PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : انواع و اقسام خاطرات دوران مدرسه



DaReN
2013/08/25, 12:16
سلام به همگی
همونطور که از اسم انجمن و به خصوص تایک بر میاد معلومه جای تعریف خاطرات بچه ها از شیطونیای مدرسشونه که میدونم کم هم نبوده!

حالا از گانگسترای مدرسه و همچنین بچه های آروووووووووووووم (جهت یاد گیری و آموزش!) میخوام بیان و تجربیات گرانبهاشونو در زمینه این فعالیتای صلح جویانه بین معلمین و ما و مدرسه در اختیار هم بذارن تا هم سطح علمی بالا بره!
هم در شادی هم سهیم بشیم!
و هم یه تجدید خاطره ای داشته باشیم...!
((212))((212))((212))

((204))((204))((204))((204))((204))((204))

پس در کل:خاطرات جالب دوران مدرسه رو اینجا بزارید((61))

JuPiTeR
2013/08/25, 12:39
ترکیب شد
اهه؟من چرا پست خودم رو حذف کردم؟

M.Mahdi
2013/08/25, 12:46
خوب البته من فقط ناظر بودم ....... ولی یه بار یکی تو زنگ عربی رو صندلی معلم توپ پینتبال گذاشت و معلمم ندید و نشست ...................

البته شانس آورد که توپه نترکید ((42))



اونجوری به من نگاه نکنید کار من نبود ((63))

JuPiTeR
2013/08/25, 12:49
بابا این قدر در این باره پست نزنید همین یکی بسه

majidking
2013/08/25, 13:12
منتظرم !
هرچی عشقته بذار حال کنیم!
اون مورد خفه کردن هم هرچند بد آموزی داره ولی...!((62))((62))((62))
((86))((86))((86))((86))
اوکی

روز دوشنبه بود و زنگ ورزش از اونجایی که دولتی بود دبستان توو حیاطش بازی می کردیم فوتبالو . آغا من پنجم بودم و در اون روز چهارمی ها اومده بودن توحیاط آغا از ما اصرار که برید بیرون ما بازی داریم خوب نرفتن و من سرگروهشونو خفت کردم و داشتم خفه اش می کردم( از عشق به فوتبال خخخخخخخخخ) هیچی یه 20 ثانیه نگه داشتیم داغون شد خخخخخخ پس فرداش دیدیمبی جنبه کل اقوام دور و نزدیک رو آورده مدرسه گفتن بش چشمش چپ شده بود خخخخخخخخخخ آره داش این یکیش بود((72))((72))

ShErViN
2013/08/25, 13:39
زنگ اخر رو زبونه ی در کلاسمون چسب قطره ای ریختیم که فرداش مجبور شدن درو بشکنن تا در باز بشه

smhmma
2013/08/25, 15:34
اقا من فقظ یه بار یادم میاد اول راهنمایی یه پسر قلدر داشتیم منم از قلدرا متنفر بودم یه بار که داشت برای یکی قلدری می کرد از هم جداشون کردم بعد بچه پرو اومد منو بزنه منم دوتا دستش رو از پشت گرفتم کبوندمش توی دیوار و جلو کل کلس بهش حقارت دادم بعد که یکی از دستاش رو ول کردم با مشت چن بار کبوند توی بازوم منم با وجود درد انگار نه انکار خیلی جدی خیره شده بودم توی صورتش بدبخت ترسید کتم رو گرفته بود ولش اومدم درش بیارم بچه ها گفتن غلظ کرد ولش کن
شاید منم کتک می خوردم ولی باعث شد خیلی بترسه دیگه هیچوقت جلوی من قلدری نکنه
ترسو هم بودا

Lady.of.Shades
2013/08/25, 17:33
من یکی هیچ وقت فیزیکی در گیر نشدم ... کلا بیشتر کارهامون با سیاست و مخفی کاری بود تا درگیری رو در رو ((216))
یه چند تا شو همون ور گفتم، نقل قول می کنم فقط :((72))
ما دوم و سوم راهنمایی بودیم . در مون یک پنجره ی کوچیک داشت که شیشه ای بود. ما داشتیم دعوا می کردیم، طوری در رو کوبوندیم به هم که شیشه هه هزار تیکه شد http://pioneer-group.rozblog.com/weblog/file/forum/smiles/18.gif ( این ماجرا هر دو سال متوالی تکرار شد!! کیفیت شیشه بد بوده، به ما چه؟ :-" )

بعدشم سال سوم آخر سال در رو از جا در آوردیم و با جمعی از دوستان از پله ها بردیمش پایین و توی حیاط. http://pioneer-group.rozblog.com/weblog/file/forum/smiles/19.gif یه جمعی مشغول در شستن شدن تا با شیلنگ آب تمیزش کنن ( خونه تکونی عید بود :-" ) بعدشم چادر چند تا بچه ها رو به هم وصل کردیم گذاشتیمش جای در :-"

یه بار هم نزدیک بود تخته سیاه رو به چند قسمت مساوی تقسیم کنیم!!! یه جاهاییش هم خورد شد!

یه ماجرایی هم بود که ما امتحانای ترم یک که تموم میشد، چند تا از دوستان سه تا کیک می خریدن، با مخلفات لازم ( شیر کاکائو، چای، فشفه و این جور چیزا :-" ) بادکنک می آوردیم و باد می کردیم و اصن یه وضعی http://pioneer-group.rozblog.com/weblog/file/forum/smiles/18.gif کلا روز بعد امتحانا معلمه هیچ کار نمی تونست بکنه. فقط جشن می گرفتیم!!!


