PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : براهین اثبات وجود خدا(براهین پنجگانه)



smhmma
2013/09/26, 15:42
براهین اثبات وجود خدا(براهین پنجگانه)

توماس آکویناس (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%88%D9%85%D8%A7%D8%B3_%D8%A2%DA%A9%D9%88% DB%8C%D9%86%D8%A7%D8%B3) فیلسوف (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%DB%8C%D9%84%D8%B3%D9%88%D9%81) و متکلم (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AA%DA%A9%D9%84%D9%85) مسیحی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B3%DB%8C%D8%AD%DB%8C) سده سیزدهم (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%B3%D8%AF%D9%87_%D8%B3%DB%8C%D8 %B2%D8%AF%D9%87%D9%85&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF) میلادی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%DB%8C%D9%84%D8%A7%D8%AF%DB%8C) ۵ تقریر مختلف از برهان*های اثبات خدا (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%D9%87%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A 7%DB%8C_%D8%A7%D8%AB%D8%A8%D8%A7%D8%AA_%D8%AE%D8%A F%D8%A7) بیان می*کند که عموما به نام براهین پنجگانه شناخته می*شوند. که مسلماً بنیانآن ها را خود توماس نگذاشته است.


برهان محرک اول
نخستین برهان آکویناس بر مبنای حرکت بناگشته است.
این برهان از ابداعات ارسطو می باشد. بعدها توماس آکویناس به عنوان نخستین برهانش به آن پرداخت. در جهان اسلام نیز کسانی چون ملاصدرا و هادی سبزواری به شرح آن پرداختند.
هر حرکتی محرّکی لازم دارد و چون امتداد سلسلهٔ حرکت*ها و محرک*ها تا بی نهایت محال است، در نهایت امر باید همهٔ حرکتها منتهی به امری ثابت بشوند که آن ثابت یا محرک اول غیر متحرک را خدا می نامیم.
که البته این برهان دارای خدشه هست و نمی شه به اون استناد کرد زیرا این حرف انتزاعی و شهودی که هر حرکتی محرکی بخواهد، در عالم واقعیت غلط از آب درآمده است. بطلان و رده این سخن در دانش فیزیک (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%DB%8C%D8%B2%DB%8C%DA%A9) از زمان نیوتون (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%DB%8C%D9%88%D8%AA%D9%88%D9%86) به اثبات رسیده؛ این گونه نیست که نفس حرکت به عامل و محرک نیازمند باشد؛ حرکت به عامل احتیاج ندارد، بلکه تغییر حرکت است که نیازمند عامل است. حالت عادی اجسام این است که در حرکت یکنواخت (یا سکون) باشند، نه الزاما در سکون؛ پس جسم می تواند همواره در حال حرکتی یکنواخت باشد، در حالی که هیچ عامل خارجی بر آن اثر نمی گذارد.
اجسام تمايل دارند حالت اوليه خود را حفظ كنند؛ يعنی اگر ساكن هستند در حالت سكون باقی بمانند و اگر در حال حركت هستند به حركت خود به طور يكنواخت با سرعت ثابت ادامه دهند. حال اگر بخواهيم جسم ساكنی را به حركت در آوريم يا سرعت متحرك را كاهش يا افزايش دهيم، بايد به آن نيرو وارد كنيم. نيرو با ايجاد شتاب باعث تغيير سرعت می شود.



برهان علت اول یا همان برهان علیت

نام*های برهان علت اول ، برهان سببیت و برهان کیهان*شناختی نیز خوانده می*شود، از کهن*ترین برهان*های اثبات خداست. برهان یادشده براین مبناست که مجموعهٔ جهان از یک مبدأ سرچشمه می*گیرد و در سیر تکاملی خود با وجود واسطه*ها به سوی همان مقصد بازمی*گردد.

