PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شعر شب امتحان



argotlam
2013/10/09, 16:49
بی همگان بسر شود ، بی تو بسر نمیشود
این شب امتحان من چرا سحر نمیشود ؟!
مولوی او که سر زده ، دوش به خوابم آمده
گفت که با یکی دو شب ، درس به سر نمیشود !
خر به افراط زدم * ، گیج شدم قاط زدم
قلدر الوات زدم ، باز سحر نمیشود !
استرس است و امتحان ، پیر شده ست این جوان
دوره آخر الزمان ، درس ثمر نمیشود !
مثل زمان مدرسه ، وضعیت افتضاح و سه
به زور جبر و هندسه ، گاو بشر نمیشود !
مهلت ترمیم گذشت ، کشتی ما به گل نشست
خواستمش حذف کنم ، وای دگر نمیشود !
هر چه بگی برای او ، خشم و غصب سزای او
چونکه به محضر پدر ، عذر پسر نمیشود
رفته ز بنده آبرو ، لیک ندانم از چه رو
این شب امتحان من ،دست بسر نمیشود
توپ شدم شوت شدم ، شاعر مشروط شدم
خنده کنی یا نکنی ، باز سحر نمیشود...!

Cyrus-The-Great
2013/10/09, 21:22
خیلی جالب بود. مخصوصا دو بیت آخر.

فقط این از کیه؟

Sarafatemi
2013/10/09, 22:17
سلام خیلی خوب بود ولی کمی مشکل داشت

parsaj
2013/10/09, 22:37
هر کی اینو خونده دمش گرم((55))ما مدرسه ایها رو خیلی درک می کنه((19))

argotlam
2013/10/10, 11:51
فقط این از کیه؟

نمی دونم از کیه یک جا خوندم ازش خوشم اومد گفتم بذارم((225))