اینا شیطنت نیست زیاد، ماجراست :
یه بار دیگه هم سر مسابقات میان پایه ای بود. همیشه زمان خیریه که میشد چند تا از این مسابقات برگذار میشد،، پول بلیطش رو برای خیریه می دادن. ( یه والیبال میان پایه ای بود، یه والیبال بین معلم ها و دانش آموزا و یه وسطی.) قرار بود اولا با دوما مسابقه بدن، برنده شون با سوما. ما اول بودیم، تیممون اول از دوما برد بعد از سوما. راه افتاده بودیم توی راهرو های مدرسه شعار می دادیم، تو دفتر می رفتیم اعلام می کردیم و کلا مدرسه رو ریخته بودیم به هم http://pioneer-group.rozblog.com/weblog/file/forum/smiles/18.gif

توی همون مسابقات ولی دور معلم هاش بچه ها وسط بازی پاشنه ی کفش معلم ها رو شیکوندن ( آخه یکی نبود بهش بگه کی با این کفشا وسطی بازی می کنه ) دوستان رو به روییش هم نه گذاشتن نه برداشتن گفتن اون یکی رو هم بشکنین http://pioneer-group.rozblog.com/weblog/file/forum/smiles/18.gif

یه بارم فکر کنم سر بازی های المپیک بود، درست یادم نمیاد. ال سی دی مدرسه رو روشن کردیم و شروع کردیم والیبال نگاه کردن. زنگ خورد و ما نمی خواستیم بریم کلاس. بین جمعیت حاضر جلوی ال سی دی هماهنگ کردیم، شروع کردیم ایران ایران گفتن. حدودا نصف زنگ کلاس تموم شد که ناظما تونستن ما رو بفرستن کلاس، بازم بین کلاس هم بچه ها معلما رو مجبور می کردن که اجازه بدن برن بیرون، می اومدن نتیجه لحظه به لحظه رو اعلام می کردن http://pioneer-group.rozblog.com/weblog/file/forum/smiles/18.gif

یه بار هم توی حیاط شیلنگ آب رو روی معلم گرفتیم! آب بازی و این حرفا! حدودا نیم ساعت! بعدشم عملیات مخفی و اینا بود چون معلمه ما رو ندید! بعد یکی از دوستان بوق کلاس رفت لومون داد((231)) رفته بودیم کلاس از سر و روش آب می چکید و مدیر ما رو تنبیه می کرد!! آخرش من با معلمه و مدیر حرف زدم و راضی شون کردم بیخیال بشن ( البته خب ذکر نکردم یکی از مغزای متفکر حمله خودم بودم ((72))) مدیره هم که عاشق من بود بیخیال شد ((216))کلا من سوگلی بودم ((72))
بازم خیلی هست ولی زیاد یادم نمیاد...

aftab
2013/08/25, 18:38
مدرسه ما وسط حیاطش یه سکو داره مدل مال استودیوماکه از کللاساو دفترمشرفه.من و دوستام همیشه میریم اون بالا.یه باراونجاکه بودیم شرو کردیم بقلی بگیر.مراحل اخرش بودیم که دیگه همه چهارستون بدنمون رو ویبره بود.برگشتیم دیدیم چنتاازمعلما با دهن باز دارن ماروتماشا میکنن!!تا اخرسال هروقت مارو میدیدن بهمون پوزخند میزدن!!

aftab
2013/08/25, 18:42
یه بارم دوتا از دوستام دم دفتر گوش وایساده بودن منم نامردی نکردم از پشت هلشون دادم.بیچاره ها با کله پرت شدن وسط دفتر!!وسط دفتریه نگاه انداختن دوروبرشون و فرار کردن اومدن بیرون بعدخودشون درعجب بودن که چرابه جای معذرت خواهی فرار کردن.بازهم تا یه ماه معلمابادیدنشون به طورغیرارادی پوزخندمیزدن

DaReN
2013/08/25, 18:44
شوخی قدیمی پونزو که ما ماهی یه بار تکرار میکردیم معلما یادشون نره جای که میخوان بشیننو نگا کنن!!1

ولی یه دفعه چوب پرده رو لق کردیم ،بهش دست نزدیم.
دبیر فضول اومد پرده رو بکشه ،چوب پرده با تمام قدرت خورد تو ساق دستش!!!

از اون موقع اگه برقم نباشه ،پرده هم کشیده باشه به پرده نگاهم نمیکنه!!!