نخستین کسانی که به*طورگسترده مفهوم علیت را در نوشته*های خود مطرح کردند؛ افلاطون (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%81%D9%84%D8%A7%D8%B7%D9%88%D9%86) و ارسطو (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D8%B7%D9%88) بودند. ارسطو با طرح مفهوم علت غایی، سعی کرد از علیت به عنوان برهانی برای اثبات وجودخدا (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%AF%D8%A7) بهره گیرد. همچنین دومین برهان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%86_%D9%BE%D9%86% D8%AC%DA%AF%D8%A7%D9%86%D9%87)توماس آکویناس (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%88%D9%85%D8%A7%D8%B3_%D8%A2%DA%A9%D9%88% DB%8C%D9%86%D8%A7%D8%B3) در اثبات وجود خدا همین برهان بود. در میان معاصران نیز فردریک کاپلستون (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1%D8%AF%D8%B1%DB%8C%DA%A9_%DA%A9%D8%A7% D9%BE%D9%84%D8%B3%D8%AA%D9%88%D9%86) از جمله قائلان به این برهان است.
برخی فیلسوفان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%DB%8C%D9%84%D8%B3%D9%88%D9%81) مسلمان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86) نیز علت غایی را علت*العلل و غایةالغایات نامیده*اند؛ و در اثبات خدا به آن تمسک جسته*اند.
به تصریح توماس آکویناس، وجود هر*چیز در جهان به چیزهایی دیگر وابسته است که این وجود توسط آن*ها توضیح داده می*شود؛ اما اگر این سلسله بی*پایان باشد، این توضیح پیوسته به تعویق می*افتد و درنهایت هیچ*چیز توضیح داده نخواهد شد.بنابراین جهان تنها هنگامی درنهایت فهمیده خواهدشد که این سلسله به وجودی ختم شود که خود به هیچ*چیز وابسته نباشد.

البته بیانات مختلفی درمورد این برهان وجود داره ولی تا همین جا هم منظور را می رسونه




به باور محمد حسین طباطبایی، اگر سلسله*ای از علت*ها و معلول*ها را فرض کنیم که هر یک از علت*ها معلول علت دیگری باشد، سلسله*ای از وابستگی*ها خواهیم داشت و واضح است که وجود وابسته، بدون وجود مستقل تحقق نخواهد یافت. پس ناگزیر باید ورای این سلسلهٔ وابستگی*ها وجود مستقلی باشد که همگی آن*ها در پرتوی آن تحقق یابند؛ زیرا مجموع بی*نهایت محتاج و وابسته هرگز غیر محتاج و مستقل نخواهد شد.
البته منظور این نیست که هر تسلسلی محال است. مثلاً تسلسل اعداد محال نیست. اما برای مثال بازی دومینو را درنظر بگیرید: در این بازی افتادن هر قطعه مشروط به افتادن قطعه قبل است و بنابراین اگر ما ببینیم که دومینوها در حال افتادند؛ نتیجه میگیریم که حتماً آغازی بوده*است. زیرا اگر آغازی نبوده باشد، چگونه افتادن دومینوها قابل توضیح است.
در مثال دیگر، اگر به تعداد نامحدودی دونده گفته شود فقط وقتی بدوید که نفر قبلی دوید، به نظز بدیهی می رسد که نتیجه بگیریم هرگز کسی نخواهد دوید.
به باور افرادی نمی*توان برهان علت اول را به*راستی برهان نامید. به*نظر معقول می*رسد که امتداد سلسلهٔ علت*ها و معلول*ها را درآینده تا بی*نهایت بدانیم درست به همان وجه که بزرگ*ترین عدد وجود ندارد؛ زیرا همواره می*توانیم به*هر عددی که بزرگ*ترین فرض شده*است، عددی بیفزاییم. اگر وجود سلسله*ای بی*پایان رو به آینده به هیچ عنوان محال نیست، چرا سلسلهٔ معلول*ها و علت*ها درگذشته تا بی*نهایت امتداد پیدا نکند؟

