PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دستور زبان فارسی (درس اضافه )



آرمیتا37
2013/11/25, 13:58
دستور زبان فارسی (اضافه)

اضافه آن است که اسمی را با کسره اضافه به اسم دیگری نسبت بدهیم. در این بخش قصد داریم شما را با انواع اضافه آشنا کنیم.

دستور زبان فارسی (اضافه)

1- اصل این است که مضاف*الیه بعد از مضاف بیاید و بین آن دو کسره اضافه باشد. اما گاهی مضاف*الیه اول می *آید و کسره اضافه حذف می *شود. به آن اضافه مقلوب می *گویند و اسم مرکب می* سازد. کارخانه (خانه کار) گلاب (آب گل)

2- گاهی فقط کسره اضافه حذف می *شود و به آن فک اضافه می *گویند. (پدرزن (پدر زن))

3- آوردن چند اضافه را پشت سر هم تتابع اضافات می* گویند. (جلد کتاب گلستان سعدی)

4- اگر مضاف به آ یا او ختم شده باشد در آخر آن به جای کسره اضافه یای مکسور می *افزایند. (دریای خزر، بازوی رستم)

اگر مضاف به ه بیان حرکت مختوم باشد به جای کسره اضافه، ء می *گذاریم. (کارخانه ایرج) و می توانیم ی بگذاریم، کارخانه *ی ایرج
اقسام اضافه:

1-اضافه تخصیصی: درِ اطاق (در اختصاص به اطاق دارد)

2- اضافه ملکی: بین آن دو رابطه مالکیت وجود دارد. (خانه احمد (خانه*ای که مال احمد است)

تفاوت این دو: در اضافه ملکی معمولاً مضاف*الیه، انسان است و می*تواند مالک باشد، ولی در اضافه تخصیصی این چنین نیست.

3- اضافه تشبیهی: بین آن دو رابطه شباهت است. (لب ِ لعل (لب ِ مانند لعل)، داﯾﮥ ابر (ابری که مانند دایه است))

4- اضافه استعاری: آن است که مضاف در معنی غیر حقیقی خود استعمال شده باشد. (چنگال ِ مرگ ( مرگ مانند حیوانی با چنگال خویش آدمیان را می *رباید)

5- اضافه توضیحی: مضاف اسم عام است و مضاف*الیه نام مضاف را بیان می *کند. (روز جمعه، شهر قوچان)

6- اضافه بیانی: مضاف*الیه جنس مضاف را بیان می *کند. (ظرف مس)

اگر به مضاف*الیه ی نسبت اضافه شود به صفت نسبی تبدیل می *شود. (ظرف مسی)

7-اضافه اقترانی: بین آن دو مقارنت و همراهی وجود دارد. (پای ارادت (پایی که با ارادت همراه بود))

8- اضافه بنوت (فرزندی): مضاف*الیه نام پدر مضاف است. (رستم زال(رستم پسر زال))

تذکر: نوع اضافه گاهی مربوط به مفهوم واژگان و قصد گوینده است. پس گاهی یک اضافه چند حالت دارد.

مثال: چشم نرگس

1- چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد. (استعاری)

2- دختری زیباست، چشم نرگس او را کسی ندارد.(تشبیهی)

3- چشم نرگس درد می *کند. (تخصیصی)