PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تلاش عده ای برای تخریب شخصیت کوروش بزرگ



بازی خور
2013/12/21, 23:52
درود دوستانمتاسفانه عده ای از افراد داخل ایران زندکی میکنند اما هیچ نشانی از ایرانی بودن ندارند جدیدا با مدارک جعلی و دروغین سعی دارند کوروش بزرگ را پادشاهی ظالم و خشن و ناجوانمرد معرفی کنند ، که متاسفانه القائات اینها بخصوص بر روی اقلیت های قومی تاثیر زیادی داشته ، مثلا در میان کرد ها اینگونه تبلیغ میشود که کوروش باعث از میان رفتن امپراطوری کردها(مادها) شده در حالی که همه میدانند کوروش خود یک رگ ماد داشت و همیشه وزرا و فرماندهان ارتشش رو از میان ماد ها انتخاب میکرد.یا در میان ترک این شخصیت رو خونخوار و وحشی توصیف میکنند و حتی داستان هایی مبنی بر قتل عام مردم آذربایجان توسط کوروش ساخته اند که همگی جعلی بود و ساخته توهمات پان ترک ها هست!این تبلیغات در میان اقوام دیگر مثل عرب ها هم در جریان است و متاسفانه عده ای ساده لوح این تلاش های مذبوحانه رو جدی گرفته اند و در فضای مجازی قصد تخریب شخصیت این بزرگ مرد را دارند@از جمله کسانی که 30 سال است تلاش میکند تا کوروش را واروونه جلوه دهد ، فردی به نام رضا مرادی غیاث آبادی هست ، این فرد برای مطرح شدن و پول گرفتن از اربابانش با دروغ قصد تخریب شخصیت کوروش بزرگ را دارد ،که به لطف دوستی به نام ایرج که یک باستان شناس است دروغ های این فرد لو رفت ،در این مطلب تعدادی از دروغ های این فرد و همچنین متن های اصلی که توسط این فرد جعل شده رو براتون میزام :http://faryadobiseda.persiangig.com/ghiasabadi/hama-gozaresh_4632-1.JPGتصویر رضا مرادی غیاث آبادیبا تشکر از سایت (http://totalwar.ir/) تاریخ ما و ایرج عزیز :http://faryadobiseda.persiangig.com/ghiasabadi/ghias1.jpg
آقای رضا مرادی غیاث آبادی مدعی شده اند که گزنفون مواردی مانند «دنبال کردن هموطنان مادی»، «تصاحب زنان»، «قتل عام شهرها» و... را به کوروش بزرگ نسبت داده است. اما جالب است که آقای غیاث آبادی مواردی کاملا خلاف آنچه که در کوروش نامه گزنفون نوشته شده است را ادعا کردند. در این موضوع قبل از آنکه دفاع از کوروش لازم باشد، دفاع از مورخ و فیلسوف محترمی مانند گزنفون، لازم است. آقای غیاث آبادی یا مطالب نوشته شده در کوروش نامه گزنفون را خوب مطالعه نکردند و یا از روی غرض ورزی اینچنین مطالبی را نوشته اند. در ادامه به بررسی موارد گفته شده توسط غیاث آبادی می پردازیم. نگاهی به کوروش نامه گزنفون http://faryadobiseda.persiangig.com/ghiasabadi/cyropaedia1.jpg
قبل از اینکه وارد بحث اصلی بشویم؛ خوب است کمی درباره کتاب کوروش نامه گزنفون سخن بگوییم. این کتاب تأثیر زیادی بر همه اعصار گذاشته است. کوروش نامه، سرشار از مفاهیم اخلاقی است و در این کتاب با زنان و مردان بزرگی آشنا می شویم. مردان نیک سیرتی همانند کامبیز و کوروش، و بانوان باوفایی همچون پانته آ. روابط عاشقانه در این کتاب بسیار زیبا بیان می شود، تا جایی که برخی این کتاب را درس نامه ی زندگی می دانند. گزنفون به دنبال آموختن آموزه هایی به مخاطبان بوده است. غیاث آبادی با این تحریفات، مواردی برخلاف اهداف گزنفون، القا کرده است که بسیار تأسف آور می باشد. اما از لحاظ تاریخی، نوشته های گزنفون هم مانند هر داده ی تاریخی دیگری باید بررسی شود. گزنفون مانند بسیاری از مورخان یونانی دیگر (مانند هرودوت و کتزیاس) هم عصر کوروش نبوده است. اختلاف در منابع باعث شده است که پی بردن به برخی از نقاط زندگی کوروش سخت باشد اما درباره مهربانی کوروش بین منابع اشتراک وجود دارد. معمولا مواردی که در منابع مشترک می باشند و یا شواهدی از بیرون آن را تأیید می کند؛ به عنوان رویداد هایی محتمل پذیرفته می شوند. از این رو در این نوشتار پیش از اینکه به دنبال این باشیم که کوروش چه کرده است؛ به دنبال این هستیم که گزنفون چه نوشته است. حال در یک بحث مفصل دیگر می توان درباره درستی یا نادرستی هر کدام از آن ها تحقیق کرد. غیاث آبادی به چه چیز استناد می کند؟! آقای غیاث آبادی در جایی می نویسد: گزنفون نیز نویسنده دیگریست که مکرراً برای شرح و توصیف خصال برجسته و مردانگی*ها و بزرگواری*های کورش بدو استناد می*شود. اما آشکارا و تعمداً بسیاری از گزارش*های او نادیده گرفته می*شوند.. آقای غیاث آبادی معمولا به ترجمه ی رضا مشایخی استناد می کند: گزنفون، کورش*نامه، ترجمه رضا مشایخی، تهران، ۱۳۸۶ بنگرید به: کورش بزرگ و مصادره اسناد تاریخی، رضا مرادی غیاث آبادی، دوشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۰ رضا مرادی غیاث آبادی باید در نظر داشت که ممکن است هر مترجمی در القای مفاهیم دچار اشتباه شده باشد و بهتر است چند ترجمه را بررسی کنیم و بعد یک موضوع را ارائه دهیم. مواردی که از آقای غیاث آبادی در این جا نقل می شود مربوط به اولین باری است که آن مطلب را گذاشته اند و بنده مطالعه کردم. بنده چند بار مشاهده کردم که ایشان مطالب خود را ویرایش می کنند و از این ویرایش سخنی به میان نمی آورند. در ادامه مطلب به بررسی ادعا های ایشان می پردازیم. کوروش به دنبال هوطنان ماد خود افتاد؟! غیاث آبادی در یکی از مطالبش می نویسد: او [گزنفون] در فصل چهارم از کتاب اول،...کورش را با اعراب گرسنه*ای مقایسه کرده که با شمشیر به دنبال هموطنان ماد خود افتاده و آنان را بی*محابا می*کشته است. بنگرید به: کورش بزرگ و مصادره اسناد تاریخی، رضا مرادی غیاث آبادی، دوشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۰ در اینجا دو مورد بسیار عجیب و تا حدودی با نمک می نماید. اول اینکه غیاث آبادی لفظ «اعراب گرسنه» را می آورد که معلوم نیست از کجا آورده! دوم اینکه مدعی می شود که کوروش «به دنبال هموطنان ماد خود افتاده» است. داستان از آن قرار است که کوروش برای اولین بار در سنین نوجوانی به شکار می رود و در حین شکار، آشوریان، به سرزمین ماد حمله می کنند: جوان شهزاده ای از آشوریه که با دوشیزه* یی پیوند زناشویی می خواست بستن، گروهی آراسته کرد بهر نخجیر به فرخی آن آیین و چون شنیده بود که در مرز آشوریه و ماد نخجیران فراوان اند و دست ناخورده و نا آزرده به سبب جنگ، آن خطه را از بهر نخجیرگاه خویش برگزید... آنگاه شهزاده خویشتن را پرسید:«آیا به جای نخجیر ورزیدن بهتر آن نیست که بر کشور ماد بتازم و غنیمت به چنگ آرم؟» کوروش نامه گزنفون، دفتر ۱، بخش ۴، بندهای ۱۶و۱۷، ترجمه ابوالحسن تهامی سپس، کوروش به مقابله با آن ها می پردازد. کوروش و یارانش موفق می شوند دشمنان آشوری را فراری