از سوی منتقدان مطرح شده که احتمال دارد تسلسل علّی واقعاً ممکن باشد. تلاش*هایی برای بازنویسی این برهان یا ارائهٔ یک برهان مشابه به*گونه*ای که این کاستی در آن نباشد، شده*است.
(البته این برهان مشکلی ندارد تنها به اون شکلی که باید بیان نشده است منظور بنده دربیان این برهان ها رسیدن به همین برهان علیت بود تا بتونم شیوه ی درست بررسی این برهان رو که از نظر بنده بسیار کامله و تنها در نگاه های اولیه به نظر سوال بر انگیز می یاد به شما نشون بدم.)
زنجیره*ای علّی شامل بی*شمار هستِ وابسته را در نظر بگیرید. اگر کسی بپرسد «اصولاً چرا هستِ وابسته داریم» سودی نخواهد داشت اگر پاسخ داده شود «هست*های وابسته داریم چون هست*های وابسته دیگر سببشان شده*اند.» زیرا پیش*فرض این پاسخ وجود هست*های وابسته است؛ اما این دقیقاً چیزی*ست که ما به دنبال پاسخش بودیم. هر پاسخ رضایت*بخش به این پرسش مجبور خواهد بود به یک هست دیگرگون -یک هست لازم و بی*علت- دست یازد. در پاسخ ممکن است گفته شود که هریک از هست*ها علت دارند، اما زنجیرهٔ نامتناهی هست*ها به*عنوان یک کل ممکن است علت نداشته باشد؛ یعنی به*عنوان یک کل، یک هستِ بی*علت باشد. در این صورت تا جایی که در زنجیره پیش رفته*ایم، علت*دار است. زنجیرهٔ کشف*نشدهٔ باقی*مانده به*عنوان یک کل، بی*علت خواهد بود. پاسخ دیگر این است که علت زنجیرهٔ نامتناهی به*عنوان یک کل ممکن است خودش باشد (دور علّی نامتناهی).
برهان امکان و وجوب

برهان امکان و وجوب، که به نامهای برهان امکان، برهان امکان ماهوی، برهان سینوی و حتی برهان جهان شناختی نیز خوانده شده است؛ گونه ای برهان وجودی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%D9%87%D8%A7%D9%86_%D9%88%D8%AC%D9%88% D8%AF%DB%8C) است که بر مبنای امکان وجود بنا شده است.
ابوعلی سینا (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B3%DB%8C% D9%86%D8%A7) نخستین واضع این برهان می باشد. در مغرب زمین نیز آکویناس (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%DA%A9%D9%88%DB%8C%D9%86%D8%A7%D8%B3) و لایبنیتز (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D8%A7%DB%8C%D8%A8%D9%86%DB%8C%D8%AA%D8%B2) به ترتیب در برهان سوم از براهین پنجگانه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%86_%D9%BE%D9%86% D8%AC%DA%AF%D8%A7%D9%86%D9%87)، و برهان مابعدالطبیعی امکان به شرح تقریرهای دیگری از آن پرداختند.


ابن سینا در برهان سینوی بیان می*کند که هرچیزی که بتوان تصور کرد، اعم از اینکه وجود داشته باشد یا نه، یکی از این ۳ وضعیت را دارد:
واجب*الوجود بالذات: چیزی که وجود نداشتن آن محال است.
ممکن*الوجود بالذات: چیزی که وجود داشتن یا وجود نداشتن آن محال نیست.
ممتنع*الوجود: چیزی که وجود داشتن آن محال است.با استفاده از مفهوم واجب*الوجود:
واجب*الوجود ازلی (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%A7%D8%B2%D9%84&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF) و ابدی (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%A7%D8%A8%D8%AF&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF) است؛ زیرا با نبود آن در هر زمانی، دیگر نبودنش محال نیست و این خلاف فرض است( یعنی اگر چنین باشد دیگر آن موجود واجب الوجود نیست).
واجب*الوجود نمی*تواند به هیچ شرطی مشروط و به هیچ چیزی وابسته باشد؛ زیرا اگر اینطور باشد، وجود چیزی که وجود نداشتن آن محال است نقض می*شود.
واجب*الوجود خالص و یکپارچه*است و مرکب نیست؛ زیرا خلاف فرض است.
واجب*الوجود یکتا و واحد است؛ زیرا اگر مثلا دو واجب*الوجود داشته باشیم، باید یکی صفتی داشته باشد که دیگری ندارد، زیرا در غیر این صورت، هردو یکی بودند و دیگر تفاوتی نداشتند؛ پس موجود مذکور متناهی و محدود است و دیگر واجب نیست.بر این اساس، هر موجودی، یا واجب*الوجود بالذات است و یا ممکن*الوجود بالذات. در فرض نخست، مطلوب، ثابت و حاصل است. و در فرض دوم، ممکن برای موجود شدن، نیازمند واجب است.
در توضیح بیش تر می توان گفت که ترجیح ممکن( به وجود یا عدم) بلامرجح(واجب) محال است.
نقد تقریر ابن سینا
خلط میان مصادق و مفهوم

