PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : خدایان یونان



Mr.Sohrab
2012/07/28, 00:34
هدف من از ایجاد این تاپیک گردآوری همه مطالب در مورد دین و خدایان یونان است .

با توجه به تخصصی که تو این زمینه دارم سعی میکنم با همکاری شما تا جاییکه میشه مطالب را کامل بزارم و همین طور به حدی جامع کنم که بتونیم بعد از پایان بحثمون مثل یک کتاب پی دی افش کنیم و تو سایت بزاریم .

از همه کاربرای عزیز خواهش میکنم که من را در این زمینه یاری کنند . سوالات و نظرات شما بهترین راهنما برای ماست.

منتظر حضور شما عزیزان هستم .

Mr.Sohrab
2012/07/28, 00:36
اول از همه می خوام ببینم به نظرتون از کجا شروع کنیم ؟

تایتان ها ؟

باور آنها ؟

دلیل پیدایش این نوع تفکر؟

خدایان المپ ؟



اولین سوال شروع بحثمون خواهد بود . مطمئن باشید که تمام پاسخ ها با اتکا بر منابع علمی ارائه میشه و نظرات شخصی و فقط مطالبی کپی شده از وب سایت های دیگر نیست .

filagond
2012/07/29, 11:13
بهتر است از دوره پیش از تیتان ها شروع فرمایید.

Mr.Sohrab
2012/07/30, 01:07
فیلاگوند عزیز منظورت از قبل از تایتان ها چیه ؟
اگر منظور اورانوس و گایا هستند که بفرما ولی اگر منظورت ریشه ی اعتقادات هست که بحث کاملا فرق میکنه .
***

مقاله 1
ما یک اصل در تمام ادیان داریم و آن این است که هیچ دین و اعتقاد هر چه قدر هم که ساده به نظر بیاید ( هرچند این که یک دین را ساده در نظر بگیریم نگرشی عوامنه و به دور از واقعیت است . چون هر دینی دارای پیچیدگی بسیار زیادی است . اگر این گونه نبود همه ادیان یکی می شدند و هیچ تعارضی پدیدار نمی شد) ابتدا به ساکن نیست و دارای پشتوانه ای پیچیده از نظر ایدئولوژی است . به بیانی روشن تر و بهتر این طور بهتر است بگوییم که هیچ دین و باوری یک شبه پدیدار نمی شود ( البته امروزه مسئله کاملا متفاوت است . در جایی مانند ایالات متحده آمریکا روزانه چندین دین به وجود می آیند وهمان روز هم از بین می روند . [ با استناد به سایت انگلیسی بی بی سی ] البته نظر حقیر این است که بهتر است واژه یابی درستی در این زمینه داشته باشیم چون باور ، دین ، اعتقاد و فرقه هر کدام معنای متفاوتی دارند . بهتر است در اینجا از کلمه اعتقاد استفاده شود . ) و همچنین هیچ دین و باوری نیز کاملا بی پایه و اساس نیست حتی گوساله پرست هم از چیزی که می پرستد قدرتی دریافت میکند . بهتر بگوییم ، میزان باور و ایمان افراد به اعتقادات است که دینی را پدیدار میکند و ابدی می سازد . هر چه رهروان دین ها از ایمان بیشتری برخوردار باشند آن دین مدت زمان بیشتری باقی می ماند . ( این مسئله را به خوبی در تقابل یونانی ها با ایرانیان و مردمان آسیای شرقی می بینیم . این مسئله مربوط به 300ق. م و زمانی است که حاکمیت هخامنشیان توسط اسکندر بزرگ نابود می شود . در این زمان تقابل اعتقادات ایرانی و ملیت های تابعه ی آن ها که منظور 32 ساتراپ هخامنشی با یونان است . که جنوب غرب ایران و ساتراپ الیماییس در این زمینه سر دم دار است و دیگری رویارویی یونانی ها و همسایه شدن آن ها با دولت های هند و چین که در آن زمان امپراطوری هان آن را اداری می کرده است این مسئله را نمودار می سازد . پایدار ماندن اعتقادات یونانی و به عبارت صحیح تر هلنیستی در دوران های بعد به وضوح در هنر و باور مردم ایران زمین قابل مشاهده است . این پایداری هم در هنر یونانی باکتریایی مشهود است و هم در هنر شهرهایی مانند هاترا ، الحضر ، دورااوروپوس و.. [ در این زمینه ادله کافی وجود دارد اگر نیاز بود بفرمایید در خدمت هستم . ] )

منابع :
الیاده، میرچا ؛ رساله در تاریخ ادیان .
شیپمان،کلاوس ؛ مبانی تاریخ پارتیان .
کالج، مالکوم ؛شکانیان

نویسنده : سهراب.ی


***

با توجه به چیزی که گفتم باید مشخص کنیم که حالا هدف ما چیه :
پیدا کردن سر منشا ؟
گایا و اورانوس؟
تدوام ؟
یا ....

filagond
2012/07/30, 11:03
فیلاگوند عزیز منظورت از قبل از تایتان ها چیه ؟
منظورم اورانوس و گایا است.

FilikyFilik
2012/08/02, 12:18
اسطورههای یونان مجموعهای از اساطیر به صورت حکایات و روایات در باره خدایان و قهرمانان مورد توجه در یونان باستان است. کهنترین منبع ادبی این اسطورهها آثار هومر و هزیود است. در بسیاری از آثار هنری و صنایع دستی به جا مانده از یونان باستان اشاره به این اسطورهها دیده میشود.
تیتان:

تیتان یا تایتان (به یونانی:‎ Τιτάν ‏) نام یکی از نژادهای ایزدان در اساطیر یونانی است. تیتانها ایزدان نیرومندی بودند که در عصر طلایی فرمانروایی میکردند.
تایتانها فرزندان اورانوس و گایا هستند. البته اورانوس و گایا فرزندان دیگری هم به نامهای سیکلوپها و هکاتونکایرها داشتند. ۱۲ تایتان اصلی و بعضی فرزندان آنها تایتان نامیده میشوند.

تایتانهای اصلی

کرونوس - رئا - اکئانوس - تتیس - هیپريون - منهموسین - تميس - یاپتوس -کئوس - کریوس - فوبه - تئا
(در برخی منابع تایتان سیزدهمی به نام دیونه نیز آورده شدهاست)
تایتانهای نسل دوم


متیس فرزند اوکئانوس
فرزندان هیپريون شامل
هلیوس
سلنه
ائوس
فرزندان یاپتوس شامل
پرومتئوس
اپی متئوس
اطلس
جنگ بزرگ تایتانها
تایتانها به سبب جنگ با ایزدان المپنشینان مشهور هستند، بسیاری از این ایزدان در درون شکم پدر خود کرونوس اسیر شده بودند. بعد از اینکه زئوس آنها را آزاد کرد نبرد میان تایتانها آغاز شد. بعد از گذشت ده سال از این جنگ زئوس از گایا درخواست کمک کرد. گایا به زئوس کمکهای زیادی کرد و دلیل آن زندانی شدن فرزندان او سیکلوپها و هکاتونکیرها توسط کرونوس بود. در این جنگ بیشتر تایتانها در برابر المپیها (بعد از به قدرت رسیدن المپی شدند) قرار گرفتند. البته بسیاری از تایتانها در طرف المپیها قرار گرفتند مثل رئا، تميس و متیس و فرزندان هیپريون و پرومتئوس و اپی متئوس.
المپیها در این جنگ پیروز گشتند و تایتانها را تنبیه کردند و آنها به تارتاروس تبعید شدند.



برای خود من جالبترین افسانه های یونان بخش ایزادن المپنشین هست

دوازده ایزد المپنشین

خدایان المپ یا المپ نشینان ۱۲ تن بودند که پس از سرنگونی تایتانها به حکومت پرداختند.

مقر خدایان بزرگ و اصلی قله کوه المپ است. کوه المپ محل نبرد تایتانها با خدایان دوازده گانه بود و بعدها هم به عنوان محل زندگی خدایان از آن نام برده شد. تمام المپنشینان به نوعی با یکدیگر خویشاوندی داشتند و بنا به شرایط زمانه هر از گاهی یک یا چند تن از آنها بیشتر مورد توجه قرار میگرفت. برای مثال اگر در زندگی واقعی، همسر حاکم یا شخص قدرتمند منطقه از شخصیت قوی یا خانواده مهمتری بود، خدایان زن و به خصوص هرا که خدای مادر بود مورد توجه میگرفت؛ اگر جنگی در میان بود، معبد خدای جنگ بیشتر مورد توجه قرار میگرفت. از این قله مرتفع زئوس خدای خدایان فرامین خود را به سایر خدایان صادر میکند خدایان هر کدام خانهای مخصوص خود دارند. قلهٔ المپ مرتفع ترین قلههای یونان است , شعرا فکر میکردند این قله با آسمان تماس دارد.