دهند و متواری سازند. شاید آقای غیاث آبادی این بخش را خوب مطالعه نکردند که می فرمایند: « [کوروش] با شمشیر به دنبال هموطنان ماد خود افتاده و آنان را بی*محابا می*کشته است.» به هر حال چنین اشتباهی از کسی که مدعی است سی سال (و حتی بیشتر) پژوهش می کند در نوع خودش جالب است. اما درباره لفظ «اعراب گرسنه»، باید بگوییم که گزنفون بیشتر یورش بی باکانه ی کوروش را در نظر داشته است و حرفی از اعراب گرسنه نیست. در اینجا چند ترجمه از بخشی که احتمالا مورد توجه غیاث آبادی بوده است را عینا می آوریم: رضا مشایخی: (ترجمه ای که غیاث آبادی به آن اشاره کرده است) کورش مانند تازیان اصیل ولى بى تجربه اى که چون به گرازى حمله مى برند دیگر هیچ نمى بینند و نمى فهمند، سعى مى کرد با شدت بسیار بر متواریان بتازد و آنها را به هلاکت رساند. ابوالحسن تهامی: و کوروش هنوز، پیشاپیش، چون شیری جوان و نا آزموده، به انگیزه نژاد و برنایی می تاخت در پی سهمگین نره گاوان... Henry Graham Dakyns:lAnd Cyrus was ever in the front, like a young hound, untrained as yet but bred from a gallant stock, charging a wild-boar recklesslyخشایار رخسانی: همانند یک شکارچی ... که بیباکانه به گله ی گُرازان یورش میبرد، کوروش در پیگرد دشمنان می شتابید... کوروش نامه گزنفون، دفتر ۱، بخش ۴، بند ۲۱ مشاهده می کنید که گزنفون قصد بیان بی باکی کوروش در میدان جنگ آن هم در مقابله با مهاجمین بیگانه را داشته است. به گفته ی گزنفون، این گونه دلاوری های کوروش باعث محبوب شدن او نزد ماد ها شد: از این دست رویداد ها بسیار گذشت به خطه ماد و نام کوروش روز از پی روز، در ترانه ها و داستان ها بر زبان مردمان روان شد، و آستواگ[=آستیاگ] که همواره دوست می داشت او را، بیرون از هر اندازه در شگفت شده بود که چگونه کوروش به آن سان در دل مردمش خانه کرده است. کوروش نامه گزنفون، دفتر ۱، بخش ۴، بند ۲۵، ترجمه ابوالحسن تهامی کوروش به اشخاص بی سلاح که در خواب بودند حمله کرد؟! غیاث آبادی در ادامه مطلب خود می نویسد: او [گزنفون] در فصل ششم از کتاب اول ... در مورد حمله ناگهانی به اشخاص بی*سلاحی که در خواب بودند، آورده است... بنگرید به: کورش بزرگ و مصادره اسناد تاریخی، رضا مرادی غیاث آبادی، دوشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۰ آقای غیاث آبادی اینطور القا کردند که عده ای خواب بودند و کوروش به آن ها حمله کرده است. اما قضیه کاملا چیز دیگری است. در فصل ششم از کتاب اول(دفتر ۱، بخش ۶)، گفتگوی بسیار شنیدنی میان کوروش و پدرش مطرح می شود. در اینجا خلاصه ی یکی از بخش هایی که کوروش اندرز های پدر را در حضور پدر مرور می کند، می آوریم. آنجا که کوروش به پدرش کامبوزیا(کمبوجیه یا کامبیز) می گوید: آری به نیکی یاد دارم که شما آن گونه با من سخن می گفتید ... کسی را نیاز برآورده نخواهد شد ... [که] از ایزدان خواهد که وی را محصولی فراوان پاداش دهند اما هیچ دانه ای نیافشانده باشد، یا ... خواهد که وی را تندرست از جنگ به خانه بازآورند اما خود هیچ چاره ای نیاندیشیده باشد. شما مرا گفتید که تمامی این نماز ها ناساز و ناهمگون با آیین آسمان است... پدر، پس از شنودن این سخن او را گفت: و آیا به یاد می آوری که اندیشیدیم، مردی [که]... نیاز های خود و خانوار خود برآورد به کاری بس والا دست زده است؟... «آری پدر من» کوروش پس از این پاسخ افزود: به یاد می آورم به نیکی، و من با شما هم داستان شدم... کوروش نامه گزنفون، دفتر ۱، بخش ۶، بندهای ۶ و ۷، ترجمه ابوالحسن تهامی در ادامه ی این گفتگو، درباره ترفند های جنگی هم سخن به میان می آید. این بخش برخلاف آنچه غیاث آبادی القا کرده است، اصلا حالت روایت یک موضوع تاریخی ندارد. گزنفون می نویسد: [کورش گفت:] «پدر، و به من بگویید که چگونه میتوانم در برابرِ دشمن برتری و فردات بدست آورم.» «پس باید که برنامه ریزی کُنید،» کامبیز گُفت، «همینکه ببینید که در توان شما است، با مردانِ خودتان که در سازماندهی خوبی هستند، سازماندهی دشمن را برهم بزنید، با مردان خودتان که آراسته به جنگ ابزار هستند، با دشمنی که ابزار جنگی به همراه ندارد رو در روی شوید، و با مردان خودتان که بیدار و آراسته به جنگ ابزار هستند، دشمن را در هنگام خواب فرناس گیر کنید (غافل گیر کنید). و سپس شما خواهید توانست دشمن را که در یک نِهِشت (موقعیت) ناهنجار و ناسازگار است، گیر بیاندازید. کوروش نامه گزنفون، دفتر ۱، بخش ۶، بند ۳۵، ترجمه خشایار رخسانی مشاهده می کنید که در اینجا بحث غافل گیر کردن دشمنان و گیر انداختن آن ها مطرح می شود. باید توجه داشت که بر اساس کوروش نامه گزنفون، کوروش بزرگ در مقابل دشمنانی که یک سویه قصد حمله را داشتند؛ قرار می گیرد و اقدامات دفاعی و پدافندی انجام می دهد. به راستی جنگجویی که چنین ترفند هایی را بلد نباشد هیچ گاه در راه دفاع از میهن موفق نخواهد بود آن هم در برابر دشمنانی مانند آشوریان و هم دستانشان. چنین ترفند هایی باعث تلفات کمتر هر دو طرف هم می شود. البته در هیچ بخش دیگری از کوروش نامه و هیچ منبع دیگری، از عملی شدن چنین ترفندی توسط کوروش سخن به میان نمی آید. پس موردی که غیاث آبادی می گوید کاملا مردود است. کوروش مردم شهر را کشته است؟! اهالی شهر یا میدان جنگ؟! غیاث آبادی در یک ادعای عجیب می نویسد: در فصل سوم کتاب سوم نقل شده که کورش و سپاهیانش به اندازه*ای از اهالی شهر را کشتند که «زنان شیون و زاری آغاز کردند و دیوانه*وار به هر سو می*گریختند. آنان اطفال خود را به آغوش گرفته بودند و از معدود کسانی که زنده مانده بودند، استغاثه می*کردند که نگذارید ما تنها و بی*پناه بمانیم». بنگرید به: کورش بزرگ و مصادره اسناد تاریخی، رضا مرادی غیاث آبادی، دوشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۰ باز هم آقای غیاث آبادی مطالب مهم تری که قبل و بعد از این رویداد گفته می شود را در نظر نگرفتند و چیزی وارونه را القا دادند. اول اینکه این رویداد در شهر اتفاق نمی افتد بلکه در میدان جنگ است و شاید این ابهام پیش آید که زنان در این هیاهو چه می کنند؟! گزنفون در بخش سوم از دفتر چهارم توضیح می دهد که در آسیا جنگجویان به همراه خود زنان و دارایی های خود را می بردند: دانستنی است که تا به امروز ایل های آسیا هر آن گه که رآی بر جنگ می نهند گران ارج ترین دارایی خویش به همراه می برند. چنین گویند که در برابر آن زیبا رخان، رزم آوران دل باخته ی ایشان، نیکوتر رزم کنند؛ چرا که شور پاییدن و پاس داشتن از آن گنج های گران بر دل و روان شان چنگ می افکند. شاید که