PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : حقیقت و واقعیت



argotlam
2013/11/16, 14:51
چند وقتیه یک معضل اساسی برام پیش اومده اونم اینه که فرق حقیقت با واقعیت چیه؟ دوستانی که می دونن ممنون می شم که به منم بگن.

smhmma
2013/11/16, 15:30
والا از یه دید عرفانی
حقیقت اصل چیزهاست
درواقع همون علته اوله
یعنی همون خدا
البته از دید عرفان
و واقعیت همون واقعیت خودمون چیزی که وجود داره درواقع همه چیز

از دید مردم تقریبا همه هردوش رو یکی می گیرن و همون همه چیز یا هرچیزی که وجود داره می گیرن
هرچند مثلا می گن چیزی که توی ذهنه واقعی نیست ولی منظور اینه که نسبت به وجود خارجی واقعیت نیست وگرنه خودش به خودی خود یک واقعیته

دید خود من و البته شاید بشه گفت از دید برهان صدیقین یعنی یه وجه ی دیگه ی عرفان می شه مثل هردوش رو تقریبا یک چیز گرفت چون که درواقع همه چیز همون علت اول و تنها مثل نوریه که کم و زیاد شده و تفاوت ها رو ایجاد کرده وگرنه همش همون نوره
ساده تر بگم درواقع علت اولی وجود نداره(وجود داره ها ولی برای این که بهتر درک کنید اینو می گم)و همه چیز از همون علت اوله گرفتی؟؟؟

جواب سوالت رو گرفتی یا بیشتر بازش کنم؟؟؟

argotlam
2013/11/16, 15:37
بند آخر رو یک بار دیگه بگو، نور و علت اول دیگه چیه باز؟(5)

smhmma
2013/11/16, 15:38
می گم می خوای بند اخر رو ول کنم؟؟؟
مسائل عرفانیه بدردت نمی خوره
هرچند بخوای با توضیح کاملتری خدمتت عرض می کنم
ولی به نظرم بدردت نمی خوره

argotlam
2013/11/16, 15:50
باشه ممنون ولی من جواب سوالم رو نگرفتم.

smhmma
2013/11/16, 16:01
نگرفتی؟؟؟
خیله خوب پس بزار بهتر توضیحش بدم
نگاه کن عزیز من براساس یک برهانی درواقع همه چیز
از خود خداست و جدای از اون نیست
درواقع ما هم از خداییم
یا به عبارتی در نظر می گیریم ککه همه چیز از نوره و تنها شدت و ضعف یدا کرده و در نتیجه تفاوت ها ایجاد شدن
درواقع اون نور اصلی افریدگاره و ما و همه ی چیزا از اونه گرفتی؟؟
خوب براسا این نظر اون حرف اولی که زدم رد می شه و درواقع حقیقت و واقعیت یکی می شن چون که حقیقت اگر خدا و یا افریدگار باشه همه چیز از اونه پس همه چیز حقیقته
واقعیتم که همه چیز بود درنتیجه تقریبا یکی می شن هرچند مطمئن نیستم واقعیت خدا رو هم جدای از ما شامل می شه یا فقط همه ی چیزا رو که البته از خدا هستن شمامل می شه ولی غیر از جهان افرینش رو هم شامل می شه یا نه
ولی می دونم که حقیقت شامل همه چیز می شه

بزار برای این که بهتر بفهمی برهان صدیقین به تقریر ملاصدرا رو برات بگم

‎‎;مقدمات:
۱ اصالت وجود؛ یعنی آن چه که تحقق و اصالت دارد، حقیقت وجود است، نه ماهیت. ماهیات موجودات بالعرض و مجازی هستند.[۴] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%D9%87%D8%A7%D9%86_%D8%B5%D8%AF%DB%8C% D9%82%DB%8C%D9%86#cite_note-4)
۲ وحدت وجود؛ به این معنا که حقیقتِ وجود کثرت بردار نیست و وجود یک واقعیت است، امّا دارای مراتبی مثل نور است که شدت و ضعف دارد، اما همه*اش نور است.
۳ حقیقت وجود عدم بردار نیست. موجود از آن جهت که موجود است، دیگر معدوم نیست و معدوم نمی*شود.
۴ حقیقت وجود مساوی با کمال است و هیچ نقصی در حقیقت وجود نیست و اگر در مواردی نقصی پندارمی شود، از عدم ناشی می*شود، مثلاً بیماری در انسان ناشی از عدم است و این نقص مربوط به وجود از آن جهت که وجود است، نیست. انسان چون سالم نیست، بیمار و نقص است و سالم نبودن عدمی است.
نتیجه
حقیقت هستی موجود و عدم بر آن محال است و این حقیقت وجود مشروط به هیچ شرطی نیست، چون که هستی است، موجود است و هیچ علت و ملاکی نمی*خواهد. خدا که مصداق تمام هستی و عین وجود است، موجود است و هیچ دلیل و علتی بر وجودش نمی*خواهد. بنابراین احتیاج به علت یا عللی نیست و دور و تسلسل لازم نمی*آید. یعنی حقیقت هستی در ذات خود مساوی است با ذات خدا.