انتقاداتی که به طور عام می توان به براهین امکانی وارد کرد، از جمله به برهان سینوی، در ادامه مقاله ذکر خواهد شد؛ اما به نظر می*رسد که علاوه بر آن انتقادات، ایرادات برهان آنسلمی نیز به برهان سینوی وارد می*شوند.
تقریری که در بالا ذکر شد، عملاً تفاوتی با برهان آنسلمی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%D9%87%D8%A7%D9%86_%D8%A2%D9%86%D8%B3% D9%84%D9%85%DB%8C) ندارد؛ زیرا سخنی از مصداق به میان نمی*آورد و یکسره با فرضیات خودش سر و کار دارد.
برای مثال، می توان به جای تقسیم ابن سینا، اینگونه تقسیم کرد که موجودات یا ممتنع الوجودند یا خود به خود الوجود؛ و منظور از خود به خود الوجود موجوداتی مادی هستند که بی علت وجود داشته باشند. و در ادامه با استفاده از مفهوم خود به خود الوجود خواهیم داشت:
خود به خود الوجود هینطور بی خودی وجود دارد؛ زیرا اگر با علت به وجود آمده باشد، دیگر خود به خود الوجود نیست، که این خلاف فرض است.
خود به خود الوجود باید متعدد و مرکب باشد؛ زیرا طبق تعریف، خود به خود الوجود آن است که مادی و مرکب و صاحب اجزا باشد، پس اگر خود به خود الوجود مادی و مرکب و صاحب اجزا نباشد، خلاف فرض است و به تناقض می*رسیم.می*توانیم به تصور خود از هیولای اسپاگتی پرنده (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%DB%8C%D9%88%D9%84%D8%A7%DB%8C_%D8%A7%D8%B3% D9%BE%D8%A7%DA%AF%D8%AA%DB%8C_%D9%BE%D8%B1%D9%86%D 8%AF%D9%87)، مفهوم وجود را ضمیمه کنیم و آن را هیولای اسپاگتی پرنده موجود، یا هیولای اسپاگتی پرنده واجب*الوجود بنامیم، اما از این قول وجود چنین چیزی منتج نمی*شود.
زمانی می*توان هیولای اسپاگتی پرنده واجب*الوجود را موجود دانست، که در جهان خارج مصداقی برای تعریف آن- که در ذهنمان داریم- بیابیم.
برهان وجودی ابن سینا چیزی بیش از یک پیش فرض نیست. بدین گونه که وجود خدا(واجب الوجود بالذات)را جزو مفروضات تلقی کرده*است. در این صورت دیگر اثباتی رخ نمی*دهد بلکه فقط پیش فرضی بیان می*شود.

