PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : جشن ها و مراسم اصیل ایرانی ( به جز نوروز)



Mr.Sohrab
2012/08/22, 01:18
جشن مهرگان

مهرگان یکی از کهن*ترین جشن*ها و گردهمایی*های ایرانیان و هندوان است که در ستایش و نیایش مهر یا میترا (ایزد روشنایی، پیمان، دوستی و محبت، و دین و آیین مهری) برگزار می*شود. این جشن پس از نوروز بزرگ*ترین جشن ایرانی است. این جشن در روز مهـر ( شانزدهم ماه) از ماهِ مهـر برگزار می*شود.

زمان مهرگان

زمان برگزاری مهرگان در آغاز ماه مهر و فصل پاییز بوده است و این شیوه دستکم تا پایان دوره هخامنشی و احتمالاً تا اواخر دوره اشکانی نیز دوام داشته است. اما از این زمان و شاید در دوره ساسانی، جشن مهرگان به مهر روز از مهر ماه یا شانزدهم ماه مهر منتقل می*شود.

زمان برگزاری مهرگان در دوره هخامنشی و به احتمالی قدیم*تر از آن، در نخستین روز ماه مهر بوده و اکنون حدود دو هزار سال است که این جشن به شانزدهمین روز این ماه یا مهر روز از مهرماه در گاهشماری ایرانی منسوب است. اما این زمان در میان اقوام گوناگونی که از تقویم*های محلی نیز بهره می*برند، متفاوت است. برای نمونه زمان این جشن در گاهشماری طبری/ تبری و نیز در گاهشماری سنتی یزدگردی زرتشتیان، فعلاً برابر با حدود نیمهٔ بهمن*ماه، و در گاهشماری دیلمی برابر با سی*ام بهمن*ماه است.

آیین*های مهرگان

آنگونه که از مجموع منابع موجود، همچون نگاره*ها و متون باستانی و نوشته*های مورخان و دانشمندان قدیم ایرانی و غیر ایرانی (مانند فردوسی، بیرونی، ثعالبی، جهانگیری، اسدیِ توسی، هرودوت، کتسیاس، فیثاغورث، . . .) و نیز آثار شاعران و ادیبان (مانند جاحظ، رودکی، فرخی، منوچهری، سعد سلمان، . . .) دریافته می*شود، مردمان در این روز تا حد امکان با جامه*های ارغوانی (یا دستکم با آرایه*های ارغوانی) بر گرد هم می*آمده*اند؛ در حالی که هر یک، چند «نبشته شادباش» یا به قول امروزی*، کارت تبریک برای هدیه به همراه داشته*اند. این شادباش*ها را معمولاً با بویی خوش همراه می*ساخته و در لفافه*ای زیبا می*پیچیده*اند.

در میان خوان یا سفره مهرگانی که از پارچه*ای ارغوانی رنگ تشکیل شده بود، گل «همیشه شکفته» می*نهادند و پیرامون آنرا با گل*های دیگر آذین می*کردند. امروزه نمی*دانیم که آیا گل همیشه شکفته، نام گلی بخصوص بوده است یا نام عمومیِ گل*هایی که برای مدت طولانی و گاه تا چندین ماه شکوفا می*مانند.

در پیرامون این گل*ها، چند شاخه درخت گز، هوم یا مورد نیز می*نهادند و گونه*هایی از میوه*های پاییزی که ترجیحاً به رنگ سرخ باشد به این سفره اضافه می*شد. میوه*هایی مانند: سنجد، انگور، انار، سیب، به، ترنج (بالنگ)، انجیر، بادام، پسته، فندق، گردو، کُـنار، زالزالک، ازگیل، خرما، خرمالو و چندی از بوداده*ها همچون تخمه و نخودچی.

دیگر خوراکی*های خوان مهرگانی عبارت بود از آشامیدنی و نانی مخصوص. نوشیدنی از عصاره گیاه «هَـئومَـه/ هوم» که با آب یا شیر رقیق شده بود، فراهم می*شد و همه باشندگان جشن، به نشانه پیمان از آن می*نوشیدند. نانِ مخصوص مهرگان از آمیختن آرد هفت نوع غله گوناگون تهیه می*گردید. غله*ها و حبوباتی مانند گندم، جو، برنج، نخود، عدس، ماش و ارزن. دیگر لازمه*های سفره مهرگان عبارت بود از: جام آتش یا نوکچه (شمع)، شکر، شیرینی، خوردنی*های محلی و بوی*های خوش مانند گلاب.

آنان پس از خوردن نان و نوشیدنی، به موسیقی و پایکوبی*های گروهی می*پرداخته*اند. سرودهایی از مهریشت را با آواز می*خوانده و اَرْغُـشت می*رفته*اند (می*رقصیده*اند). شعله*های آتشدانی برافروخته پذیرای خوشبویی*ها (مانند اسپند و زعفران و عنبر) می*شد و نیز گیاهانی چون هوم که موجب خروشان شدن آتش می*شوند.

از آنجا که نشانه*های بسیاری، همچون تندیس*ها، کتیبه*ها و سنگ*نگاره*ها (از جمله نگاره*های میترا در نمرود داغ و کوماژن)، از رواج آیین مهر در آسیای کوچک (آناتولی) حکایت می*کند؛ بعید نیست که «سماع»*های عارفانه پیروان طریقه «مولویه» در شهر قونیه امروزی، ادامه دیگرگون شده همان ارغشت*های میترایی باشد.

در پایان مراسم، شعله*های فروزان آتش، نظاره*گر دستانی بود که بطور دسته*جمعی و برای تجدید پایبندی خود بر پیمان*های گذشته، در هم فشرده می*شدند.

مهرگان در زمان حاضر

امروز مهرگان، به شیوه*ای که در کتاب*های تاریخی سده*های چهارم و پنجم و ششم آمده، نه در دستگاه دولتی و حکومتی برگزار می*شود و نه در گردهمایی*های غیر رسمی، نزد عامهً مردم. دست کم، در دو سده اخیر نیز از برگزاری آن آگاهی در دست نیست.

بهرام فره وشی از برگزاری مهرگان به عنوان جشنی خانوادگی، در بین زرتشتیان یزد و کرمان و نیز " از آیین قربانی کردن گوسفند، در برخی از روستاهای زردشتی نشین یزد، برای ایزد مهر " خبر می*دهد. تا سی سال پیش، زردشتیان کرمان، در این روز، به یاد مردگان، مرغی را کشته و شکمش را با حبوبات و آلو انباشته و به عنوان خوراک ویژه، یادمان مردگان می*پختند.

جشن آغاز سال تحصیلی دانشگاه تهران، که در نیمهٔ اول مهرماه است، در برخی از سال*ها در دهم یا شانزدهم مهر ( مهرگان ) برگزار می*شد.

زمان برگزاری آیین قالی شویان در مشهد اردهال را جلال آل احمد، با مهرگان هم پیوند می*داند. صدرالدین عینی در یادداشت*ها، از جشنی در تاجیکستان و سمرقند یاد می*کند که هر سال در ماه میزان برگزار می*شد. جشنی که می*تواند، با همهً دگرگونی*ها، بازماندهً جشن مهرگان باشد.

ماه مهر و مهرگان، در جامعهٔ کشاورزی، فصل و زمان برداشت، انباشتن فراورده*ها، پرداختن خراج و مالیات، اندوختن نیازمندیهای زمستانی و گرمی بازارهای موسمی بوده که هنوز - هر چند نه به نام مهرگان - برگزار می*شود.

با تحول و دگرگونی ای که با گذشت سده*ها و هزاره*ها در برگزاری جشن*ها و آیین*ها - مانند همهً پد یده*ها و زمینه*های فرهنگی - روی داده و می*دهد، جشن مهرگان تنها به این عنوان که نام روز با نام ماه یکی است برگزار نمی*شود، بلکه بیشتر داستان و اسطورهً قیام کاوه آهنگر در برابر بیدادگری*های ضحاک است که یادمان این جشن نمادین می*باشد. بی گمان، باور و اعتقاد به ایزد مهر و آیین*های مهری (میترایی) که پیش از زرتشت، در هند و ایران وجود داشته، به ماه مهر و جشن مهرگان سیمای دینی بیشتری افزوده بود.

Mr.Sohrab
2012/08/22, 01:19
جشن تیرگان

یرگان جشن تیرگان در تیر روز از تیرماه برابر با ۱۰ تیر در گاهشمار خورشیدی (برابر با ۱۳ تیر ماه گاهشمار زرتشتیان ایران باستان) برگزار می*شود. این جشن درگرامی داشت تیشتر (ستارهٔ باران آور در فرهنگ ایرانی) است و بنا به سنت در روز تیر (روز سیزدهم) از ماه تیر انجام می*پذیرد. در تواریخ سنتی تیرگان روز کمان*کشیدن آرش کمانگیر و پرتاب تیر از فراز البرز است. همچنین جشن تیرگان به روایت ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه، روز بزرگداشت مقام نویسندگان در ایران باستان بوده*است. (آثارالباقیه، فصل نهم، بخش عید تیرگان).

آب پاشی

این جشن در کنار آب*ها، همراه با مراسمی وابسته با آب و آب پاشی و آرزوی بارش باران در سال پیش ِرو همراه بوده و همچون دیگر جشن*هایی که با آب در پیوند هستند، با نام عمومی «آبریزگان» یا «آب پاشان» یا «سر شوران» یاد شده*است.

در گذشته «تیرگان» روز بزرگداشت نویسندگان و گاه به «روز آرش شیواتیر» منسوب شده*است.

ابوریحان بیرونی و گردیزی در «زین الاخبار» ناپدید شدن یکی از جاودانان ایرانی یعنی «کیخسرو» را در این روز و پس از شستشوی خود در آب چشمه*ای دانسته*اند.

جشن تیرگان بجز این روز در نخستین تیر روز از سال یعنی سیزدهم فروردین (سیزده*بدر) و سیزدهم مهرماه (قالیشویان اردهال) نیز برگزار می*شود.

ارمنیان ایران نیز در روز سیزدهم ژانویه آیین*هایی برگزار می*کنند که برگرفته و در ادامه جشن تیرگان است. در برخی مناطق مانند فراهان صدها سال است این جشن به شکل با شکوه در اول تیر برگزار می*شود

فال کوزه

یکی دیگر از مراسم این جشن مانند بسیاری از جشن*های ایرانی «فال کوزه» (چکُ دولَه) می*باشد. روز قبل از جشن تیرگان، دوشیزه*ای را برمی*گزینند و کوزه سفالی سبز رنگ دهان گشادی به او می*دهند که «دوله» نام دارد، او این ظرف را از آب پاکیزه پر می*کند و یک دستمال سبز ابریشمی را بر روی دهانه آن می*اندازد آنگاه «دوله» را نزد همه کسانی که می*برد که آرزویی در دل دارند و می*خواهند در مراسم «چک دولَه» شرکت کنند و آن*ها جسم کوچکی مانند انگشتری، گوشواره، سنجاق سر، سکه یا مانند این*ها در آب دوله می*اندازند. سپس دختر دوله را به زیر درختی همیشه سبز چون سرو یا مورد می*برد و در آن*جا می*گذارد. در روز جشن تیرگان و پس از مراسم آبریزان، همه کسانی که در دوله جسمی انداخته*اند و نیت و آرزویی داشتنه*اند در جایی گرد هم می*آیند و دوشیزه، دوله را از زیر درخت به میان جمع می*آورد. در این فال*گیری بیشتر بانوان شرکت می*کنند و سال خوردگان با صدایی بلند به نوبت شعرهایی می*خوانند و دختر در پایان هر شعر، دست خود را درون دوله می*برد و یکی از چیزها را بیرون می*آورد، به این ترتیب صاحب آن جسم متوجه می*شود که شعر خوانده شده مربوط به نیت، خواسته و آرزوی او بوده*است.

Mr.Sohrab
2012/08/22, 01:19
جشن تیرگان - ادامه

دستبند تیر و باد

در آغاز جشن بعد از خوردن شیرینی، بندی به نام «تیر و باد» که از ۷ ریسمان به ۷ رنگ متفاوت بافته شده*است به دست می*بندند و در باد روز از تیرماه (۹ روز بعد) این بند را باز کرده و در جای بلندی مانند پشت بام به باد می*سپارند تا آرزوها و خواسته*هایشان را به عنوان پیام*رسان به همراه ببرد. این کار با خواندن شعر زیر انجام می*شود: تیر برو باد بیا غم برو شادی بیا محنت برو روزی بیا خوشه مرواری بیا

باورهای مردمی

در باورهای مردم، درباره جشن تیرگان دو روایت وجود دارد که روایت نخست همچنان که در بالا گفته شد مربوط به فرشته باران یا تیشتر می*باشد و نبرد همیشگی میان نیکی و بدی است: در اوستا، تشتر یشت (تیر یشت)، تیشتر فرشته باران است که در ده روز اول ماه به چهره جوانی پانزده ساله در می*آید و در ده روز دوم به چهره گاوی با شاخ*های زرین و در ده روز سوم به چهره اسبی سپید و زیبا با گوش*های زرین.