DaReN
2013/08/25, 18:46
محمد حسین گفت یادش نمیاد من تا موقع فکر کنه اینا رو دارم از تو پایونیر میارم اینور،اینم مال اونه:عامو خوش به حالتون من هیچوقت نتونستم از این کارا بکنم
حداکثر کارم تیکه انداختن بود
نامردی توی این یکی واردم
ولی خوب من که شانس ندارم هیچ کاری نمی کردم ولی معلما خیلی شدید باهام بد بودن
مخصوصاً راهنمایی
معلم های فارسی هر سه سال
معلم علوم سال سه
ناظم که اصن میومد سرش رو می کرد توی کلاس منو نگاه می کرد اگر می دید من سرجام هستم یا ول میکرد می رفت یا بقیه رو هم نگاه می کرد بعد ول می کرد می رفت
منم بیشتر اروم بودم
ولی خوب وای اگر به جای صندلیم جای دیگه ای بودم
معلم فرسی اولمون از این ک من سرگروه ارشد شده بودم خیلی ناراحت بود خیلی باهام لج کرد
چون که من اولش سرگروه بودم یکی دیگه سرگروه ارشد بود بعد من با زیرگروهم خیلی درس کار می کردم و آزمون می گرفتم ازشون این چیزا سرگروه ارشد خواست بیاد توی گروه من و من شدم سرگروه ارشد
معلمه دهنم سرویس کرد که دانش آموز محبوبش اومده زیر گروه من و من جاش رو گرفتم
یعنی پدرم رو درآورد
دیگه یادم نمیاد باهام سلام کرده باشه(این اصلاً چیز اذیت کننده ای نیست ولی می خواستم شدت رو برسونم که حتی دوس نداشت بم سلام کنه)
معلم فرسی دوم هم یه برا یه چیز خنده دار گفت همه خندیدن منم خندیدم و وقتی دیگه همه چی تموم شد هنوز یه لبخند رو لب من بود
بهم گفت موسوی برای چی می خوند؟؟
رفت معاون رو صدا زد و فرستادم دفتر به جرم لبخند زدن
اصن خیلی با من بد بود
اینقدر که توی مدرسه همه می دونستن
سال سوم معلم فارسیمون مشق داده بود از 30 نفر باور کنید 20 و چند نفر ننوشته بودن
همین رسید به من فهمید ننوشتم از سرجام بلندم کرد فرستادم گوشه ی کلاس بعد نشست سر جاش و کلی دعوا کرد
من گفتم چرا فقط من؟؟
گفت تو فرق داری
من تورو می ندازم
امکان نداره بزارم نمره بیاری
تو فرق داری
اصن دلم می خواست لهش کنم
میا معلم علوم سال سوم
من داشتم جزوه می نوشتم یه دفه در میومد می گفت موسوی خفه شو
حالا من متعجب که چکار کردم می گفت من من که کاری نکردم می گفت دروغ نگو داشتی حرف می زدی
می گفتم خوب اینا همه ی بچه ها شاهد من اصن سرم رو بالا هم نیاوردم
یا داشتم به درس گوش می کردم یه دفه درمیومد می گفت موسوی کپت رو ببند
اینقدر اذیتم کرد که دیگه شده بود جک
هیشکی نبود مدونه این با من بد نیست
یه بار به این بهانه که وقتی داشتم وارد مدرسه می شدم برات بوق زدم درو باز کنی محل نذاشتی انداختم برای سه روز بیرون از کلاس
اصن من ندیده بودمش
کسی که بعدش براش درو باز کرد هم همکلاسیم بود بهش گفت نه ما دیدیم که اصن موسوی متوجه نشده و شما پشت سرش بودید ندیدتتون
ولی قبول نکرد
مدیر اومد دیدم
ازم پرسید چرا بیرونم
براش گفتم
مردک کچل گفت که نه معلم به خاطر همچین چیزی نمی ندازه بیرون و کلی دعوام کرد دوباره
مدیرمون کچل بود مو مصنوعی می زاشت
احمق نمی فهمید نباید موی مصنوعیت رنگش با موی اصلیت فرق بکنه
موی بقله کلش با وسط کلش تفاوت رنگی داشت
اینقدر اذیتم کرد
نمی زاشت برم کتابخونه
اگر توی کتابخونه می دیدم ازم نمره کم می کرد
حتی زنگ تفریح ها هم نمی زاشت اونجا باشم
اصن کلاً نمی دونم چه ویژگی داشتم که اینقدر معلما و مدیر و ناظم باهام بد بودن
من بدون این که کاری بکنم مجازات می شدم دیگه اگر کاری می کردم چی می شد؟؟
برای همین اصن از این شیطنت ها نکردم
فقط سرکلاس یکی دوتا معلم که خیلی باهام خوب بودن و کلاض ادمای گلی بودن تیکه می نداختم همه حال کنن
ولی خوب بازم حداقل خیلی رفیق داشتم و همه باهام خوب بودن چز قلدرا
تنها شیطنتم این بود که اگر کسی رو می دیم قلدری می کنه له و لوردش می کردم
در حد مرگ می ترسوندمش
همیشم هیکلم نسبتاض بزرگ بود و زورم می رسید حال قلدرا رو می گرفتم
از قلدرا متنفر بودم و البته هستم
ولی خوب خیلی لذت داشت به همین خاطر بعد از یه مدت فهمیدم خیلی بین بچه ها محبوب شدم
خیلی حال می داد
تنها قسمت خوبش همین بود
ولی همینم خودش خیلی بود
من شیطنت دیگه ای جز تیکه انداختن و بعضی وقتا ترسوندن قلدرا شیطنت دیگه ای نداشتم
اها چرا بود سال پنجم دبستان جنگ توی جنگ کاغذی شرکت کردم
و یه بارم لامپ کلاس رو روشن خاموش کردم چون کلاسمون زیرزمین بود تاریک می شد و روشن می شد
همین دیگه منم بچه مثبت بودم

DaReN
2013/08/25, 18:48
این مال خودمه:یادمه تو راهنمایی برای اینکه کلاسارو بپیچونیم میرفتیم کارد آبدارخونه رو میدزدیدیم،باهاش پیچای قفل در رو شل میکردیم که بازنشه .برای محکم کاری یه میخم تو قفل میکردیم که هیچ کاری نشه کرد !!!!
تنها راهش بازکردن لولای در بود!!!