چنین بُوَد و شاید نیز آتش های درون [نیاز های شهوانی] باشد دلیل آن. کوروش نامه گزنفون، دفتر ۴، بخش ۳، بند ۲، ترجمه ابوالحسن تهامی رویداد مورد بحث هم در میدان جنگ اتفاق افتاده است و آنچه غیاث آبادی می گوید (به اندازه*ای از اهالی شهر را کشتند)، کاملا مردود است. حال ببینیم حقیقت ماجرا چه بوده است. گزنفون در بخش سوم از دفتر سوم به بررسی اولین جنگ کوروش و آشوریان می پردازد. سپاهیان کوروش با دلاوری تمام به دشمن می تازند و برخی از سپاهیان دشمن فرار را به قرار ترجیح می دهند. در این هنگام است که زنان و دیگر متحدان آشوریان از فراریان آشوری خواهش می کنند که فرار نکند. آنگاه شاهزادگان آشوری گرد می آیند و کوروش به دلیل کم بودن تعداد سپاهیانش نسبت به دشمن روا نمی بیند که سپاهیانش به لشگرگاه دشمن درون شوند؛ از این رو دستور عقب نشینی می دهد. بنگرید به: کوروش نامه گزنفون، دفتر ۳، بخش ۳، بندهای ۶۳ تا ۷۰ پس اصلا موضوع، چیزی نیست که آقای غیاث آبادی می فرمایند و اصلا حرف کشتن شهروندان به میان نمی آید. در اینجا متأسفانه آقای غیاث آبادی در یک اقدام زننده و ناجوانمردانه حتی ترجمه رضا مشایخی(ترجمه ای که غیاث آبادی به آن استناد می کند) را هم تغییر داده است. در ترجمه ی رضا مشایخی آمده است: «از فراریان استغاثه مى کردند.» کوروش نامه گزنون، دفتر ۳، بخش ۳، بند ۶۷، ترجمه رضا مشایخی عجیب آنکه غیاث آبادی این بخش را اینچنین می نویسد: «از معدود کسانی که زنده مانده بودند، استغاثه می*کردند...» شاید گزنفون در اینجا می خواهد بزدلی برخی از سپاهیان آشوریان را نشان بدهد و فرق میان سپاه کوروش که اهداف بالایی برای جنگیدن دارند و آن دفاع از سرزمین خود است؛ با آشوریانی که ترسو هستند را نشان دهد. در اینجا به اسیر شدن کسی اشاره نشده است و از عقب نشینی سپاه کوروش یاد شده است اما جدا از این رویداد، باید توجه داشت که گزنفون در بخش های دیگر کوروش نامه به رفتار خوب کوروش با اسیران اشاره می کند. به گفته* ی گزنفون کوروش اسیران را آزاد می کرده است که در ادامه به این موضوع بیشتر می پردازیم. کوروش خانه مردم را آتش زده است؟! یکی از موارد دیگری که آقای غیاث آبادی به آن اشاره می کنند که باز هم تحریفات و غرض ورزی ها در آن موج می زند این نوشتار است: به گزارش گزنفون، کورش در برابر لشکر سراسر مسلح خود نطقی ایراد کرد که خلاصه آن چنین است: «امروز همه نعمت*های آسمانی در اختیار ماست تا به تارومار دشمنی بپردازیم که در خواب است. جوایز این کشتار از برای شما طلا و اموال و نام نیک و آزادگی است. ما در صبح زود در حالی به شهر حمله می*کنیم که مردم در بستر ناز و خوشی آرمیده*اند. ما مشعل*های بسیار و قیر فراوان در اختیار داریم و خانه*های آنان جملگی از چوب خرما است. سربازان ما خانه*های آنان را به سرعت آتش خواهند زد و آنان یا باید بگریزند و یا در میان شعله*های آتش بسوزند». بنگرید به: رنج*های بشری ۱۳۶: کورش بزرگ و به آتش کشیدن خانه مردم، رضا مرادی غیاث آبادی، جمعه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۱ آقای غیاث آبادی بنا به گفته خودشان «خلاصه ای» از نطق کوروش را نوشته اند و متأسفانه بخش های زیادی از این گفتار توسط آقای غیاث آبادی حذف شده است. همچنین از آن جایی که ایشان از ترجمه رضا مشایخی بهره بردند و به نظر می رسد که آقای مشایخی درک صحیحی از این قسمت نداشتند. (هرچند غیاث آبادی چندان هم به این ترجمه وفادار نبوده است) داستان از آن قرار است که کوروش به یارانش می گوید اگر دشمنان برای انداختن تیر به بام های خانه های خودشان رفتند، نگران نباشید چرا که ما می توانیم با استفاده از آتش، ترفند آنها را خنثی کنیم و ایوان هایشان را آتش بزنیم. البته هیچ اشاره ای به عملی شدن این موضوع نمی شود. بر اساس گفته* ی گزنفون کاملا مشخص است که منظور کوروش، جنگجویان دشمن است. آقای مشایخی بخش هایی را به این قسمت افزودند که من در ترجمه های دیگر مشاهده نکردم و بخش های مهمی هم نیاورده اند. برای روشن تر شدن قضیه، در اینجا ترجمه هایی دیگر را می آوریم: ابوالحسن تهامی: دوستانم، آن سترگ رود اکنون گامی به دیگر سو نهاده است و بستر خود را در جای جاده یی به بابل، ما را پیشکش داده است. ما باید از این پیشکش او دلیری گیریم و بی هراسی به شهر اندرون شویم؛ و از یاد نبریم، اینان که در امشب به نبردشان می پوییم، همان کسان اند که پیش تر آنان را شکسته ایم؛ شکسته ایم آنان را به روزگاهان[صبح]، به بیداری، که سلیح پوشیده بودند تا به دندان، و به آرایش رزمی بودند به میدان. امشب که به دیدارشان می شویم برخی در خواب اند و چندی مست، و همه نا آماده. و چون ایشان دریابند که ما به شهر اندریم شگفتی و هراس، توان ایشان بیش ستاند و درماندگی بر ایشان بیش چیره گرداند. اگر هر یک از شما را اندیشه ی فرود آمدن تیرها و ژوبین ها، به آن هنگام که لشکر به شهر اندرون شده است، می ترساند، فرمان می دهم تان که این ترس ها از خویش تن برون فکنید. اگر دشمنان ما بر فراز بام هاشان شوند، ما را ایزدی ست که به یاری می آید، آتش- ایزد. ایوان های ایشان را به آسانی به آتش کشیدن توان، زیرا درهاشان همه از چوب نخل کرده اند، و بهر درخشندگی آن را به قیر اندوده اند، که هر دو نیکو ترین خوراک آتش اند. و آمده ایم با مشعل های فروزان تا بر آن ها آتش در افکنیم و با روغن و پنبه ها فروزانش داریم. ناچارند آنان که بگریزند از خانه هاشان و اگر چنین نکنند در آتش ها بسوزند. بیایید با شمشیر ها آخته تان، به یاری آفریدگار، من راهبر شمایان ام. خشایار رخسانی: آن رودخانه راهِ ورودی به درونِ شهر را برای ما گُشوده است. از اینرو، بِگُذارید تا ما با دل هایی بی باک به شهر اَندر شویم، و از هیچ چیزی نترسیم، و بیاد آوریم، آن کسانیکه هم اکنون میخواهیم برای رو در رو شدن با آنها به سویشان روانه شویم، همان مَردانی هَستند که ما بارها آنها را شکست داده ایم، هم در آن هنگام که همۀِ آنها در رَده هایِ رَزمی شان، سازمان داده شُده با همبستگانشان در کنارشان، ایستاده بودند، و هم در آن هنگام که آنها به رسایی بیدار، هوشیار و آراسته به جَنگ ابزارهایشان بودند؛ درهالیکه هم اکنون ما در زمانی داریم بر آنها یورش می آوریم که بسیاری از آنها خواب هَستند، بسیاری از آنها بَدمست هَستند و هیچکدام از آنها در سازماندهی رَزمیش نیست. و هنگامیکه آنها پی ببرند که ما به درون دیوارها راه یافته ایم، از ترس و هراس ناگهانی که بدست خواهند آورد، آنها درمانده تر از آنچه که هم اکنون هَستند، خواهند شُد. ولی اگر کسی بیمناک از چیزی است که