PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معرفی رمان شاگرد مامور ترور



youra
2012/09/10, 21:02
معرفی کتاب «شاگرد مامور ترور»Assassin`s Apprentic

نام کتاب: Assassin`s Apprentic

نویسنده: رابین هاب [۱]
ناشر: ویجر [۲]
تاریخ انتشار : ۱۹۹۵
تعداد صفحه: ۴۰۰
رابین هاب نام مستعار مارگارت آسترید لیندهولم آگدن[۳]، نویسنده*ی فانتزی و علمی*تخیلی*نویس آمریکایی متولد کالیفرنیا است. نویسنده*ی ۱۴ رمان تحت نام رابین هاب است و تا به حال برای جوایز هوگو و نبیولا نامزد بوده، گرچه هیچ*گاه موفق به دریافت آن*ها نشده است. تا به حال تعداد معدودی داستان کوتاه نیز به رشته*ی تحریر درآورده است. او هم*اکنون در واشنگتن زندگی می*کند.
از او تا به حال ۴ سه*گانه با نام*های سه*گانه*ی «فارسیر» [۴]، سه*گانه*ی «سوداگران کشتی سرنوشت» [۵]، سه*گانه*ی «مرد گندم*گون» [۶]، سه*گانه*ی «پسر سرباز» [۷] و همچنین دوگانه*ای با نام ماجراهای [Rain Wild [۸ تحت نام رابین هاب منتشر کرده است. نوشته*هایی نیز تحت نام مگان لیندهولم به چاپ رسانده که شاید بتوان از آن*ها به «جادوگر کبوتران» [۹] اشاره کرد که به عنوان یک فانتزی شهری مورد توجه دیگر نویسندگان و منتقدان قرار گرفته است.
نوشته*های هاب اغلب در زمره*ی فانتزی*های حماسی قرار می*گیرند. جرج مارتین [۱۰]، فانتزی*نویس بزرگ و نویسنده*ی مجموعه*ی «نغمه*ای از یخ و آتش» [۱۱] در مورد او گفته است: «در شلوغ بازار امروز فانتزی، کتاب*های رابین* هاب مثل الماس در دریای زیرکن هستند.»
فارسیر که به اعتقاد برخی برترین نوشته*ی هاب است، مشتمل بر سه کتاب دنباله*دار با نام*های «شاگرد مأمور ترور» [۱۲]، «مأمور ترور سلطنتی» [۱۳] و «پویش مأمور ترور» [۱۴] است. این سه*گانه داستان برهه*ای زندگی فیتز شیوالری فارسیر [۱۵] در سنین کودکی و اوایل جوانی را نقل می*کند. زمان داستان همانند اکثر فانتزی*های حماسی به حوالی قرون وسطی بازمی*گردد. در دنیای خیالی کتاب که برخی آن را چیزی بینابین دریازمین و ارباب حلقه*ها دانسته*اند، دو نوع قدرت جادویی شناخته شده است. یکی قدرتی به نام اسکیل [۱۶] که چیزی شبیه به تله*پاتی است و با استفاده از آن می*توان از راه دور با افراد ارتباط برقرار کرد و حتا آنان را به انجام اعمالی واداشت و دیگری ویت [۱۷] است که همین قدرت را در ارتباط با حیوانات با خود دارد.
داستان در قلمرو خیالی شش دوک*نشین [۱۸] می*گذرد. جایی که شاه شرود [۱۹]، بر پایتخت شش دوک*نشین، باک*کیپ [۲۰] فرمانروایی می*کند و باقی دوک*نشین*ها در عین استقلال از فرمان* او پیروی می*کنند. شاه شرود سه فرزند دارد. به ترتیب دو فرزند با نام*های شیوالری [۲۱] و وریتی [۲۲] از همسر اولش و یک فرزند با نام ریگال [۲۳] از همسر دوم. فیتز هما*ن*گونه که از نام کامل او برمی*آید، فرزند ولیعهد است؛ اما به صورت نامشروع! برملا شدن هویت فیتز در وهله*ی اول باعث کناره*گیری شیوالری از مقام ولیعهدی و همچنین برخورد زننده*ی افرادی چون ریگال با فیتز می*شود، هرچند همه* معتقدند او بسیار به پدرش شباهت دارد. داستان از جایی شروع می*شود که فیتز شش *ساله است. پدرش او را به برادر خود، وریتی می*سپارد. وریتی نیز بزرگ* کردن او را به بریچ [۲۴]، جنگجوی قدیمی و اصطبل*دار وفادار شیوالری محول می*کند. فیتز همراه بریچ به باک*کیپ سفر می*کند و تحت آموزش*های بریچ بزرگ می*شود و به سرعت طی یک*سال مهارت*هایی در مراقبت از حیوانات و اصطبل*داری می*آموزد. بریچ تا آن*جا که می*تواند در تربیت فیتز کوشا است، اما با این*حال فیتز با توجه به هویتش پسری تنها است. همین سبب می*شود تا فیتز با سگی به نام نوزی [۲۵] دوست *شود. این*جا است که درمی*یابیم رگه*هایی از جادویی به نام ویت در فیتز وجود دارد که در قلمرو شش دوک*نشین بسیار نکوهیده است و مجازات اعدام به همراه دارد و بریچ شدیداً او را از ویت برحذر می*دارد.
پس از مدتی فیتز موافقت می*کند تا یکی از مردان شاه شود. به این ترتیب به درون قصر راه پیدا می*کند و آموزش*های مقدماتی مبارزه را فرا می*گیرد. همچنین او با چید [۲۶]، مأمور ترور سلطنتی آشنا می*شود. مردی تنها که دور از چشم و اطلاع باقی درباریان در قصر زندگی می*کند و مأموریت*هایش را مستقیم از شاه می*گیرد. فیتز تحت آموزش*های چید قرار می*گیرد و در مأموریت*های خرده ریز، استعداد و نبوغ خوبی از خود نشان می*دهد. در این ایام است که با اتفاقی در خانواده*ی سلطنتی نشانه*هایی از آینده*ای تاریک برای قلمرو ظاهر می*شود و سرنوشت تاج و تخت وارد فاز جدیدی می*شود.
قلمرو شش دو*ک*نشین توسط جزیره*نشینان بیرونی که با نام «مهاجمان کشتی*قرمز» [۲۷] شناخته می*شوند، مورد ***** قرار می*گیرد. آن*ها به یک شهر ساحلی به نام فرج [۲۸] حمله می*برند و عده*ای را گروگان می*گیرند. پس از مدتی گروگان*ها آزاد می*شوند، اما... گروگان*ها، آدم*هایی که سابقاً انسان شناخته می*شدند، اکنون تبدیل به شبه انسان*هایی شده*اند که به پایین*تر از حیوانات تقلیل یافته*اند و بعضی اوقات بدون دلیل دست به کشتار می*زنند و دهکده*ی فرج را در اختیار خود می*گیرند. حتا فیتز با قدرت ویت هم نمی*تواند با آن*ها ارتباط برقرار کند. این هجوم باعث می*شود تا در باک*کیپ گروهی برای آموزش دیدن جادوی اسکیل ترتیب داده شوند. فیتز نیز برای آموزش در این گروه انتخاب می*شود. این گروه تحت آموزش*های سخت گالن [۲۹]، پزشک دربار، قرار می*گیرند. گالن از افراد وفادار به ریگال است و با فیتز خصومت زیادی دارد. او در میان آموزش*های سختش حتا سعی می*کند فیتز را بکشد. گالن او را در آخرین امتحانش به شهر فرج می*فرستد. فیتز باید بتواند با استفاده از نیروی اسکیل به باک*کیپ بازگردد تا بتواند به انجمن وارد شود.
در حالی که خطر جزیره*نشینان بیرونی همچنان قلمرو را تهدید می*کند و جنگی در شرف وقوع است، اواخر کتاب فیتز مأمور می*شود تا همراه هیأتی تحت کاروان*سالاری ریگال از سوی باک*کیپ به یکی از دوک*نشینان کوهستانی برود. مأموریت او در این سفر این است که شاهزاده*ی آن قلمرو را به قتل برساند. کیتریچن [۳۰]، خواهر شاهزاده است. یکی دیگر از مأموریت*های این هیأت دیپلماتیک این است که کیتریچن را به باک**کیپ بیاورد تا او با وریتی ازدواج کند. حضور افراد انجمن گالن و افراد وفادار به ریگال برای فیتز که دست*تنها است، کمی مخاطره آمیز به نظر می*رسد و در طی این مأموریت، توطئه*ای شوم علیه تاج و تخت رقم می*خورد که فیتز هم از آن در امان نیست...
***

