند که نوک انها به شاخ تیز شده غزال منتهی میشدو گرزی سنگین که روی ان را میخکوبی میکردند.اینان وقتی به جنگ میروند نیمی ازتن خودرا گچ میمالند و نیمی دیگر را ورملیون(چیه؟).
فرمانده اعراب و حبشی های شمال مصر،ارسام پسر داریوش بود.(این داداش کوچیکه خشایار شابود که میگن مث سیبی بودن که ازوسط نصف شده باشه)
15.حبشی های شرقی:
در صفوف هندی ها قرار داشتند واسلحه انان شبیه هندی ها بودو فقط کلاهی پوستی برسر میگذاشتند که از یال و گوش اسب درست شده بودوسپر هایی از پوست درنا داشتند.
16.لیبی ها:
لباسی از پوست حیوانات در بر کرده و نیزه هایی داشتند که ته ان را میسوزاندند.
فرمانده این گروه ماساگس بود.
همانطور که می بینید(میخوانید)هیچ یک ازپیاده نظام های همراه خشایارشا ظاهری غیر معمول و ترسناک نداشتند.شاید تنها مورد عجیب در این ارتش تنوع شکل ظاهری و رنگارنگی لباس ها بوده که باعث نوعی شکوه و جلال بیش از اندازه نسبت به یک ارتش متحدالشکل می شده است.
-------------------------------------------------------------------------------
بچه ها اینو دارم برای اونایی که قضیه فیلم300-طلوع یک امپراتوریو نمیدونن میگم....این فیلم درمورد جنگ بین ایران و یونان در زمان خشایار شا هستش که به کارگردانی فرانک میلر ساخته شده...وتوش واقعا بلوف های وحشتناکی درباره این جنگ زدن....البته دیه نمیشه بهش بلوف گفت باید بگی دروغ.....مثلا همینی که الان من نوشتم.....واقعا توش ایرانیارو بد جلوه دادن.....مثلا همین خشایارشا که حتی خود هرودوت هم اونو فردی خیلی خوشتیپو خوش قیافه توصیف کردرو تو این فیلم به وضع وحشتناکی درس کردن....کاش عکسشو میتونستم براتون بزارمو شمااونو با نقش برجسته خشایارشا توی تخت جمشید مقایسه میکردین....من واقعا عصبانی شدمو گفتم حالاکه این فرصت برام پیش اومده دروغاشو با دلیلو مدرک براتون بزارم......امیدوارم که خوشتون بیاد.....

trouble
2014/06/09, 11:51
برای عبور سپاه ایران از داردانل،خشایارشا دستور ساختن پلی را روی دریا میدهد.ابتدا پل دربرابر تند بادی شکسته شده و ازبین میرود.در نتیجه پل دیگری با بهم پیوستن کشتی ها ساخنه میشود.برخی از مورخان یونانی مانند هرودوت به منظور بزرگنمایی ایستادگی خود دربرابرایرانی ها،گزارش های مبالغه امیزی از تعداد سپاهیان ایران ارائه داده اند.انان مینویسند که ارتش ایران چنان بزرگ بود که هفت روز پیاپی طول کشید تا ازین پل عبور کنند.همچنین چنان که عده سپاهیان ایران را براساس نوشته هرودوت محاسبه کنیم چیزی حدود 5میلیون و83هزارو220نفر خواهد شد،البته بدون در نظر گرفتن زنان که رقمی بسیار مبالغه امیز است.اما اماری که مورخان بعدی میدهندو انان را180تا300هزار نفر میدانند به واقعیت نزدیک تراست.ظاهرا در طول مسیر سپاه ایران شهر های یونانی بدون هیچ مقاومتی تسلیم شدند و حتی در برخی از انها مهمانی هاو پذیرایی های باشکوهی نیز برای شاه و همراهانش ترتیب میدهند.خشایار شا در شهر اکانت به فرماندهان نیروهای دریایی خود دستور میدهد تا به ترم(سالونیک)بروند و منتظر بمانند.این کشتیها از کانال اتس که توسط خود ایرانی ها ساخته شده بود،حرکت کرده و بعداز رسیدن به خلیج ترم لنگر انداخته و متوقف میشوند.در همین فاصله زمانی،خشایارشا به همراه پیاده نظامخود را به ترم رسانده بود.در همین ترم بود که سفرای شاه که قبلا به شهر های یونانی فرستاده شده بودند بازگشتند.
شهرهایی که حاضر به طاعت از ایران شده بودند عبارتند از:
تسالیان،دلپی ها،اینان،پربی،لکریان،ماکن ت ها،ملیان،اخیان و تبی ها.
مناطقی که حاضر نشدنداز ایران اطاعت کنند:
تس پیان و پلاته.
یه نکته:باید توجه کرد که اون رقم 5ملیون نفر خیلی غیر واقعیه اخه باامکانات الانم سازماندهی5ملیون نفر و ساختن یه کانالو ....هزینه خیلی زیادی داره.شمافقط تغذیه رو در نظر بگیرین...حساب کنین هر ایرانی (اعم از شاه وسربازا)فقط یه قرص نون بخوره....میشه 5میلیون قرص نون....که تامین این تعداد واقعا از عهده دولت خارجه.حالا هزینه سلاح وچمیدونم لباساو...روهم بخوایم بهش اضافه کنیم دیه خیلی تابلو میشه این رقم دروغه.....

M.A.S.K
2014/06/09, 12:55
من فک میکنم بشه هزینه رو تامین کرد...ایران ثروتمند ترین دولت بوده

trouble
2014/06/09, 15:01
زیاد بود نخوندم :||
زیاد؟؟؟من خلاصه کردم اینو...توبه این میگی زیاد؟؟؟هردروغیوکه اینجامیبینین کاملا خلاصه شدس و تو مقاله اصلی خیلی بیشتر از اینه

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


من فک میکنم بشه هزینه رو تامین کرد...ایران ثروتمند ترین دولت بوده
داداش به نظرت هرسرباز فقط یه قرص نون میخوره اونوقت ارتش میشه یکی از بهترین ارتشا؟؟؟بد تو فک میکنی شاه بااون شکوهش میاد یه قرص نون میخوره؟؟؟حالا شاهو میگیم خاکی بوده...دیه نمیتونسته جلو ملکه ارتمیس(ملکه هالیکارناس)بیاد یه قرص نون بزاره بگه بگیرشرمنده وسع ما در همین حده....بد هزینه ساخت یه کانال و خریدن کشتی هاو.....اینارو که بخوای حساب کنی واقعا یه دولت هرچقدم ثروتمند باشه دیهنه تا این حد که بتونه هزینه5میلیونوخورده ای سربازوتامین کنه تازه یه کانالو.....هم روش....حالا این نظر منه.....ممنون از شماکه نظرتو گفتی