خدایان اصلی از این قرار هستند:

زئوس (شاه خدایان) پوزئیدون (خدای دریا) هستیا (ایزدبانوی تندرستی) آریس (خدای جنگ) هفانیستوس (خدای آتش و آهن)

مرکور (خدای سفر) هرا (همسر زئوس) آتنا (ایزدبانوی خرد) آرتمیس (ایزدبانوی شکار) آفرودیته (ایزدبانوی عشق و زیبایی) دیمیتیر (ایزدبانوی کشاورزی)دیمیتیر (به انگلیسی: Demeter) خدای کشاورزی در یونان باستان بود.او یکی دوازده خدایان المپ نشین بود.او دختر کرونوس و رئا بود و در عین حال خواهر زئوس بود.

فبوس (خدای یونانی)فُبوس یا فُبُس (به یونانی:‎Φόβος، "ترس"؛ به انگلیسی: Phobos ‏) مظهر ترس و وحشت در اسطورهشناسی یونان باستان است. پدر او آریس و مادرش آفرودیته است. فُبوس به خاطر همراهی پدرش، آریس در جنگ با برادرش دیموس، ایزدبانو اِنیو و خدمتکار پدرش شناخته شده است.
تیمور معادل رومی او است.



ایزدان و پهلوانان اساطیر یونانی باستان

آپولو (به یونانی:‎Ἀπόλλων, Apóllōn; یا Ἀπέλλων, Apellōn ‏)، خدای روشنایی (خورشید)، موسیقی، کمانداری (اما نه برای جنگ یا شکار)، هنرها و پیشگویی در اسطورههای یونان است.
وی پسر زئوس و لتو و برادر دوقلوی آرتمیس بود. محل تولّدش جزیرهٔ دلوس است. وی در دلفی معبدی داشت که یونانیان باستان، پیشگوی آن را روشنبین میدانستند.
آپولو اژدهایی به نام پیتون را کشت و در جای وی (دامنهٔ کوه هلیکون) با موزها (دختران زئوس و تميس، ایزدبانوان هنرهای نهگانه) که ملازمانش بودند مسکن گرفت. او چنگ را که اختراع هرمس بود، ساز مخصوص خود کرد و خدای موسیقی و آوازهای خوش گشت. او پدر آسکلپیوس (ایزد پزشکی) و محافظ شهر تروآ بود.
از القاب او میتوان به لوکئوس، فویبوس و ناموئیس اشاره کرد.


آتنا (به یونانی:‎ Άθηνά, Athēnâ, یا Ἀθήνη, Athénē ‏)، در اسطورههای یونان، الههٔ نگهبان آتن و ایزدبانوی خرد، فرزانگی و جنگ است. او ایزدبانویی باکره، دختر زئوس و متیس (تیتان تامل) است.

آرتمیس (به یونانی:‎Ἄρτεμις ‏) از ایزدان اسطورهای یونان و خدابانوی شکار و ماه و حاصلخیزی، دختر لتو و زئوس، و خواهر دوقلوی آپولو. آرتمیس یکی از الهههای باکره المپ به شمار میرفت. او به تیر و کمانی که به وسیلهٔ هفائستوس و سیکلوپها ساخته شده مجهز بود.
بر اساس افسانه، آرتمیس یک روز قبل از آپولو به دنیا آمده بود. او در جزیرهٔ ارتیجیا به دنیا آمد، سپس بلافاصله پس از تولدش به مادرش در گذار از تنگهٔ دلوس کمک کرد جایی که آپولو بدنیا آمد.
معبدآرتمیس که از عجایب هفتگانه بوده است، در ترکیه قرار دارد.


آرس یا اَریز (به یونانی:‎Ἀρης به معنی کوشش در نبرد، به انگلیسی: Ares ‏) خدای جنگ و پسر زئوس و هرا در اسطورههای یونانی است. رومیها خدای جنگ خود یعنی مارس را (که مفهوم آن را از قوم اتروسک گرفته بودند) با آرس یونانی مطابق میدانستند. البته مارس نزد رومیان جایگاه برجستهتری داشت تا آرس نزد یونانیان. آرس را چندان قابل اعتماد نمیدانستند و او را زاده سرزمین دور تراکیه بشمار میآوردند. وی یکی از سه رب النوع بزرگ است که حتی کودکان نیز با آنها آشنایی دارند و نام هر سهٔ آنها با نام سیارات منظومهٔ شمسی یکی است: مشتری یا ژوپیتر (زئوس، شاه خدایان)، زهره یا ونوس (الههٔ زیبای عشق) و بهرام یا مارس (خدای پهلوان و رشید جنگ).
یونانیان قدیم وی را در مجسمهها و تابلوهایشان، جوانی زیبا، نیرومند، خوش اندام و برهنه که گاه کلاه خودی بر سر و نیزهای به دست دارد، میپنداشتند و با این که آرس از ته قلب مهربان بود از وی میهراسیدند. با این حال، رومیان وی را به بزرگ ترین خدایان، پس از ژوپیتر بدل کردند و برای او جلال و شکوه خاصی قائل شدند.


آفرودیته (به یونانی:‎Αφροδίτη ‏)، در اسطورههای یونان، خدای عشق است. در اساطیر رومی با ونوس برابر است.
او دختر زئوس و دیونه و از خدایان اولمپ و الهه عشق، زیبایی بود.

پوزئیدون (یونانی|Ποσειδῶν و به انگلیسی: Poseidon)، خدای نامهای بسیاری بود. اما او به خدای دریاها شهرت دارد. او فرزند کرونوس و رئا، و یکی از شش فرزندی بود که بالاخره توانست قدرتهای دنیا را تقسیم کند. برادران و خواهران او عبارتند از: هستیا، دیمیتر، هرا، هادس و زئوس. تقسیم بندی جهان بین او و برادرانش زئوس و هادس رخ داد. پوزئیدون فرمانروای دریاها شد، زئوس فرمانروای آسمان و دنیای زیرین هم نصیب هادس شد. نامهای الوهیت دیگری که به پوزئیدون نسبت داده شده عبارتند از خدای زمین لرزهها و اسبها. نمادهای مرتبط با پوزئیدون عبارتند از: دلفین، نیزه سه شاخ و سه ماهی چنگک دار نیزهای. پوزئیدون اغلب از نیروهای خود مانند زمین لرزه، آب و اسبها برای ترساندن و مجازات مردم بعنوان انتقام از آنها استفاده میکرد.


دمتر (به یونانی:‎Δημήτηρ ‏)، در اسطورههای یونان، یکی از اولمپیان و الهه حاصلخیزی است.


دیونیسوس (یونانی Διόνυσος یا Διώνυσος) ایزد شراب میگساری و کشاورزی در یونان باستان، با اصلیت تراکیهای (تراس) بود. یونانیان و رومیان وی را با نام باکوس هم میشناختند. او فرزند زئوس و زنی میرا به نام سمله بود. دیونیزوس نه تنها ایزد شراب با قدرت مست کنندگی اش بود، بلکه نماد تمام آیینها و آثار شراب در جامعه بود.
او شخصیتی اصلی در افسانههای یونان باستان بودهاست. او نه تنها خدای شراب بودهاست بلکه نفوذ اجتماعی و سودآور شراب نیز مربوط به او بودهاست. خاستگاه جغرافیایی اسطورههای او نامعلوم است اما تقریباً همهٔ افسانهها ریشهٔ بیگانهای را برای او میدانند


زئوس (به یونانی:‎Ζεύς ‏) و (به انگلیسی: Zeus) در اسطورههای یونان، پادشاه خدایان است. معادل آن در اسطورههای رومی ژوپیتر و در دین کرتیان ولخانوس است. زئوس جوانترین فرزند رئا و کرونوس بود. او بزرگترین فرمانروای کوه المپ و معبد تمام خدایانی که در آنجا بنا شده بودند، بود. با بودن بزرگترین حکفرما او قانون، عدالت و معنویت را تعیین مینمود، و این مسئله او را رهبر روحانی خدایان و انسانها نمود. زئوس خدای آسمانها بود، و در اصل به عنوان خدای آسمان و هوا از طرف قبایل یونانی پرستش میشد. نام زئوس مربوط است به کلمهٔ یونانی dios به معنی «درخشان». از دیگر نشانههای او همانند آذرخش میتوان به عصای سلطنتی، عقاب و سپره او (ساخته شده از پوست بز املتیا) اشاره کرد.
در هنر، معمولا زئوس به مانند یک مرد میان سال همراه با ریش اما دارای یک فیگور جوان و دارای نیرو تصویر میشد. او بسیار شاهوار و با ابهت به نظر میرسید. نقاشان و هنرمندان سعی در بازسازی قدرت زئوس در کارهای خود دارند، معمولا با دادن حالت و ژستهایی که انگار در حال پرتاب کردن آذرخش خود است. مجسمههای زیادی از زئوس وجود دارد، اما بدون شک زئوس آرتیمیزیوم زیباترین آنهاست. در گذشته گمان میشد که آن پوزئیدون است، این مجسمه در موزهٔ ملی آرکیولاجیکال آتن قابل دیدن است.