تیشتر به شکل اسب زیبای سفید زرین گوشی، با ساز و برگ زرین، به دریای کیهانی فرو می*رود. در آنجا با دیو خشکسالی «اپوش» که به شکل اسب سیاهی است و با گوش و دم سیاه خود، ظاهری ترسناک دارد، روب*رو می*شود. این دو، سه شبانه روز با یکدیگر به نبرد برمی*خیزند و تیشتر در این نبرد شکست می*خورد، به نزد خدای بزرگ آمده و از او یاری و مدد می*جوید و به خواست و قدرت پروردگار این بار بر اهریمن خشکسالی پیروز می*گردد و آب*ها می*توانند بدون مانعی به مزرعه*ها و چراگاه*ها جاری شوند. باد ابرهای باران زا را که از دریای گیهانی برمی*خواستند به این سو و آن سو راند، و باران*های زندگی بخش بر هفت کشور زمین فرو ریخت و به مناسبت این پیروزی ایرانیان این روز را به جشن پرداختند.

روایت دیگر نیز درباره آرش کمانگیر اسطوره و قهرمان ملی ایرانیان است و اینکه میان ایران و توران سال*ها جنگ و ستیز بود، در نبرد میان «افراسیاب» و «منوچهر»، شاه ایران، سپاه ایران شکست سختی می*خورد؛ این رویداد در روز نخست تیر روی می*دهد. سپاه ایران در مازندران به تنگنا می*افتد و سرانجام دو سوی نبرد به سازش در می*آیند و برای آنکه مرز دو کشور مشخص شود و ستیز از میان برخیزد می*پذیرند که از مازندران تیری به جانب خاور (خراسان) پرتاب کنند هر جا تیر فرو آمد همان جا مرز دو کشور باشد و هیچ*یک از دو کشور از آن فراتر نروند؛ تا در این گفتگو بودند، سپندارمذ (ایزدبانوی زمین) پدیدار شد و فرمان داد تیر و کمان آوردند. آرش در میان ایرانیان بزرگ*ترین کماندار بود و به نیروی بی*مانندش تیر را دورتر از همه پرتاب می*کرد. سپندارمذ به آرش گفت تا کمان بردارد و تیری به جانب خاور پرتاب کند. آرش دانست که پهنای کشور ایران به نیروی بازو و پرش تیر او بسته*است و باید توش و توان خود را در این راه بگذارد. او خود را آماده کرد، برهنه شد، و بدن خود را به شاه و سپاهیان نمود و گفت ببینید من تندرستم و کژی*ای در وجودم نیست، ولی می*دانم چون تیر را از کمان رها کنم همهٔ نیرویم با تیر از بدن بیرون خواهد آمد. آنگاه آرش تیر و کمان را برداشت و بر بلندای کوه دماوند برآمد و به نیروی خداداد تیر را رها کرد و خود بی*جان بر زمین افتاد (درود بر روان پاک آرش و روان*های پاک همهٔ سربازان ایرانی). هرمز، خدای بزرگ، به فرشتهٔ باد (وایو) فرمان داد تا تیر را نگهبان باشد و از آسیب نگه دارد. تیر از بامداد تا نیمروز در آسمان می*رفت و از کوه و در و دشت می*گذشت تا در کنار رود «جیهون» بر تنهٔ درخت گردویی که بزرگ*تر از آن در گیتی نبود نشست.

آنجا را مرز ایران و توران جای دادند و هر سال به یاد آن جشن گرفتند.

Mr.Sohrab
2012/08/22, 01:20
جشن فروردین گاه

نخستین جشن ماهیانه در هر سال، جشن فروردین گان نام دارد که روز فروردین از ماه فروردین برابر نوزدهم فروردین است و به آن فرودگ هم می*گویند. این جشن به فروهر پاک در گذشتگان ونیاکان مربوط است، به همین دلیل همه برای شادی روان و فروهر در گذشتهٔ خود، به آرامگاه می*روند. هر کس برای تهیه می*زد درمراسم جشن فروردین گان، میوه یا لرک با خود می*آورند. بانوان سیر و سداب،سیرک، آش و بقیه خوراکی*های مراسم را تهیه می*کنند. موبدان لباس سپید ویژه اجرای مراسم مذهبی بر تن کرده آفرینگان خوانی را به صورت گروهی اجرا می*نمایند و شرکت کنندگان نیز نیایش می*کنند و بر روان فروهر در گذشتگان درود می*فرستند. دهموبدان هنگام اجرای آفرینگان خوانی، میوه*ها را با کارد به اندازه*های کوچک می*برند و پس از پایان مراسم بین شرکت کنندگان همراه با لرکتقسیم می*کنند
فروردین به معنای فروهرها و ماه فروردین اصلاً ماه فروهرها و این جشن در تجلیل از فروهرهاست. فروهر (Frawahr) که صورت اوستایی آن فروشی (Fravashi) و صورت فارسی باستان آن فرورتی (Fra-vrti-) است، یکی از موجودات اساطیری ایران و از بحث*انگیزترین آنهاست. هر انسانی از پنج عنصر تشکیل شده*است:

روان
جان (اساس زندگی)
فروشی («خود» آسمانی او)
وجدان
تن

فروهر یا فروشی بخشی از وجود مینوی انسان است که روح محافظ اوست. هر بدی که آدمی بر زمین کند، بر «خود آسمانی او تأثیر نمی*گذارد و فقط وجود زمینی انسان است که به سبب گناهانش در دوزخ رنج می*برد. به عبارت دیگر، فروهر روح پاسبان آدمی است که پیش از تولد وجود دارد و پس از مرگ نیز باقی می*ماند. روان پس از مرگ به فروشی خود می*پیوندد. از آنجا که فروهرها یکسره پاکند، از یاوران نیروهای اهورایی به شمار می*آیند و اهورامزدا را در نبرد با اهریمن یاری می*کنند. آنان همچون «سواران دلاور نیزه به دست» به صف ایستاده*اند و مانع فرار اهریمن از جهان روشنی می*شوند که با زور در آن وارد شده بود.

در مورد معنای این کلمه نظرات گوناگون ارائه شده*است. ظاهر کلمه از پیشوند «فرا_» و بن فعلی «ور» و پسوند اسم مونث*ساز «تی» ساخته شده*است. اما چون بن «ور» معانی گوناگونی در زبان*های باستانی ایران دارد، در مورد معنای این کلمه اختلاف نظر است. برخی ایران*شناسان معنای «گزینش» را برای آن در نظر گرفته*اند و با این معنی، فروهر آن بخشی از انسان است که توانایی گزینش میان خوب و بد را دارد. برخی دیگر «ور» را به معنای «پوشاننده، در برگیرنده» می*پندارند و «فروهر» را «نگاهبان، پشتیبان» معنا می*کنند. «ور» به معنای «آبستن کردن» نیز است و با این معنا، می*توان ارتباط فروهرها را با زاییدن توجیه کرد. چون در مراحل اولیه جامعه آدمی، باور مردم این بود که آنچه باعث آبستنی زنان می*شود، ارواح نیاکان است. اما پیشنهادی که از همه معقول*تر به نظر می*رسد، عقیده بیلی (Bailey)، ایران*شناس بزرگ، است که این واژه را از بن «ورتی» (varti_) به معنای «دلاوری» می*گیرد و معتقد است فروهر نماینده روان پهلوانی در گذشته بود که مجسمه دلیری شناخته می*شد. در این صورت، باید فرض کرد در میان ایرانیان رزمنده، روزگاری آیین پرستش پهلوان رایج بوده و بازماندگان، پهلوانان درگذشته را ستایش می*کردند تا از نیروی پهلوانی بالقوه آنان کمک و مدد بگیرند. فروهرها را موجوداتی مونث و بالدار و جنگجو می*دانستند که در آسمان زندگی می*کنند. از این*رو، بسیار چست و چالاک*اند تا در هنگام لزوم با سرعت و شتاب به کمک خویشان خود بشتابند. بازماندگان نیز با خیرات و خواندن دعا موجبات خشنودی خاطر آنان را فراهم می*کردند.

عقیده به فروشی باوری پیش زرتشتی و متعلق به دوران آریایی*هاست. در اساطیر هند نیز باوری مشابه، با نام پیتارا (Pitara) وجود دارد. و جشن مربوط به آنها را موکتاد (Muktad) می*نامند. زمان بازگشت فروهرها به زمین نیز در نوروز و ماه فروردین با زمانی که در دیگر تمدن*های هند و اروپایی برای این واقعه قائل بودند (نیمه ماه مارس) تطبیق می*کند. باوری که محکم و با قدرت به دین زرتشت راه یافت و کاملاً رنگ دینی به خود گرفت. در اوستا، قدیمی*ترین ذکری که از فروشی*ها شده*است، در یسنای هفت*هات است. گذشته از این، سرودی مفصل در اوستا در ستایش از فروشی*ها داریم به نام فروردین یشت که یشت سیزدهم و بلندترین یشت اوستا ست. در این یشت، هم عناصر بسیار کهن و هم عناصر زرتشتی به چشم می*خورد و در آن، از فروهر همه پاکان و پادشاهان و پرهیزگاران مشهور یاد شده*است. بیش از سیصد و پنجاه اسم در این یشت آمده*است. «همه فروشی*های نیرومند، مقدس و نیک راستان را می*ستاییم، از گیه مرتن (کیومرث) تا سئوشینت (سوشیانس) پیروزگر» (یشت ۱۳، بند ۱۴۵). در مصائب و سختی*ها و ناخوشی*ها و بیم و هراس باید از فروهرهای نیکان یاد کرد و کمک خواست. فروهر هر یک از نامداران برای رفع بلای مخصوصی خوانده می*شود، مثلاً فروهر جمشید برای رفع فقر و خشکسالی، فروهر فریدون برای رفع ناخوشی، فروهر گرشاسب علیه دشمن و دزد. فروشی*ها وظیفه توزیع آب را بر دوش دارند و از این منظر، همکار خرداد، امشاسپند موکل بر آب، هستند. همچنین در نبرد تیشتر، ایزد باران، با اپوش، دیو خشکسالی، یاری*رسان تیشترند. فروهرها از پیکر گرشاسب نیز که تا هزاره اوشیدرماه در بی*هوشی به سر می*برد، محافظت می*کنند. همچنین ۹۹۹۹۹ فروشی مقدس از سه نطفه زردشت در آب دریاچه کیانسه مراقبت می*کنند که فرزندان موعود زردشت (اوشیدر، اوشیدرماه، سوشیانس) از این نطفه*ها به وجود خواهند آمد. فروشی*ها در هنگام جنگ به یاری می*شتابند و هنگام صلح کمک می*دهند. فروشی*ها نیز چون ایزدان مورد احترام بوده*اند. از فر و فروغ آنان است که زنان تخمه فرزندان را در زهدان می*گیرند. از فر و فروغ آنان است که زنان آبستن فرزندان می*شوند. از فر و فروغ آنان است که زنان باردار آسان می*زایند.» (فروردین یشت، بند ۱۵). هنوز زردشتیان رسم دارند به هنگام ازدواج، فروشی*ها را ستایش و نیایش کنند.