تازندِگان به شهرها از آن به نام چَشمۀِ ترس یاد میکُنند -به چم (یعنی)- اینکه، مَردُم شاید بر بام خانه هایشان بروند و از آنجا رگبار تیر از راست و چپ به پایین پرتاب کُنند، شُما نیاز به کمترین نگرانی ندارید؛ زیرا اگر کسی برایِ آسیب زدن به ما بالایِ خانه اش برود، ما خُداوند را در کنار خودمان داریم. ایوانِ خانه هایِ آنها بسیار آتش زاست، چونکه درها از چوب نَخل درُست شُده اند و با گَژَف (قیر) پوشانده و آراسته شُده اند، چیزیکه همانند گیرانه (فتیله) آتش خواهد گرفت. و این درهالی است که ما از چراغ دان هایِ فراوانی برخورداریم که از ساگِ هایِ (ساقه های) درختِ کاج هَستند، که میتوانند آتش سوزی بُزرگی را برپا سازند؛ و ما گَژَف ها (قیر) و پیشَندهایِ (الیاف) فراوانی از پَنبه در فَرادَست داریم، که آتش را به تُندی در هرجایی گُسترش خواهند داد، بگونه ایکه آنها که بر بالایِ خانه ها رفته اند ناگُزیر خواهند بود که یا شتابان جایشان را فُروگُذارند و یا به تُندی خوراک آتش شوند. ولی بیایید و جَنگ ابزارهایِ خود را در دست بگیرید! و به اُمید پَروَردگار، من شما را رهبری خواهم کرد. Henry Graham Dakyns:lMy friends, the river has stepped aside for us; he offers us a passage by his own high-road into Babylon. We must take heart and enter fearlessly, remembering that those against whom we are to march this night are the very men we have conquered before, and that too when they had their allies to help them, when they were awake, alert, and sober, armed to the teeth, and in their battle order. To-night we go against them when some are asleep and some are drunk, and all are unprepared: and when they learn that we are within the walls, sheer astonishment will make them still more helpless than before. If any of you are troubled by the thought of volleys from the roofs when the army enters the city, I bid you lay these fears aside: if our enemies do climb their roofs we have a god to help us, the god of Fire. Their porches are easily set aflame, for the doors are made of palm-wood and varnished with bitumen, the very food of fire. And we shall come with the pine-torch to kindle it, and with pitch and tow to feed it. They will be forced to flee from their homes or be burnt to death. Come, take your swords in your hand: God helping me, I will lead you onرضا مشایخی (ترجمه ای که غیاث آبادی به آن اشاره کرده است): دوستان من، بستر رودخانه وسیع و راه بسیار مناسبى براى ورود ما به شهر است، برویم و با کمال اطمینان و بدون ذره اى ترس و تردید وارد شهر شویم. حریف ما همان است که با وجود متحدین بسیار از ما شکست خورد. همه آن روز را به یاد دارید که در مقابل ما شکست خورد و پا به فرار گذارد. آن روز صبح خیلى زود خود را براى مدافعه آماده کرده بود و سلاح کافى در دست داشت و صف آرایى نموده بود، و حال آن که امروز که ما آنان را مورد حمله قرار مى دهیم جملگى در خواب و مست باده عیش و نوش اند. مردم یا در بستر ناز و خوشى آرمیده اند و یا در گوشه و کنار به نوشیدن و طرب مشغول اند و چون ما را در داخل شهر خود ببینند چنان گرفتار بهت و هراس خواهند شد که دیگر قادر به در دست گرفتن سلاح نیستند. اگر بعضى از اشخاص در گوشتان خوانده اند که ورود در شهرى به این عظمت، با وجود پاسبانان متعدد و کثرت جمعیت و از جان گذشتگى مردم [!!] امرى دشوار و خطرناک است؛ اطمینان داشته باشید که در برابر سپاهیان دلیر و کارآزموده اى مانند شما کار مهمى از آنان ساخته نیست. حصار خانه هاشان همه از چوب خرما و با قیر قابل احتراق آغشته است. ما مشعل هاى بسیار داریم که در اندک فرصت همه جا را شعله ور و شهر را دچار حریق عظیمى خواهد کرد. سربازان ما مقدارى قیر قابل احتراق با خود دارند و به سرعت خانه ها را آتش خواهند زد و بدین قرار مدافعین یا باید خانه و مواضع دفاعى خود را رها کنند و بگریزند یا در میان شعله هاى آتش بسوزند. سربازان من، اسلحه خود را بردارید و به پیش بروید. به یارى خدایان شما را قریبا به سرمنزل پیروزى خواهم رساند. در اینجا بر خلاف ترجمه های دیگر، موضوع رفتن دشمنان به بالای بام هایشان مطرح نشده است که نقص این ترجمه را نشان می دهد؛ همچنین لفظ «از جان گذشتگی مردم» آمده است که در دیگر ترجمه ها دیده نمی شود. کوروش نامه گرنفون، دفتر ۷، بخش ۵، بند های ۲۰ تا ۲۴ شاید آقای غیاث آبادی از روی مطالعه غیر دقیق و سرسری منابع، این مطالب را نوشتند. چرا که مثلا نوشتند «ما در صبح زود در حالی به شهر حمله می*کنیم که مردم در بستر ناز و خوشی آرمیده*اند.» در صورتی که ترجمه ای که بدان استناد می کنند اینچنین است: «حریف ما همان است که با وجود متحدین بسیار از ما شکست خورد. همه آن روز را به یاد دارید که در مقابل ما شکست خورد و پا به فرار گذارد. آن روز صبح خیلى زود خود را براى مدافعه آماده کرده بود و سلاح کافى در دست داشت و صف آرایى نموده بود، و حال آن که امروز که ما آنان را مورد حمله قرار مى دهیم جملگى در خواب و مست باده عیش و نوش اند.» باید توجه داشت که بر اساس کوروش نامه* ی گزنفون، فتح این شهر در ادامه اقدامات دفاعی و پدافندی کوروش صورت می گیرد و در حقیقت مرکز قوای دشمن است. اما برای تشخیص درست بودن یا غلط بودن این سخنرانی نیاز به یک بررسی کلی وجود دارد. باید دید آیا چنین سخنانی در منابع دیگر یافت می شوند؟ آیا منبعی هست که چنین سخرانی را رد کند؟ آیا شواهدی هست که وجود چنین سخنانی را اثبات کند؟ در ادامه همین نوشتار در بخش «بررسی صحت این روایات» در این باره بیشتر توضیح می دهیم. قتل*عام مردم نینوا روی داده است؟! غیاث آبادی مدعی است بر اساس کوروش نامه *ی گزنفون، کوروش بزرگ مردم نینوا را قتل عام کرده است. او در مطلبی با عنوان «کورش بزرگ و قتل*عام مردم نینوا» می نویسد: آنان [سپاهیان کوروش] در حالیکه بانگ جشن و شادی در شهر پیچیده بود، وارد شهر شدند و هر آنکس را که می*دیدند به ضرب تیغ از پای در می*آوردند. گزنفون نقل کرده که: «کورش به سواره نظام و سربازان خود فرمان داد هر کس را که در کوچه*ها یافتند، بکشند». پس از این پیروزی، اولین اقدام کورش و سپاهیانش این بود که در برابر خدایان به میمنت این پیروزی شکرگزاری کنند و سهمی از غنائم ناشی از غارت شهر را به معابد خدایان اختصاص داد. کورش همچنین فرمان داد تا خانه*های بزرگان شهر را مصادره کنند و به سردارانی که مجاهدت بیشتری کرده بودند، واگذار شوند. او به مردان تحت امر خود اختیار داد تا اسیران جنگی را تحت مالکیت خود نگه دارند. کورش به مردم نینوا فرمان داد که از حاکمی که او معین می*کند، فرمانبرداری کنند و به کشت و کار مشغول شوند تا بتوانند خراج و غنائم لازم را پرداخت کنند. بنگرید به: رنج*های بشری ۱۷۹: کورش بزرگ و قتل*عام مردم نینوا، رضا مرادی غیاث آبادی، جمعه ۹ تیر ۱۳۹۱ این بخش همان بخش مربوط به فتح شهر بابل است و در بیشتر ترجمه ها از لفظ «بابل» در این بخش بهره بردند. اما در ترجمه رضا مشایخی، لفظ «نینوا» استفاده شده است. درباره فتح بابل منابع مهم تری مانند منشور کوروش و رویداد نامه نبونید-کوروش در دست داریم. اما در اینجا به بررسی گفته های گزنفون و تحریفات غیاث آبادی می پردازیم. غیاث آبادی می نویسد: «آنان [سپاهیان کوروش] در حالیکه بانگ جشن و شادی در شهر پیچیده بود، وارد شهر شدند و هر آنکس را که می*دیدند به ضرب تیغ از پای در می*آوردند.» اما متن کوروش نامه گزنفون اینچنین است: سپاه آغازید به درون شهر رفتن، و از کسانی که با ایشان رویاروی آمدند چندی کشته شده و بر زمین افتادند... کوروش نامه گزنفون، دفتر ۷، بخش ۵، بند ۲۶، ترجمه ابوالحسن تهامی مشخص است که بر اساس کوروش نامه گزنفون، سپاهیان کوروش با جنگجویان در افتاده اند و آنها را کشتند. در ادامه غیاث آبادی می نویسد: «کورش به سواره نظام و سربازان خود فرمان داد هر کس را که در کوچه*ها یافتند، بکشند...» اما متن اصلی کوروش نامه گزنفون اینچنین است: کوروش، دسته های سوار فرستاد به برزن ها و کوی ها و فرمان دادشان تا هر که را در کوچه ها ببینند بر زمین افکنند، و به آن کسان که آشوری گفتن می دانستند فرمان داد تا در کوی ها و کوچه ها بانگ افکنند و باشندگان را بگویند در سراهای خویش بمانند، اگر مرگ را نمی خواهند. کوروش نامه گزنفون، دفتر ۷، بخش ۵، بند ۳۱، ترجمه ابوالحسن تهامی غیاث آبادی با حذف بخش مهمی از این قسمت، موضوع دیگری را القا کرده است. کاملاً مشخص است که گزنفون می خواهد بگوید کوروش به منظور کنترل اوضاع، چنین فرمان هایی صادر کرد. گزنفون در ادامه از کشته شدن کسی توسط سربازان کوروش چیزی نمی گوید. اما به هر حال این ها مواردی از هزاران روایاتی اند که درباره کوروش گفته می شوند. همانطور که در ابتدای بحث گفتیم، «در این نوشتار پیش از اینکه به دنبال این باشیم که کوروش چه کرده است؛ به دنبال این هستیم که گزنفون چه نوشته است. حال در یک بحث مفصل دیگر می توان درباره درستی یا نادرستی هر کدام از آن ها تحقیق کرد.» اما از آنجایی که به نظر می رسد این گفته *ی گزنفون در قسمت مربوط به فتح بابل نوشته شده است و اسناد دقیقی مانند منشور کوروش و رویداد نامه نبونید-کوروش در دسترس داریم؛ در ادامه، درستی یا نادرستی چنین روایاتی را -البته خیلی کوتاه- بررسی خواهیم کرد. غیاث آبادی در ادامه می نویسد: «پس از این پیروزی، اولین اقدام کورش و سپاهیانش این بود که در برابر خدایان به میمنت این پیروزی شکرگزاری کنند و سهمی از غنائم ناشی از غارت شهر را به معابد خدایان اختصاص داد.» غیاث آبادی در اینجا از خود در آورده است که غنائم از غارت شهر بدست آمده اند و اصلا چنین چیزی در کوروش نامه گزنفون نقل نمی شود. اصل متن این گونه است: از آنها [مغان] خواست که زمین هایی را برای ساختن نیایشگاه و نُخستین میوه هایِ پیروزی و پَروه ها (غنیمت ها) را برای پروردگار برگُزینند. کوروش نامه گزنفون، دفتر ۷، بخش ۵، بند ۳۵، ترجمه خشایار رخسانی گزنفون هیچ حرفی از غارت شهر نمی زند. البته طبیعی است که در بارگاه های حکومتی دشمن، غنائم زیادی موجود بوده است و همیشه همین موارد به درد فاتحین می خورده است. غیاث آبادی در ادامه می نویسد: کورش به مردم نینوا فرمان داد که از حاکمی که او معین می*کند، فرمانبرداری کنند و به کشت و کار مشغول شوند تا بتوانند خراج و غنائم لازم را پرداخت کنند. اما گزنفون می نویسد: در همین زمان فرمان ها فرستاد بابلیان را که زمین هاشان شخم کنند و دانه ها بپراکنند و خراج هاشان به تازه گمارده فرماندهان بپردازند... کوروش نامه گزنفون، دفتر ۷، بخش ۵، بند ۳۶، ترجمه ابوالحسن تهامی در اینجا غیاث آبادی با آوردن جمله «تا بتوانند خراج و غنائم لازم را پرداخت کنند»، اینچنین القا کرده است که مردم مجبور بودند فقط برای پرداخت خراج کار کنند، در صورتی که گزنفون می خواهد بگوید فرماندهان جدیدی گمارده شدند تا وظیفه ی گرفتن مالیات را انجام دهند تا روال منظم برقرار شود. خواهیم دید که کوروش به فکر مردم و نیکی کردن به آنها بوده است. بر اساس کوروش *نامه گزنفون از اینجا مشخص می شود که فتح شهر بوسیله کوروش، در زندگی روزمره مردم خللی ایجاد نکرد. مردم به کار خود ادامه دادند و خیلی زود همه چیز در جای خود قرار گرفت. کوروش رفتار خوبی با مردم شهر داشته است مشخص نیست از چه رو غیاث آبادی مطلبی که بعد از این موضوعات در کوروش نامه گزنفون آمده و حاکی از نیکی با مردم است را قبل از وارد شدن به این موضوع آورده است. آقای غیاث آبادی باز هم تحت تأثیر بررسی های کم، نوشته است: «او به مردان تحت امر خود اختیار داد تا اسیران جنگی را تحت مالکیت خود نگه دارند.» اینجا باز هم مشکل در ترجمه ی آقای رضا مشایخی می بینیم و به نظر می رسد بار دیگر آقای مشایخی ترجمه خوبی از این قسمت نکردند. در اینجا باز هم به منظور اثبات این موضوع، به ترجمه های دیگر اشاره می کنیم: خشایار رخسانی: به بسیاری از همبستگان که برای ماندن با خودش برگُزیده بود، دستور داد که با آنها که زیر فرمانشان گذاشته شده بودند، بگونه ای رفتار کُنند که یک سروَر با پیشکارانش میکند. Henry Graham Dakyns:lAs for his partners the Persians, and such of his allies as elected to remain with him, he gave them to understand they were to treat as subjects the captives they receivedابوالحسن تهامی: همگنان خویش -نژادگان پارسیان و آن هم پیمانان که گزیده شده بودند تا وی را در کنار باشند- فرمود که با مردم بابل همچون رعیت رفتار کنند و رعیت پرور باشند. کوروش نامه گزنفون، دفتر ۷، بخش ۵، بند ۳۶ می توانیم بپذیریم که در اینجا گفته می شود همچون اسیرانی که گرفتند یا زیر دستانی که داشتند با آنها رفتار شود. هر کس از ابتدا کوروش نامه گزنفون را مطالعه کرده باشد، متوجه می شود که کوروش رفتار خوبی با اسیران داشته است و همانطور که پیش از این هم اشاره شد، آنها را آزاد می گذاشته و اجازه کار های سابق و کشاورزی را به آنها می داده است.