PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : جشن های سالیانه در زمان ساسانیان



بازی خور
2013/12/01, 18:10
http://www.up.nazicenter.com/images/ij0c49oi78pyd0h10bzo.jpg


http://www.up.nazicenter.com/images/2pwbvyom98khni0ppd83.jpg
چهارشنبه سوری

در ایران باستان، در شب چهارشنبه سوری از سه کوپه آتش به نام های: آسمان، آذر و آبان می پریدند، بعدها به هفت کوپه افزایش یافت که به نام هفت امشاسپندان از روی آنها می پریدند. پس از پایان آتش بازی، خاکستر آن را جمع می کردند و از خانه بیرون می بردند و کنار دیوار می ریختند.
بنا بر روایات مراسم چهارشنبه سوری یادبود عبور سیاوش از آتش است و مردم چنین روزی را به یاد آن واقعه جشن می گرفتند. سیاوش در چهارشنبه روزی به دستور افراسیاب کشته شد و یک روز پس از آن فرزند وی کیخسرو در روز پنج شنبه یکم فروردین در توران متولد شد. در آیین زرتشتی در آخرین شب چهارشنبه سال به منظور یادبود خاطره ی سیاوش از آتش می گذشتند تا هم جایگاه او را جاوید سازند و هم وجود خود را از ناشایستی ها به واسطه ی پاکی آتش به صورت نمادین پاک سازند.



http://www.up.nazicenter.com/images/xf384dryv69uurrk8fmt.jpg
جشن نوروز

روز اول فروردین همواره آغاز سال ایرانیان بوده و آن را نوروز نامیده اند. مردم سغد آن را به زبان خود (نوسدد) یعنی سال نو
می نامیدند. در ایران قدیم رسم بود که در این جشن هرکسی برای دوستان خود شیرینی می فرستاد تا سال خوشی را برایشان آرزو کند و نوروز را به کامشان شیرین گرداند.
روز ششم فروردین که به نام هئوروتات (خرداد) یکی از امشاسپندان خوانده می شد، نوروز بزرگ بود و آن را روز امید می خواندند زیرا معتقد بودند که خوشبختی را در این روز بنا بر سرنوشت هر کسی تقسیم می کنند. در این روز آب بر سر یکدیگر می ریختند تا یاد و خاطره ی پادشاهی جمشید را زنده نگه دارند.
در روایات زرتشتی آمده: جمشید شاه، تختی بساخت و دیوان آن را به دوش کشیدند و به هوا بردند و یک روزه از کوه دماوند به بابل فرود آمدند، مردم با مشاهده ی این اتفاق در شگفت شدند و آن روز خاص را نوروز خواندند.
ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه می نویسد: از آداب جشن نوروز در ایران باستان این بود که در صحن هر خانه به هفت ستون هفت رقم از غلات می کاشتند و هر کدام که بهتر می رویید دلیل بر ترقی و خوبی کاشت آن غله در سال پیش روی بود.
در عهد باستان مراسم جشن نوروز به مدت 21 روز برگزار می گردید که در هر روز برنامه ای خاص انجام می گرفت که از قرار زیر است:
1 – از روز اول تا روز سوم برای دید و بازدید خویشاوندان و بزرگان.
2 – از روز چهارم تا روز ششم برای بازدید همگانی و برگزاری جشن رپیثون.
3 – از روز هفتم تا روز نهم برای برگزاری جشن خوردادگان.
4 – از روز دهم تا روز دوازدهم بارعام شاهی برای پذیرفتن عموم طبقات مردم، هریک به نوبه ی خود.
5 – از روز سیزدهم تا روز هجدهم برای تفریح و گردش در تفرجگاه های خارج از شهر.
6 – از روز نوزدهم تا روز بیستم برای برگزاری جشن فروردگان.
7 – روز بیست و یکم جشن پایانی نوروز با گردش و تفریح در طبیعت.
همچنین برنامه ی دربار شاهی در این ایام در زمان ساسانیان به روایت بیرونی این چنین بوده:
1 – پنج روز اول ویژه ی خانواده ی سلطنتی و نزدیکان شاهی و برگزاری جشن دربار.
2 – پنج روز دوم برای اهدای اموال و بخشیدن هدیه های نوروزی از جانب پادشاه.
3 – پنج روز سوم متعلق به خدمتگزاران.
4 – پنج روز چهارم متعلق به خواص.
5 – پنج روز پنجم به لشکریان اختصاص می یافت.
6 – پنج روز ششم مختص رعایا.
که در مجموع فروردین ماه را شامل می شده. در زمان ساسانیان رسم بوده که بر سفره هفت سین نان گردی می گذاشتند که از هفت گیاه: گندم، جو، ارزن، ذرت، نخود، برنج و لوبیا پخته می شده. در میان طبق سفره هفت شاخه از درختانی می گذاشتند که عقیده داشتند نگاه کردن به آنها نیکوست: بید، زیتون، به، انار، سیب، انجیر، بیدمشک و ازگیل.