Mr.Sohrab
2012/08/22, 01:20
جشن ده روزهٔ فروردگان یا جشن همسپثمیدیه

لازم به یادآوری است که ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه از هر دو جشن ماهانهٔ فروردینگان و از جشن ده روزهٔ جشن همسپثمیدیه، که از اشتاد روز (۲۶ اسفند) تا انیران روز (۳۰ اسفند) و پنج روز گاتا یا همان پنجه دزدیده (پنج روز اول فروردین) برگزار می*شده با نام فروردگان یاد کرده است.[۱]

جشن فروردگان یا جشن همسپثمیدیه، مربوط به فروشی*ها از آخرین گاهنبار شروع می*شد. در دوران باستان، فروردگان جشن فروهرها بود و ظاهراً در آن هنگام ده روز و ده شب برگزار می*شد. بعدها جشن همسپثمیدیه به یادبود آفرینش انسان تخصیص یافت. جشن*های نوروزی و ماه فروردین با فروهرها پیوند خورده*است، چون عقیده بر این است که در این ایام سال، فروهرها به زمین فرود می*آیند و به خانه*های سابق خویش می*روند. پس مردم باید برای پیشواز آنان خانه را پاکیزه کنند، برای هدایت آنان آتش بیفروزند و در این روزها، بوی*های خوش در آتش نهند و روان*ها را ستایش کنند و اوستا بخوانند تا روان*ها آسایش داشته باشند و با شادی و نشاط باشند و برکت ارزانی دارند. در این روزها، به هیچ کاری نباید دست زد، مگر انجام وظایف و کار نیک تا اینکه فروشی*ها با رضایت خاطر به جای*های خویش برگردند و خوبی بخواهند و در پایان جشن، روان*ها را بدرود می*گویند.
مراسم جشن فروردینگان
در روز نوزدهم فروردین، روز جشن فروردینگان مراسم خاصی در بزرگداشت این موجودات مینوی و در بعدی گسترده*تر، در بزرگداشت روان درگذشتگان برگزار می*شد که هنوز در میان هموطنان زردشتی، بخصوص در یزد، با تشریفات خاصی برگزار می*شود. در این جشن که امروزه بیشتر به جشن فرودگ (احتمالاً از فروردگ، «فرورد» صورت فارسی فروشی) معروف است، زردشتیان سر مزار درگذشتگان خود (در تهران به قصر فیروزه، گورستان زردشتیان) می*روند و برای خشنودی روان*ها عود و کندر آتش می*زنند و گل و گیاه و میوه و شمع و لرک بر سر مزار می*گذارند. لرک مخلوطی است از هفت میوه خشک خام از قبیل پسته خام، بادام خام، فندق خام، برگه، انجیر خشک، خرما، توت. ترکیبات لرک به مناسبت*های مختلف تغییر می*کند. لرک مراسم درگذشته با لرک مراسم عروسی و سدره*پوشی متفاوت است. در لرک شادی، پسته و بادام و فندق بو داده*است، انجیر و خرما و توت ندارد و نقل هم حتماً به آن اضافه می*شود. معمولاً برای مراسم عقد (گواگ گیران)، لرک را داخل تور بسته*بندی و بعد از مراسم بین نزدیکان توزیع می*کنند.

در جشن فرودگ، هفت موبد وارد می*شوند و می*نشینند. لرک*ها را در چادرشب*هایی می*ریزند و جلو موبدان می*گذارند. چند «موبدیار» هم حضور دارند. موبدان شروع به اوستاخوانی می*کنند، بیشتر هم سرودهایی از فروردین یشت می*خوانند و به این ترتیب، لرک را تبرک می*کنند. سپس، موبدیاران چادرشب*ها را به کمر می*بندند و لرک را بین مردم تقسیم می*کنند. اگر کسی هم نذری دارد، در این روز نذرش را میان مردم پخش می*کند. این مراسم در واقع گونه*ای دعا یا در اصطلاح مسلمانان، فاتحه دسته جمعی برای شادی ارواح درگذشتگان است. در یزد، این مراسم از ساعت چهار بعدازظهر نوزدهم فروردین به طور مفصل برگزار می*شود، اما در تهران به دلیل مشغله*های روزانه مردم، همه نمی*توانند در یک ساعت مشخص یک جا جمع شوند. از این*رو، مراسم چند سالی است که منسجم برگزار نمی*شود و هر زردشتی هر ساعتی از روز مذکور که توانست، برای زیارت قبور به قصر فیروزه می*رود.

Mr.Sohrab
2012/08/22, 01:20
جشن اردیبهشت گان

روز اردیبهشت از ماه اردیبهشت (دوم اردیبهشت)، جشن اردیبهشت گان نام دارد. اردیبهشت از واژهٔ اوستایی اشاوهیشتا گرفته شده*است که پاکی و اشویی معنی می*دهد. ایرانیان باستان در این روز لباس سپید که سمبل پاکی است، بر تن می*کردند و به آدریان یا آتشکده می*رفتند و نیایش اهورامزدا را به جای می*آوردند. اکنون نیز زرتشتیان در جشن اردیبهشت گان، به آتشکده و آدریان می*روند و با سرایش اردیبهشت یشت خداوند جان و خرد را ستایش می*کنند

اردیبهشتگان' یا گلستان جشن
از جملهٔ جشنهای دوازدگانهٔ سال ایران باستان بوده است و از شمار جشن*های آتش است. روز سوم از هر ماه باستانی به نام اردیبهشت می*باشد و بر اساس گاهشماری امروزین، دوم اردیبهشت خورشیدی، برابر با جشن اردیبهشت*گان است.

ایرانیان از هزاران سال پیش در روز جشن اردیبهشتگان، لباس سپید رنگ می*پوشیدند که نمایانگر پاکیزگی است. زمان برگزاری جشن اردیبهشتگان (دوم اردیبهشت) از سویی دیگر همزمان است با زمانی که در بسیاری از مناطق ایران، گلها شکوفا شده*اند. از این رهگذر، این جشن به نوعی جشن گلها نیز بدل شد؛ جشنی که اکنون در هلند نیز تقریبا همزمان با جشن اردیبهشتگان برگزار می*شود.

به موجب یزدان*شناسی اوستایی اردیبهشت دومین امشاسپند است. این نام در اوستا اشه وهیشته و یا ارته*وهیشته می*باشد. جزء اول اشه یا ارته به معنی درستی و راستی و نظم و جزء دوم صفت عالی است به معنی بهترین پس رویهم به معنی بهترین راستی یا بهترین نظم و قانون می*شود.

چنانکه همهٔ امشاسپندان دارای دو وجه مینوی و زمینی هستند این امشاسپند در جهان مینوی نمایندهٔ پاکی و راستی و نظم و قانون اهورایی و در زمین نگاهبانی آتش بدو محول است. در این مورد منظور از آتش نظم و داد و راستی و پارسایی است چون در آیه*ای از اوستا ملاحظه می*شود که اهریمن با ظهور زرتشت می*گریزد با فریادی این چنین که «زرتشت مرا بسوزانید با اشاوهیشه و از زمین براند مرا» که چون اهریمن نمایندهٔ بی*نظمی و آشوب و دروغ و ناپاکی است با آتش راستی و پاکی و داد و قانون گریزان می*گردد.

خلف تبریزی آورده که در این روز نیک است به معبد و آتشکده رفتن و از پادشاهان حاجت خود خواستن و به جنگ و کارزار شدن.

Mr.Sohrab
2012/08/22, 01:21
جشن خوردادگان

نام چهارمین روز از ماه زرتشتیان خورداد است. روز خورداد از ماه خورداد (۴ خورداد) این جشن برگزار می*شود. واژه خورداد در اوستا به صورت هئوروتات آمده*است و نام یکی از اسشاسپندان است که رسایی وکمال معنی می*دهد. نیاکان ما روز خورداد از ماه خورداد را جشن می*گرفتند و دراین روز به سر چشمه*ها و رودخانه*ها وکنار دریاها می*رفتند و نیایش به جا می*آوردند و اهوارمزدا را ستایش می*کردند. اکنون زرتشتیان در سالنها و نیایشگاهها حضور می*یابند و پس از نیایش و ستایش اهورامزدا جشن خوردادگان را گرامی می*دارند وبه شادمانی می*پردازند
انگیزه برگزاری

فرخندگی هم نامی روز و ماه به نام امشاسپند خرداد و بزرگداشت جایگاه آن در اندیشه ایرانیان.

مفهوم امشاسپند خرداد: خرداد در اوستا «هـَئوروَتات» و در پهلوی «خُردات» یا «هُردات» به معنی رسایی و کمال است که در گات*ها یکی از فروزه*های اهورا مزدا و در اوستای نو نام یکی از هفت امشاسپند و نماد رسایی اهورا مزدا است. خرداد، امشاسپند بانویی است که نگهداری از آب*ها در این جهان خویشکاری اوست و کسان را در چیرگی بر تشنگی یاری می*کند از این روی در سنت، به هنگام نوشیدن آب از او به نیکی یاد می*شود. در گات*ها، از خرداد و امرداد پیوسته در کنار یکدیگر یاد می*شود و در اوستای نو نیز این دو امشاسپند، پاسدارنده آب*ها و گیاهان اند که به یاری مردمان می*آیند و تشنگی و گرسنگی را شکست می*دهند. در یسنا، هات ۴۷، آمده*است که اهورامزدا رسایی خرداد و جاودانگی امرداد را به کسی خواهد بخشید که اندیشه و گفتار و کردارش برابر آیین راستی است.

امشاسپند خرداد در متن*های کهن: چهارمین یشت از یشت*های بیست و یک گانه اوستا، ویژه ستایش و نیایش امشاسپند بانو خرداد است که در آن یشت از زبان اهورا مزدا یادآور می*شود که «... یاری و رستگاری و رامش و بهروزی خرداد را برای مردمان اشون بیافریدم...» و سپس تاکید می*شود هر آن کس که خرداد را بستاید همانند آن است که همه امشاسپندان را ستایش کرده*است. در بندهش نیز درباره خرداد آمده*است : «... ششم از مینویان، خرداد است؛ او از آفرینش گیتی آب را به خویش پذیرفت..» ، «... خرداد سرور سال*ها و ماه*ها و روزهاست [ یعنی] که او سرور همه*است. او را به گیتی، آب خویش است. چنین گوید: هستی، زایش و پرورش همه موجودات مادی جهان از آب است و زمین را نیز آبادانی از اوست...»

گل ویژه جشن خردادگان:در کتاب بندهش از گل سوسن به عنوان گل ویژه امشاسپند بانو «خُرداد» نام برده شده*است: «... این را نیز گوید که هرگلی از آنِ امشاسپندی است؛ و باشد که گوید: ... سوسن خرداد را، ..» که بر این بنیان بهترین نماد برای جشن خردادگان گل سوسن است. معروف*ترین نمونه*های گل سوسن نزد ایرانیان سوسن سپید Lilium candidum یا سوسن آزاد است که به نام سوسن ده زبان یا سوسن گل دراز نیز شناخته می*شود، همچنین یکی دیگر از گونه*های نادر گل سوسن که بومی برخی مناطق شمالی ایران است، سوسن چلچراغ Lilium lederbourii نام گرفته*است. در متن پهلوی «خسرو قبادان و ریدکی» بوی گل سوسن سپید، چون «بوی دوستی» توصیف شده*است.
آیین*های جشن خردادگان

یکی از مهم*ترین آیین*های روز خرداد که در جشن خرادگان پررنگ تر می*شود، رفتن به سرچشمه*ها یا کنار دریاها و رودها، تن شویی در آب و خواندن نیایش*های ویژه این روز همراه با شادی و سرور در کنار خانواده و دوستان بوده*است. نمونه*ای از سنت*های رایج در این روز را می*توان از سروده «دستور داراب پالن» موبد بزرگ پارسی در منظومه «فرضیات نامه» برداشت نمود که از آیین*های ویژه خرداد روز به «تن شویی»و«کندن چاه» و «نو کردن کاریز» اشاره می*کند و در همین مورد در متن پهلوی «اندرز انوشه روان آذرپاد مهر اسپندان» یاد آوری شده که «در خرداد روز جوی کن». بر این پایه، در این روز توجه*ای ویژه می*شده به نگهداری و نوسازی جای*هایی که آب از آن*ها سرچشمه می*گیرد و در آنجا جاری می*شود چون چشمه*ها، چاه*ها، جوی*ها، کاریزها و رودها که با آب زندگی بخش خود، ادامه زندگی را در این کره خاکی برای زیستمندان امکان پذیر می*کنند.

Mr.Sohrab
2012/08/22, 01:21
جشن تیرگان

در ماه تیر هنگامی که روز تیر فرا می*رسد دهمین روز از تیرماه روز تیراز است که در این روز جشن تیرگان برگزار می*شود. تیر در اوستا «تیشتریه» و درزبان پهلوی تشتر نام دارد. در نوشته*های اوستایی وغیرگاتاهایی تشتر یا تیر نام ایزدی است که به باریدن باران کمک می*کند همچنین در باور ایرانیان نام ستاره*ای است که هر گاه درآسمان پدیدار شود مژده باریدن باران را با خود می*آورد. سبب پیدایش جشن تیرگان نیز مانند بسیاری از آداب و رسوم با رویدادی سرنوشت ساز در تاریخ زندگی ایرانیان باستان هماهنگی یافته*است. گروهی این جشن را یادگار پیروزی ایرانیان بر تورانیان می*دانند که در زمان پادشاهی منوچهر سپاه افراسیاب قسمت زیادی از سرزمین ایران را اشغال کرده بود و قرار آشتی براین شد که از سوی سپاه ایران تیری رها شود و در هر جا برزمین فرود آید مرز ایران و توران تعیین شود. بنابراین آرش جوان دلیر ایرانی با تمام توان تیری را از کمان رها ساخت این تیر در کنار رودخانه جیحون بردرختی نشست و مرز ایران و توران را مشخص کرد. باز در زمان ساسانیان و پادشاهی فیروز هفت سال در ایران خشکسالی روی داد ودرچنین روزی مردم روی به بیابان نهادند و با نیایش خود از پروردگار آرزوی باریدن باران را کردند و پس از آن بارش باران شروع شد و ایران از خشکسالی رهایی یافت. از آن سال به بعد ایرانیان در این چنین روزی در یکدیگر آب می*پاشند و شادی می*کنند

در فراهان جشن تیرگان در اول ماه تیر برگزار می*شود و این آیین به نام جشن تیرگان به ثبت ملی نیز رسیده است. و در مازندران نیز جشن تیرگان با نام تیرماه سیزده شو در شب سیزدهم آبان ماه برگزار می*شود.
تندیس آرش کمانگیر در بروجرد

در مازندران نیز جشن تیرگان با نام تیرماه سیزده شو در شب سیزدهم آبان ماه برگزار می*شود.