(بنگرید به : کوروش نامه گزنفون، دفتر ۴، بخش ۴، بندهای ۱۰و۱۱ و همچنین کوروش نامه گزنفون، دفتر ۳، بخش ۲، بند ۱۲) پس متوجه می شویم که منظور کوروش آن بوده که همانند اسیران و زیر دستانی که پیش از این رفتار خوبی با آنها داشتند، رفتار خوبی با آنها داشته باشند. این رفتار خوب در ادامه ی گفته گزنفون کاملا هویدا است و این موضوع را به اثبات می رساند. گزنفون در ادامه از برخورد خوب کوروش با مردم بابل می گوید: [کوروش] به سپیده دمان جایگاه خویش به نیک گوشه یی نهاد، و آن کسان را که نیاز داشتند با وی سخن گویند پذیرفته و باز پس می فرستاد. مردمان چون شنودند که کوروش، بار همگانی داده است گرد وی آمدند... کوروش نامه گزنفون، دفتر ۷، بخش ۵، بندهای ۳۷ و ۳۸، ترجمه ابوالحسن تهامی اما پس آنکه کوروش با انبوه مراجعین همراه می شود در یک شورا به دوستانش می گوید: نه تنها کارهای من و شمایان، که کارهای این مردمان نیز، که بر ماست تا تیماردارشان باشیم. از این رو از شمایان در می خواهم که اندرین سودا رآی زنید من و اندرز دهیم... کوروش نامه گزنفون، دفتر ۷، بخش ۵، بند ۴۷، ترجمه ابوالحسن تهامی و یا در جایی دیگر کوروش به طور کلی می گوید: دل بسته کردن مردمان نه با درشتی و تندخویی ست که با تیمار و اندوه خواری های مهرورزانه است... کوروش نامه گزنفون، دفتر ۸، بخش ۷، بندهای ۳۷ و ۳۸، ترجمه ابوالحسن تهامی اما آقای غیاث آبادی اصلا اشاره ای به این موضوعات نکرده اند! بر می گردیم به عنوان مطلب آقای غیاث آبادی: کورش بزرگ و قتل*عام مردم نینوا همانطور که مشاهده کردید اصلا هیچ جا از قتل عام مردم عادی سخن به میان نیامده است. اگر مردم شهر قتل عام شده بودند دیگر گذاشتن مأمور مالیات و نیکی کردن و بارعام دادن به مردم که در کوروش نامه بیان می شود، چه معنایی دارد؟! بازی (http://forums.totalwar.ir/) با واژگان همانطور که میبینید اگر بخواهیم جملاتی را گزینش کنیم و هر کدام را جدا گانه و بدون بررسی آنچه قبل و بعد از متن آمده، بررسی کنیم؛ اختلاف در واژگان ترجمه ها مشاهده می شود. ما نباید با واژگان بازی (http://forums.totalwar.ir/) کنیم! هر کس که این بخش کوروش نامه گزنفون را کامل مطالعه کند متوجه می شود که گزنفون در این بخش می خواهد بیان کند که کوروش با مدیریت خوب، بدون نقص و عادلانه ی خود کاری کرد که هم رئیس کوروش، هم سپاهیان و هم مردم از او راضی باشند. گزنفون در ابتدای کتاب می نویسد: بدینسان، با ژَرف اندیشی ای که ما در این نمونه آوری کردیم، به این بازده رسیدیم، که بنا بر ***ری که آدمی از آن ساخته شده است، چیره شدن بر هر کُدام از آفریدگانِ (مخلوق های) دیگر، خیلی ساده تر از چیره شدن بر آدم هاست. ولی اگر ما این سنجش را به فرمانبُردار کردنِ شُمار زیادی از آدم ها، مردمِ شهر ها و کشورها گُسترش بدهیم، ناگُزیر به دِگَرِش رای خود خواهیم شُد، و خواهیم گفت که چیره شُدن بر مردم میتواند کاری باشد که نه نشدنی و نه هتا (حتی) دُشوار، اگر که آدم در انجامِ آن خَرَدمندانه پیش رود. به هر هال، ما میدانیم که مردم، خواهان پیروی از کوروش بودند، با آنکه برخی از آنها به اندازۀِ روزها و دیگران به اَندازۀِ ماه هایِ بیشماری از او دور بودند... کوروش نامه گزنفون، دفتر ۱، بخش ۱، بند۳، ترجمه خشایار رخسانی در طول کتاب گزنفون مورادی را می نویسد تا بیان کند چه چیز هایی باعث می شد که «مردم، خواهان پیروی از کوروش» باشند. آنچه غیاث آبادی بیان می کند تنها بازی (http://forums.totalwar.ir/) با واژگان، بدون در نظر گرفتن مطالب قبل و بعد از کوروش نامه گزنفون است. گزنفون بررسی صحت این روایات http://faryadobiseda.persiangig.com/ghiasabadi/xenophon_picture1.jpgمعمولا پژوهش گران در بحث های تاریخی و بررسی چگونگی عملکرد شخصیتی مانند کوروش که روایت های نا همسان درباره او، توسط مورخان گوناگون گفته شده است؛ منابع مختلف مانند منابع یونانی، منابع یهودی و حتی شاهنامه فردوسی و... را کنار هم می گذارند و به بررسی اشتراکات آنها می پردازند. خوشبختانه آثار باستانی ارزشمندی مانند منشور کوروش بزرگ و رویدادنامه نبونید-کوروش و حتی منشور نبونید(آخرین پادشاه بابل) بدست آمده است که با یکدیگر هماهنگی دارند و می توان گفت از نظر اعتبار در جایگاه بالاتری نسبت به گفته مورخان یونانی قرار می گیرند. پژوهش گر به هر روایت که می رسد چند سوال از خود می پرسد. آیا در منبع خطایی نیست؟ آیا منابع در این روایت اشتراک نظر دارند؟ آیا شواهدی از بیرون این روایت را تأیید می کند؟ کدام منبع(که معتبر تر است) را باید مبنا و اساس قرار دهیم؟و... . بعد از بررسی های دقیق به یک نتیجه می رسد. نمی شود کسی را در دادگاه متهم کنیم و بدون بررسی اسناد و مدارک و تحقیق درباره درستی یا نادرستی گفته ها، حکم اعدام برای آن متهم ببریم. بحث تاریخی هم، چنین حالتی دارد. به راستی کهن ترین نسخه های کتاب های به جا مانده از مورخان یونانی مربوط به چه زمانی است؟! آیا ما مطمئن هستیم که هیچ تغییر و دگرگونی در روایات این مورخان صورت نگرفته است؟! در بررسی همین کوروش نامه ی گزنفون، پژوهش گران به نتایج جالبی رسیده اند. عده ای بخش هشتم از دفتر هشتم کوروش نامه را گفته های گزنفون نمی دانند؛ چرا که شیوه نگارش گزنفون را ندارد و با در نظر گرفتن کتاب بازگشت(دیگر اثر گزنفون) بخش هایی از آن رد می شود. به نظر می رسد بازنویسان، پس از مرگ گزنفون آن را به کتاب افزودند. همچنین با بررسی منابع متوجه می شویم که روایات مورخان یونانی با نوعی آمیختگی روبرو هستند. البته شاید وضعیت کوروش نامه ی گزنفون در این زمینه بهتر باشد؛ چرا که به نظر می رسد نوشته های هرودوت و کتزیاس با افسانه های یونانی آمیخته شده اند ولی نوشته های گزنفون با روایت های دیگر مردان پارسی و مادی آمیخته شده است. جالب است که در کوروش* نامه* ی گزنفون بر خلاف گفته های هرودوت و کتزیاس، افسانه های تخیلی دیده نمی شود و گویا یک خِرَد و یک پژوهش گسترده پشت آن بوده است و البته باید توجه داشت که بخش هایی از کوروش نامه ی گزنفون هماهنگی بسیار جالبی با روایت های ایرانی مانند شاهنامه و... دارد و این موضوع به ارزش کوروشنامه می افزاید. به هر حال اگر هم بپذیریم این گفته های بجا مانده از خود گزنفون است باز هم احتمال اشتباه توسط گزنفون وجود دارد چرا که گزنفون سال ها پس از کوروش بزرگ زندگی می کرده است و هر مورخ و هر پژوهشگر ممکن است موضوعی را فراموش کند و ناخواسته دو موضوع را با هم قاطی کند. در زمان گزنفون، احتمال خطاهای سهوی وجود داشته است. اما گزنفون با این اثر خود، تأثیر بسیار خوبی گذاشت