هادس یا هِیدیز (به یونانی:‎ᾍδης، به انگلیسی: Hades ‏) در اسطورههای یونان، فرمانروای مردگان و دنیای زیرزمین، فرزند کرونوس و رئا است.
او، در قرعهکشی با برادرانش، بدترین سهم را برنده شد و آن جهان زیرین یا دنیای مردگان بود درصورتی که برادران او زئوس و پوزئیدون به ترتیب آسمان و دریا نصیبشان شد. از آنجایی که رعایای هادس را مردگان تشکیل میدادند، او به کسانی که موجب افزایش جمعیت سرزمینش میشدند بسیار علاقه داشت. مانند ارینیها Erinnyes یا خشم و ناامیدی، که کارشان تعقیب گناهکاران و سوق دادن آنها به سمت خودکشی بود.


هرا (به یونانی:‎Ἥρα ‏)، در اسطورههای یونان، ملکهٔ آسمانها است.او فرزند کرونوس و رئا و خواهر زئوس بود. با زئوس ازدواج کرد و آرس، هبه و هفایستوس را به دنیا آورد. او زنی سختگیر و بسیار حسود بود

هِرمِس یا هِرمیز (به یونانی:‎Ἑρμῆς، به انگلیسی: Hermes ‏) در اسطورههای یونان، پیام رسان ایزدان در اساطیر یونان است.
در ابتدا ایزد موسیقی و به وجود آورنده ساز چنگ بود، همچنین ایزد چوپانها، بازرگانان، اندازه و وزن، سخنرانی، ادبیات، ورزشکاری و دزدی بود. پدرش زئوس و مادرش مایا نام داشتند.


هِستیا (به یونانی:‎Ἑστία ‏)در اسطورههای یونان، ایزدبانوی باکرهٔ اجاق خانه و کانون خانواده بود. او بزرگترین خواهر زئوس بود و در تمام مراسم خانوادگی قربانیای برای او انجام میشد. رومیان هم او را با نام وستا میپرستیدند.
هستیا یکی از سه الههٔ بزرگ نسل اول المپ نشینان (هرا، دیمیتر و هستیا) بود که با زئوس، پوسیدون و هادس فرزندان کرونوس و رئا بودند. او در اصل یکی از دوازده خدای المپنشین بود، اما جای خود را به هفائیستوس داد تا به مراقبت از آتش مقدس اجاق المپ بپردازد.


هفائستوس (به یونانی:‎Ἥφαιστος ‏) و (به انگلیسی: Hephaestus) در اسطورههای یونان، پسر زئوس و هرا است. او به خاطر طرفداری از مادر توسط زئوس به زمین افکنده شد و لنگ شد. در روایتی دیگر لنگ به دنیا آمد و به همین سبب از آسمانها رانده شد. صنعتگر ورزیدهای بود و در جزیرهٔ لمنوس زندگی میکرد. پاندورا از ساختههای اوست. در اساطیر رومی با وولکانوس مطابق است.


اربوس (به یونانی:‎Έρεβος ‏)، پسر خائوسبا خواهر خود نوکس (شب)، ازدواج کرد. فرزندانش آیتر (فضا)، همرا (روز) و خارون بودند. اربوس بیشتر اشاره به تاریکترین قسمت جهان زیرزمین (هادس) است تا یک خدا.

اطلس (به یونانی:‎Ἄτλας ‏)، پسر پاپتوس و کلومنه.از تیتانها بود. نام او به معنای «متحمل» است. با پلیونه (از اوکئانیدها) ازدواج کرد و صاحب فرزندانی چون پلیادس و هسپریدس، هوآدس و کالسپو شد. علیه خدایان جنگید و محکوم شد افلاک را بر دوش بگیرد.


اروس (به یونانی:‎Ἔρως ‏)، خدای عشق.به روایت هزیود او فرزند خائوس (خلاء) بوده است ولی در روایت دیگر او را فرزند آفرودیته و آرس دانستهاند. گویند او دو تیر داشته از طلا و سرب، که تیر طلایی برانگیزندهٔ عشق و تیر سربی خاموش کنندهٔ عشق بوده است.
مطابق با آمور (عشق) یا کوپیدو (شهوت) رومیان است.




اورانوس، در اساطیر یونان، خدای یونانی متناظر با آسمان است. توسط گایا به وجود آمد و همسر او شد.او تمام فرزندان خود را در تارتاروس (جهنم) زندانی کرد. این امر باعث ناراحتی گایا شد. او از پسرانش خواست که با اورانوس مقابله کنند. تنها کرونوس خواسته او را اجابت کرد. سپس گایا داسی عظیم از سنگ ساخت و به او داد. البته گایا میدانست که از این داس برای آزار او استفاده میکنند (با داس محصولات زمین را جمع آوری میکنند)ولی برای آزادی فرزندانش سیکلوپها و هکاتونکیرها این کار را انجام داد. سپس کرونوس کمین کرد و هنگامی که اورانوس برای همخوابگی نزد گایا آمد با ضربهای بیضههای او را قطع کرد و به دریا انداخت. از خونی که بر زمین ریخت گیگانتها و الهههای انتقام به وجود آمدند. بعضی میگویند که هنگامی که به دریا افتاد از کفی که ایجاد کرد آفرودیت به وجود آمد. در آخرین لحظات اورانوس پیش بینی کرد که همین اتّفاق برای کرونوس هم خواهد افتاد .


پرسفون (به انگلیسی: Persephone)، در اسطورههای یونان ملکه جهان زیرین است. فرزند ربوده شده دیمیتر و زئوس بود. پرسفون یک زن جوان زیبا بود که همه او را دوست داشتند، حتی هادس نیز او را برای خود میخواست. یک روز وقتی او در حال جمع کردن گلها در دشتی به نام انا "Enna" بود، ناگهان زمین شکافته شد و هادس از آن بیرون آمد و پرسفون را ربود. هیچکس به غیر از زئوس و خدای جوان خورشید، هلیاس متوجه این ماجرا نشد. دیمیتر با قلبی شکسته بر روی زمین به دنبال دختر خود میگشت تا اینکه هلیاس آشکار کرد که چه اتفاقی افتاده است. دیمیتر بسیار خشمگین شد و خود را در تنهایی اسیر کرد، و بدین سبب زمین حاصلخیزی خود را از دست داد. زئوس با دانستن اینکه این موضوع بیشتر از این نمیتواند ادامه پیدا کند، هرمس را نزد هادس فرستاد تا پرسفون را آزاد کند. هادس با بی میلی این درخواست را قبول کرد اما قبل از اینکه او آنجا را ترک کند به او یک انار داد و وقتی او آنرا خورد، ناچار بود نیمی از سال را نزد هادس در جهان زیرین باشد و نیمی را نزد مادرش روی زمین. وقتی پرسفون نزد هادس است دیمیتر دست از کار میکشد و به گیاهان اجازهٔ رشد نمیدهد و به کنجی میرود و بازگشت دخترش را انتظار میکشد و با بازگشت پرسفون دوباره به جهان میپردازد و از زمین گیاه میروید و جهان دوباره بارآور خواهد شد. صدای پای پرسفون که نزد مادرش باز میگردد، برای زمین و گیاهان و جانوران به مانند پیک بهار است. در جهان زیرین پرسفون هم ملکه است و هم راهنمای ارواح مردگان در جهان هادس.
رومیها آن را با نام Proserpina میشناسند. نام او به معنی «کسی که نور را نابود ساخت» است.