ارامنه اصفهان این جشن را در روز سیزدهم ژانویه برگزار می*کنند.

انجمن کوهنوردان ایران هر ساله این جشن را در روز سیزدهم تیر در دماوند برگزار می*کنند. این جشن به ثبت ملی نیز رسیده است.

بهار مختاریان اعتقاد دارد که جشن تیرگان در اصل جشن انقلاب تابستانی در اول تیرماه بوده است. آنچه که اکنون در فراهان بازمانده است.

این جشن درگرامی داشت تیشتر (ستارهٔ باران آور در فرهنگ ایرانی) است و بنا به سنت در روز تیر (روز سیزدهم) از ماه تیر انجام می*پذیرد. در تواریخ سنتی تیرگان روز کمان*کشیدن آرش کمانگیر و پرتاب تیر از فراز البرز است. همچنین جشن تیرگان به روایت ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه، روز بزرگداشت مقام نویسندگان در ایران باستان بوده*است. (آثارالباقیه، فصل نهم، بخش عید تیرگان).

بنابر تقویم یکپارچه ادیان ایران این جشن در روز دهم تیرماه در گاهشمار کنونی ایران قرار دارد.موبد کورش نیکنام برگزاری جشن*ها با استفاده از گاهشماری*های سنتی با ماه*های 30 روزه را بی*توجهی به دانش نجوم و دستاوردهای خیام و موجب ناهماهنگی* در جشن*ها دانسته و لزوم توجه به گاهشماری ملی و رسمی با ماه*های 31 روزه را یادآور شده است.

جشن همه ساله در کوه دماوند, آمل و همه ساله توسط زرتشتیان ایران در شهرهای تهران،کرج، یزد و روستاهای اطراف،میبد، اردکان، کرمان،بم، شیراز،اصفهان، اهواز و اروپا و آمریکا در روز دهم تیر برگزار می*شود. که البته تعطیل نبودن این روز در ایران و دیگر کشورها گاه باعث می*شود تا در نزدیکترین روز تعطیل این جشن برگزار شود.

Mr.Sohrab
2012/08/22, 01:21
جشن امردادگان

درهرماه سی روز زرتشتیان هفتمین روز آن امرداد نام دارد. روز امرداد از ماه امرداد سوم مرداد گاهشمار ایرانی یا هفتم امرداد زرتشتی را جشن امردگان مبگبرند. واژه امرداد یعنی بی مرگی و هنگامی که درماه امرداد روز امرداد فرا می*رسد آن را جشن امردادگان می*نامند. در مورد برگزاری این جشن در گذشته اطلاع چندانی دردست نیست. اکنون در برخی از روستاها و شهرها جشن امردادگان بر گزار می*شود. این جشن اغلب در تالار آدریان یا سالن عمومی برپا می*شود
امردادگان روز هفتم ِ امُرداد (امُردادروز در امُردادماه) در گاه*شمار ِ ایران ِ باستان (و سومین روز اَمردادماه در گاهشماری فعلی ایران)، یکی از جشن*های ِ دوازدگانهٔ ِ سالیانه در روزهای ِ هم*نام*شدن ِ روز و ماه است که ایرانیان، در هر زمان و هرجایی، آن را برای گرامی*داشت ِ منش و کُنش و خویش*کاری*ی ِ امُرداد (/ در گاهان ِ زرتشت و اوستای ِ پسین: اَمِرِتات به مفهوم ِ بی*مرگی/ جاودانگی) یکی از فروزه*های ِ شش*گانهٔ ِ خِرَد و دانش ِ فرمان*روا بر فرارَوَند ِ هستی (نام*بُردار و شناخته به اهوره*مَزدا) است. امشاسپند ِ جاودانگی ِ امرداد همواره در کنار امشاسپند ِ رسایی ِ خرداد، نگهبان آب و گیاه هستند. ایرانیان ِ از هزاره*های ِ گم*شده و دور، این جشن ِ فرخنده را برگزارکرده و ستوده و گرامی داشته*اند.


در یادگارهای ِ کهن ایرانی، از این روز و جشن ِ ویژهٔ ِ آن، سخن ِ بسیار گفته*شده*است در متن ِ پهلوی*ی ِ بُندَهِش، می*خوانیم:

امُرداد ِ بی*مرگ، سَروَر ِ گیاهان ِ بی*شمارست؛ زیرا او را به گیتی، گیاه، خویش است. گیاهان را رویانَد و رَمهٔ ِ گوسفندان را افزاید؛ زیرا همهٔ ِ دام*ها از او خورند و زیست*کنند. به فِرَشکرد ِ [/ نوگردانی*ی ِ جهان و زندگی در پایان ِ کار ِ جهان به سالاری*ی ِ سوشیانت، رهاننده*ای از تبار ِ زرتشت]، نیز "انوش" [/ خوراک ِ بی*مرگی] را از امرداد آرایند. اگر کسی گیاه را رامش بخشد یا بیازارد، آن گاه امُرداد [از او] آسوده یا آزَرده بُوَد...


با روی*کرد به خویش*کاری*ی ِ امرداد در جهان ِ اَستومَند (/ جهان ِ مادّی) که نگاهبانی از گیاهان ِ روی ِ زمین و سرسبز و باروَرنگاه*داشتن ِ آنهاست، و نماد ِ جاودانگی و بیمرگی و جوانی*ی ی همیشگی* به شمارمی*آید، مسعود سعد ِ سلمان، چکامه*پرداز ِ سدهٔ پنجم ِ هجری، می*گوید:

روز ِ مُرداد [/ امُرداد] مُژده داد بدان
که جهان شد به طبع، باز جوان.

و همچنین می گوید :

مرداد مه است سخت خرم
مَی نوش پیاپی و دمادم


هریک از فروزه*های دوازده*گانه که جشن*های هم*نامی*ی ِ روز و ماه برای ِ گرامی*داشت ِ آنها برگزارمی*شود، گل ِ ویژه*ای دارد. گل ِ ویژهٔ ِ امُرداد، زنبق (/ چمبک) است.

در برگ ۲۵۰ برگردان فارسی آثارالباقیه ابوریحان بیرونی چنین آمده است که :

«… مرداد ماه که روز هفتم آن مرداد روز است و آن روز را به انگیزهٔ پیش آمدن دو نام با هم، جشن می گرفتند. معنای امرداد آن است که مرگ و نیستی نداشته باشد. امرداد فرشته ای است که به نگهداری جهان و آراستن غذاها و داروها که اصل آن از نباتات است و بر کنار کردن گرسنگی و زیان و بیماری*ها می باشد، کارگزاری یافته است…»

خیام در نوروز نامه می نویسد:

“مرداد ماه یعنی خاک، داد ِ خویش بداد از بَرها ومیوهای پخته که در وی به کمال رسد و نیز هوا در وی مانند غبار ِ خاک باشد و این ماه میانه تابستان بود و قسمت او از آفتاب، مر برج اسد را باشد. “

خیام به اشتباه به جای نام اَمرداد از واژه مرداد استفاده کرده است. این جشن سزاوار ِ شادمانی و نشاط ِ بی مرگی، امروز به غلط تحت نام مردادگان، در بین مردم رایج است. زیرا مرداد به معنی نیستی و مرگ است اما وقتیکه حرف الف در اول آن قرار می گیرد آن را نفی می*کند و به بی مرگی و جاودانگی، تغییر معنی می دهد. زیرا امرتات در زبان اوستایی و امرداد در زبان پهلوی، از ششمین امشاسپندان و یکی از صفات اهورامزدا در گات*ها است که دلالت بر بی مرگی و جاودانگی و زوال ناپذیری اهورامزدا دارد.


و در این باره در زراتشت نامه چنین سروده شده است:

چو گفتار خردادش آمد به سر
همان گاه امرداد شد پیش تر

چو گفتار خردادش آمد به سر
همان گاه امرداد شد پیش تر

سخن گفت در باره رستنی
که زرتشت گوید ابا هر تنی

نباید به بیداد کردن تباه
به بیهوده بر کندن از جایگاه

کزو راحت مردم و چار پاست
تبه کردن او، نه راه خداست

Mr.Sohrab
2012/08/22, 01:21
جشن شهریورگان

واژه شهریور در اوستا به صورت خشتره وئیریه آمده*است که شهریاری نیرومند معنی می*دهد و در ماه سی روزه زرتشتیان چهارمین روز در هرماه زرتشتی شهریور نام دارد که در جال حاضر روز شهریور در ۳۰ مرداد گاهشمار ایرانی قرار دارد و در این روز جشن شهریورگان برگزار می*شود. از چگونگی برگزاری مراسم این جشن در ایران باستان اطلاع زیادی در دست نیست. اکنون مانند جشنهای ماهیانه دیگر زرتشتیان در برخی از شهرها و روستاها گرد هم می*آیند و نیایش همگانی می*خوانند و با برنامه*های شاد جشن شهریورگان را گرامی می*دارند
شهریورگان یا آذر جشن

از جملهٔ جشنهای دوازدگانهٔ سال ایران باستان بوده است و از شمار جشن*های آتش است. روز چهارم از هر ماه به نام شهریور می*باشد و چهارم ماه شهریور جشن شهریورگان می*باشد.

به موجب یزدان*شناسی اوستایی شهریور میان امشاسپندان یا ملائک و ایزدان شش گانه از لحاظ مرتبت و مقام دومین است. نخست بهمن و دوم شهریور. این نام در اوستا خشتر وئیریه آمده که جزء اول به معنی کشور و پادشاهی و جزء دوم به معنی آرزو شده می*باشد پس رویهم به معنی پادشاهی یا کشور آرزو شده و مجازاً به مفهوم عام از آن بهشت نیز اراده شده است.

چنانکه همهٔ امشاسپندان دارای دو وجه مینوی و زمینی هستند این امشاسپند در جهان مینوی نمایندهٔ قدرت و شهریاری مطلقهٔ اهورامزدا و در زمین نگاهبانی و سرپرست فلزات و جنگ ابزارها و سلاح*ها بدو محول است. ما نمی دانیم چرا شهریورگان از شمار جشنهای آتش به شمار می*رفته است.

این جشن آتش*های خانگی محسوب می شد. مردم در خانه*ها آتش می*افروختند و ستایش خداوند و شکر نعمت*های او می*گزاردند. در خانه*ها اغلب میهمانی برپا کرده و خوراک*های متنوع و ویژه تدارک می بینند و به مناسبت تغییر هوا شب هنگام در بام*ها نیز آتش می*افروزند اما متأسفانه بقایای این جشن نیز میان زرتشتیان فراموش شده و فقط برخی از خانواده*های قدیم در کرمان به گونهٔ محدودی این جشن را برگزار می*نمایند.

Mr.Sohrab
2012/08/22, 01:22
جشن آبان*گان

روز آبان از ماه آبان در ۴ آبان گاهشمار ایرانی این جشن برگزار می*شود. واژه آبان، آب و هنگام آب معنی می*دهد و جشن آبان گان جشن مربوط به آب*های روی زمین است. در باره پیدایش جشن آبان گان گروهی از پژوهشگران بر این باورند که درپی جنگ*های درازی که بین ایران و توران روی داد و افراسیاب تورانی دستور داد تا کاریزها و نهرها را ویران کنند. پس از پایان جنگ، پسر تهماسب که زو نام داشت دستور داد تا این کاریزها و نهرها را لایروبی کنند و پس از این لایروبی آب در کاریزها روان گردید و مردم باز آمدن آب را جشن گرفتند. در روایت دیگری آمده که پس از ۸ سال خشکسالی در ماه آبان، باران شروع به باریدن نمود آن گاه بیماری و فقر مردم تمام شد و از آن زمان جشن آبان*گان پدید آمد. به هر حال اکنون زرتشتیان مانند بقیه جشن*های ماهیانه، جشن آبان گان را گرامی می*دارند

آبانگان

آبانگان یکی از جشن*های ایرانی است که در ستایش و نیایش ایزدبانو آناهید که ایزد آب*های روان بوده است، برگزار می*شده است. زمان برگزاری این جشن در آبان روز از آبان برابر با روز دهم آبان بوده است. برخی کسان زمان این جشن را در چهارم آبان می*دانندکه به نظر استادان ایران*شناس نادرست است.

