PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : جهان هولو گرامی



maria
2013/11/20, 17:54
این مقاله برگرفته از کتاب جهان هولو گرامیه یه مقدار(!)هم طولانیه تقریبا یک سومشو می گذارم اگه کسی خوند هفته بعد بقیشم می گذارم((14)):
شواهدی در کار است که نشان می دهد جهان ما و هر آن چه در آن است از دانه های برف تا درختان کاج تا شهاب های فروافتاده و الکترون های چرخان همگی فقط تصاویر شبح وار یا فراکنش هائی از سطح واقعیتی است چنان دور از واقعیت خاص ما که تقریبا ورای مکان و زمان قرار می گیرد .

معماران اصلی این ایده حیرت آور دو تن از برجسته ترین متفکران جهان هستند : اولی ” دیوید بوهم ” فیزیکدان دانشگاه لندن و هوادار اینشتین و یکی از مهمترین فیزیکدانان کوانتوم و دیگری ” کارل پریبرام ” متخصص فیزیولوژی اعصاب از دانشگاه استنفورد و نویسنده کتاب درسی فیزیولوژی اعصاب به نام ” زبان های مغز ” . جالب تر اینکه ” بوهم ” و ” پریبرام ” هر دو مستقل و جدا از یکدیگر به این نتایج رسیدند.
4489
در دانشگاه ” ییل ” ، پریبرام به تامل درباب ایده پراکندگی خاطره ها در سرتاسر مغز پرداخت و هرچه بیشتر به این ایده اندیشید بیشتر به آن اعتقاد پیدا کرد . بیمارانی که مغز آن ها را به دلائل پزشکی بر می داشتند هیچ گاه خاطرات خاص خود را از دست نمی دادند و از این نظر رنجی را تحمل نمی کردند . به رغم شواهد فزاینده مبنی بر اینکه خاطرات در مغز پراکنده اند “پریبرام ” هنوز نمی دانست مغز چگونه قادر است چنین کار معجزه آسائی را انجام دهد . سپس در اواسط دهه شصت خواندن مقاله ای در مجله “ساینتیفیک امریکن ” که به توصیف چگونگی ساخت یک هولوگرام می پرداخت مثل صاعقه بر او فرود آمد .
جهت فهم اینکه چرا ” پریبرام ” این چنین به هیجان آمده بود نخست می باید قدری بیشتر درباره هولوگرام ها دانست .

یکی از چیزهائی که هولوگرافی را ممکن می سازد پدیده ای است به نام تداخل. تداخل عبارت از نقشی ضربدری که از دو یا سه موج نظیر امواج آب که در هم تداخل پیدا کرده حاصل می آید . مثلا اگر شما سنگی را در یک دریاچه بیندازید بی درنگ سلسله ای از امواج مشخص و هم مرکز پدیدار و از هم دور می شوند . ترکیب پیچیده خطوط و ردیف ها و فرورفتگی ها بین امواج که از چنین تلاقی و برخوردی ایجاد می شود الگوی تداخلی نام دارد . هر نوع پدیده موج گونه می تواند یک طرح تداخلی ایجاد کند نظیر امواج رادیو ونور . و از آنجا که اشعه لیزر پرتوئی بسیار خالص و روشن از نور است برای ایجاد طرح تداخلی بسیار مناسب است. بواقع مثل بهترین سنگ و بهترین دریاچه است. یعنی در واقع الگوی هولوگرام آن سان که ما می شناسیم تا زمان اختراع لیزر نمی توانست امکان پذیر باشد.

وقتی یک اشعه لیزر به دو تابه مجزا تقسیم شود هولوگرام به وجود می آید. اولین تابه با برخورد به شیئی که قرار است از آن عکس گرفته شود به عقب می جهد. سپس تابه دوم با انعکاس نور تابه اول برخورد می کند و حاصلش یک الگوی تداخلی است که روی قطعه ای فیلم ضبط می شود.4491
به چشم بیننده ، تصویر توی فیلم به هیچ رو شبیه شیئی عکاسی شده نیست . در واقع بیشتر شبیه حلقه های هم مرکزی است که از افتادن مشتی سنگریزه به داخل دریاچه به دست آمده است . ولی به محض آنکه اشعه لیزر دیگری ( یا در بعضی از مواقع فقط اشعه ای شفاف و نورانی ) بر تصویر فیلم تابیده شود تصویری سه بعدی از شیئی اولیه به دست خواهد آمد . حالت سه بعدی تصاویری از این دست به طرز حیرت آوری متقاعدکننده است . می توان دور و بر یک تصویر هولوگرافیک قدم زد و از زوایای مختلف بدان نگریست ، انگار به یک شیئی واقعی نگاه می کنیم اما هرگاه بخواهید این تصویر را لمس کنید دست شما از میان آن گذر می کند و در می یابید که در واقع چیزی آنجا نیست.
4490
کیفیت سه بعدی بودن هولوگرام تنها وجه شاخص آن نیست. اگر تکه ای از فیلم هولوگرافیک مربوط به تصویری از سیب را از میان به دو نیمه کنیم و سپس اشعه لیزر را بر آن بتابانیم هر نیمه حاوی تصویر کامل سیب خواهد بود . حتی اگر این نیمه را باز به دو نیمه و نیمه را باز به دو نیمه تقسیم کنیم تصویر کاملی از سیب از هر یک از قسمت های کوچک فیلم به دست خواهد آمد . ( گرچه هر اندازه قسمت ها کوچکتر باشند تصویر محوتر خواهد شد ) برخلاف عکس های معمولی هر تکه کوچک قسمتی از از فیلم هولوگرافیک حاوی کلیه اطلاعاتی است که در همه فیلم ضبط شده است . اگر هر بخش تکه ای فیلم هولوگرافیک حاوی تمام اطلاعات لازم جهت ساختن تصویر کامل باشد پس به نظر ممکن می آید که هر بخش مغز نیز حاوی تمام اطلاعات لازم جهت فراخواندن همه خاطره باشد.

” پریبرام ” در پژوهشهائی روشن ساخت که حتی تا 98 درصد از اعصاب بصری گربه را می توان برداشت بی انکه به توانائی او در انجام اعمال بصری پیچیده به طور جدی خللی وارد آید. پریبرام با انجام آزمایشاتی پی برد که ” بینائی ” نیز امری هولوگرافیک است . ماهیت هولوگرام مبنی بر اینکه ” کل در هر جزء است ” قطعا این مسئله را تبیین می کرد که چگونه می توان بخش عظیمی از کورتکس بصری مغز را بی آنکه به انجام اعمال بصری خللی وارد آید از میان برداشت.
پرسشی که باقی می ماند این بود که مغز جهت تولید چنین هولوگرام های درونی از چه نوع پدیده موج گونه ای استفاده می کرد.” نورون ” ها مانند درختان دارای شاخه های متعددند و وقتی یک پیام الکتریکی به انتهای یکی از شاخه ها می رسد همانند امواج آب در فضا پراکنده می شوند. از آنجا که سلول های عصبی به طور منسجم به هم چسبیده اند این امواج الکتریکی که خود پدیده ای موج گونه اند مدام از همدیگر ضربدری عبور می کنند . با به یاد آوردن این نکته ” پریبرام ” فهمید که این امواج همواره در کار ساختن منظومه ای بی پایان از الگوهای درهم تداخل یافته همچون ” کالیدوسکوپ ” و به نوبه خود شاید آن چیزی است که به مغز خصلت هولوگرافیک می بخشد.
4492این پریبرامه4493و اینم بوهمه
ادامه دارد »»»