کرونوس (به یونانی:‎Κρόνος ‏) و (به انگلیسی: Cronus) در اسطورههای یونان پادشاه تیتانها است. در ابتدای آفرینش خلاء یا خائوس به وجود آمد. از خائوس زمین یا گایا بوجود آمدند بعد بترتیب تارتاروس که دنیای زیرین است و اروس یا شهوت از خلاء به وجود آمدند. دیگر خدایان به وجود آمده از خائوس عبارتند از تاریکی یا اربوس و شب یا نیخ. و اما از ازدواج آنها هامرا یا روز و روشنایی یا آتیر متولد شدند. از زمین یا همان گایا سه خدا متولد شدند: آسمان یا اورانوس، دریا یا پونتوس و کوهها یا اورئا.
آسمان هر شب با زمین (گایا و اورانوس) هم آغوشی میکرد.از این هم آغوشی ۱۲ تایتان بوجود آمد سه غول یک چشم و سه غول صددست که اینان در واقع نسل اول خدایان بودند.
اورانوس که در واقع پدر این ۱۲ تایتان بود از ایشان تنفر داشت به همین جهت آنان را در تارتاروس یعنی دنیای زیرین زندانی کرد. این عمل باعث خشم مادر تیتانها یعنی زمین یا گایا شد و از تیتانها خواست انتقامشان را از اورانوس یا آسمان بگیرند. تنها کورونوس که کوچکترین تایتان بود حاضر به انجام این کار شد. در نتیجه گایا به او داسی آهنی داد تا اورانوس را اخته نماید. در هنگام شب اورانوس که برای نزدیکی با گایا نزدیک میشد توسط کورونوس اخته شد.
کورونوس آلت اخته شده اورانوس را به دریا انداخت که از آن آفرودیت یا خدای عشق زاده شد. هنگامی که کورونوس بعد از پدرش اورانوس به سلطنت خدایان رسید حاضر به آزاد کردن تایتانها از تاتاروس نشد. اورانوس و گایا یعنی مادر و پدر کورونوس پیش بینی کردند که خود کورونوس هم توسط فرزندش سرنگون میشود. زمانی که کورونوس با رئا خواهرش ازدواج کرد حاصل این ازدواج به ترتیب هستیا، دمتر، پوزیدون، هرا، هادس و زئوس بودند. اما کورونوس برای اینکه پیش بینی والدینش به حقیقت نپیوندد هر کدام از بچههای خود را هنگام تولد میبلعید. اما هنگام تولد زئوس، رئا از اورانوس و گایا کمک خواست تا نگذارند کورونوس زئوس را نیز بخورد. رئا سنگ بزرگی را به کورونوس داد و وی نیز که فکر میکرد این سنگ بزرگ زئوس است آن را بجای زئوس خورد. رئا زئوس را به جزیره کرت(در نزدیکی یونان) برد و بزرگ کرد. هنگامی که زئوس بزرگ شد داروی تهوع آوری را به کورونوس خوراند که باعث شد وی فرزندانی را که خورده بود بالا بیاورد که در این موقع جنگی ۱۰ ساله میان تایتانها و فرزندان کورونوس شکل گرفت که کورونوس شکست خورد و سلطنت میان زئوس و برادران و خواهرانش تقسیم گشت.
چکشی که در دست کرونوس بود و با آن مخالفان خود را سرکوب میکرد اکنون به عنوان مثالی برای سرکوبی مخالفان در کشورهای دیکتاتوری به کار میرود.




گایا (به یونانی:‎Γαîα ‏)، (به انگلیسی: Gaia) در اسطورههای یونان، ایزدبانوی زمین است.
او از اولین الهههای زمین است و میگویند او زادهٔ خائوس (Chaos) است. او اورانوس را به عنوان همسر خود برگزید که پسر او نیز بود، که فرزندانشان شامل تیتانها بودند، ۶ پسر و ۶ دختر. او سایکلاپسها و سه هیولا که با نام هکاتونچيرس "Hecatonchires" شناخته میشوند را به دنیا آورد.
این گایا بود که زئوس را از بلعیده شدن توسط کرونوس نجات داد، بعد از اینکه زئوس به دنیا آمد، گایا به رئا کمک کرد تا سنگی را برای فریب دادن کرونوس در لباس قنداق پیچیده تا تصور کند این زئوس است، چون کرونوس آگاه شده بود بعدها توسط یکی از فرزندانش سرکوب میشود، برای خلاص شدن از دست فرزندانش آنها را میبلعید اما حیلهٔ گایا اثر کرد و زئوس نجات پیدا کرد و به کریت برده شد.




لتو یا لیتو (به انگلیسی: Leto)، در اساطیر یونان دختر تیتان فوبه و کئوس و نام او به معنی پنهان یا درخشان است، که قبلا برای الههٔ ماه، سیلینی آمده است.
هرا به خاطره اینکه همسرش زئوس عاشق لتو شده بود به او حسودی میکرد. به هنگام وضع حمل او به دستور هرا هیچ زمینی او را نپذیرفت. سرانجام زئوس جزیرهای را به کف دریا زنجیر کرد تا او دو طفل خود، آپولو و آرتمیس را به دنیا بیاورد.
لتو در سراسر یونان، اما بیش از همه در لیشیا (Lycia)، جنوب غربی آسیای صغیر پرستش میشد. در دلوس و آتن، معبدهایی وجود دارند که به او اختصاص داده شده اند. اگرچه در سرزمینهای بیشماری او با وابستگی که به فرزندانش، آپولو و آرتمیس داشت پرستیده میشد. در مصر معبدی برای لتو وجود دارد با نام Wadjet واقع در بوتو (Buto)، که هرودوت آن را بدین گونه توصیف میکند، آن به جزیرهای شناور متصل است.
در اساطیر روم معادل نام لتو، لاتونا لاتین شدهٔ نام او است.




مایا (به انگلیسی: Maia) در اسطورههای یونانی یکی از هفت دختر اطلس و پلیون بود. مایا بزرگترین و زیباترین بین دخترها بود. او کمرو و خجالتی بود بدین سبب تنها و بیصدا در غاری بر روی کوه سایلین در آرکیدیا زندگی میکرد.
زئوس، این زن زیبا را پیدا کرد، و عاشق او شد. زئوس در شب به غار او آمد تا با مایا به دور از چشم های حسودانه همسر خود هرا، عشق بازی کند. در نتیجه، مایا پسری به نام هرمس برای زئوس به دنیا آورد.





مهم :هیگیهیا یا هیگیئیا یا هایجیئا (به یونانی:‎Ὑγιεία، به انگلیسی: Hygieia ‏) یکی از دختران آسکلپیوس و نوهٔ آپولو، او نقش مهمی را در آیین و دین آسکلپیوس به عنوان سلامت دهنده بازی کردهاست. او اغلب با نام سلامت و تندرستی شناخته شده و بعضی مواقع تندرستی نامیده میشد. او به همراه پدرش در بسیاری از مکانهای یونان و روم (Asklepieion) مورده پرستش و تجلیل قرار میگرفت.
با افزایش نفوذ دین آسکلپیوس در زمان رومیها، هیگیهیا به ماه نیز نسبت داده شده و پدرش، مورده بیشترین پرستش در میان ایزدان قرار میگرفت و او را برابر با خورشید میدانستند. نام هیگیهیا تا به امروز باقی ماندهاست و بهداشت «Hygiene» از نام او سرچشمه گرفتهاست. مار مقدس او به همراه عصای آسکلپیوس نماد پزشکی هستند.



تئا (به انگلیسی: Theia یا Thea) یکی از تایتانها و الههٔ بینایی و نور درخشان آسمان آبی در اساطیر یونان است. نام تئا به تنهایی به معنی الهه است. او با برادر خود هیپريون ازدواج کرد که از او صاحب سه فرزند با نامهای هلیوس (خورشید)، سلنه (ماه) و ائوس (طلوع) شد.

تتیس (به یونانی:‎Τηθύς، به انگلیسی: Tethys ‏) یکی از شش دختر اورانوس و گایا و تجسم اقیانوس پربرکت. او با برادرش اکئانوس ازدواج کرد و از او دارای بیش از ۳۰۰۰ فرزند به نام اوکئانیدها شد، آنها چشمهها، دریاچهها و رودخانههای جهان بودند. تتیس برای رئا به مانند مادری میبود و او را در حین جنگ میان تایتانها با المپنشینان بزرگ کرد.

تميس (به یونانی:‎Θέμις، به انگلیسی: Themis ‏) از الهههای اساطیر یونان، و یکی از دختران اورانوس و گایا است. او تجسم یزدانی دستورات درست و فتوا دادن بر اساس رسم و سنت و قانون است. تمیس به معنی قانون طبیعت «Law of Nature» است. او دارای توان غیبگویی بود و گفته شده که او غیبگوی دلفی را بنا نهاده است. از زئوس، مادر Horae و Moirae شد. تمیس به صورت یک زن عبوس، با چشمانی بسته و دارای یک جفت ترازو و شاخ نمایش داده میشود.