آبان (نام ِ دیگر ِ ارِدْوی سورَ اَنَهیتَه/اَناهیتا) ایزدْبانوی ِ آبهای روی زمین و نگاهبان ِ پاکی و بی آلایشی در جهان ِهستی است. اناهیتا در اسطوره*های ایرانی، یکی از تابناک*ترین چهره*ها و یکی از کارآمدترین نقشْ وَرزان است و در اوستا، سرود بلند و زیبایی به نام آبانْ یَشت با خیالْ نقش*هایی دل پذیر، ویژهٔ نیایش و ستایش اوست:
... اوست بَرومندی که در همه جا بلندْ آوازه*است.

اوست که در بسیار فَرّه مَندی، همچند ِ همهٔ ِ آبهای روی زمین است.

اوست زورمندی که از کوه ِ هُکَر به دریای ِ فراخْ کرت ریزد. من -- اهوره مَزدا -- او را به نیروی خویش، هستی بخشیدم تا خانه و روستا و شهر و کشور را بپرورم و پشتیبان و پناه بخش و نگاهبان باشم ...

در اسطوره*های ایرانی گفته می*شود که در این روز زَو پادشاه ایران بر افراسیاب پیروزی یافته و او را از سرزمین خویش راند و نیز در این روز پس از پنج یا هفت سال خشکی باران آمده*است.

Mr.Sohrab
2012/08/22, 01:22
جشن آذرگان

روز آذر از ماه آذر که در ۳ آذر گاهشمار ایرانی قرار دارد این جشن برگزار می*شود. واژه آذر که آتش معنی می*دهد یکی از چهار عنصر پاک کننده در نزد زرتشتیان است که آنها عبارتند از: آب، باد، خاک و آتش از آنجا که زرتشتیان همواره آتش را که بهترین و سریع ترین عنصر پاک کننده*است گرامی داشته وآن را سمبل روشنایی و گرما می*دانند، به همین دلیل برای نیایش اهورا مزدا، به آتشکده یا جایی که روشنایی وجود دارد روی می*آورند. درگاه شماری زرتشتیان روز نهم از هر ماه آذر نام دارد و در ماه آذر هنگامی که روز آذر فرا می*رسد آن را جشن می*گیرند. اغلب با لباس آراسته و تمیز به آتشکده و آدریانمی*روند نیایش*های روزانه خود را انجام می*دهند و برخی با سرایش آتش نیایش از اوستا، جشن آذرگان را گرامی می*دارند

انگیزه برگزاری جشن آذرگان

فرخندگی هم نامی روز و ماه به نام ایزد آذر و بزرگداشت جایگاه آن دراندیشه ایرانیان.

جایگاه آذر در فرهنگ ایران

آذر در اوستا « آتَر/ آتَرش» و در پهلوی « آتُر / آتَخش » و در فارسی امروز « آذر / آتش »است. آذر، ایزد نگاهبان آتش و فروزه اهورامزداست برای همین گاه او را در شمار امشاسپندان آورده اند. در فرهنگ ایران، آتش یکی از پدیده*های طبیعی ستودنی است چون گرمای زندگی را در کالبد دیگر پدیده*های هستی جاری می سازد و با نور خود که نشانی از آذر اهورایی است جان و دل یاران اهورامزدا را روشنایی می بخشد پس « سوی پرستش » اهورا مزداست و آتش پرستاران در آتشکده از آن پرستاری می کنند. جشن آذرگان از جشن*های ویژه آتش در فرهنگ ایران است که در ستایش آذر اهورایی برگزار می شود.

ایزد آذر در متن*های کهن

در بسیاری از متون کهن از آذر اهورایی یاد شده و جایگاه او ستوده شده است. برای نمونه در « یسنا، هات 62 » از آذر اهورایی با صفاتی چون « برازنده ستایش و نیایش » ، « گشایش بخش » و « پناه بخش » یاد شده است و از او شادکامی، زندگی دراز، آسایش همگانی، کامروایی و روشنایی خواستار شده اند. همچنین در « آتش نیایش » در ستایش آذر اهورایی آمده است: « درود بر تو ای آتش! ای برترین آفریده سزاوار ستایش اهورا مزدا ... به تو ای آتش! ای پرتو اهورامزدا ! خشنودی و ستایش آفریدگار و آفریدگانش برساد ! افروخته باش در این خانه ! پیوسته افروخته باش در این خانه! فروزان باش در این خانه ! تا دیر زمان افزاینده باش در این خانه! به من ارزانی ده ای آتش! ای پرتو اهورامزدا ! آسایش آسان! پناه آسان ! آسایش فراوان! فرزانگی، افزونی، شیوایی زبان و هوشیاری روان و پس از آن خرد بزرگ و نیک و بی زیان و پس از آن دلیری مردانه، استواری، هوشیاری و بیداری، فرزندان برومند و کاردان، کشورداری و انجمن آرا، بالنده، نیک کردار، آزادی بخش و جوانمرد، که خانه مرا و ده مرا و شهر مرا و کشور مرا آباد سازند و انجمن برادری کشورها و همبستگی جهانی را فروغ بخشند...

آیین*های جشن آذرگان

در « فرهنگ جهانگیری » ، « برهان قاطع » ، « مروج الذهب مسعودی» و « المدخل فی صناعة احکام النجوم » از « کیا کوشیار ابن لبان شهری جیلی » این جشن را با نام « آذرخش » نوشته اند. ابوریحان بیرونی در « آثارالباقیه » دربارهٔ جشن آذرگان نوشته است: « روز نهم آذر، عیدی است که به مناسبت توافق دو نام " آذرجشن" می گویند و در این روز به افروختن آتش نیازمند است و این روز جشن آتش است و به نام فرشته ای که به همه آتش*ها موکل است نامیده شده. زرتشت امر کرده در این روز آتشکده*ها را زیارت کنند و در کارهای جهان مشورت نمایند ».

نیاکانمان آذرگان را روزی خجسته می دانستند و در خانه*ها و بام*ها آتش افروخته و آن روز را با شادی و شادمانی و خواندن نیایش*ها و گستردن سفره آیینی با خوراکی*های گوناگون در آتشکده*ها که آذین بندی شده بودند، جشن می گرفتند. به هنگام جشن، بر آتش چوب*های خوش سوز و خوش بو می نهادند و آنگاه به مناسبت آغاز سرما، از آتش فروزان در آتشگاه، هر کس اخگری به خانه برده و آن آتش تا پایان زمستان در خانه*ها فروزان بود و نمی گذاشتند خاموش شود و آن را نیک فرجام و فرخنده می دانستند. یکی از نیایش هایی که در آذر روز هرماه و از جمله در آذر روز از آذرماه خوانده می*شود « آتش نیایش » نام دارد که پنجمین نیایش از پنج نیایش « خرده اوستا » است. مسعود سعد سلمان، شاعر پارسی گوی، در قطعه هایی که برای نام ماه*های ایرانی سروده، دربارهٔ « آذر ماه » می گوید:

ای ماه، رسید ماه آذر / برخیز و بده می چو آذر
آذر بفروز و خانه خوش کن / ز آذر صنما به ماه آذر

او همچنین دربارهٔ « روز آذر » گفته است:

ای خرامنده سرو تابان ماه / روز آذر می چو آذر خواه
شادمان کن مرا به می که جهان / شادمان شد به فر دولت شاه
گل ویژه جشن آذرگان

در کتاب پهلوی « بندهش » آنجا که « دربارهٔ چگونگی گیاهان » سخن به میان می آید، از میان گل*ها « آذریون» گل ویژه آذر معرفی شده و آمده است: « ... این را نیز گوید که هر گلی از آن امشاسپندی است؛ و باشد که گوید:... آذریون آذر را ... ». در متون فارسی گل آذریون را با نام*های دیگری همچون « آذرگون »، « گل آتشی » یا « گل آتشین » نیز نامیده اند چنان که امیر معزی، صائب و واعظ قزوینی در اشعار خود آن را گلی با رنگ سرخ آتشین تصویر کرده اند و گفته اند که گرچه سرخ است اما گل سرخ نیست و خوش بو هم نیست. اما در برخی دیگر از منابع آن را گلی زرد دانسته اند. پس چنان که پیداست در زمان*های گوناگون نام « آذرگون » را بر گل*های مشابه نهاده اند. در همین مورد در لغت نامه دهخدا زیر واژه*های آذریون و آذرگون آمده است: « گلی باشد زرد که در میان زغب و پرزی با ریشه*های سیاه دارد و خوش بوی نیست و ایرانیان دیدار آن را نیک دارند و در خانه بپراکنند ( از قاموس ). چنان که در آذرگون گفته شد آذریون معرب آذرگون است و اقوال فرهنگ نویسان مانند شعرا در معنی آن نهایت مختلف و مضطرب است، و آن را خیری و نوعی بابونه و سطردیقون و اقحوان و زبیده و کخله و گاوچشم و همیشه بهار و نوعی از شقایق و گل آفتاب پرست و امثال آن گفته اند. صاحب تحفه گوید: نباتی است میان شجر و گیاه بقدر ذرعی برگش بی زواید و نرم بقدر برگ جرجیر و با اندک زغبیت و گل*های او بزرگ و پهن و مدور و زرد و رخشنده و در وسط او برگ*های ریزه ٔسیاه مایل به سرخی و به غایت خوش منظر و همیشه رو به آفتاب دارد و به حرکت او دور می کند... و تشویش اقوال مؤلف اختیارات بر ارباب بصر پوشیده نخواهد بود - انتهی . و از این تعریف روشن می*شود که آذریون همان گل است که اکنون آفتاب گردان نامند : و آذریون از حسد رخسار آتش رنگ او رخ بزرآب فروشست و به سان غمگینان از اوراق گلناری چهره زعفرانی بنمود. ( تاج المآثر …)از امثله فوق و نیز از مندرجات فرهنگ*ها و لغت*های طبی چنین مستفاد می*شود که آذرگون را قدما به درستی نمی شناخته اند و یا این کلمه در امکنه و ازمنه مختلف معانی مختلف می داده است . از معانیی که برای این کلمه آورده اند همیشه بهار، خجسته، قسمی از شقایق که اطرافش خیلی سرخ و وسطش نقطه سیاه دارد، لاله، شقر، لاله ٔ دختری، آردم، گل آفتاب پرست، گاوچشم، خیری، کحله و زبیده است و گفته اند نوعی از گل است که بعضی به سرخی زند و برخی به زردی ... ». و اما لامعی گرگانی ( از شاعران دوران ملکشاه سلجوقی ) نیز در ابیاتی آذرگون را با گلبرگ هایی زرد با میانه سیاه تصویر کرده است:

دو چشم خویش برافکن به چشم آذرگون / در این زمان و بر آماق او گمار آماق
به چشم بر مژهٔ زرد اگر نکو نبود / نکو بود سیه اندر میان چشم احداق

به این ترتیب اگرچه در برخی از فرهنگ*های گیاه*شناسی گاه « آذرگون » را به عنوانی صفتی برای گل هایی همچون شقایق، لاله، سیکلامن و همیشه بهار که به سرخی می گرایند، نیز به کار برده اند اما از آنچه در متون کهن فارسی دربارهٔ گل آذرگون یا آذریون برجای مانده چنین می توان نتیجه گرفت که این گلی است گرد و بزرگ با گلبرگ*های زرد که گاهی نیز به سرخی می زند و با توجه به شواهد موجود به نظر این نگارنده آذرگون یا آذریون مورد اشاره در متون کهن ایرانی گونه ای از آفتابگردان یا همان « Sunflower » با نام علمی ( Helianthus annuus ) است که در اندازه*های گوناگون و با رنگ*های زرد یا سرخ یا ترکیبی از زرد و سرخ در طبیعت وجود دارد.

Mr.Sohrab
2012/08/22, 01:22
جشن دی*گان

روز دی از ماه دی که در۲۵ آذر ۱۷،۹،۲ دی ماه گاهشمار ایرانی قرار دارد جشن دی*گان برگزار می*شود و اکنون زرتشتیان در برخی از شهرها و روستاها یکی از روزهای دی در ماه دی و یا همه آن را جشن می*گیرند. واژه دی، آفریدن و آفریدگار معنی می*دهد و در ماه دی غیر از نخستین روز ماه که اورمزد نامیده می*شود و نام خداوند است، سه روز دیگر به نام*های دی، بآذر، دی بمهر و دی بدین وجود دارد. بنابراین جشن دیگان برابر است با یکی از این روزها درماه دی، که دوم، نهم، و هفدهم در تقویم خورشیدی است. در ایران باستان نخستین جشن دی*گان، درماه دی یعنی روز اورمزد و دی ماه فرم روز نیز نام داشته*است و در این روز که روز پس از شب چله، بزرگترین شب سال بوده*است، پادشاه و حاکم دیدار عمومی با مردم داشته*است

خرم*روز

خرم روز روز اول از ماه دی است و به مناسبت برخورد نام روز با نام ماه که نام خداوند نیز بود در ایران باستان جشن گرفته می*شد. روزی بزرگ بود مشحون از آداب و مراسم دینی و غیر دینی. زرتشتیان به ویژه پارسیان این روز را بسیار محترم شمرده و آنرا دی دادار جشن می*نامند. ابوریحان بیرونی می گوید دی ماه را خُورماه نیز می*گویند و روز اول ماه را خره*روز یا خوره*روز نامند.