و حتی ممکن است بیشتر گفته های او درست باشد اما اینکه گفته های او را به صورت صددرصدی بپذیریم، درست نیست. پس می توان گفت آثار باستانی بدست آمده از درجه اعتبار بالاتری برخوردار هستند و می توان آنها را مبنا و اساس قرار داد. به ویژه زمانی که سه منبع باستانی مهم یعنی منشور کوروش بزرگ، رویداد نامه نبونید- کوروش و منشور نبونید، یکدیگر را تأیید می کنند. در منشور کوروش و رویدادنامه نبونید-کوروش از فتح بدون جنگ بابل و رفتار شایسته کوروش بزرگ با مردم بابل سخن به میان می آید. شاید بتوان گفت که روایت های مربوط به چگونگی فتح شهر در گفته* ی گزنفون با روایت های اشخاص دیگر آمیخته شده است. گزنفون می نویسد: سپاه آغازید به درون شهر رفتن، و از کسانی که با ایشان رویاروی آمدند چندی کشته شده و بر زمین افتادند... کوروش نامه گزنفون، دفتر ۷، بخش ۵، بند ۲۶، ترجمه ابوالحسن تهامی اما در منشور کوروش مطلب اینگونه بیان شده است: (و آنگاه که) سربازان بسیار من[=کوروش] دوستانه اندر بابل گام برمی داشتند، من نگذاشتم کسی (در جایی) در تمامی سرزمین های سومر و اکد ترساننده باشد. بند ۲۴ منشور کوروش بزرگ، ترجمه عبدالمجید ارفعی همچنین رویداد نامه نبونید کوروش اینچنین است: در روز شانزدهم، Ugbaru(گوبریاس)، فرمانده ی Gutium(احتمالاً سرزمین گوتی ها) و سپاه کوروش بدون جنگ وارد بابل شدند. رویداد نامه نبونید-کوروش، ستون ۳، بند های ۱۵ و ۱۶ http://faryadobiseda.persiangig.com/ghiasabadi/156678_9BJcITta.jpgممکن است روایت هایی که گزنفون درباره رویارویی با جنگجویان نوشته است؛ مربوط به شخص دیگری (شاید کوروش یکم، پدر بزرگ کوروش بزرگ) باشد که شهری را فتح کرده است. اما روایت های بعدی گزنفون که حاکی از رفتار نیک کوروش با مردم بابل است، مربوط به کوروش دوم (بزرگ) باشد؛ چرا که منشور کوروش بزرگ و رویدادنامه نبونید-کوروش و حتی منابع یهودی، هماهنگی نسبی با این بخش کوروش نامه ی گزنفون دارند. اما به هر حال منابع یونانی اطلاعات سودمندی در اختیار ما می گذارند و می توان اشتراکات را از آنها بیرون کشید و به بررسی آنها پرداخت. وقتی منابع را کنار هم بگذاریم، همه در موارد انسانی و نیک کوروش اشتراک نظر دارند و از این رو اکثر پژوهشگران نظر مثبتی به کوروش دارند. ولی این نظر مثبت برای همه ی پادشاهان هخامنشی صادق نیست. چرا کسی از اردشیر سوم چیزی نمی گوید؟! پس اینکه اکثر اوقات از کوروش به نیکی یاد می شود؛ به دلیل بررسی های دقیق تاریخی است. اما نمی دانم، امروز، شخصی که بدون بررسی های دقیق بر روی روایات، با تحریف و دگرگونی آنها مواردی نادرست را در فضای مجازی گسترش می دهد؛ به دنبال چیست؟! کوروش و اسیران غیاث آبادی در جای دیگر می نویسد: به موجب این متن [کوروش نامه گزنفون]، کورش پس از آنکه دختر زیبایی را که مادها همراه با خیمه و خوابگاه به او تقدیم کرده بودند، به حضور پذیرفت، به سراغ تقسیم زنان اسیر و غنائم جنگی ناشی از غارت ماد و سرزمین*های غربی ایران رفت. او یکی از زنان «تحت تملک» خود را که نوازنده*ای خوش *الحان بود، به یکی از همدستان خود بخشید تا «اقامتگاه جنگی*اش دلکش*تر و روح*پرورتر از خانه*اش شود»... بنگرید به: رنج*های بشری ۱۷۵: زنان و چگونگی بخشندگی*های کورش، رضا مرادی غیاث آبادی، پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۱ اول باید توجه داشت که پس از آنکه ماد ها آن اسیران و غنائم زیاد را آوردند؛ کوروش دستور به آزادی اسیران داد و به آن ها گفت: شما باشنده ی همان خانه ها خواهید بود، و همان زمین ها را شخم می زنید و می کارید، با همسران تان خواهید زیست و فرزندان خود خواهید پرورد، همچنان که تا دیروز راه زندگی تان بود... از این پس اگر کسی یارد که شما را آسیبی رساند، ما خواهیم بود که به پاسداری شما، به جنگ ایشان می شتابیم. کوروش نامه گزنفون، دفتر ۴، بخش ۴، بندهای ۱۰و۱۱، ترجمه ابوالحسن تهامی در حقیقت گزنفون می خواهد به فرمانروایان بیاموزد که برای فرمانروایی بهتر و سود بیشتر بایسته است همچون کوروش، اسیران را آزاد بگذارند تا آبادانی بیشتری برای کشور حاصل گردد. برای دانش بیشتر بنگرید به: کوروش نامه گزنفون، دفتر ۴، بخش ۴، بندهای ۵ تا ۱۳ اما بخشی از این اسیران -که به نظر می رسد تعداد کمی داشتند- اسیران ویژه ای بودند. بانویی به نام پانته آ که همسر یکی از بزرگان دشمن بود و شوهرش حضور نداشت. رفتار نیک کوروش با این بانو بسیار مشهور و شنیدنی است (در ادامه درباره این موضوع توضیح می دهیم) و دو نغمه خوان هم بودند. گزنفون می گوید یکی از مادی ها که خنیا دوست می داشت و به ترانه های این دختران گوش سپرده بود، خواستار یکی از آنها شد.( کوروش نامه گزنفون، دفتر ۵، بخش ۱، بند ۱) به راستی یک چنین خنیا گری که شاید برای بزرگان می نواخت، دیگر در کجا می توانست مفید باشد؟! کار و زندگی اش تا کنون نواختن بوده است. تا الان در خدمت دیگری بود و حال چه بهتر که در خدمت کسی باشد که به ترانه هایش عشق بورزد و موسیقی را دوست بدارد و برای او بنوازد. این موضوع حتی برای خنیاگر هم سود بخش بوده است. شاید گزنفون می خواهد بگوید: «قدر زر، زرگر شناسد؛ قدر ***ر، ***ری» و این موضوعی است که گزنفون می خواهد به ما بیاموزد. اما ادامه ی گفته های غیاث آبادی با بزرگترین تحریف همراه است. کوروش و پانته آ http://faryadobiseda.persiangig.com/ghiasabadi/156678_hQof59fF.jpgاز دیگر اسیران ویژه که گزنفون به آن اشاره می کند، پانته آ است که همسر یکی از نزدیکان پادشاه آشور به نام آبرادات بود. گزنفون درباره این بانو می نویسد: این بانو همسر آبرادات شوشانی بود، و چنین روی داد که هنگام شکست سپاه آشوریه، شوهر آن بانو در سفر بود، آشورشاه وی را به پیغام بری به بلخ گسیل کرده بود، تا با بلخیان پیمان یگانگی بندد، زیرا که وی از دوستان نزدیک پادشاه بلخ بود؛ و اکنون کوروش از آراسپ خواست که آن بانوی اسیر را پاس دارد تا شوهرش بازگردد و او را بازگیرد. کوروش نامه گزنفون، دفتر ۵، بخش ۱، بند ۳، ترجمه ابوالحسن تهامی بر اساس کوروش نامه ی گزنفون، رفتار کوروش با این بانو بسیار جوانمردانه و انسانی بود و نگذاشت کسی او را اذیت کند تا شوهرش بازگردد. همین موضوع کاری کرد که شوهر این بانو برای سپاس گزاری از کوروش به خدمت کوروش در بیاید. اما متأسفانه آقای غیاث آبادی اصلا چیز دیگری را القا کرده است: یکی از منابعی که برای وصف سجایای کورش و بخصوص بخشندگی*های او بدان استناد می*شود، کورش*نامه گزنفون است. اما در این استنادها معمولاً به بازگویی بخش*های دلپسند آن اکتفا می*شود و