PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ارد دوم و سورنا



mr.red
2014/04/27, 11:13
می گویند زمانی که سورنا سردار شجاع سپاه امپراتور ایران (( ارد دوم )) از جنگ بر می گشت به پیرزنی برخورد .
پیرزن به او گفت وقتی به جنگ می رفتی به چه دلبسته بودی ؟
گفت به هیچ ! تنها اندیشه ام نجات کشورم بود .
پیرزن گفت و اکنون به چه چیز ؟
سورنا پاسخ داد به ادامه نگاهبانی از ایران زمین .
پیرزن با نگاهی مهربانانه از او پرسید : آیا کسی هست که بخواهی بخاطرش جان دهی ؟
سورنا گفت : برای شاهنشاه ایران حاضرم هر کاری بکنم .
پیرزن گفت : آنانی را که شکست دادی برای آیندگان خواهند نوشت کسی که جانت را برایش میدهی تو را کشته است و فرزندان سرزمینت از تو به بزرگی یاد می کنند و از او به بدی !
سورنا پاسخ داد : ما فدایی این آب و خاکیم . مهم این است که همه قلبمان برای ایران می تپد . من سربازی بیش نیستم و رشادت سرباز را به شجاعت فرمانده سپاه می شناسند و آن من نیستم .
پیرزن گفت : وقتی پادشاه نیک ایران زمین از اینجا می گذشت همین سخن را به او گفتم و او گفت پیروزی سپاه در دست سربازان شجاع ایران زمین است نه فرمان من .
اشک در دیدگان سورنا گرد آمد .
بر اسب نشست .
سپاهش به سوی کاخ فرمانروایی ایران روان شد و آن شد که نباید میشد.
امیدوارم براتون جالب بوده باشه .
نتیجه اخلاقی میگیریم گه مهم نیست بینمون چی میگذره ما همه ایرانیم و هم وطن مهم اینه که نگذاریم به خاکمون رخنه ای وارد بشه و کسی در کار سرزمینمون دخالت بکنه
پ ن: برای اونایی که تاریخشون ضعیفه یه پست چند تا پایین تر دادم بلکه دو هزاریشون بیافته((72))

master
2014/04/27, 13:19
راستش من خوب نفهمیدم.

ThundeR
2014/04/27, 13:23
((6)) بر سرم اگه منم فهمیده باشم... این الان داستان کوتاه بود؟؟؟ حکایت ؟؟؟
ولی بازم مرسی. ((200))

argotlam
2014/04/27, 14:43
الان پادشاهه خوب بوده؟
ببخشید ولی چی شد آخرش که نباید می شد؟((200))
ممنون

shiny
2014/04/27, 15:17
دوستان براچی خنگ بازی درمیارین؟؟
مشخصه دیگه...
((122))

mr.red
2014/04/27, 15:34
الان پادشاهه خوب بوده؟
ببخشید ولی چی شد آخرش که نباید می شد؟((200))

یعنی من موندم تو مدرسه شما تاریخ رو چجوری نمره قبولی کسب کردی!!!
در در ۶ می (۱۶ اردیبهشت) سال ۵۳ پیش از میلاد، سپاه کراسوس سردار رومی، با سپاه سورنا سردار اشکانی (پارتی)که از اهالی سیستان و فرمانروای آن بود آماده نبرد با یکدیگر شدند و سرانجام در ۱۹ خرداد (۹ ژوئن) چنین سالی پس از یک نبرد خونین، کراسوس سردار رومی کشته شد. از آن زمان تا هفت ‌صد سال بین دو ابرقدرت باستان یعنی روم و ایران اشکانی و ساسانی حالت جنگ و گاهی صلح برقرار بود.
این جنگ در حالی به وقوع پیوست که پادشاه ارمنستان با کراسوس متحد شده بود و ارد دوم برای جلو گیری از فرستادن نیروی کمکی ارمنستان به اونجا رفته بود و سورنا در این زمان در منطقه‌ای در شمال میان‌رودان (بین‌النهرین) بین اورفه و راس‌العین با دلاوری های بسیار و نبوغ جنگی مانع از رسیدن ارتش روم به ایران شد واونها رو شکست سختی داد. جالبه بدونید که بعد از قطعی شدن جنگ (نه اینکه جنگ شروع شده باشه ها منظورم اینه که قبل از اینکه کشت وکشتار بشه) ارد نزد کراسوس سفیری فرستاد و این پیام را رساند:

اگر مردم روم میخواستند با من جنگ کنند من جنگ میکردم و از بدترین عواقب آن بیمی نداشتم، اما فهمیده ام شما برای منافع شخصی به خاک ایران حمله میکنید، پس رحم میکنم و حاضرم اسرای رومی را پس بدهم!
کراسوس به سفیر گفت: جواب پادشاه شما را در سلوکیه خواهم داد. سفیر خندید و گفت: اگر ممکن است از کف دست من مویی بروید شما هم سلوکیه را خواهید دید.(یعنی حاضر جوابی از این بیشتر خخخخخخ)
بگذریم مورخان رومی نوشته‌اند که بعد از جنگ به دلیل محبوبیت سورنا بین ایرانیان ارد از روی بدگمانی، ترس از تاج و تختش و حسد چنین قهرمانی را کشت و ایران را از خدمت چنین سرداری محروم ساخت.حالا خودت قضاوت کن که کی خوب بوده و کی بد اما جالبیش این بوده که حتی اگه اختلاف هم داشتن کنار هم دیگه جلوی دشمن ایستادن (رنگ نوشتم رو قرمز نمیکنم که چشم درد نگیری)

argotlam
2014/04/27, 15:43
یعنی من موندم تو مدرسه شما تاریخ رو چجوری نمره قبولی کسب کردی!!!
در در ۶ می (۱۶ اردیبهشت) سال ۵۳ پیش از میلاد، سپاه کراسوس سردار رومی، با سپاه سورنا سردار اشکانی (پارتی)که از اهالی سیستان و فرمانروای آن بود آماده نبرد با یکدیگر شدند و سرانجام در ۱۹ خرداد (۹ ژوئن) چنین سالی پس از یک نبرد خونین، کراسوس سردار رومی کشته شد. از آن زمان تا هفت ‌صد سال بین دو ابرقدرت باستان یعنی روم و ایران اشکانی و ساسانی حالت جنگ و گاهی صلح برقرار بود.
این جنگ در حالی به وقوع پیوست که پادشاه ارمنستان با کراسوس متحد شده بود و ارد دوم برای جلو گیری از فرستادن نیروی کمکی ارمنستان به اونجا رفته بود و سورنا در این زمان در منطقه‌ای در شمال میان‌رودان (بین‌النهرین) بین اورفه و راس‌العین با دلاوری های بسیار و نبوغ جنگی مانع از رسیدن ارتش روم به ایران شد واونها رو شکست سختی داد. جالبه بدونید که بعد از قطعی شدن جنگ (نه اینکه جنگ شروع شده باشه ها منظورم اینه که قبل از اینکه کشت وکشتار بشه) ارد نزد کراسوس سفیری فرستاد و این پیام را رساند:

اگر مردم روم میخواستند با من جنگ کنند من جنگ میکردم و از بدترین عواقب آن بیمی نداشتم، اما فهمیده ام شما برای منافع شخصی به خاک ایران حمله میکنید، پس رحم میکنم و حاضرم اسرای رومی را پس بدهم!
کراسوس به سفیر گفت: جواب پادشاه شما را در سلوکیه خواهم داد. سفیر خندید و گفت: اگر ممکن است از کف دست من مویی بروید شما هم سلوکیه را خواهید دید.(یعنی حاضر جوابی از این بیشتر خخخخخخ)
بگذریم مورخان رومی نوشته‌اند که بعد از جنگ به دلیل محبوبیت سورنا بین ایرانیان ارد از روی بدگمانی، ترس از تاج و تختش و حسد چنین قهرمانی را کشت و ایران را از خدمت چنین سرداری محروم ساخت.حالا خودت قضاوت کن که کی خوب بوده و کی بد اما جالبیش این بوده که حتی اگه اختلاف هم داشتن کنار هم دیگه جلوی دشمن ایستادن (رنگ نوشتم رو قرمز نمیکنم که چشم درد نگیری)
تو تاریخی که من تا حالا خوندم اصن همچین چیزایی نداشت( من هنو اول دبیرستانم )
آهان ممنون خب شفاف سازی لازم داشت
خخخخخخخخخخ
خوبه ممنون کور می شدم اون طوری

DaReN
2014/04/30, 11:01
من یه چیزایی یادم بود
ولی قضیه مرگش توسط ارد رو نشنیده بودم!
از این کارا تو تاریخ جهان و ایران کم نبوده...
بسوزه پدر جاه طلبی که این اتفاقا دوباره تکرار نشه...((81))

Prince-of-Persia
2014/04/30, 13:14
کم نبودند پادشاه هایی که این کارها را کردند
.
.