دی صفت می*باشد از مصدر «دا» به معنی دادن و ساخت و آفریدن و به معنای دادار و آفریدگار است و در نامه*های اوستایی اغلب به جای واژه اهورامزدا به کار رفته است. اگر با نام سی روز ماه توجه کنید، مشاهده می*نمایید که روزهای هشتم، پانزدهم و بیست و سوم هر ماه به نام دی (روز) نام*گذاری شده که برای تمیز آن*ها از یکدیگر، هر یک به نام روز بعدش خوانده شده*است و اورمزد که آن هم نام خداوند می*باشد. بدین گونه اورمزد، دی به آذر، دی به مهر و دی به دین بنابراین در ماه دی چهار روز به نام خدا نامیده شده*است. کسانی چون نیبرگ و کریستن سن بر آنند که این تقسیم و نام*گذاری دلالت بر آن دارد که در گاه*شماری و تقویم اوستایی نیز هفته وجود داشته*است یا به هر حال ماه را به چهار بخش تقسیم می*کرده*اند در مواضعی که نام خداوند یا صفت وی تکرار می*شده اما به این نظر ایرادات و انتقادهای بسیاری شده و مورد قبول نگرفته*است.

آخرین شب آذر ماه بلندترین شب سال و آخرین روز آذر در سال درست شمسی و کوتاه*ترین روز سال است. پیروان آیین مهر روز اول دی را روز تولد خورشید می*دانستند چون از این روز به تدریج خورشید بیشتر در آسمان می*پاید و شب*ها کوتاه*تر و روزها بلندتر می*شود. ایرانیان سال را در دوره*ای از ادوار تاریخی خود از آغاز زمستان و ماه دی یا روز خورشید و ماه خداوند آغاز می*کردند و در واقع نوروزشان بود.

Mr.Sohrab
2012/08/22, 01:23
جشن بهمن*گان

روز وهمن از ماه بهمن که در ۲۶ دیماه گاهشمار ایرانی قرار دارد جشن بهمن گان گرفته می*شود. بهمن یا وهومن از واژه وهومنه در اوستا گرفته شده*است که منش نیک معنی می*دهد ودر گاه شماری سی روزه زرتشتیان یا به عبارت دیگر یکی از فروزه*ها و صفات اهورامزدا ست که درگاتهای اشوزرتشت بسیار به این واژه بر می*خوریم ودرواقع زرتشت پیامبر ایرانی برای دریافت پیامهای اهواریی از وهومن یاری می*گیرد. وهومن یعنی اندیشه نیک، خرد خدا داده واشو زرتشت پیامهای الهی خویش را به وسیله فرد مقدس و نیک اهورا دریافت می*کرد

در روز بهمن از ماه بهمن (دومین روز از بهمن ماه) واقع می*شود. بهمن از واژه اوستایی وهومن(Vohuman) به معنی اندیشه نیک می*باشد، وهومن یکی از امشاسپندان نزدیک به درگاه اهورامزدا می*باشد. زرتشت برای دریافت پیام*های اهورایی از وهومن یاری می*گیرد. پاسبانی چهارپایان سودمند در عالم جسمانی به این امشاسپند واگذار می*شود. از این رو زرتشتیان در جشن بهمنگان یا بهمنجه که در روز بهمن از ماه بهمن واقع می*شود از کشتار حیوانات سودمند و خوردن گوشت آنان خودداری می*نمایند و برخی از زرتشتیان پرهیز از خوردن و کشتار را در تمام روزهای بهمن ادامه می*دهند. این جشن حامی مردان درستکار می*باشد.

«بهمن» برترین امشاسپند دین زرتشتی است. این واژه با «اندیشه نیک»، «منش نیک» و «خرد سپندینه»(: «خرد مقدس») برابر نهاده شده*است. به راستی «بهمن» چه را می*رساند و آیا می*توانیم به سادگی برای آن برابرهایی را- مانند آنچه گفتیم - بنهیم؟ آیا برای «بهمن» می*توان برابری یافت و به زبان و نوشته آورد ؟ در گاتها آمده*است که اشوزرتشت به یاری مهین فرشته «بهمن» به پیامبری برگزیده شد. چگونگی برگزیده شدن اشوزرتشت به پیامبری، با همراهی بهمن امشاسپند، از شگفتی*های این کتاب اهورایی ست. بهمن در جهان مینوی نماد منش نیک اهورامزدا ست. و با اراده و خواست هموست که بهمن به اشوزرتشت رو می*آورد و پیامبر را با گفتار و خواست اهورایی پیوند می*دهد و اشوزرتشت می*تواند با دلداده اش به گفت وگو بنشیند. بهمن به پیامبر راه می*نمایاند تا نخست به داد و هنجار هستی - «اشا» - پی برد و این همراهی تا بدان گاه می*رسد که اشوزرتشت سرچشمه یکتای هستی را می*یابد و آنچنان به او دل می*بندد که از زبان او سخن می*راند و برای مردم سخنانی می*سراید که تا آن زمان کسی نسروده*است. در اوستا بهشت خانه بهمن خوانده شده*است...و نیکوکاران در سرای بهمن (بهشت) به پاداش ایزدی می*رسند. در نوشته*های پهلوی چون دینکرد وبندهش بهمن نخستین آفریده دادار است. اگر بخواهیم آموزشهای اشوزرتشت را به درستی دریابیم، نخست باید بهمن را بشناسیم. آیا بهمن همان خرد سپندینه*است، آیا همان منش پاک است، آیا اندیشه نیک است، آیا به منشی ست؟ آیا نجوییم او را، چرا که هرچه بیشتر بجوییم، کمتر خواهیم یافتش؟ به سرای دل برویم یا به ژرفای اندیشه، کجا در پی او باشیم؟ بار دیگر راه اشوزرتشت را پی گیریم، تا شاید راز «بهمن» را دریابیم: او نخست می*پرسد و می*جوید. همه جا و همه چیز را می*کاود تا راز آفرینش و پدیدار شدن هستی را دریابد. کوششی خستگی ناپذیری دارد از برای جستن «چرایی بودن» و گشایش «رمز هستی» و «چگونه بودن» و چگونه «به بودن» و «به زیستن». پس گام نخست اندیشیدن است و پرسیدن و جست و جو کردن. نور و تابش اهورا داده در اندیشه اش می*درخشد، چرا که خواست او «دانستن» است. اندیشیدن با درخشیدن تابش خرد و با بینش همراه می*شوند، و او را به جهان ناشناخته*ها می*برند و گام به گام هر آنچه را که می*خواهد بداند، درمی یابد. هنوز دیو تاریکی و بی دانشی شکست نخورده*است. کشمکش و نبرد برای به دست آوردن دانایی و آگاهی نمی*تواند او را به زانو درآورد. او در خودش، اراده و اندیشه و بینش اهورا داده را می*بالاند و می*پروراند تا بدانجایی که سرچشمه و بن هنجار و داد چیره بر گیتی را پیدا می*کند و «اشا» می*نامدش. او در می*یابد که بر هستی با این بزرگی و بهنجاری دادی چیره*است و این داد آنچنان نیرومند و هوشمند است که همه هستی را در دست توانمند خود دارد و هیچ اراده*ای نمی*تواند از این توانایی سرپیچی کند، و تا جهان هست، اشا هم هست. تا اینجا، کشمکش با نادانی به پیروزی انجامیده و پیام آور توانسته به گشایش رمز یکی از رازهای بزرگ جهان هستی دست پیدا کند. به این پیدایش بسنده نمیکند. بازهم جست و جو می*کند، تا اینکه این اشتهای سیری ناپذیر دانستن، این بار آتشی را در دلش می*افروزد: «شادی یافتن»، با «دوست داشتن و مهرورزیدن به یافته*ها» به هم می*آمیزند و همراه هم می*شوند و فروزه*های این تازگی و سرزندگی برای اشوزرتشت به مانند راهی نو خود می*نمایاند. این آتش درونی اندیشیدن را راهنماست و پرتوی تابناک این شادی به سان خورشیدی که تازه از پس ابرهای تیره و تار سر بر آورده، جایگاه اندیشه را گرمی می*بخشد. و از این زمان است که دلدادگی و فرزانگی پیام آور آغاز می*شود. به هر چه دست می*یابد مهرش در دل جای می*گیرد و به همه هستی با خرد و بینش و مهر و دوستی نگاه می*کند. به هر جا چشم می*اندازد رخ یار میبیند و دلداده می*شود به هر آنچه که می*بیند. در خود می*کاود که این چه دگرگونی*ست؛«در اندرون من خسته دل ندانم کیست / که من خموشم و او در فغان و در غوغاست». یک تازگی در درونش روییده، هم*دلی و هم*اندیشی را در نهاد خویش می*یابد که به تازگی با او همخانه شده، هر چند که تا کنون با هم بوده*اند، و در کنار هم، ولی تا به این اندازه به هم نزدیک نشده بودند. او را«بهمن» می*نامد و از این پس با نور او به کندوکاو راه می*رود. تا دور دست*ها را می*تواند ببیند. در خلوت، آنجایی که هیچ سخنی به گوش نمی*رسد، آغاز گفتار اوست. بهمن او را به جایی می*برد سرشار از نور و سرور، به راز و نیاز با اهورامزدا. برای نخستین بار است که شادی با شکوه و بسیار بزرگی را در خود می*بیند و این شادی و آتش درونی آنچنان گرمی به او می*بخشد که به سخن میآید، و همه ناگفتنی*های زمان خود را می*گوید و به خرسندی و شادی بی پایان و سرانجام به جاودانگی دست مییابد. بهمن را دوست میداریم، و بر می*گزینیم و باور داریم که: سپیدی ازآن بهمن امشاسپند است. گل یاس سپید، نماد اوست. به همه جانداران مهر می*ورزد. روز پس از اورمزد است.... و آرزو کنیم که شادی جشن بهمنگان دل هایمان را به هم پیوند زند.

Mr.Sohrab
2012/08/22, 01:23
جشن اسفندگان

روز سپندارمذ از ماه اسفند که در ۲۰ بهمن گاهشمار ایرانی قرار دارد این جشن را برگزار می*کنند. اسفند یا سپندارمذ در اوستا به صورت سپنته آرمئیتی آمده*است این واژه معنی فروتنی و بردباری دارد. سپنته آرمئیتی نام یکی از امشاسپندان است. امشاسپند سپندارمذ در نقش مادی خود نگهبان زمین است و از آنجا که زمین مانند زنان در زندگی انسان نقش باروری و باردهی دارد، جشن اسفندگان برای ارج نهادن به زنان نیکو کار برگزار می*شود. در گذشته ودر برخی از نقاط سرزمین ایران در این روز بانوان لباسهای نو می*پوشیدند، زنهایی که مهربان، پاک دامن، پرهیزکار وپارسا بوده*اند و فزندان نیک را به جامعه تحویل می*دادند، مورد تشویق قرار می*گرفتند و در روز جشن اسفندگان، زنها از مردان خود پیش کش*هایی دریافت می*نمودند آنها در این روز از کارهای همیشگی خود در خانه و زندگی معاف می*شدند و مردان و پسران کارهای مربوط به زنان در خانه را در روز جشن اسفندگان انجام می*دادند. اکنون نیز زرتشتیان جشن اسفندگان را به نام روز زن و روز مادر زرتشتی و زنان نیکوکار و پاک دامن گرامی می*دارند

یکی از جشن*های ایرانی است که در روز ۵ اسفند برگزار می*شود. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده*است که ایرانیان باستان روز پنجم اسفند را روز بزرگداشت زن و زمین می*دانستند. اگرچه منابع کهن از جمله ابوریحان این جشن را در روز پنجم اسفند ذکر کرده*اند. ولی با توجه به تغییر ساختار تقویم ایرانی در زمان خیام که پس از ابوریحان میزیست، و سی و یک روزه شدن شش ماه نخست سال در گاهشماری ایرانی، تاریخ ذکر شده در منابع کهن را باید به روز رسانی کرد. امروز بعضی زرتشتیان آنرا در روز اسفند (سپندارمذ - پنجمین روز) از ماه اسفند (سپندارمذ) برابر با بیست و نهم بهمن در گاهشماری خورشیدی امروزین برگزار میکنند. اما موبد کورش نیکنام برگزاری جشن*ها با استفاده از گاهشماری*های سنتی با ماه*های 30 روزه را بی*توجهی به دانش نجوم و دستاوردهای خیام و موجب ناهماهنگی* در جشن*ها دانسته و لزوم توجه به گاهشماری ملی و رسمی با ماه*های 31 روزه را یادآور

آیین*ها

در این روز مردان به همسران خود هدیه می*دادند. مردان زنان خانواده را بر تخت شاهی می*نشاندند و از آنان اطاعت می*کردند و به آنان هدیه می*دادند. این یک یادآوری برای مردان بود تا مادران و همسران خود را گرامی بدارند و چون یاد این جشن تا مدت*ها ادامه داشت و بسیار باشکوه برگزار می*شد همواره این آزرم و احترام به زن برای مردان گوشزد می*گردید.