رئا (به یونانی:‎Ῥέα ‏) یکی از خدایان خورشید در یونان باستان بود. او فرزند گایا و اورانوس بود. او خواهر و همسر کرونوس بود و مادر دمتر، هادس، هرا، پوزئیدون و زئوس است. او اغلب بین دو شیر و یا سوار بر ارابهای که توسط شیرها کشیده میشوند توصیف میشود.
کرونوس به قدرت فرزندان خود در آینده حسودی میکرد به همین علت برای بقای سلطنت خود هر کدام از بچههای خود را هنگام تولد میبلعید. اما هنگام تولد زئوس، رئا از گایا کمک خواست تا نگذارد کرونوس زئوس را نیز بخورد. رئا سنگ بزرگی را به کرونوس داد و وی نیز که فکر میکرد این سنگ بزرگ زئوس است آن را بجای او خورد. رئا زئوس را به جزیره کرت برد و بزرگ کرد.




فوبه یا فیبی (به یونانی:‎Φοίβη ‏)، "تاج گل طلایی" (golden-wreathed) در اساطیر یونان دختر اورانوس و گایا یکی از تیتانهای اصلی بود. او با برادر خود کئوس ازدواج کرد و از او لتو مادر آپولو و آرتمیس و آستریا الههٔ ستاره را به دنیا آورد. گفته شده پیشگوی دلفی متلعق به او بود قبلاً از آنکه آپولو آن را در اختیار خود بگیرد. بواسطهٔ اینکه فوبه مادربزرگ آپولو و آرتمیس بود، نام فوبه یا فوبوس به عنوان واژهٔ مترادف برای آرتمیس و لقب آپولو بکاربرده میشود.





کئوس (به یونانی:‎Κοῖος، به انگلیسی: Coeus ‏) یکی از تایتانها، کئوس پدر لتو، همسر فوبه و پدربزرگ آپولو و آرتمیس و آستریا بود. همراه با دیگر تایتانها، کئوس توسط زئوس و دیگر المپنشینان سرنگون شد. بعد از جنگ تایتانها او و دیگر برادرانش به تارتاروس تبعید شدند اما بالاخره زئوس آنها را از زندان آزاد نمود.




هیپريون یا هایپریان (به یونانی:‎Ὑπερίων، به انگلیسی: Hyperion ‏) یکی از تایتانها و فرزند اورانوس و گایا بود. او با خواهر خود تئا ازدواج کرد و صاحب سه فرزند به نامهای هلیوس، سلنه و ائوس شد. هیپريون به معنای «او کسیست که قبل از خورشید میرود» «he who goes before the sun»، به علت اینکه او بعضی مواقع به عنوان خورشید فرض میشد.



پولیفموس (به انگلیسی: Polyphemus)، پسره پوزئیدون و توسا یکی از سیکلوپها (به یونانی "Kuklops" به معنی چشم گرد)، یک جانور افسانهای نیمه انسان با جثهای بزرگ و یک چشم در وسط پیشانی، که معمولاً به عنوان هیولای یک چشم توصیف میشود. جزیرهای که تصور میشود سیکلوپها در آن میزیستند جزئی از سیسیلی است، آنها در غارها زندگی میکردند و از هر نوع گوشت تازه (شامل گوشت انسان) تغذیه میکردند، همچنین گوسفند و بز را نیز برای خود نگه میداشتند. نام او به معنی بلندآوازه و مشهور است.
پولیفموس به خاطره نقشی که در شعر حماسهای اودیسه هومر دارد مشهور است. هنگامی که او اودیسه پهلوان یونانی را اسیر کرده بود. داستان روایت میکند اودیسه و دوازده خدمهٔ او که در حال بازگشت به خانه از جنگ تروا بودند برای یافتن توشه به جزیرهٔ سیکلوپها رفتند. اودیسه و یارانش از جلوی غار پولیفموس رد میشدند و هنگامی که پولیفموس برای نگهداری گلهاش بیرون از غار بود به امید دزدیدن غذا وارده غار شدند. حس کنجکاوی در اودیسه باعث شد بخواهد ببیند سیکلوپها چه شکلی هستند، بنابراین آنها در غار مخفی شدند تا اینکه پولیفموس بازگشت.





سانتور (به یونانی: Κένταυροι، تلفظ: کنتاوروس یا قنطورس) در میان اساطیر یونان جز معروف ترین موجودات است. سانتور موجودی است نیمی انسان و نیمی اسب، با سر و دو دست و بالاتنهٔ انسان و بدن و چهار پای اسب، به این شکل که قسمت انسانی از جایی که گردن اسب باید شروع میشد به جای آن قرار دارد.
قنطورس یا سانتور، نام اَخلاف [ایکسیون]، پادشاه تسالی، بود.ایکسیون به خاطر قتل پدرزنش، عذاب وجدان داشت. زئوس بر او ترحم کرد و او را به کوه المپ برد. اما ایکسیون عاشق هِرا همسر زئوس شد. زئوس از ماوقع مطلع شد و ابری را به شکل هرا به سراغ ایکسیون فرستاد. از نزدیکی ایکسیون و این ابر موجودی به اسم کِنتاروس به دنیا آمد و از آمیزش او با مادیانهای کوه پلیون، تمام سانتورها به وجود آمدند.




سیکلوپ (به یونانی:‎Κύκλωψ ‏) یکی از موجودات افسانهای در اساطیر یونان است. سیکلوپها در اسطورههای یونان، غولهایی با یک چشم در وسط پیشانی هستند. آنها قدرتمند، سرسخت بودند. حرکات آنها همیشه همراه با خشونت و قدرت بود. این غولها در جزیرهای با هم میزیستند. وقتی اودوسئوس به جزیره آنها وارد شدند، شش تن از ملوانان او را خورد. اودوسئوس او را مست کرد و با میلهای داغ کورش کرد. در افسانههای یونان دو نسل از سایکلاپ ها وجود داشتند. نسل اول شامل سه برادر، برونتس ("تندرگر")، استروپس ("فلشر")، آرگس ("درخشانگر")، که از وصلت گایا و اورانوس بوجود آمده بودند. نسل دوم از نوادگان پوزئیدون، و بلندآوازه ترین آنها پولیفموس از ادیسه هومر بود.یونانیان خدایان و هیولاها را فرزندان تیتان ها- خدایان اولیه- میدانستند که بیشتر آنها فرزند گایا (Gaea) الهه مادر و اورانوس (Uranus) بودند. اورانوس خدای آسمان و فرزند گایا بود و گایا خود به تنهایی او را به وجود آورده بود. این دو با یکدیگر فرزندان بسیاری به وجود آوردند که شامل ۱۲ تن از تایتانها نیز هست. سایکلوپها، که غولهایی یک چشم بودند، سه نفر بودند و نماد تندر، برق و آذرخش به شمار میآمدند. این غولها، اولین آهنگران بودند و توسط تایتانی به نام کرونوس (Cronus)، زندانی شدند. زئوس، هنگام شورش بر علیه تایتانها، سیکلوپها را آزاد کرد و در عوض آنها اسلحه معروف او، صاعقه و تندر را به او هدیه دادند.

مدوسا (به یونانی:‎Μέδουσα، به انگلیسی: Medusa ‏) به معنی فرمانروا، یکی از گورگونها، و تنها فناپذیر در بین آنها، او میتوانست هر کس که به چشمانش نگاه میکرد را تبدیل به سنگ کند. مدوسا در ابتدا دوشیزهای بسیار زیبا بوده است اما پس از اینکه پوزئیدون، خدای دریا او را در معبد آتنا اغوا میکند، موجب خشم این الهه میشود و آتنه، او را به شکل کریه ترین موجود ممکن، یعنی یک گورگن در میآورد، آتنا موهای او را تبدیل به مار میکند. از آنجایی که مدوسا در اصل انسان بوده است و فناپذیر در نهایت توسط یکی از قهرمانان اساطیری به نام پرسئوس (Perseus) کشته میشود.پرسئوس که تحت حمایت آتنا و به کمک هرمس به نبرد با مدوسا رفته بود، موفق میشود با هوشمندی سر او را از بدن جدا کند و آن را به آتنا دهد که او هم آن را بر زرهٔ روی سینه خود قرار داد. گفته میشود که در این زمان، دو تا از موجودات افسانهای، پگاسوس اسب بالدار و کریسائور (Chrysaor) که فرزند مدوسا و پوزئیدون بودهاند، از بدن مدوسا خارج شدهاند.


