PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آناهید | مهرناز احمدی



~mehrnaz~
2013/11/11, 19:47
اسمِ شخصیتم آناهید نیست آناهید یه نمادِ یه مادرِ یه الهه اس اما مطمئنا به داستانم ربط دارهhttp://www.kolobok.us/smiles/artists/just_cuz/JC_Hi5.gif
خلاصه ی کلام که به شدت خودم دوسش دارم و حتی نثرم هم توی این فرق داره دیگه از کوتاه کردن خبری نیست دخترم دیگه خل و چل نیست دخترم کاملِ کامل... اون دیگه قرار نیست فقیر باشه... قرار نیست دزد باشه... قرار نیست عاشقِ یه مردِ زن دار بشه... قرار نیست به خاطرِ خواهرش خودکشی کنه اما رزا تنهاست خیلی تنها تر از همه تنها تر از سارا تنها تر از الی تنها تر از مهرناز تنها تر از آیدا...
رزا همه جوره تنهاست اما قرار نیست این تنهاییش طول بکشه قرار نیست بیشتر از این انسانها اذیتش کنن قرارِ اون به دنیا کمک کنه قراره به خدایان کمک کنه قراره تنها امیده اونا باشه قراره آموزش ببینه که از کسانی که همیشه اذیتش کردن انتقام بگیره از انسان های ضعیفی که اونو دشمنِ خودشون میپنداشتن موفق میشه؟ قراره آینده اش چی بشه؟
قراره اون برنده شه یا انسانها؟ قراره پدرش و ببینه؟ قراره مرگِ مادرش و درک کنه؟
مثلِ همیشه دختریِ نوزده ساله... مثلِ هر وقتِ دیگه یه آرزوهایی داره...
خلاصه ی اصلی: داستانِ رمان راجع به رزا دخترِ الهه ی آب آناهید و هوریره اس... سالها توی جزیره زندگی کرده بی اونکه از هویتِ واقعیِ خودش خبر داشته باشه پسری میاد و اون و به دنیای خودش یعنی دنیای خدایان میبره و شروع به آموزش دادنش میکنه توی این میون تا بتونه از اون آناهیدِ دیگه ای بسازه اتفاقاتی میفته که خوندش خالی از لطف نیستhttp://www.forum.98ia.com/images/smilies/2/-2-38-.gif

http://www.up.dragon-age.ir/images/vhc6e5msdpjw3jfseq2r.jpg
http://s2.picofile.com/file/7694231391/anahitl.pdf.html
این فصلِ اول


- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

این هم فصلِ دوم فصلِ سوم رو هم به زودی میذارم
http://s3.picofile.com/file/7832640749/fasle2.pdf.html

~mehrnaz~
2013/11/14, 14:41
اینم از فصلِ سوم فصل چهارم به زودی :) http://s3.picofile.com/file/8100366292/anahid3.pdf.html



در ضمن اگه حرفی بود ممنون میشم اینجا بزنید

majidking
2013/11/14, 14:43
مهرناز من می خونمش بهت میگم ((123))((123)) من داستانتو توی دوران اژدها خوندم خیلی خوشم اومد. همون غمگینه که پدرش مرده بود سر قبرش بودن((123))((210))((210))((210))

Paneer
2013/11/14, 14:45
منم تو تابشتان یه نقدی ازش می کنم از ود داستانت بیشتر ((212))

ДɱÏR
2013/11/14, 15:17
خوندم.به نظرم داستان خوبی میشه
منتظر فصل های بعد هستم((71))

FATAN
2013/11/28, 17:51
لینک فصل دوم برا من مشکل داره نمیره توش! میشه یه بار دیه بذاری.. در ضمن بخونم میام نظر میدم

spook
2013/11/28, 18:07
موفق باشی مهرناز جان امیدوارم هرچه زودتر داستان های بیشتری ازت بخونم:دی

shayan23
2014/04/03, 20:59
خیلی قشنگه ممنون((71))

Hermion
2014/04/16, 20:38
7038


نام کتاب: آناهید
نویسنده:~mehrnaz~ کاربرنودوهشتیا
خلاصه:
داستانِ رمان راجع به رزا دخترِ الهه ی آب آناهید و هوریره اس … سالها توی جزیره زندگی کرده بی اونکه از هویتِ واقعیِ خودش خبر داشته باشه پسری میاد و اون و به دنیای خودش یعنی دنیای خدایان میبره و شروع به آموزش دادنش میکنه توی این میون تا بتونه از اون آناهیدِ دیگه ای بسازه اتفاقاتی میفته که خوندش خالی از لطف نیست


خوب این کتابو من هنوز نخوندم....
ولی از خلاصش معلومه که علاوه بر رمنس، تخیلی هم هست.
برا همین گفتم تا هنوز جدیده براتون بزارمش.
نسبتا کوتاهه و همه ی نظر ها هم مثبت بوده.
بخونین شاید خوشتون اومد.

آناهید PDF (http://dl2.98ia.com/book/1699%20-%20Anahid(wWw.98iA.Com).zip)

erfan
2014/04/25, 16:06
خوندم قشنگ بود.http://forum.pioneer-life.ir/images/smilies/1%20(181).gif

hasan
2014/05/18, 13:20
داستان قشنگی بود متشکرم((86))