سپندارمزد نگهبان زمین است و از آنجا که زمین مانند زنان در زندگی انسان نقش باروری و باردهی دارد جشن اسفندگان برای گرامیداشت زنان نیکوکار برگزار میگردد . ایرانیان از دیر باز این روز را روز زن و روز مادر و در حالت کلی این روز را روز عشاق می نامیدند.

آیین*ها و دیگر نام*ها

این جشن را با نام*های جشن برزیگران هم نامیده*اند.در روز اسپندگان چند جشن با مناسکی به*خصوص برگزار می*شده*است. نخستین آنان جشن مردگیران یا جشن مژدگیران بود که ویژه زنان بود. در این روز مردان برای زنان هدیه می*خریدند و از آنان قدردانی می*کردند.امروزه نیز بیشترین جنبهٔ مورد تأکید در اسپندگان قدردانی از زنان است. در زمان گذشته -چنانکه ابوریحان روایت کرده*است- عوام کارهای دیگری هم می*کردند چون آیین*های جادویی برای دورکردن خرفستران. اما ابوریحان این آیین*ها را تازه و نااصیل خوانده*است

Mr.Sohrab
2012/08/22, 01:25
جشن سده



واژه سده : بيشتر دانشمندان نام سده را گرفته شده از صد مي دانند. ابوريحان بيروني مي نويسد: “سده گويند يعني صد و آن يادگار اردشير بابكان است و در علت و سبب اين جشن گفته اند كه هرگاه روزها و شب ها را جداگانه بشمارند، ميان آن و پايان سال عدد صد بدست مي آيد و برخي گويند علت اين است كه در اين روز زادگان كيومرث، پدر نخستين، درست صدتن شدند و يكي از خود را بر همه پادشاه گردانيدند” و برخي برآنند كه در اين روز فرزندان مشي و مشيانه به صد رسيدند و نيز آمده : “شمار فرزندان آدم ابوالبشر در اين روز به صد رسيد .”
نظر ديگر اينكه سده معروف، صدمين روز زمستان از تقويم كهن است، زمستان در تقويم كهن 150 روزه و تابستان 210 روزه بوده است و برخي گفته اند كه اين تسميه به مناسبت صد روز پيش از به دست آمدن محصول و ارتفاع غلات است

Mr.Sohrab
2012/08/22, 01:26
بهمنگان یکی از جشن*های ایرانی در بهمن روز از بهمن ماه برابر با روز دوم بهمن است.

بهمن از واژه اوستایی وهومن به معنی اندیشه نیک می*باشد. وهمن یکی از امشاسپندان نزدیک به درگاه اهورامزدا می*باشد. در این روز زرتشتیان از کشتن حیوانات سودمند و خوردن گوشت آنان خودداری می*نمایند.

جشن بهمنگان در روز بهمن از ماه بهمن (دومین روز از بهمن ماه) واقع می*شود. بهمن از واژه اوستایی وهومن(Vohuman) به معنی اندیشه نیک می*باشد، وهومن یکی از امشاسپندان نزدیک به درگاه اهورامزدا می*باشد. زرتشت برای دریافت پیام*های اهورایی از وهومن یاری می*گیرد. پاسبانی چهارپایان سودمند در عالم جسمانی به این امشاسپند واگذار می*شود. از این رو زرتشتیان در جشن بهمنگان یا بهمنجه که در روز بهمن از ماه بهمن واقع می*شود از کشتار حیوانات سودمند و خوردن گوشت آنان خودداری می*نمایند و برخی از زرتشتیان پرهیز از خوردن و کشتار را در تمام روزهای بهمن ادامه می*دهند. این جشن حامی مردان درستکار می*باشد.

«بهمن» برترین امشاسپند دین زرتشتی است. این واژه با «اندیشه نیک»، «منش نیک» و «خرد سپندینه»(: «خرد مقدس») برابر نهاده شده*است. به راستی «بهمن» چه را می*رساند و آیا می*توانیم به سادگی برای آن برابرهایی را- مانند آنچه گفتیم - بنهیم؟ آیا برای «بهمن» می*توان برابری یافت و به زبان و نوشته آورد ؟ در گاتها آمده*است که اشوزرتشت به یاری مهین فرشته «بهمن» به پیامبری برگزیده شد. چگونگی برگزیده شدن اشوزرتشت به پیامبری، با همراهی بهمن امشاسپند، از شگفتی*های این کتاب اهورایی ست. بهمن در جهان مینوی نماد منش نیک اهورامزدا ست. و با اراده و خواست هموست که بهمن به اشوزرتشت رو می*آورد و پیامبر را با گفتار و خواست اهورایی پیوند می*دهد و اشوزرتشت می*تواند با دلداده اش به گفت وگو بنشیند. بهمن به پیامبر راه می*نمایاند تا نخست به داد و هنجار هستی - «اشا» - پی برد و این همراهی تا بدان گاه می*رسد که اشوزرتشت سرچشمه یکتای هستی را می*یابد و آنچنان به او دل می*بندد که از زبان او سخن می*راند و برای مردم سخنانی می*سراید که تا آن زمان کسی نسروده*است. در اوستا بهشت خانه بهمن خوانده شده*است...و نیکوکاران در سرای بهمن (بهشت) به پاداش ایزدی می*رسند. در نوشته*های پهلوی چون دینکرد وبندهش بهمن نخستین آفریده دادار است. اگر بخواهیم آموزشهای اشوزرتشت را به درستی دریابیم، نخست باید بهمن را بشناسیم. آیا بهمن همان خرد سپندینه*است، آیا همان منش پاک است، آیا اندیشه نیک است، آیا به منشی ست؟ آیا نجوییم او را، چرا که هرچه بیشتر بجوییم، کمتر خواهیم یافتش؟ به سرای دل برویم یا به ژرفای اندیشه، کجا در پی او باشیم؟ بار دیگر راه اشوزرتشت را پی گیریم، تا شاید راز «بهمن» را دریابیم: او نخست می*پرسد و می*جوید. همه جا و همه چیز را می*کاود تا راز آفرینش و پدیدار شدن هستی را دریابد. کوششی خستگی ناپذیری دارد از برای جستن «چرایی بودن» و گشایش «رمز هستی» و «چگونه بودن» و چگونه «به بودن» و «به زیستن». پس گام نخست اندیشیدن است و پرسیدن و جست و جو کردن. نور و تابش اهورا داده در اندیشه اش می*درخشد، چرا که خواست او «دانستن» است. اندیشیدن با درخشیدن تابش خرد و با بینش همراه می*شوند، و او را به جهان ناشناخته*ها می*برند و گام به گام هر آنچه را که می*خواهد بداند، درمی یابد. هنوز دیو تاریکی و بی دانشی شکست نخورده*است. کشمکش و نبرد برای به دست آوردن دانایی و آگاهی نمی*تواند او را به زانو درآورد. او در خودش، اراده و اندیشه و بینش اهورا داده را می*بالاند و می*پروراند تا بدانجایی که سرچشمه و بن هنجار و داد چیره بر گیتی را پیدا می*کند و «اشا» می*نامدش. او در می*یابد که بر هستی با این بزرگی و بهنجاری دادی چیره*است و این داد آنچنان نیرومند و هوشمند است که همه هستی را در دست توانمند خود دارد و هیچ اراده*ای نمی*تواند از این توانایی سرپیچی کند، و تا جهان هست، اشا هم هست. تا اینجا، کشمکش با نادانی به پیروزی انجامیده و پیام آور توانسته به گشایش رمز یکی از رازهای بزرگ جهان هستی دست پیدا کند. به این پیدایش بسنده نمیکند. بازهم جست و جو می*کند، تا اینکه این اشتهای سیری ناپذیر دانستن، این بار آتشی را در دلش می*افروزد: «شادی یافتن»، با «دوست داشتن و مهرورزیدن به یافته*ها» به هم می*آمیزند و همراه هم می*شوند و فروزه*های این تازگی و سرزندگی برای اشوزرتشت به مانند راهی نو خود می*نمایاند. این آتش درونی اندیشیدن را راهنماست و پرتوی تابناک این شادی به سان خورشیدی که تازه از پس ابرهای تیره و تار سر بر آورده، جایگاه اندیشه را گرمی می*بخشد. و از این زمان است که دلدادگی و فرزانگی پیام آور آغاز می*شود. به هر چه دست می*یابد مهرش در دل جای می*گیرد و به همه هستی با خرد و بینش و مهر و دوستی نگاه می*کند. به هر جا چشم می*اندازد رخ یار میبیند و دلداده می*شود به هر آنچه که می*بیند. در خود می*کاود که این چه دگرگونی*ست؛«در اندرون من خسته دل ندانم کیست / که من خموشم و او در فغان و در غوغاست». یک تازگی در درونش روییده، هم*دلی و هم*اندیشی را در نهاد خویش می*یابد که به تازگی با او همخانه شده، هر چند که تا کنون با هم بوده*اند، و در کنار هم، ولی تا به این اندازه به هم نزدیک نشده بودند. او را«بهمن» می*نامد و از این پس با نور او به کندوکاو راه می*رود. تا دور دست*ها را می*تواند ببیند. در خلوت، آنجایی که هیچ سخنی به گوش نمی*رسد، آغاز گفتار اوست. بهمن او را به جایی می*برد سرشار از نور و سرور، به راز و نیاز با اهورامزدا. برای نخستین بار است که شادی با شکوه و بسیار بزرگی را در خود می*بیند و این شادی و آتش درونی آنچنان گرمی به او می*بخشد که به سخن میآید، و همه ناگفتنی*های زمان خود را می*گوید و به خرسندی و شادی بی پایان و سرانجام به جاودانگی دست مییابد. بهمن را دوست میداریم، و بر می*گزینیم و باور داریم که: سپیدی ازآن بهمن امشاسپند است. گل یاس سپید، نماد اوست. به همه جانداران مهر می*ورزد. روز پس از اورمزد است.... و آرزو کنیم که شادی جشن بهمنگان دل هایمان را به هم پیوند زند.

Mr.Sohrab
2012/08/22, 01:27
رعايت حقوق حيوانات در ايرانيان تا قرن*ها چنان در ميان مردم اين سرزمين ريشه دوانده بود كه جزيي جدانشدني از فرهنگ مردم به حساب مي*آمد و مردم در همه مراسم وآئين*ها نوعي پايبندي خود رابه اين فرهنگ پيشتاز نشان مي*دادند ودر نهادينه شدن آن كوشا بودند و به هر بهانه و به هر مناسبت و در هر جشن وآئيني علاقه خود را به اين باورها بروز مي*دادند.

بهمن در اصل يكي از صفات جاودان خداوند يكتا است و ضمن اينكه نام دومين ماه زمستان نيز هست. دومين روز هر ماه را نيز بهمن مي*ناميدند. در اين روز كه براساس دو نگرش متفاوت در تقويم رسمي امروزي برابر با 26 دي*ماه یا 2 بهمن خواهد بود، ايرانيان بيش از هرروز ديگر به رعايت حقوق جانوران و كشتار نکردن آنها توجه نشان می*دادند و به*جای آن مراسم پختن آش و خوردن خوراکی*های گياهي همچون نان وپنير وسبزي، نوشيدن شير شربت*هاي گياهي بسيار رايج ومعمول بوده است.

يكي ديگر از مراسم اين روز پوشيدن رخت سفيد بود. پوشندگان لباس سفيد در حقيقت با اين کار نمادین بيزاري خود را از هرگونه ناپاكي پليدي، خونريزي وكشتار، آزار واذيت جانوران نشان داده با دسته* گل*های سفيد به ديدار يكديگر مي*رفتند و اين گل*ها را به يكديگر پیشکش مي*دادند.