علاوه بر هسته*ی داستانی فوق*العاده پویا و جذاب که شاید بتوان آن* را قوی*ترین نقطه*ی داستان دانست، باید به شخصیت*پردازی بسیار خوب آن هم اشاره کرد. شخصیت*های زنده و پر طراوتی که در طول داستان به خوبی نقش**آفرینی می*کنند و در کنار هسته*ی داستانی قوی، سبب می*شوند کتاب با وجود نداشتن فرازهای نبرد و جنگ و مبارزه*های معمول تن به تن، که معمول کتاب*های فانتزی حماسی هستند، بسیار خواندنی*تر از مثال*های مشابه خود باشد و از سوی مخاطبان هم بازخوردهای خوبی دریافت کند. نام*گذاری پرمعنای* شخصیت*ها نیز از نبوغ نویسنده حکایت دارد و از نکات جالب داستان به شمار می*رود. پیچیدگی*های روابط درون قصر، اسرار و افراد مرموزی چون چید و وظایفشان یکی* دیگر از نقاط قوت کتاب است که هاب به خوبی از آن*ها استفاده کرده و ماجرایی پیچیده را به خوبی روایت می*کند. البته کتاب آغازی بسیار کند و کسالت**آور دارد. از آن*جا که روایت کتاب اول شخص است و از زبان فیتز در تعریف خاطراتش نقل می*شود، کمی هم طبیعی به نظر می*رسد. در هنگام کودکی فیتز اتفاقات مهمی روی می*دهد که به نظر می*رسد به دلیل کودکی راوی، چندان اهمیتی برای شخصیت اصلی داستان ندارند و جلوه*ای نمی*یابند؛ در حالی*که بسیار تعیین کننده* هستند و همین عدم تفاوت راوی نسبت به این اتفاقات بر کندی آهنگ داستان می*افزاید. اما به مرور با بزرگ*تر شدن و بلوغ فیتز داستان نیز شکل بهتری به خود می*گیرد و در اواخر کتاب شاهد ضرباهنگ تندی از سوی راوی هستیم که تا حدی کسالت*بار بودن اوایل کتاب را پوشش می*دهد. از طرفی کتاب در چنان حالتی پایان می*پذیرد که خواننده به شدت منتظر خواندن ادامه*ی داستان در کتاب بعد است، اما به دلیل پیچیدگی داستان معمولاً نمی*توان حدس زد که چه اتفاقی خواهد افتاد، کما این*که در پایان کتاب خواننده انتظار حوادثی را دارد که در آغاز کتاب دوم حتا عکس آن رخ می*دهد.
در کل به نظر می*رسد اگر از دو سوم اول کتاب عبور کنید، دیگر نمی*توانید به راحتی از انتهای کتاب اول و حتا کتاب*های بعد دل بکنید.