اینقدر این کارارو کردیم که اومدن قفلای درا رو از یه طرف باز کردن بردن!
یه دفعه هم با چنگال این کارو کردیم!!!

DaReN
2013/08/25, 18:51
این یکی مال لیلیه،کم پیداس من به جاش میذارم:
من یادمه سال دوم راهنمایی درِ کلاسمون مشکل داشت و همش خود به خود قفل میشد
یه روز سر زنگ دینی با همه ی بچه های باحال کلاس برای چند دقیقه از کلاس رفتیم بیرون و
معلم و بچه مثبتا موندن تو .
بعد درو بستیم و طبق عادت مالوف در قفل شد!
هیچی دیگه تا زنگ آخر معلم و بچه ها اون تو بودن و ما این بیرون توی حیاط بازی می کردیم!

DaReN
2013/08/25, 18:52
اینم همچنین:
اول راهنمایی که بودیم ، یه روز یکی از بچه پولدارای کلاس تولد گرفت
و کلی بادکنک اورد . ما هم یکی از بادکنک هارو پر از آب کردیم و گذاشتیم روی
سکوی بالای سر معلم
توی اوج جشن یکی از بچی ها یه سوزن پرت کرد و بادکنک به شکل وحشتناکی ترکید و معلم خیس آب شد!!
ناظم کلی تهدید کرد که از انظباطمون سه نمره کم میکنه!

ShErViN
2013/08/25, 19:05
سوم راهنمایی بودیم موقع امتحانای وسط سال معلمای ما عادت داشتن صب همون روز ورقه ها رو کپی کنن ما هم ما یه دوشاخه گرفتیم فاز و نول رو به وصل کردیم صبح می زدیمش به برق فیوز می پرید دستگاه کپی کار نمی کرد همین جوری دو ماه اول سال امتحان نداشتیم((72))((72))
اول معلم حرفه فنمون فهمید بعد کمکم بقیه تا اخر سر فیوز پریزای کلاس ما رو قطع کردن

Fateme
2013/08/25, 19:18
ماها خیلی بچه های شری نبودیم...حداقل نه در برابر سال بالایی هامون!!!! یعنی نسبت به اونا که ما مثبت بودیم!!!

اینا کارایی که بچه های سال بالایی میکردن...ما اول راهنمایی بودیم و این خاطره مال سال سومی هاس(راهنمایی)

من و رفیقم داشتیم همینجوری تو حیاط قدم میزدیم و وقت میگذرونیدم و حرف میزدیم یهو من دیدم از بالا صدای خنده و جیغ میاد...مدرسه ما ساختمونش دو طبقه اس ولی چون طبقه ی اول یکمی بلندتر از حد عادیه در نتیجه طبقه ی دوم در حقیقت طبقه ی دو و نیمه!!!
هیچی ما دیدیم صدای خنده میاد کله رو کردیم بالا....بعد قشنگ تا چند ثانیه تو شوک بودم!!! این لبه ی پنجره هس که روش گلدون میزارن؟ یکی از بچه های سوم رفته بود روش وایستاده بود(جلوی پنجره نرده بود) بعد همکلاسیا و رفقاش پنجره رو از پشت بسته بودن!!!!!!!!!!! واساده بودن پشت پنجره هر هر به دوستشون که بین اسمون و زمین گیر کرده بود میخندیدن!!!!!!! این بنده خدا هم با یه دستش نرده ها رو گرفته بودبا اون یکی دست هی میزد به پنجره و فحش بهشون میداد و البته هم پاشون میخندید!!!!

هیچی خداوکیلی شانس اوردن هیچ کدوم از ناظما و معلما ندیدنشون...وگرنه پدرشونو در میاوردن....

nasi_kh
2013/08/26, 05:31
کارایی که ما گردیم یه کم بی تربیتیه ولی ی بار کلاس جفتیمون یه کاری کرد دِله همه بچه ها مدرسه خنک شد ((200)) کف صندلی خودش یکم لق بود کندنش کج گذاشتنش روی صندلی معلم وقتی نشست رفت تو صندلی :)))) تا چند روز می لنگید خیلییی باحال بود((72))
یه بارم پارسال با بچه ها یه کاری کردیم میزش چپ شد ((207)) معلممون چاق بود می خواست بشینه میزو یکم هول میداد جلو ما هم یه سکو داشتیم که میزه رو اون بود اومدیم میزو گذاشتیم لبه سکو وقتی نشست میز افتاد همه وسایلشم افتاد خودشم افتاد ((223)) خیلی سهنه باحالی بود کارا دیگه هم کردیم اما یادم نیس یادم اومد میگم ((200))

smhmma
2013/08/26, 11:22
من تنها چیزی که یادم میاد اینه که یه معلم خیلی بدی داشتیم سوم راهنمایی که با من شدید بد بود بچه ها ازش خیلی بدشون میومد
یه بار الکی فرستادم دفتر وقتی برگشتم یکمی توپم پر بود بهم گفت چته منم برگشتم شستمش پهنش کردم روی بند خشک بشه (البته هیچ حرف بدی نزدم ولی تیکه و دعوا رو ترکیب کردم)اخرش بچه ها دست زدن
خیلی حال کرده بودن خودمم خالی شدم
همین دیگه

لرد ولدمورت
2013/08/26, 12:07
آها.

