master
2014/01/11, 04:51
آسمان نیمه ابری
کوچه
نم نم بارون
پیچ اول، دست راست
بوی تازه زمین
سریدن چرخ ها روی سطح خیس آسفالت
سنگینی ملایم کوله روی پاهایم
ایستگاه اتوبوس
صف طولانی
سرهایی که سرک می کشند
چترهایی که باز می شوند
گودال های آب
ماشین هایی که رد می شوند
بخارهای دهان
ساعت مچی بی تفاوت من
انتظار بی حاصل من
سکه ی شاد ته جیبم
دست سردم که گرفتش
لبخند بی منطق من
درنگ
کدام شیر،کدام خط؟
رهایی از دست رفته
لبخند کمرنگ شده
سکه ی آشنا اما دور شده
دنیای خوب جدا شده
گذشته ی جنون آمیز فنا شده
سکه ای که پرتاب نشد
تصمیم منطقی همه
تصمیم منطقی من
بازگشت به صف
بازگشت به قید
انتخاب تعیین شده
اختیار تعلیق شده
خط های ترمز
باران تند
چتر نداشته
اتوبوس
.
.
صندلی خالی
شیشه ی بخار گرفته
تصاویر متحرک بیرون
زندگی بیرون
خلسه ی من
خلسه ی کوتاه من
متقاعد کردم خودم
مقید کردن خودم
خفه کردن خودم
.
.
.
گذر زمان
گذر روزها
هفته ها
شاید یک ماه
شاید یک سال
در سکون زمان حل شدم
جانم در گذر لحظاتش ته نشین شد
نیاز من
خواهش من
التهاب من
دختری که شاید دوستش داشتم
یا شاید تنها تصویری از نیازم بود
شاید دوستم داشت
شاید گوشه ای از فراغتش بودم
تردید کند من
آه
هنوز قید بود
هنوز رها نبودم
.
.
خدایی که به یادم آمد
خدایی که از یاد برده بودم
خدایی که دور شده بود
.
.
برگشت من
رنگ من
خنده ی من
منطق بی منطق من
قیدهایی که گسیخت
قراردادهایی که شکست
حس خوب من
پرواز من
نگاه دیگران
فکر دیگران
دور شدن دیگران
حس دیگران
دنیای خاص دیگران
تنهایی دوتایی من
نقاشی من
شادی من
خواهش من
نیاز من
دختری که می شناختم
نیاز داشتم دوستش بدارم
نیاز داشت با من بماند
.
.
بوی تند ذرت مکزیکی
آفتاب طلایی یک بعد از ظهر پاییزی
آرامش بی نهایت
آرامش بی نهایت کوتاه
به کوتاهی زندگی
آرامش خوب کوتاه من
نسیم خنک
برگ های خشک
باران برگ ها
گذر زمان
.
.
.
کوچه
نم نم بارون
پیچ اول، دست راست
بوی تازه زمین
سریدن چرخ ها روی سطح خیس آسفالت
سنگینی ملایم کوله روی پاهایم
ایستگاه اتوبوس
صف طولانی
سرهایی که سرک می کشند
چترهایی که باز می شوند
گودال های آب
ماشین هایی که رد می شوند
بخارهای دهان
ساعت مچی بی تفاوت من
انتظار بی حاصل من
سکه ی شاد ته جیبم
دست سردم که گرفتش
لبخند بی منطق من
درنگ
کدام شیر،کدام خط؟
رهایی از دست رفته
لبخند کمرنگ شده
سکه ی آشنا اما دور شده
دنیای خوب جدا شده
گذشته ی جنون آمیز فنا شده
سکه ای که پرتاب نشد
تصمیم منطقی همه
تصمیم منطقی من
بازگشت به صف
بازگشت به قید
انتخاب تعیین شده
اختیار تعلیق شده
خط های ترمز
باران تند
چتر نداشته
اتوبوس
.
.
صندلی خالی
شیشه ی بخار گرفته
تصاویر متحرک بیرون
زندگی بیرون
خلسه ی من
خلسه ی کوتاه من
متقاعد کردم خودم
مقید کردن خودم
خفه کردن خودم
.
.
.
گذر زمان
گذر روزها
هفته ها
شاید یک ماه
شاید یک سال
در سکون زمان حل شدم
جانم در گذر لحظاتش ته نشین شد
نیاز من
خواهش من
التهاب من
دختری که شاید دوستش داشتم
یا شاید تنها تصویری از نیازم بود
شاید دوستم داشت
شاید گوشه ای از فراغتش بودم
تردید کند من
آه
هنوز قید بود
هنوز رها نبودم
.
.
خدایی که به یادم آمد
خدایی که از یاد برده بودم
خدایی که دور شده بود
.
.
برگشت من
رنگ من
خنده ی من
منطق بی منطق من
قیدهایی که گسیخت
قراردادهایی که شکست
حس خوب من
پرواز من
نگاه دیگران
فکر دیگران
دور شدن دیگران
حس دیگران
دنیای خاص دیگران
تنهایی دوتایی من
نقاشی من
شادی من
خواهش من
نیاز من
دختری که می شناختم
نیاز داشتم دوستش بدارم
نیاز داشت با من بماند
.
.
بوی تند ذرت مکزیکی
آفتاب طلایی یک بعد از ظهر پاییزی
آرامش بی نهایت
آرامش بی نهایت کوتاه
به کوتاهی زندگی
آرامش خوب کوتاه من
نسیم خنک
برگ های خشک
باران برگ ها
گذر زمان
.
.
.