جشن مهرگان:

روز شانزدهم مهرماه زمان برگزاری جشن مهرگان بود که پیداست در ابتدا جشن میثره بوده. در آیین مهرپرستان این جشن با نام (کانه) ذکر شده.
در این روز هفته بازاری برپا می شده و می گویند پادشاه ایران تاجی برسر می گذاشته که بالای آن به شکل مهر آفتاب و چرخ آسمان بوده. این روز را یادگار غلبه ی فریدون بر ضحاک می دانستند و عقیده داشتند که در این روز فرشتگان به یاری فریدون آمدند.


عید بهار جشن

روز اول آذر که در زمان های دور در ابتدای بهار بوده و بعدها تغییر کرده را عید بهار جشن می نامیدند. در این روز عامه مردم به نوعی تفریح می پرداختند که آن را (کوسج) می نامیدند و نماد تغییر فصل بوده. مدت چند روز گردو، سیر و گوشت چرب می خوردند و شربت هایی که برای دفع سرما مناسب بود می نوشیدند.


جشن سذک (سده)

روز ششم بهمن ماه زمان برگزاری جشن سذک بود که در زبان فارسی به سده تغییر یافت. در آن جشن در خانه آتش و دود بپا می کردند تا بد یومنی را بدر کنند. در روایات ایران باستان آمده: روزی هوشنگ پادشاه پیشدادی به هنگام شکار بر سر راهش مار سیاه بزرگی دید، سنگی باشدت به سمت مار پرتاب می کند، بر اثر اصابت سنگ بر سنگ های دیگر جرقه می جهد و خار و خاشاک اطراف آتش می گیرد، مار می گریزد و پادشاه و همراهانش درکنار آتش به شادی و جشن پرداخته و نمی گذارند هیچگاه آن آتش خاموش شود.
بنا بر روایت بیرونی ایرانیان در این شب دود بر می انگیختند تا دفع مضرات و جانوران موذی کنند.


جشن آب ریزان یا جشن تیرگان

روز سی ام بهمن را جشن (آفری جگان) می گرفتند؛ یعنی آبریزان یا آبریز، این جشن را روزی می گرفتند که باران اول سال می بارید که در شهری همچون اصفهان اغلب این باران با روز سی ام بهمن همزمان بوده. این جشن را به فیروز جد خسرو انوشیروان نسبت می دهند و عقیده داشتند در زمان وی باران مدت زیادی نبارید و ایران دچار خشکسالی شد و شاه مالیات چند سال را به مردم بخشید و درب انبارهای سلطنتی را بر روی مردم گشود و خود به آتشکده ی آذرگشنسب رفته و از خدا خواست این بلا را رفع کند. درخواست او اجابت شد و باران بارید.


جشن شهریورگان

در هفتم شهریور عید آذر جشن اول بود. آذر جشن عید آتش خانه محسوب می شد. در داخل خانه ها آتش بزرگی می افروختند و به ستایش خدا و شکر نعمت های او می پرداختند. مردمان گرد هم می آمدند، با هم غذا می پختند و تفریح می کردند. ظاهرا این عید فقط در بعضی نواحی ایران معمول بوده است.



http://www.up.nazicenter.com/images/ed72by0g52ak99okuoop.jpg
جشن موج گیران

روز پنجم ماه اسفندارمذ که آن روز را با نام همان ماه می خواندند جشنی بپا می شد که آن را موج گیران می نامیدند. یعنی مژده گیران. این جشن برای پاسداشت زنان بوده و در آن روز مردان به زنان خود هدایای بسیار می دادند.


توضیح:

همانطور که در متن فوق خواندید در اکثر جشن های ایرانیان آتش نقش مهمی را ایفا می کرده و می توان فهمید که ایرانیان در منازل خود آتش را اکثرا روشن نگاه می داشتند و اولین سازندگان شومینه در محیط خانه ایرانیان بودند. پس از تسلط اعراب بر ایران زمین و مشاهده ی اهمیت زیاد آتش نزد ایرانیان آنان به اشتباه پارسیان را مجوز (آتش پرست) خواندند. اما ایرانیان را می توان اولین مردمان یکتاپرستی دانست از سالیان بسیار دور با خدای واحد دوستی نزدیک داشتند. در آیین زرتشتی چند عنصر از احترام و قداست خاصی برخوردار است. آب، آتش و خاک به عنوان مظاهر پاکی در میان زرتشتیان شناخته می شد و سعی آنان بر این بود که هیچ گاه ناپاکی ها را به این عناصر نزدیک نکنند. مرده هایشان را در خاک دفن نمی کردنند، آب جاری را با نجاسات ناپاک نمی کردند و آلودگی ها را در آتش نمی انداختند. طبیعت را بسیار دوست می داشتند چنان که برای هر درخت ارزشی مساوی با یک انسان قائل بودند.

منابع:
شاهنشاهی ساسانیان / مریم نژاد اکبری
جشن های ایرانیان / عسگر بهرامی
ایران در زمان ساسانیان / آرتور کریستن سن