من سوییچ معلم رو اب کردم. خیلی فاز داد.

یکی از پایه های صندلیشو شکوندیم وقتی نشست افتاد سرش خورد تو دیوار زخم شد.((119))

khdragon
2013/08/29, 02:04
من اصلا یادم نمیاد چی کار می کردیم ولی معمولا یا معلم و بقیه رو اذیت می کردیم یا می خوابیدیم.

یه بارم یکی با گچ داشت معلمو می کشید رو تخته خود معلمه اومد باید می دیدینش سرخ شد چون معلوم بود خودشه((71))

یه بارم یکی از پایه های صندلی معلم لق بود ما هم براش در اوردیم جاش چوب گذاشتیم اونم نشست و افتاد همه زدن زیر خنده ولی من دلم براش سوخت اخه معلمش خوب بود((106))

khdragon
2013/08/29, 02:08
یه بار یکی دولا شده بود داشت یه چیز از رو زمین برمیداشت منم زدم پشتش حواسم نوبود جلوش ناظم وایستاده اونم افتاد رو ناظم منم رفتم دفتر و توبیخ شدم((204))

FATAN
2013/11/15, 20:01
من رو پارسال (اول دبیرستان) با تعهد اخلاقی رفتاری انضباطی ثبت نام کردن! چون مدرسه ما خیلی سخت گیره تا یه چیزی میشه میندازن بیرون!! (تیزهوشانه) بعد سال دوم راهنمایی میخواستن اخراجم کنن.. به دلیل پرت کردن دانش آموزان از پنجره به همراه اشیاء و لوازم آن ها از قبیل ظرف غذا، کیف، کفش....

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

آقا خداییش ما پارسال چه کارا که نکردیم! با آجر آینه بغل ماشین معلم هوافضا رو اوردیم پایین! رو ماشین معلم اجتماعی مون داستان (!) نوشتیم!! (خب با من خیلی لج بود..) انقد از مدرسه میزدیم بیرون، کلاسا رو میپیچوندیم.. انقد یر کلاس میخوریم... همین امسال سر زیست من اجازه گرفتم رفتم پایین وقتی اومدم بالا سر کلاس، یه گونی برنج دستم بود که توش پر چیپس و ماست بود.. (نمی دونم تو گونی برنج چیکار میکردن!!) بعد ما خیلی بد دعوا میکنیم! با اینکه دختریم.. مثلا من برای خواستگاری داییم نتونستم تو مراسمش شرکت کنم، چون زیر چشمم پاره شده بود! (تو یه دعوا دوستم با منگنه کتابش زیر چشممو جر داد!) بعد هر کی میدید میگفت: مگه تو چاقو کشی؟! یه بارم دست دمستم رو منگنه کردم! :d پارسال رفته بودیم اردوگاه باهنر بعد تو قفل اردوگاه آدامس و چوب کردیم و در باز نشد! اونا مجبور شدن در رو از لولا در بیارن... قراربود ساعت 6 بریم شد ساعت 8!

Mr.Amir
2013/11/15, 20:03
همین شما ها هستید که اسم تیزهوشان رو بد میکنید
من تو مدرسه یه کاراریی کردم و میکنم که الان که فکشرو میکنم دلم واسه معلما میسوزه
جدید ترین شوخیم این بود که تو کلاس پودر نفتالین ریختم تا یه هفته بچه ها از بو خفه شدن
معلمام جای خودش
دی:
تو سال اول راهنمایی شورش کردیم دره مدرسه رو شکوندیم رفتیم بیرون 2 تا نارنگی هم زدیم تو صورت مدیر(کل مدرسه شرکت داشتن منم حضور فعال داشتم....یکی از نارنگی هارو من زدم.حیف نارنگی)
یکی از رفیقامو هول دادم(بدون قصد بود البته)دم پله خورد به معلم جاتون خالی یازده تا پله رو کله ملق رفت پایین بیچاره سرش و دست راستش شیکست و من با 2 تا دلستر و یه ساندویچ کسی رو که هول داده بودم خورده بود به معلم رو خریدم اونم گفت که پاش گیر کرده به نرده
سوم راهنمایی مسئول ایتی مدرسه بودم یه فلش ویروس دار زدم به کامپیوتر مدیر بدبخت دهنش سرویس شد همه چیزش پاک شد کلی حساب داری ریخته بود توش(لازم به ذکره که مدیمون خیلی قمپز در میکرد که اره من خدای کامپیوترمو همه کاری بلدم باهاش البته بعد این کاره من کاشف به عمل اومد که ایشون یه ویندوز عوض کردن هم بلد نیست)
یه دفعه هم زنگ مدرسه رو 1 بع زودتر زدم که باعث شد یه هفته اخراج موقت بشم
کارای دیگه هم کردم
صندلی معلم رو با چسب چسبوندم زمین
به دستگیره کشو میز معلم چسب زدم دستش چسبید بهش
بقیش کوچیک بودن