جزئیات این «بخشندگی» دقیقاً مشخص نمی*شود... یکی دیگر از زنان تحت تملک کورش، همسر مردی به نام آبراداتاس بود. آبراداتاس به عنوان سفیر به باختر/ باکتریا گسیل شد و زنش برای کورش تصرف گردید. محافظی که کورش مأمور مراقبت از این زن و دیگر زنان اسیر کرده بود، به او می*گوید: «هیچ غصه مخور که ما تو را به خدمت کسی می*بریم که حکمفرمای همه ماست و نامش کورش است». زن با شنیدن این جمله شروع به شیون و ناله و زاری می*کند و بر سر خویش می*کوبد. زنان اسیر دیگر نیز با او در مویه و شیون همراهی می*کنند و ناله و تضرع سر می*دهند. تأثیر این ناله و استغاثه*ها فقط همین بود که محافظ زنان برای کورش خبر ببرد که: «در حین تضرع و بر سر کوفتن زن آبراداتاس، گردن و بازوی بلورینش بیرون افتاد و چون قطعه*ای جواهر بدرخشید. به تو اطمینان می*دهم که در سراسر آسیا اندامی به این رعنایی و ملاحت نخواهی یافت»... بنگرید به: رنج*های بشری ۱۷۵: زنان و چگونگی بخشندگی*های کورش، رضا مرادی غیاث آبادی، پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۱ چقدر یک نفر باید سنگ دل باشد که چنین نگاهی به این داستان لطیف و عاشقانه داشته باشد! داستان پانته آ یکی از مشهور ترین داستان های تاریخی است که به صورت مفصل در کوروش *نامه *ی گزنفون بیان شده است. تعجب می کنم که چطور آقای غیاث آبادی دیگران را به «بازگویی بخش*های دلپسند» محکوم می کنند در شرایطی که در این نوشتارشان این روند کاملا برای ایشان مشهود است! باز هم تحریف هایی در بیان جملات آراسپ که غیاث آبادی وی را «محافظ زنان» معرفی کرده است؛ وجود دارد. اما به دلیل رعایت اختصار از بررسی تک تک جملات صرف نظر می کنیم. جالب آنکه بعد از آنکه آراسپ از زیبایی های پانته آ می گوید، کوروش از دیدن پانته آ صرف نظر می کند و می گوید: اگر این سان است که می گویید، بهتر تا وی را نبینم. «چرا؟» پرسید آن مرد جوان[منظور آراسپ یا به قول غیاث آبادی محافظ زنان است] «ازیرا، که اگر شنودن داستان زیبایی وی تواند مرا امروز به رفتن و دیدار وی کشاند، امروز که زمانی ام نیست تا پشت خویش بخارم، ترسم وی آن چنان از من دل رباید که تا جاودان جاوید خیره بر وی بنشینم و بفراموشم هر کار دیگر مراست... کوروش نامه گزنفون، دفتر ۵، بخش ۱، بند ۸، ترجمه ابوالحسن تهامی آن شیون ها و زاری این بانو برای زمانی بود که هنوز با کوروش آشنا نشده بود و شاید تصور می کرد کوروش هم مانند دیگر فاتحین با وی برخورد خواهد کرد. اما بعد از آنکه این نیک سیرتی فوق العاده ی کوروش را مشاهده کرد به شوهرش اینچنین درباره کوروش گفت: همیشه سپاس بزرگمان به کوروش را به یاد خواهم سپرد، که چون به دست وی گرفتار آمدم او می توانست مرا چون تاراج و بهره ی جنگ بپندارد و از آن خویش کند، چنان والا بود منش و اندیشه ی وی که مرا نه چون بندیان پنداشت، و نه یله کردم تا چون آزاد زنی روم به سرفکندگی؛ وی در پناه گرفت مرا و رهانید از خطر تا تو باز آیی، آن سان که گویی برادر وی را من همسرم... کوروش نامه گزنفون، دفتر ۶، بخش ۴، بند ۷، ترجمه ابوالحسن تهامی پانته آ نماد وفا داری است و این داستان زیبا در طول تاریخ مورد توجه مردمان بوده است. به قول آقای Dakyns، «هر گاه سخن از پانته آ می آید، خواننده بیش تر شیفته وی می شود.» باید از آقای غیاث آبادی پرسید که در اینجا چه کسی «به بازگویی بخش*های دلپسند» کوروش نامه گزنفون می پردازد؟! وصیت نامه کوروش در آخر به وصیت نامه کوروش اشاره می کنیم که آقای غیاث آبادی این وصیت نامه را هم زیر سوال می برند. منبع این وصیت نامه را در اینجا می آوریم : منبع وصیت نامه کوروش: کوروش نامه گزنفون، دفتر ۸، بخش ۷ یکی از بخش های مشهور این وصیت نامه، قسمت زیر است که به عنوان حسن ختام این نوشتار می آوریم: به یاد بسپرید واپسین سخن مرا: مهر بورزید دوستان را، و این مهرورزی شما را نیرویی خواهد داد که با آن دشمنان تان را براندازید. وصیت نامه ی کوروش بزرگ، به نقل از کوروش نامه گزنفون، دفتر ٨، بخش ٧، بند ۲۸ ترجمه ابوالحسن تهامی پایانhttp://faryadobiseda.persiangig.com/ghiasabadi/cyrus%20tomb.jpg

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

فردا درستش می کنم

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

فردا درستش می کنم

Paneer
2013/12/21, 23:58
کجای اینو می خوای درست کنی؟؟

به نظرت فصلی می زاستی بهتر نبود؟

smhmma
2013/12/22, 02:33
بله بله این درست
یه جور دیگم دارن این کارو می کنن
به تازگی
البته خیلیم تازه نیست
ولی ترجمه ی جدید و دقیقی از منشور کوروش ارائه شده
که نشون می ده خیلی از چیزایی که درترجمه ی قبلی بوده دروغ و اشتباه بوده
جالبه توی این ترجمه که خودمم مطالعش کردم از بند سه تا بند بیست و خورده ای کلی در مدح مردوک خدای بابلی هم گفته شده
یه سری اقایون کوته فکر و متاسفانه متعصب اومدن گفتن مایه ی تاسفاه که شاهی داشتیم که مردوک رو می پرستیده و کلی از این چرت و پرتا
اول که اون موقع دین های چندانی نبوده همشم از این دسته بوده همین که کوروش ادم خوبی بوده و شاهی بوده که به مردم حق می داده خودش باعث افتخاره
ولی از اون گذشته
اگر کمی تامل می کردن و به جز چرت گویی در تاریخم کمی سررشته داشتن می فهمیدن که متن از بند سوم تا بند بیست هفتم یا یه همچین چیزی توسط یک فرد یگه نوشته شده یه احتمالا یکی از بزرگان بابله
و سه بند اول و بندای اخرم مال خود کوروشه
در اون بندای وسطی کارهای کوروش توسط فرد دیگه ای به تصویر دراومده برای همین اصلا نمی تونیم مردوک رو به کوروش نسبت بدیم
متاسفانه حماقت و تعصب یکی از بدترین چیزایی هست که دامنمون رو گرفته
اول انقلاب هم اگر ایت الله دستغیب نبود تا جلوی بعضی از این کوته فکرا رو بگیره با بلدوز ریخته بودن پارسه(تخت جمشید) رو با خاک یکسان کنن کسیم جلودارشون نبود تا این که ایت الله دستغیب مطلع شد و رفت جلوی بلدوز هاشون ایستاد و نزاشت این کارو بکنن
واقعا مایه ی تاسف که ما با همچین ادمایی شدیم 75 میلیون

بازی خور
2013/12/22, 07:42
اعصابم خورد شد دیگه برام بهم نیست
3 ساعته دارم صفحه رو ویرایش می کنم باز خراب می شه
نمی فهمم این صفحه چی توش داره که نت 200 کیلوباایت توش هنگ می کنه
این لینک منبع
مدیر خودش درصت کنه
http://forums.totalwar.ir/1840-%D8%AA%D9%84%D8%A7%D8%B4-%D8%B9%D8%AF%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%A8-%D8%B4%D8%AE%D8%B5%DB%8C%D8%AA-%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B4-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF.html