نقد اشکال خلط بین مصداق و مفهوم

هستی، هست. این مطلب بدیهی بوده و یک اصل است. زیرا:
اگر هستی نباشد، یعنی هستی نیست. بنابراین هستی، نیستی است که این تناقض است. زیرا ثبوت شیء برای نفس خود ضروری است. برای مثال انسان، انسان است و چنین نیست که انسان، ناانسان باشد. پس ممکن نیست که هستی، نیستی یا همان ناهستی باشد. بنابراین هستی باید باشد. یعنی بودن آن واجب است که این یعنی واجب الوجود است. همچنین اگر هستی نباشد، آنگاه وجود داشتنی در کار نخواهد بود و هیچ چیزی نمی*تواند موجود شود و چون می دانیم جهان پوچ و هیچ نیست و انسان، جهان، ماده و... همگی وجود دارند، بنابراین هستی نیز باید باشد. زیرا فرض نبودن آن مستلزم تناقض است.
واجب الوجود بالذات است، زیرا اگر ذاتاً واجب نبوده و به واسطه چیز دیگری واجب شود، از آن جا که می دانیم هست، پس آن چیز دیگر نیز باید باشد. زیرا اگر آن چیز دیگر نباشد، هستی نیز نخواهد بود. پس آن چیز دیگر نیز هست. برای آن که آن چیز دیگر وجود داشته باشد، باید هستی باشد. زیرا تا هستی نباشد، هیچ چیزی موجود نخواهد شد. پس این دور است. بنابراین فرض خلف باطل است.
هستی مشروط به شرطی نیست. یعنی نمی*توانیم بگوییم اگر شرط p وجود داشته باشد آنگاه هستی وجود دارد. زیرا هر شرطی که در نظر بگیریم، این شرط یا وجود دارد یا وجود ندارد. اگر وجود نداشته باشد که حکم ثابت است. اما اگر وجود داشته باشد، پیش از وجود داشتن این شرط، خود وجود داشتن یا همان هستی باید وجود داشته باشد که این خلاف فرض است. چون هستی مشروط به شرطی نیست، بنابراین نمی*توانیم بگوییم باید جهان، زمان یا هر چیز دیگری باشد تا هستی وجود داشته باشد.
هستی محض ازلی و ابدی است. زیرا اگر ازلی و ابدی نباشد، پس نبوده و سپس هستی شده*است یا بوده و بعداً نخواهد بود. بنابراین هستی، نیستی بوده*است یا هستی، نیستی خواهد بود که این تناقض است. زیرا هستی، هستی است تحت هر شرایطی. این گزاره همانگو (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%86%DA%AF%D9% 88&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF) (توتولوژی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%88%D8%AA%D9%88%D9%84%D9%88%DA%98%DB%8C)) است.
مفروضات دیگر نیز ثابت می*شوند. مانند آن که وجود جزء ندارد و بسیط است و یکتا و واحد است.
همچنین هستی عین جهان یا هر موجود دیگری نیست. زیرا وجود آن تقدم دارد بر وجود جهان یا هر موجود دیگری. وقتی می گوییم جهان هست، پیش از بودن جهان باید هستی باشد تا جهان وجود یابد. درباره موجودات نیز این مطلب درست است. زیرا وجود هستی تقدم دارد بر وجود این موجودات. اگر هستی نباشد، آنگاه موجودات دیگر نیز نخواهند بود. لذا وجود هستی، تقدم دارد بر وجود موارد دیگر.
بنابراین اگر این برهان را به برهان صدیقین صدرایی نزدیک کنیم انتقاداتی که پیش از این ذکر شده*است باطل می*شوند. برای وجود واجب الوجود بالذات نیز مصداق داریم. پس اشکالات هیولای اسپاگتی پرنده و خود به خودی الوجود رفع می*شوند.
بنابراین با اثبات وجود مصداق برهان صحیح می*شود. اما اگر وجود مصداق را ذکر کنیم دیگر نیازی به برهان امکان و وجوب به عنوان اثبات مستقلی نیست. بلکه می توان از آن برای تنبه استفاده کرد.
سخن ایمانوئل کانت (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%A6%D9%84_% DA%A9%D8%A7%D9%86%D8%AA):
مردم در همهٔ زمانها از موجود مطلقاً ضروری سخن گفته*اند... شکی نیست که تعریف لفظی این مفهوم آسان است، یعنی بگوییم: واجب الوجود چیزی است که عدم آن غیر ممکن است.


تقریری از درجات کمال در اشیاء

یا همان برهان درجه
این برهان به*طور خلاصه میگوید هرگاه دو چیز با هم مقایسه شود که یکی کامل و یکی کامل*تر، یکی عالم ویکی عالم*تر، و... باشد؛ در این موارد باید یک شیء مطلقی (خدا (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%AF%D8%A7)) وجود داشته باشد تا آن دو، نسبت به آن شی مطلق، مورد مقایسه قرار گیرند.



تقریری از برهان نظم

برهان نظم به طور خلاصه می*گوید اگر به پیرامون خود بنگریم، ناگزیر می*یابیم که چگونه هر چیزی با عملکردش سازگاری و تناسب دارد: هر چیزی گواهی می*دهد که از سر تدبیر طراحی شده*است.