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

اون جمله ی اخریش مهمترین قسمتشه اونو بخون
اصن می خوای فقط نتیجش رو بخون

Dragon
2013/11/16, 16:03
هر کسی یه نظر داره برای خودش. بنظرم حقیقت اصل هر چیزیه بدون این که تحریف شده باشه . یعنی بدون اینکه دستکاری شده باشه اما واقعیت اینطور نیست. واقعیت میتونه هم خوب و هم نابودگر باشه . مثلا میگم ما مسلمان ها باید در حقیقت به قران رجوع کنیم دروغ نگیم و.... اما در حقیقت خیلی از ماها دروغ میگیم. نظر من اینه اما باز به خودت بستگی داره چظور فکر کنی.
حقیقت مثل اصل میمونه یه چیزه که نمیتونه تغییر کنه باید یه شکل باشه در نظرت اما واقعیت خیلی فرق میکمنه . میتونه حقیقت رو نقض کنه یا بر درس بودنش تاکیید کنه.

feel
2013/11/16, 16:04
به نظر من حقیقت چیزیه در اون درست و غلطی براش وجود نداره.
حقیقت یکیه. نه چند تا.
اما واقعیت چیزیه که ما باور داریم. چه درست باشه چه نباشه، اما واقعیتیه که ما اون رو می بینیم.
به نظرم میشه مثال فیله رو زد. که می گن، چراغ رو خاموش کردن و یکی با لمس خرطوم گفت این شلنگه، یکی با لمس پای فیل گفت که این ستونه و...
هر کدوم اینها برای شخصی که اون رو بیان می کرد واقعیت بود. چون تصور می کرد که این درست ترین چیزه.
ولی درواقع حقیقت اینه که اون فیل بود و افکار دیگران هیچ تغییری در موجودیت فیل ایجاد نمی کرد.


نمی دونم خوب توضیح دادم یانه!!

smhmma
2013/11/16, 16:07
غزل برو پست های منو بخون تا بگیری چی می گم و اینا

feel
2013/11/16, 16:10
غزل برو پست های منو بخون تا بگیری چی می گم و اینا

تقریبا می دونم چی گفتی البته از صحبت های قبلی که داشتیم.
البته این متن رو دو دفعه خوندم. چون خیلی حوصله نداشتم خیلی نتونستم معنی کلمات رو بفهمم. بعدا سر فرصت می خونم که دقیقا بفهمم چی رو توضیح دادی. :)

smhmma
2013/11/16, 16:16
نه این صحبت ها یکمی متفاوت از صحبتای قبلیمه
تو بحثای قبلیمون اگر یادت باشه هرکس فقط عقیدش رو گفت ولی الان بر سر علت اون عقیدم بحث کردم
درواقع یادته مسئله ی افرینش رو با هم بررسی کردیم؟؟
یادته در مورد دست ساز و افرینش حرف زدیم؟؟
این موضوع برگرفته از همونه که در اخر ثابت می کنه که ذات هستی با ذات خدا یکیه درنتیجه حقیقت و واقعیت یکیه

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

الان حوصله نداری بعد در موردش نظر بده فقط گفتم که بدونی متفاوته
درهرصورت از نظرت ممنون

argotlam
2013/11/16, 16:25
الان نتیجه ای که من باید بگیرم اینه که حقیقت و واقعیت یکیه؟ نمی تونیم بگیم که حقیقت یک اصله و چیزیه که وجود داره مثل وجود خدا، خدا وجود داره ولی ما اون رو نمی بینیم ولی واقعیت چیزیه که قابل لمسه مثلا الان غروبه و ما اون رو می بینیم؟

smhmma
2013/11/16, 16:29
خوب من که گفتم اینم یک تفسیری هست که از نظر برهان صدیقین یا به عبارتی کامل ترین برهان درست نیست
و در واقع هردوشون یکین ولی اگر خودت دوس داری با هم متفاوت باشن و می خوای براشون تفاوت قائل بشی من نمی تونم کاری بکنم
این انتخاب خودته

Paneer
2013/11/16, 19:54
دوستان ول کنید هر کسیه عقیده ای داره نمی شه گف کدوم درسته

master
2013/11/17, 01:24
به نظرم تفاوت واقعیت و حقیقت ناشی از نقص علم و معرفت ماست. شعور ما نسبیه بنابراین درک ما از حقیقت، ناقص تر یا حتی مخالف حقیقت میتونه باشه. واقعیت هر کس برای خودش وابسته به باورها و شعورشه اما حقیقت مستقل از درک ماست. البته اینجا که میرسه حرف فیلسوفا زیاده. یه عده میگن حقیقتی که من نمی تونم درکش کنم پس به چه دردی می خوره. بعدش هم برای همین اصل وجود حقیقت یکتا رو نفی میکنن. یه مثال اینه: یه درخت اون طرف دنیا میفته، هیچ کس ندیدتش، اون درخت چه رنگیه؟ جواب اینه که اصلن از کجا معلوم درخته افتاده باشه؟ یا اصلن درختی (حقیقتی) وجود داشته باشه.