ДɱÏR
2013/11/15, 20:15
اغا شما ها خیلی شرید
من انقد بچه خوبی بودم فقط تیکه زیاد مینداختم که سر همین مجبور شدم حوض مدرسه رو بشورم((119))
البته خب ی شیطنت هایی هم داشتیم
مثلا گچا رو قبل کلاس رنگ می کردیم یکمم چسب می زدیم بهش بعد معلم بعد کلاس مجبور می شد بره حموم
یا تو غذای معلما گل محمدی پودر می کردیم و میریختیم اینا شبا و حتی سر کلاس میرفتن دم دسشویی میخوابیدن((231))
تو دفر معلما هم کاج + پودر امونیاک ک از ازمایشگاه قرض گرفته بودیم(قرضا فقط قرض((71))) اتیش میزدیم.ک این کار باعث می شد تا چند روز دفتر غیر قابل سکونت بشه((119))

Hermion
2013/12/08, 22:59
من معمولا شيطنت زبانى مى كنم!
از تيكه گرفته تا لج لجبازى.
مثلا همين شنبه سركلاس زبان بودم نوبت من بود بخونم.
اشتباهى به women گفتم woman .
اول كه كلى برام سخنرانى كرد انگار من بى سوادمم.
بعدم گفت دوباره بخون.
منم خوندم.
باز گفت دوباره بخون .
من گفتم نمى خونم ،هى اون گفت بخون مى گم،گفتم نمى خونم.
خلاصه از اون اصرار و از من انكار.بچه ها مى خنديدن.
البته اونم نامردى نكرد همون شبش جلسه اوليا بود صاف گذاشت كف دست بابام نامرد...((66))

shiny
2013/12/09, 16:44
من شیطونی زیاد میکردم ولی الان همشو یادم نمیاد...
ولی کلا تا از یکی بدم نمیومد و باهاش لج نمیشدم کاری باهاش نداشتم.... ولی دیگه اگه رو مخم رامیرفتن....
سال اول راهنمایی که بودم یک عنکبوتی داشتم یکمی زیادی چندش بود(ولی کوچولو بود) منم بردمش مدرسه ... زنگ اول ورزش داشتیم منم این عنکبوت رو با خودم بردم تو حیاط هروقت یکی رو تنها و دور از معلم پیدا میکردم اینو سریع یه جوری مینداختم تو مقنعش... همه اول یک ثانیه تو شک یودن بعد یهو میپریدن هواوجیغ وداد بعدم یه مدت میوفتادن دنبال من و دوستام و دیگه بیخیال میشدن.... خلاصه زنگ تفرح خوردومنم تصمیم گرفتم اینو روی مستخدم مدرسمونم که حسابی ادم اصاب خوردکنی بود امتحان کنم و....((99))((99))((72))((72))
اما خوب بااینکه کلی ترسید و همه کلی حال کردن ولی عنکبوت نازنینمو دیگه بهم پس نداد و تا اخر سوم راهنمایی هم یه جورایی باهام لج بود....((119))((119))((63))

smajids
2013/12/09, 17:37
من در دوران مدرسه شیطونی هام زیاد نبود فقظ دبیرستان یکم شیطونی کردم البته بیشتر تیکه یا صدا در آوردن بود نه کار خاصی اما یه خاطره دارم از سال دوم دبیرستان ؛ اسفند ماه بود منم از معلم شیمی اجازه گرفتم و اومدم بیرون از کلاس خیلی سرم درد می کرد و به خاطر همین هم معلم گذاشت برم بیرون منم رقتم رو به اب خوری یه کم دست و صورتم رو بشورم ، داشتم از کنار دفتر مدیر رد می شدم که دیدم کسی نیست نزدیک ساعت 11 بود نمی دونم چی شد اما رفتم داخل ، دیدم میکروفونی که باهاش در بلند گوی مدرسه حرف می زنند رو میزه وسوسه شدم میکروفون رو برداشتم (میکروفون بی سیم بود.) و دستگاه رو روشن کردم اومدم حرف بزنم با خودم گفتم الان اگه چیزی بگم همه میفهمن که کار من بوده پس میکروفون رو بردم و رفتم سر کلاس آقا نمیدونین چه حالی داد کل بچه های کلاس یه دهن آواز خوندن بعد بچه ها تصمیم گرفتن میکروفون رو بندازن تو کیف معلم بیچاره و دکمش هم روشن باشه خلاصه مدیر و ناظم ها داشتن می گشتن ببینن میکروفون دسته کی است و از سر وصدای بچه ها که اسم اقای ...... را صدا می زدنند فهمیدن کلاس ماست اخه اگه دستگاهش رو خاموش می کردند نمی فهمیدن میکروفون کجاست اومدن سر کلاس و همه رو گشتن و میکروفون رو پیدا نکردن پس کیف اقای معلم رو هم گشتن دیدن میکروفون اونجاست و مدیر هم می خواست از همه بچه های کلاس نمره انضباط کم کنه اما بچه ها اعتراض کردن و گفتن ما نمیدونستیم اقای معلم میکروفون رو اورده خلاصه معلم رنگش پریده بود((42))((42))((42)) بچه ها هم میگفتن تقصیر اقای معلم است و همین باعث شد معلممون عوض شه و ما هم نمرمون کم نشه ، تازه بچه های کلاس تا یه هفته برام به خاطر این کارم ساندویچ می خریدن.