مینوتور، در اساطیر یونان، موجودی با سر گاو و بدن انسان است. پوزئیدون، خدای دریاها، در خشمی که بر مینوس شاه جزیرهٔ کِرِت گرفته بود، همسرش را دیوانهوار عاشق گاوی کرد که خودش برای قربانی به نزد مینوس فرستاده بود. مینوتور در اثر همخوابگی پازیفائه (Pasiphaé) همسر مینوس با این گاو وحشی بهوجود آمد.
مینوس دستور داد تا ددالوس، صنعتگر کرتی، زندانی هزارتو برای وی بسازد و هر سال از آتنیها که خراجگذارش بودند، ده جوان سالم برای غذای او میستاند.

سرانجام تسئوس، با کمک دختر شاه کرت به این غول دست پیدا کرد و او را کشت


هایدرا (به یونانی:‎Λερναία Ὕδρα ‏)، (به انگلیسی: Lernaean Hydra) یک هیولای وحشتناک که مانند شیر نیمیان فرزند اکیدنا (هیولای مؤنث نیمه پری و نیمه مار)، و تایفون (دارای ۱۰۰ سر) بود. او در مردابی نزدیک به شهر باستانی لرنا در آرگوس میزیست. هایدرا دارای بدنی شبیه به مار و سرهای فراوان بود (تعداد سرهای او از پنج تا صد متغیر هستند اما عموماً تعداد نه سر برای او پذیرفته شده)، وقتی یک سره هایدرا بریده میشد یک سره جدید به جای آن میرویید (در بعضی از تفسیرات دو سره جدید روییده میشد)، و یکی از سرهای آن جاودانه بود و با هیچ سلاحی آسیب نمیدید. همچنین بوی زنندهٔ نفس هایدرا کافی بود تا یک انسان یا جانور را بکشد. (در تفسیرات دیگر به مانند یک زهر کشنده است). وقتی هایدرا از مرداب بیرون میآمد به گلههای روستاییان محلی حمله میکرد و آنها را با سرهای بیشمار خود میبلعید.


آتالانته، (به یونانی:‎Αταλάντη ‏) و (به انگلیسی: Atalanta) در اسطورههای یونان، باکرهٔ شکارچی است.دختر یاسوس و کلومنه بود. پدرش که فرزندی جز پسر نمیخواست، پس از تولد وی را در جنگل پارتنیون گذاشت. یک خرس ماده با شیر دادن به او، جانش را نجات داد. سپس شکارچیان او را یافتند و بزرگ کردند. رشد در این محیط او را به شکار و کارهای مردانه علاقمند کرد و از امور زنانه بیزار شد. در سفر یاسون برای یافتن پشم زرین قوچ بالدار در کنار دلاورترین افراد یونان (ملئاگروس، اورفئوس، هراکلس، هولاس، پلئوس پدر اخیلس، تسئوس) با او همراه شد. هنگامی که گرازی وحش به تباه ساختن کشتزارهای کالودون پرداخت، ملئاگروس، پسر اوینئوس شاه کالودون، به یاری پهلوانانی مانند تسئوس و کاستور و پولوک و نستورو یاسون و نیز آتالانته زیباروی چابک به جنگ آن برخاست. گراز کالیدونیان چند پهلوان را از پا درآورد، آتالانته او را با تیر زد و ملئاگروس آن را به قتل رساند. آتالانته خواستگاران بسیاری داشت. اما برای ازدواج شرطی قرار داده بود که هر کس موفق شود در مسابقه دو از وی پیش افتد، به عنوان همسر میپذیرد و گرنه به هلاکت میرسد. هیپومنس سیبهای طلایی هسپریدس را که از آفرودیته گرفته بود به سوی آتالانته رها میکرد و چون آتالانته به گرفتن آنها مشغول شد، از او جلو افتاد و مسابقه را برد. هیپومنس با فراموش کردن سپاسگزاری به درگاه آفرودیته موجب خشم وی شد و آفرودیته هر دو را به شیر تبدیل کرد، که براساس افسانهها نمیتوانند با جفت خود بیامیزند.

آسکِلِپیوس یا اسقلبیوس اول (به یونانی Ἀσκληπιός، به لاتین: Aesculapius) ایزدگونه پزشکی و درمان در اساطیر یونان باستان بود.
آسکلپیوس نشانگر جنبه درمانی دانش پزشکی است درحالیکه دخترانش هیگیهیا، مدیترینه و پاناسئا به ترتیب نمایانگر نیروهای بهداشت، پزشکی و درمان دردها هستند.


آشیل (به یونانی:‎Αχιλλεύς، به انگلیسی: Achilles ‏) ریخت فرانسوی نام آخیلِس قهرمان اسطورهای یونان در داستان جنگ تروآ (troy) است. همه پیکر او به جز پاشنه پایش رویین بود و همین بخش تنش هم مرگ او را رقم زد.
آشیل پسر پلیوس (پهلوان یونانی و از یاران هراکلس) و دریاپریای به نام تتیس بود. زئوس (خدای خدایان اساطیر یونان و پدر اکثر خرده خدایان نسل جدید) قصد داشت خود با تتیس وصلت کند، اما با پیشگویی تایتان پرومتوس مبنی بر اینکه «پسر تتیس از پدر به نیروتر شود» او را به پلیوس پهلوان که مورد لطفش بود واگذاشت. تتیس آشیل نوزاد را به جهان زیرین برد و او را از پاشنه گرفته، در رود سیاه جهان مردگان (استیکس) فرو کرد. تمام تن او جز پاشنه که در دست مادر بود به آن آب آغشته شد و تنها آن نقطه آسیبپذیر باقی ماند. همچنین خیرون به اوآموزش دویدن داد و وی بادپا شد.




آمازون ها (به یونانی:‎Αμαζόνες ‏)، در اسطورههای یونان، نام قبیلهای از زنان جنگجو است که هیچ مردی را به جمع خود راه نمیدادند. زنان جنگجویی که در ایلیاد با نام antianeirai و توسط هردوت با نام androktones توصیف شدهاند. احتمال دارد علاوه بر اساطیری بودن، واقعیت تاریخی داشته باشند

آنتیوپ یا آنتیوپه (به انگلیسی: Antiope)، در اسطورههای یونان، ملکهٔ آمازونها و تنها کسی که در بین آنها ازدواج کرده است.
آنتیوپ، دختره آرس و خواهر ملانیپه، هیپولیتا و احتمالاً اوریتیئا، ملکههای آمازونها بود. تسئوس او را دزدید. آمازونها برای نجات او به آتن حمله کردند اما شکست خوردند. فرزند آنتیوپ از تسئوس پسری به نام هیپولوتوس بود.

اودیپ یا اویدیپوس (به یونانی:‎Οἰδίπους ‏)، تنها فرزند لایوس و یوکاسته. وخشی به لایوس گفت در صورتی که از یوکاسته صاحب فرزندی شود، به دست آن فرزند کشته خواهد شد. پس لایوس او را به چوپانان سپرد تا در کوه رهایش کنند. اما چوپانان او را به مروپه، همسر پولوبوس سپردند. روزی اودیپ از کسی شنید که فرزند پولوبوس نیست. او برای یافتن حقیقیت نزد وخشی رفت و وخشی به جای پاسخ سوالش به او گفت که روزی پدرش را خواهد کشت و با مادر ازدواج خواهد کرد. اودیپ برآشفت، نزد پولوبس بازنگشت و راه تب در پیش گرفت. در راه به لایوس برخورد کرد و در نزاعی او را کشت و نادانسته با یوکاسته، مادرش ازدواج کرد.زمانی که حقیقت را دریافت، خود را کور کرد. یوکاسته نیز خود را کشت. اودیپ از یوکاسته دو پسر به نامهای پولونیکس، اتئوکلس و دو دختر به نامهای آنتیگونه و ایسمنه داشت.


ایکاروس (به یونانی:‎Ἴκαρος ‏)، پسر دایدالوس.همراه پدر از زندان مینوس، به کمک بالهایی که از موم و پر ساخته شده بود، گریخت. با وجود توصیهٔ پدر به خورشید نزدیک شد، بالهای مومی آب شدند و به دریا افتاد. این دریا به نام او ایکاریا نامیده میشود.