نظر یادتون نره

بعد فقط یه نکته روی هر خدشه ای که به هر برهانی وارد شده هم بحث می شه مثلاً برای برهان امکان وجوب به وسیله ی اصل عدم اجتماع نقیضین به اون خدشه خدشه وارد می کنن

باور خوده من حتی برهان نظم هم در خودش خدشه ی ظریفی داره که یه جورایی از قوانین حاکم بر جهان سر چشمه می گیره و به این دلیل خود من سعی می کنم چندان ازش استفاده نکنم
و یه مورد دیگه هم این که خود من فقط با برهان خدا برام اثبات نمی شه اما این بستگی به خود شما داره چون بعضی افراد با چیز های کوچیک هم متقاعد می شن و وجود خدا رو قبول می کنن ولی بعضی افراد به این سرعت و با این چیزای کوچیک متقاعد نمی شن و باید از راه های دیگه خدا براشون اثبات بشه اما بدیهی هست که تا زمانی که نظریه ای در رده وجود خدا بیان نشه که دارای خدشه نباشه به هیچ وجهی نمی شه وجود خدا انکار کرد اما می شه شک کرد و شک پایه ی یقین هست تا شک نباشه به یک یقین حقیقی و با ارزش نمی رسیم

لرد ولدمورت
2013/09/26, 22:25
که چی؟ خر ترین موجود روی کره ی زمین هم می تونه بفهمه خدا وجود داره. حتما خدا باید بیاد وسط زمین قدم بزنه؟

Alaveh
2013/09/27, 10:54
درود
خدا اثبات نشدنیه...
یه همین خاطره که ما به او ایمان داریم و می پرستیمش
و دشواری کار همین جاست...

sasan2012
2013/09/27, 11:11
در جواب برهان نظم معمولا بی خدایان اعلام میکنن که اگر رشد درختان و حیوانات نشان نظم است پس زلزله،طوفان ها ، سیلاب ها ،سرطان (که حتی در درختان موجود است)نشان بی نظمی است اگر بچه به دنیا میاد در کنارش پیر مردی از بیماری میمره و کلا میگن جهان ما بیشتر بی نظمی تا نظم پایدار

sasan2012
2013/09/27, 11:46
دید افراد متقعد به خدا:يک هوش فراانسانی و فراطبيعی وجود دارد که جهان را و هر چه در آن است، از جمله ما انسان ها را، از
روی قصد طرح کرده و آفريده است
دید افراد بیخدا :هر هوش آفريننده ای که پيچيدگی کافی برای آفرينندگی داشته باشد، فقط می تواند محصول يک فرآيند پيوسته ی تکامم
تدريجی باشد. چون هوش های آفريننده در جهان تکامل يافته اند، ناگزير وجودشان مقدم بر وجود خود جهان
نيست، و لذا نمی توانند مسئول طراحی جهان قلمداد شوند. به اين معنا، خدا يک پندار است

sasan2012
2013/09/27, 12:06
من هرگز كم ترين اثباتي براي آموزه ي بهشت و جهنم، زندگي آن جهاني براي افراد، يا خداي شخصي،از سوي دانش نديده ام.توماس اديسون ( 1931-1847)در مجله كلمبيايي

sasan2012
2013/09/27, 12:29
"در سرزمين دانش، همه ي كوشش هابراي پيدا كردن وجود فراطبيعي يامفهومي متافيزيكي، همچون خدا، زندگي جاويد، بي نهايت، و غيره شكست خورده شد. چنين كوشش هايي شكست خورده و اگر ما باانصاف باشيم، بايستي اعتراف كنيم كه در جهان دانش، خدا نيست، چيزي جاويد نيست، هيچ روح و رواني همچون گونه اي ناهمسان از بدن نيست."
چارلز پروتئوس استين ميتز ( 1923-1845)

sasan2012
2013/09/27, 12:38
"خدا براي روشنگري درباره رازها اختراع شد. پيوسته اختراع خدا براي روشنگري درباره اين چيزهاست كه نمي دانيد. هنگامي كه سرانجام دريافت چگونه چيزي چگونه كار مي كند، شماري قانون بدست آمد كه انسان را از خدا دور نمود؛ ديگر بيش از اين نيازي به او نبود."
ريچارد فيمن - برنده نوبل فيزيك