Ajam
2014/01/17, 13:59
همه گفتن منم بگم:
اولی سیاست مداری:ما کلاس چهارم ابتدایی بودیم یه کی از هم کلاسی هام مامانش معلم سال اول بود رو همین حساب خیلی به ما زور می گفت یه زنگ تفریح خوراکی های منو از دستم گرفت منم خودم به خاطر مامانش می ترسیدم چیزی بهش بگم(بچه بودم نمی دونستم معلم سال اول کاری به من نداره)رفتم به یه سال پنجمی گفتم بهت فحش داده سال پنجمیه هم گرفت یه دل سیر کتکش زد من وایسادم یه گوشه خندیدم!
درگیری فیزیکی:دوم دبیرستان دو تا سال سومی یکی از رفیقای ما رو زده بودن ماهم شیش تا بچه پایه و رفیق شیش جمع شدیم بریم تک تک گیرشون بیاریم!گفتیم باهم بریم که فرار می کنن من داوطلب شدم بعد از زنگ آخر تو راه که می رفتیم خونه تو یه کوچه خلوت یکی شونو گیر آوردم رفتم کنارش گفتم چرا رفیق ما رو زدی؟اونم خوب هیکلش از من درشت تر بود گفت:دلم خواسته به تو ربطی نداره!همینو گه گفت مثله پلنگ پریدم رو سرش کاپشنشو از پشت کشیدم رو سرش کشیدمش پایین تا دولا شد بعد شروع کردم الکی داد زدن که رفیقام از پشت دیوار اومدن تا می خورد زدیمش!ولی الآن به شدت پشیمونم!
اذیت کردن معلم:سال دوم دبیرستان یه معلم داریم خیلی بد دهنه وقتی عصبانی میشه دیگه حالیش نیست خواهر و مادر و ناموس این چیزا حالیش نیست شروع می کنه فحشای ناجور دادن!یه بار منو رفیقم سر کلاس حرف می زدیم شروع کرد فحش دادن ما که بچه غیرتی بلندشدیم دو تایی شروع کردیم داد زدنو بعدشم رفتیم پیش مدیر ولی مدیر طرف معلمو گرفت ما دیدیم اینجوریه یه رفتیم پیش معلمو بعد از کلی معذرت خواهی و آقا غلط کردم اجازه داد بریم سر کلاس!یه چند وقتی هم تا می شدخودشیرینی کردیم!ولی بعدنزدیکی های عید یه زنگ ورزش معلممون ماشینشو پشت مدسه پارک کرده بود منو رفیقم رفتیم چار چرخشو پنچر کردیم تمام کاپوتشم روغن ترمز مالیدم(وقتی روغن ترمزو شسته بود تمام رنگ کاپوت پاک شده یود) به هم شک کردن به جز ما دوتا!!!!!!خوب یه عالمه........مالی کرده بودیم دیگه!

Ara
2014/08/24, 13:45
وقتی ما کلاس چهارم بودیم یه جنگ (!) بین ما یه طرف و کلاس سومی ها و پنجمی ها یه طرف اتفاق افتاد....قضیه از این قرار بود که کلاس ما بعد از سالها شروع کرده بود از این بازیای بچگانه کردن...از این بازیای گروهی.....(مسخره نکنین دلمون گرفته بود خو :دی)
بعد که جمع میشدیم سومی ها از یه طرف پنجمی ها از یه طرف میدوییدن گروه مارو بهم میزدن....ماهم رفتیم کلاس با چن نفر دیگه نقشه کشیدم که دوباره جمع بشیم و وقتی اونا دوییدن که بازیو خراب کنن دستامونو ول کنیم بریم بزنیمشون که این اتفاق هم افتاد....منم به شخصه سه چهار تا کوچیک تر از خودم گرفته بودن مقنعه رو داشتن میکشدین خفه بشم همزمان هم میزدن که به لطف دوستان گرامی نجات پیدا کردم!
چند دقیقه ای این جنگ ادامه یافت و بعد با دخالت نابجای ناظم ها به پایان رسید!
ولی خیلی خوب بود ((217))