بلروفون (به یونانی:‎βελλεροφῶν، به انگلیسی: Bellerophon ‏)، در اسطورههای یونان، پسر گلاوکوس (پادشاه افورا) است. بلروفون، فرزند بهترین اسب سوار آن زمان، و از سنین کم اسب سواری را نزد پدر خود آموخت. بلروفون شاگرد باهوشی بود. وقتی شانزده ساله شد، میل شدیدی به ماجراجویی داشت، به همین ترتیب به دنبال آن رفت. در سفر خود با پرویتوس آشنا شد، کسی که با بلروفون دوستی الکی را آغاز کرد. در حقیقت، پرویتوس به شدت به بلروفون حسد میورزید و بهدنبال خلاص شدن از دست او بود. برادرش را غیرعمدی کشت و از افورا تبعید شد و به دربار پرویتوس رفت. زن پریتوس، استنبویا، او را به قصد تجاوز متهم کرد. پرویتوس او را با پیغامی نزد پدرزنش، یوباتس فرستاد. یوباتس بلروفون را به جنگ خیمایرا، اژدهای آتشین فرستاد تا کشته شود، اما بلروفون به کمک اسب بالدارش پگاسوس که آتنه به او داده بود، اژدها را کشت. بلروفون بعدها خواست با اسبش به آسمانها و قلمرو خدایان رود اما زئوس خرمگسی را فرستاد تا اسب را نیش بزند و اسب بلروفون را به زمین انداخت. بلروفون تا پایان عمر روی زمین زیست.


پانتهزیله Πενθεσίλεια ملکه آمازونها بود که در جنگ تروآ همراه مردم تروآ علیه یونانیان جنگید. آشیل عاشق او شده بود


پرسئوس (به یونانی:‎Περσεύς, Περσέως, Περσέας ‏)، پسر زئوس و دانائه.پرسئوس اولین قهرمان افسانههای یونان باستان و و همچنین به همراه آشیل مشهور ترین آنها هم میباشد.مادر وی دانائه وی را از خدای خدایان زئوس حامله شد که اینجای داستان بسیار شبیه به سرگذشت حضرت مسیح است. آکریسیوس پدر دانائه، دختر و نوه خود را در جعبهای قرار داد و به دریا انداخت تا کشته شوند. زئوس آنها را به سلامت به جزیرهٔ سریفوس رساند و در آنجا پولودکتس پادشاه جزیره نجاتشان داد.
مجسمه پرسئوس موزه واتیکان.در این مجسمه سر مدوسا شمشیر کورونوس و کلاه هادس دیده میشود اما کفشهای بالدار هرمس دیده نمیشود
بعدها پولودکتس (پادشاه جزیره سریفوس)عاشق مادر پرسئوس شد و چون پرسئوس را مانع وصال با دانائه میدید او را به امید آن که هلاک شود، مامور آوردن سر مدوسا کرد. مدوسا زنی بود که با نگاهش هر کسی را سنگ میکرد.برای موفقیت در این ماموریت هر کدام از خدایان به او چیزی عطا کردند،کرونوس آن شمشیری را که به وسیله آن آلت تناسلی اورانوس را قطع کرد به وی داد،هادس خدای مرگ کلاهی به وی داد که نامرئی کننده بود،و هرمس کفشهای بالداری به او داد که به وسیله آنها میتوانست پرواز کند.وی سر مدوسا را به آتنا داد که در مجسمههایش این سر بر روی سپر وی قرار دارد.در راه بازگشت در جزیرهای توقف نمود.زن پادشاه جزیره که به زیبایی خود مغرور گشته بود خشم خدای دریا پوزیدون را بر انگیخته بود و خدای دریا نیز برای تنبیه او نیز سیل و یک هیولای دریایی را فرستاده بود که مردم را میکشتند.در مورد این مشکل با کاهنان معبد مشورت شد و آنها تنها راه چاره را این میدیدند که دختر پادشاه یعنی آندرومدا به صخرهای بسته شود تا هیولا وی را بکشد و پوزیدون آرام گیرد.پرسئوس در راه بازگشت این صحنه را مشاهده کرد و غول دریایی را از پای درآورد و با آندرومدا ازدواج کرد


پلئوس (به یونانی:‎Πηλεύς ‏)، پسر آیاکوس و اندئیس.زئوس عاشق تتیس بود اما چون شنید که فرزند تتیس از پدر قویتر خواهد بود، او را به همسری پلئوس درآورد. در جشن ازدواج ایندو بود که اریس سیب نفاق را به میان آورد که زمینهساز جنگ تروا شد. فرزند تتیس از پلئوس آشیل بود.

پنلوپه در اسطورههای یونانی همسر اودیسئوس و مادر تلماخوس میباشد.
او در جوانی به دلیل زیباییاش خواستگاران زیادی داشت. پدرش برای جلوگیری از دعوا و کشمکش مسابقهای ترتیب داد تا برندهٔ آن را به دامادی انتخاب کند. در این مسابقه اودیسئوس سرافراز بیرون آمد و با پنلوپه ازدواج کرد.
طی ۲۰ سال غیبت اودیسئوس (هنگام و بعد از جنگ تروا) پنلوپه با وجود خواستگاران بسیار زیاد به او وفادار ماند. او خواستگاران خود را هر بار با زیرکی از خود ناامید میکرد. یکی از حیلههای معروف او این بود که شروع به بافتن پارچهای کرد تا پس از مرگ پدربزرگش بدن او را با آن بپوشاند؛ و به خواستگارانش وعده داد که هنگامی تصمیم به ازدواج خواهد گرفت که بافتن این پارچه پایان بیابد. و این درحالی بود که پارچه هیچگاه پایان نمییافت، زیرا او هر شب هر چه را که بافته بود میشکافت. این حیلهٔ او ۳ سال خواستگاران را دور نگاه داشت.
پنلوپه را نماد وفاداری زناشویی میدانند.


تانتالوس (به یونانی:‎Τάνταλος ‏)، در اسطورههای یونان پسر زئوس و پلوتون (اساطیر روم) است.با دیونه ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد، پلوپس، نیوبه و بروتئاس. به مجلس شام خدایان دعوت شد اما شام و شراب را ربود و اسرار خدایان را برای انسانهای فانی فاش کرد. درمهمانی خود نیز برای آزمون خرد خدایان، پسرش پلوپس را قطعه قطعه کرد و پخت. همه خدایان جز دمتر که شانه پلوپس را خورد، به حیله او پی بردند و پلوپس را به زندگی بازگرداندند و شانهاش را از عاج ساختند. تانتالوس به شکنجه ابدی در هادس محکوم شد. او در رودخانهای ایستاده بود که آب تا چانهاش بالا آمده بود اما تا میخواست آب بنوشد، آب خشک میشد و بر بالای سرش درخت میوهای بود که تا میخواست میوهای بچیند باد میوهها را میبرد و سنگ بزرگی نیز همواره بر بالای سرش از ریسمانی آویزان بود.

تسئوس (به یونانی:‎Θησεύς ‏)، در اسطورههای یونان پادشاه و قهرمان آتن است.پسر آیگئوس و آیترا بود. با جوانانی که از آتن برای مینوس فرستاده میشد تا خوراک مینوتاروس شوند، همراه شد. آریادنه دختر مینوس عاشق او شد و از دایدالوس راه خروج از لابیرنت (هزارتویی که جایگاه مینوتاروس بود) را پرسید و به تسئوس آموخت. تسئوس به این ترتیب توانست مینوتاروس را بکشد و از هزارتو خارج شود


دایدالوس (به یونانی:‎Δαίδαλος ‏)، در اسطورههای یونان، صنعتگر افسانهای یونان است.برای پاسیفائه همسر مینوس گاوی از چوب ساخت. پاسیفائه درون آن خوابید و مینوتور را به دنیا آورد. مینوس به دایدالوس فرمان داد که هزارتویی بسازد تا مینوتور را در آن بیندازد. اما دایدالوس راه فرار از هزارتو را به آردیانه و تسئوس آموخت. به این جرم مینوس او و پسرش ایکاروس را در هزارتو زندانی کرد. اما آندو به کمک بالهایی که از موم ساخته بودند، فرار کردند.