نشان يا آرم ويژه اين روز ویژه، خروس بود؛ چون باور داشتند كه از ميان جانوران اين خروس همانند سروش (از فرشتگان خدا) با بانگ هوشياري دهنده و بيدار كننده خود نويدبخش روزي روشن با انديشه*اي روشن و سپيد بوده وآنان را به سپيدي، روشني و پاكي در انديشه و کردار و بيزاري از خونريزي وكشتار جانوران و پايمال نكردن حقوق آنها فرا مي*خواند.

بهمن به معني انديشه نيك است، و هماورد و دشمن او اكومن يا اكمن ديو(انديشه ناپاك) است. از ديگر ديوان مخالف بهمن، ايشمه (خشم) وآز (غلط انديش) است. بهمن راست*كرداران پرهيزگار را در بهشت مي*پذيرد. در ادبيات پهلوي بهمن نخستين آفريده اهورامزدا است. يعني بهمن است كه زرتشت را به هنگام زادن نگهباني مي*كند و از آسيب ديوان رهايي مي*بخشد.

گمان بر اين است كه بهمن در آیین زرتشت، جانشين مهر ايزد بزرگ آريائيان شده است. او پشتيبان جانوران سودمند در جهان است و با ايشان نيز سروكار دارد. (شناخت اساطير ايران / جان هيلنز / ص 73) چون بهمن پاسباني چارپايان سودمند در جهان جسماني را به دوش دارد، در جشن بهمنگان يا بهمنجه از كشتار حيوانات و خوردن گوشت آنان خودداري مي*شود. (مراسم مذهبي وآداب زرتشتيان / موبد اردشير آذرگشسب / ص 239)

در رواياتي آمده است كه جشن بهمنگان جشن پدران ومردان درست كردار است. پدران و مرداني كه همواره در تخصيص روزها و بزرگداشت*ها ناديده گرفته *شده*اند. اينك همه تلاش*ها و راست كرداري*هايشان راپاس مي*داريم به پاس جشني كهن وباستاني كه نياكان ما هيچ*گاه مادران وپدران را از يادنبرده بودند.

ملامحسن فيض كاشاني در رساله خود با نام رساله نوروز و سي*روز ماه كه به نقل از روايت معلي*بن خنيس كوفي از امام جعفر صادق (ع) راجع به نوروز و سي روز ماه پارسيان نوشته شده است، از قول امام جعفر صادق (ع) مي*آورد: دوم بهمن، روز خوبي است… فارسيان گويند روز خوبي است و ما مي*گوييم روز مباركي است. ازدواج كنيد و از سفرها در اين روز داخل خانه خود شويد و در اين روز سفر كنيد و خريد و فروخت نماييد و حاجت*ها بطلبيد از هرگونه كه باشد كه روزي پسنديده است.

Mr.Sohrab
2012/08/22, 01:28
تاريخچه حمايت از جانوران در ايران:

حمايت از جانوران در ايران به بيش از 2000 سال قبل از ميلاد مسيح مي*رسد ودر قوانين آن زمان آمده است كساني كه از جانوران كار سخت مي*كشند بايد مجازات شوند.

در كتاب پزشكي ايران به نقل از اوستا آمده: برمومنان واجب است كه به هر موجود بارداري خواه دوپا و خواه چهارپا به يك چشم بنگرند.

اين مستندات نشان مي*دهد كه ايرانيان باستان در ميان ملت های گوناگون از پيشگامان و بنيانگذاران قوانين و دستورات مربوط به حقوق جانوران و حتي گياهان بوده*اند و وارون آنچه كه تاريخ*نگاران و نظريه*پردازان غربي در ترويج آن مي*كوشند ايرانيان قرن*ها زودتر از آنها در اين قوانين و دستورات ريشه*دار به مسائل مربوط به جانوران ومحيط زيست آنها توجه كرده وهمه ويژگي*ها و حقوق آنها را به رسميت شناخته*اند. رسم شفقت و مهربانی سبت به جانوران قرن*ها پس از سقوط افكار ايرانيان باستان برجاي ماند ولي در نهايت اين نگرش كمرنگ شد.

پس از آن، جستار حمايت از جانوران در ساير اديان جهان نيز بعداً جايگاه ويژه*اي يافت، از يهوديت ومسيحيت وكنفوسيوسي وهندو گرفته تا سنن ومي، شينتو، تائو، بودا و سرانجام اسلام. بلندترين سوره قرآن كريم كه بقره باشد به نام يك جانور ناميده شده است.

پيغمبر اكرم (ص) نيز در 14 قرن پیش براي اينكه بشر دست از ضعيف*كشي در زمینه آفرینش بردارد، خانه كعبه راحرم امن الهي براي همه موجودات معرفي كرد؛ در آن خانه آزار هر موجود زنده حرام، رم دادن و بیرون راندن حيوان حرام و برگرداندنش واجب؛ واين نكته نيز شايان توجه است كه در اين مكان با قدرت هر چه تمام*تر انسان به ترك ضعيف*آزاري وادار مي*شود. پرنده بال و پرشكسته تا روييدن بال واجب النفقه و محافظتش لازم است.



بهمنگان تنها يكي از اعياد و جشن*هاي ملي است كه با گذشت زمان از شكوه ويژه اين روز و برگزاري ان در سطح ملي كاسته شده است. دكتر فرهنگ مهر در كتاب فلسفه زرتشت از تلاش اهريمناني ياد مي*كند كه طي سده*ها در كنار گذاشتن جشن*هاي ملي ايران همچون نوروز، مهرگان و سده کوشیده*اند و با شكست روبه رو شده است.

گرچه بسياري از آئين*هاي ديگر همچون بهمنگان تا اندازه زيادي به دست فراموشي سپرده شد. اما با توجه به پيشينه تاريخي اين روز انجمن حمايت از حيوانات ايران ، روز 26 دي*ماه رابه عنوان روز حمايت از حيوانات اعلام كرد و از سال 79 چندین بار پيشنهاد ثبت اين روز به عنوان روز حمايت از حيوانات در تقويم رسمي كشور را به شوراي فرهنگ عمومي ارائه داد، اما هربار به آن ترتيب اثر داده نشده است.

با اين حال حاميان جانوران دراين روز خود گردهم جمع مي*شوند و برنامه*هاي ویژه*اي رادر جهت حمايت از حقوق جانوران به اجرا مي*گذارند.

Mr.Sohrab
2012/08/22, 01:28
یاسمن سپید، نماد جشن بهمنگان:


http://t3.pixhost.org/thumbs/1884/11166219_0.jpg (http://www.pixhost.org/show/1884/11166219_0.jpg)


در کتاب پهلوی «بندهش» آنجا که «درباره چگونگی گیاهان» سخن به میان می*آید، از میان گل*ها «یاسمن سپید»، گل ویژه «بهمن» معرفی شده و آمده است: «... این را نیز گوید که هر گلی از آن امشاسپندی است؛ و باشد که گوید:... یاسمن سپید، بهمن را...

در سخن سعدی شیرازی، سپیدی یاسمن در تقابل با سرخی گل*های ریز و سرخ رنگ درخت ارغوان چنین آمده است:

خوش بود عیش با شکر دهنی / ارغوان روی، یاسمن بدنی

گل یاسمن از تیره «یاسمن*ها» یا (oleaceae) گونه*های مختلفی دارد که یکی از آن*ها «یاسمن سپید» با نام علمی Jasminum officinale است که بومی ایران است و در شمال ایران به ویژه نوشهر، جنگل های نور، دره چالوس، رشت، لاهیجان، تنکابن، و همچنین در همدان، کرمان، خراسان (بین نیشابور و مشهد) و تهران نزدیک دربند، پراکنش دارد. در کتاب*های گیاهان دارویی برای یاسمن سفید خواص درمانی نیز برشمرده*اند.

Mr.Sohrab
2012/08/22, 01:29
جشن بهمنگان



سروده: شاهین سپنتا

به فرخندگی جشن بهمن رسید / به هر بوستان یاسمن نودمید

بُوَد تا در این جشن باشی به هوش / نیوشنده باشی پیام سروش

خروس سپید است پیک سروش / که هر بامدادان برآرد خروش

که یزدان به جان*دار داده است جان / مبادا به جانش رسانی زیان

" چه خوش گفت فردوسی پاک زاد / که رحمت بر آن تربت پاک باد:

میازار موری که دانه*کش است / که جان دارد و جان شیرین خوش است

سیاه اندرون باشد و سنگ دل / که خواهد که موری شود تنگ دل"

مکن با سگ پیر آواره، جنگ / مبندش به زنجیر و قلاده، تنگ

مکش بیش از اندازه از باره کار / مکن روز حیوان بیچاره تار

مزن لانه*ی مرغکان را به سنگ / مشو پشتوان خروسان به جنگ

مکن صید ماهی به وقت خوشی / مکن پیشه*ات کار ماهی کُشی

منه بار بر اسب بیمار و لنگ / مکش در پی*اش چوب و الوار و سنگ

چنان بسته*ای تنگ راه نفس / که بلبل دهد جان به کنج قفس؟

چرا می*کنی دشمنی با ددان ؟ / چرا می*کنی کار نابخردان؟

ز نامهربانی بهرام گور / تهی شد همه دشت میهن ز گور

کنون پند گیر از سرانجام او / نشد جز دل خاک انجام او

گر ایران*ستایی مزن تیر کین / به قرقاول و کبک ایران*زمین

تو بر شیر ایران ستم کرده*ای / دل مام میهن دژم کرده*ای

چو خالی شده بیشه از نره شیر / شده این وطن مُلک کفتار پیر

بسی ببر کشتند پتیارگان / که ناهست شد ببر مازندران

نباشد جز این پند و پیغام دین / ز پیغام دین پند نیکو گزین

همه دام و دد را ز ریز و درشت / نباید شکار و نباید بکشت

همه جیره*خوارند از مور و شیر / بر این خوان گسترده*ی بی*نظیر

نخواهد چنین خوار و خرد و نزار / سرانجام مخلوق، پروردگار

نگهدار، گنجینه**ی زیست بوم / گران پایه سرمایه*ی مرز و بوم

مبادا ز کف مفت و آسان دهی / ز خودکرده نالان و پژمان شوی

حمایت ز حیوان کسی پیشه کرد / که در زندگی، سبز اندیشه کرد

Mr.Sohrab
2012/08/22, 01:39
جشن*های ایران باستان



جشن*های ایران باستان به جشن*های ایران در دوران ایران باستان اشاره دارد. جشن*های بزرگ ایرانیان باستان عبارت بودند از: نوروز، مهرگان، جشن*های آتش، گاهنبارها و جشن فروردگان که در خلال هر یک از این جشن*ها مراسم و جشن*های وابسته*ای نیز برگزار می*شده*است. [۱] لازم به تذکر است که تاریخ جشن**های ذکر*شده و تقسیم*بندی ماه*ها بر اساس گاه*شماری* ایران باستان است و با گاه*شماری هجری شمسی امروزین مطابقت ندارد.

محتویات


۱ جشن*های ایران باستان
۲ گاه*شماری در ایران باستان
۳ روزهای همنام با دوازده ماه و جشن*های ماهانه
۳.۱ اردیبهشتگان
۳.۲ خردادگان
۳.۳ جشن تیرگان
۳.۴ جشن شهریورگان یا آذرجشن
۳.۵ جشن امردادگان
۳.۶ جشن مهرگان
۳.۷ جشن آبانگان
۳.۸ جشن آذرگان
۳.۹ خرم*روز
۳.۱۰ بهمن*گان یا بهمنجنه
۳.۱۱ مردگیران یا سپندارمذگان یا اسپندگان
۴ جشن*های شش گانهٔ گاهنبار
۴.۱ جشن فروردگان یا جشن همسپثمیدیه
۴.۱.۱ زمان جشن
۴.۱.۲ رسوم جشن فروردگان
۵ جشن*های آتش
۵.۱ جشن سده
۵.۲ جشن سوری پایان سال
۶ نوروز و جشن*های مربوط به نوروز
۶.۱ نوروز کوچک
۶.۲ نوروز بزرگ یا خردادروز
۶.۳ مراسم ایرانیان باستان در نوروز
۶.۳.۱ خوان نوروزی
۶.۳.۲ کاشت حبوبات جهت تفال زدن
۶.۳.۳ جشن و مراسم آب*پاشی
۶.۳.۴ هدایای نوروزی
۶.۳.۵ کوسه برنشین
۶.۳.۶ میر نوروزی
۶.۳.۷ بار عام نوروزی
۷ جشن*های دیگر سال
۷.۱ سروش روز
۷.۲ جشن آبانگاه
۷.۳ جشن خزان
۷.۴ سیرسور
۷.۵ جشن بتیکان
۷.۶ جشن گاوگیل
۷.۷ جشن بادبره
۷.۸ یلدا
۷.۹ جشن بمو