سیسیفوس (به یونانی:‎Σίσυφος، به انگلیسی: Sisyphus ‏) قهرمانی در اساطیر یونان است. او فرزند آئلوس و انارته و همچنین همسر مروپه است. سیسیفوس پایه گذار و پادشاه حکومت افیرا و مروج بازیهای ایسمی (Isthmian Games بازیهایی که از لحاظ اهمیت در ردهٔ بازیهای المپیک قرار داشتند و هر دو سال یکبار برگزار میشدند) به حساب میآید.
علاوه بر آن از او به عنوان حیله گرترین انسانها نام میبرند چون نقشههای خدایان را فاش کرد، هنگامی که به آزوپوس خدای رود خبر داد که ربودن دختر وی کار زئوس بوده، به همین دلیل زئوس تصمیم گرفت که او را مجازات کند و تاناتوس را نزد او فرستاد. اما سیسیفوس از پس او برآمد و به دست و پای تاناتوس زنجیرهای محکمی بست که قدرت مرگ را درهم شکست. آن گاه خدای نیرومند جنگ آرس مرگ را از چنگ سیسیفوس نجات داد و از آن پس تاناتوس توانست دوباره به انجام وطایف خود بپردازد.





هرکول (به لاتین: Hercules) نام رومی او، یا هراکلس، نام قهرمان اسطورهای یونان و روم باستان فرزند خدای زئوس و آلکمنه است. دشمن اصلی هرکول هرا بود. هنگام کودکی هرا دو مار را در گهوارهٔ هرکول قرار داد اما او با قدرت زیادی که داشت آنها را خفه کرد. او بالاخره هرکول را دیوانه کرد. به سبب بی عقلی، هرکول همسره خود مگارا (Megara) و سه فرزندشان را بقتل رساند. او بسیار غمگین بود و بمحض بهبود یافتن و برای جبران کار خود با پیشگوی معبد آپولون مشورت و از او سوال کرد چگونه میتواند آن شرف و عزت خود را باز بیابد. پیشگو به او گفت نزد ائوروستئوس پادشاه میسینی (Mycenae) برو و به مدت دوازده سال به او خدمت کن. ائوروستئوس هیچ کار دشواری به ذهنش نمیرسید که پسره قدرتمند زئوس از پس آن بر نیاید، بنابراین هرا از کاخ خود در المپ پایین آمد تا به او کمک کند. با همکاری یکدیگر دوازده وظیفه را برای ناپسری فناپذیر هرا در نظر گرفتند که به دوازده خان هرکول معروف است. این دوازده خان عبارت بودند از:
۱- کشتن شیر نیمیان (Nemean Lion)، هرکول آن را بدون هیچ دردسری خفه کرد. ۲- کشتن مار نه سر هایدرا (Hydra). وقتی یک سره هایدرا بریده میشد دو سره جدید به جای آن میرویید و یکی از سرهای آن جاودانه بود و با هیچ سلاحی آسیب نمیدید. هرکول ۸ سره آن را سوزاند و سره جاودانه را زیره تخته سنگی قرارداد.
۳- گرفتن گوزن "Ceryneian". پس از چند ماه تعقیب و گریز بالاخره آن را در تله انداخت.
۴- کشتن گراز وحشی اریمنتوس (Erymanthus). یک جدال وحشیانه، اما فوق العاده آسان: هرکول برنده شد.
۵- تمیزکردن اصطبل شاه آوگیاس (Augeas). او بوسیلهٔ وصل کردن رودی در نزدیکی اصبل موفق به شستن آن شد.
۶- کشتن پرندگان گوشتخوار در استیمفالوس.
۷- کشتن گاو وحشی واقع در کریت.
۸- گرفتن جادوگر آدمخوار دایامیدیس.
۹- بدست آوردن کمربند هیپولیتا (Hippolyta)، ملکه آمازونها (که در حقیقت کاره آسانی نبود).
۱۰- گرفتن گلهٔ "Geryon" جیریان.
۱۱- بدست آوردن سیبهای زرین از باغ هسپریدس (Hesperides)، که همیشه بوسیله اژدهای صدسر لادون "Ladon" نگهبانی میشد. هرکول اطلس را با پیشنهاد نگه داشتن زمین فریب داد تا سیبها را برایش بیاورد. وقتی او با سیبها بازگشت، هرکول از او خواست که زمین را برای چند لحظه نگه دارد تا او بتواند بالینی برای درد شونههایش بیاورد. اطلس این کار را کرد، و هرکول با سیبهایش آنجا را ترک کرد.
۱۲- آوردن سربروس، سگ سه سره هادس، بر روی سطح زمین.

بالاخره، بعد از دوازده سال و دوازده خان، هرکول یک انسان آزاد بود. همچنین او بعد از دوازده خان به آرگونوتها برای پیدا کردن پشم زرین پیوست.
هرکول به روستای (Thebes) رفت و با دیانیرا (Deianira) ازدواج کرد. او فرزندان زیادی برایش به دنیا آورد. مدتی بعد یک سانتور مرد (Centaur) "حیوان افسانهای با بالا تنهٔ انسان و پایین تنه اسب" به نام نسوز (Nessus) دیانیرا را ربود، اما هرکول با پرتاب یک تیره زهرآلود به نسوز او را آزاد کرد. نسوز هنگام مرگ به دیانیرا گفت قسمتی از خون او را نگه دارد و هنگامی که حس کرد هرکول را دارد از دست میدهد از آن به عنوان داروی عشق بر روی هرکول استفاده کند. بعد از گذشت چندین ماه دیانیرا فکر کرد زن دیگری وارد زندگی او و هرکول شده است، بنابراین دیانیرا یکی از لباسهای هرکول را با خون نسوز شست و به او داد تا به تن کند. نسوز به او دروغ گفته بود و خون به مانند یک زهر بر روی هرکول اثر کرد، بعد از این ماجرا هرکول به المپ برده شد و به او وعده زندگی ابدی دادند و با دیگر خدایان زندگی کرد. او در المپ با هبه الههٔ جوانی، فرزند زئوس و هرا ازدواج کرد.


هیپولیتا (به انگلیسی: Hippolyte یا Hippolyta ) یک زن با نامهای بسیار که یکی از ملکههای آمازون بود. آمازونها زنان سلحشور و بلند قامتی بودند که از نوادگان آرس، خدای جنگ بشمار میرفتند. آنها بعضی مواقع برای بقای نسل با مردهای قومهای دیگر ملاقات میکردند، اما آنها فقط دخترها را بزرگ، و پسرها را میکشتند.


یاسون یا جیسون (به یونانی:‎Ιάσων، به انگلیسی: Jason ‏) یکی از پهلوانان اساطیر یونان پسر آیسون "Aeson"، رهبر آرگونوتها و همسر مدیا "Medea" بود.
پلیاس پدر وی را از حکومت برکنار کرد. اما یاسون را نجات دادند و به خیرون سپردند تا بزرگش کند. به دلیل پیشگویی که، جیسون در آینده به پادشاه پلیاس زیان وارد خواهد کرد، پادشاه او را به یک سفر به ظاهر غیرممکن فرستاد تا «پشم زرین» را در دور دستها از کولخیس "Calchis" (سرزمینی در دریای سیاه) بیاورد. برای انجام این کار، جیسون خدمهای متشکل از پهلوانانی از تمام نقاط یونان جمع آوری کرد؛ آرگوس برای پهلوانان بزرگترین کشتی آن زمان را ساخت، یعنی آرگو را.

در سفر دریایی به کولخیس، در مقایسه با ماجراهای دیگر، جیسون و بقیه خدمه آرگونات، اولین انسانهایی بودند که توانستند از سیمپل گیدز "Symplegades" (سخرههای برخورد) عبور کنند؛ آنها همچنین فینئوس (غیب گوی نابینا) را از دست نفرین هارپیئز آزاد کردند. وقتی آنها به کولخیس رسیدند، شاه آیتس، خواستار این شد که جیسون، برای بدست آوردن پشم زرین باید به ترتیب وظایفی را بانجام برساند: او باید گاو وحشی که دارای نفس آتشین بود را رام کرده و با آن زمین را شخم بزند؛ سپس باید دندانهای اژدها را در این زمین بکارد، و با مردان جنگجوی زره پوشی که حاصل جوانه این دانهها هستند نبرد کند؛ در آخر او باید با اژدهای هوشیاری که از پشم زرین مراقبت میکند روبرو شود. جیسون تمام این وظایف را با کمک مدیا، دختره آیتس که عاشق او شده بود به اتمام رساند. بعد از بدست آوردن پشم زرین، جیسون و مدیا از کولخیس فرار کردند، سربازان شاه نیز به تعقیب آنها پرداختند. او بعدها به مدیا خیانت و او را رها کرد. سرانجام در اثر ضربهٔ میلهای که از کشتیاش افتاد، کشته شد.

youra
2012/08/03, 11:55
جالبه .
توی فیلم جیسون و ارگوناتها مفهومی از خیانت به مدیا وجود نداشت