trouble
2014/08/24, 16:16
من بااینکه بچه شری محسوب میشم ولی تو مدرسه کاملا ارومم.....
دریغ از یدونه شیطنت....
بخاطر همین یدونه خاطره میگم مال امساله(سال سوم راهنمایی اردیبهشت اونجاها)
اقا اینا سال سوم مارو دوبار سرزنگ ورزش بردن پیاده روی دور دریاچه مصنوعی که اولای گنبده....
دفه اول که اتفاق خاصی نبفتاد فقط یکم تیکه انداختن بهمون(3نفری مسابقه دوگذاشته بودیم از معلمو معاونو بچه ها کلی دور بودیم)...
ولی دفه دوم....
دسته گلی به اب دادما....
اقا مااولش عین بچه ادم داشتیم راه میرفتیم(البته همراه با یکم...فقط یکم مسخره بازی)
بد ازین اخراش دیه بچه ها تقریبا پخش شده بودن چن نفر داشتن بااین وسایل رزشی کار میردن چن نفرم سوار تاب سرسره شده بودن چن نفر سوار الاکلنگ(من همه ایناروسوار شدم:d)
دونفرم رفته بودم کنار اب نشسه بودن(این دریاچهه شبیه ااین ظرفای لبه دار گوده...یه تیکه صافه که ملت پیاده روی میکنن یه تیکشم شیب نسبتاتندی داره بدشم که ابه)..
منم رفتم کنار ایناوایسادم.....
کرمای درنم گل کرد خواستم نوک کفشموکنم تواب...
نگو اون تیکه لجن داشته...
هیچی دیه پام سر خورد تاکمرافتادم تو اب....
بزور بادستام خودمو تو اون تیکه شیبدار نگه داشتم....
ینی از کمربه پایین خیس شده بودم لباسم لجنیم شده بود((231))
هیچی دیه دبیرورزش اومد گفت بزار زنگ بزنم به ممان بابات بری خونه(اون موقه از شانس من هوا ابری بود بادم میزد((231)))
منم مامان بابام نمیدونستن اومدم اینجا(ینی امضا جعل کرده بودم....خط منوبابام که شبیه همه امضام که.....امضاشو جعل کردم....خودشم نفهمید جعلیه:d)
هیچی دیه گفتم نه نه الان هیشکی نیستو(مدرسه بودن هردوتا)سرکارنواینجورچیزا..
بد گفت بااین وض که نمیتونی بشینی سرکلاس...
منم گفتم اشکال نداره شلوار ورزشی با پالتو میپوشم...(لازم به ذکره بنده سر کلاس عین مرغ پخته شده بودم)
بد به یکی از بچه ها گفتم بیا بریم کمک کن من لباسارو بشورم(بچه ی مورد نظر همین ارامه@aram@البته تنها کمکی کرد این بودکه پالتوولباسامو نگه داش که من بقیرو بشورم)
خوب دیه یبار تو مدرسه کرمای درونم بکار افتاد که نتیجش این شد.....
ولی خوب خدایی سر صحنه افتادن تاحد مرگ خندیدیم:d

mixed-nut
2014/08/24, 21:18
یه بار کلاس دوم دبیرستان زنگ آمادگی دفاعی بود کتاب تموم شده بود بیکار نشسته بودیم. خودشم چون آخرای مدرسه بود و دم به دیقه امتحان میدادیم حسابی حوصله مون پوکیده بود.
خلاصه اون زنگ صندلی هارو چیده بودیم دورتادور دیوار، اضافی ها هم نشسته بودن وسط کلاس.
من و رفیقام درست چسبیده بودیم به دیوار روبرویی معلم.
معلم با ورقه هامون مشغول بود. من و دوستام داشتیم فکر میکردیم چیکار کنیم چیکار نکنیم که یهو به طور کاملا تصادفی منو و دوستم همزمان یه پامونو انداختیم رو اون یکی.
و همزمان یه فکری به نظرمون رسید قیافمون این شکلی شد : ((72))
یه ده نفری میشدیم که ردیفی کنار هم نشسته بودیم. ده تا از شاگردای پایه ی کلاس که به هیچی نه نمی گفتیم.
قرار بر این شد که اول پای راستمون رو روی پای چپمون بندازیم و با علامت من جاهاشونو عوض کنیم.
کلاس ساکت بود و از اونجایی که ما هم ناشی بودیم، همین که علامت دادم اون نه تای بقیه تالاپی پاهاشونو عوض کردن.
همه برگشتن نگاه کردن و ما خودمونو زدیم به کوچه علی چپ!
بعد قرار شد که بی سروصدا پاهارو عوض کنیم.
خلاصه داشتیم کیف میکردیم منم هربار الگوی بازی رو پیچیده تر میکردم
تا اینکه
قرار شد پای راست که روی پای چپه یه بار پایین بیاد کنار پای چپ، بعد بلندش کنیم رو هوا، دوباره بزاریمش کنار پای چپ، بعد پای چپ رو بندازیم رو پای راست!
من علامت دادم و شروع کردیم.
پای راست رو آوردیم پایین، ولی همین که خواستیم ببریمش بالا رو هوا، یهو معلم برگشت صاف زل زد به ما.
تصور کنین ده تا لنگه پای راست رو هوا باشن!!!
کلاس ترکید از خنده
معلممون یه چند دیقه نگاه کد بعد با تاسف سرشو انداخت پایین و مشغول شد.
ما هم ساکت تو صندلیامون کز کردیم.
.
.
.
ولی نهایتا باز حوصلمون سر رفت.
بچه ها گفتن بیاین ادامه بدیم منم گفتم باشه.
ردیف جلویی برگشت گفت اونام هستن
گفتم دوباره از همون الگوی اولی ساده شروع میکنیم با علامت من
همین که علامت دادم ردیف جلویی که ناشی بودن یهو تالاپ پاهاشونو کوبیدن زمین!
این دفه کلاس چنان از خنده منفجر شد که معلم پا شد داد زد:
گمشین بیرون، دارم به یه مشت وحشی از پشت کوه اومده تدریس میکنم بی لیاغتا و... (بقیش یادم نمیاد چی گفت، اینا روهم یادم مونده چون بعدا سوژه کردیم!)
هیچی دیگه وسایلامونو جمع کردیم رفتیم حیاط نشستیم رو سکو بازیمونو ادامه دادیم( البته اینبار عمدا پاهامونو میکوبیدیم، یَک مارشی راه انداخته بودیم...)
.
.
.
هــــــــــعی... یادش گرامی

fAEZE
2014/08/25, 13:48
من دوم راهنمایی که بودم عموما روش تقلبم مظلوم نمایی بود یعنی همه معلما فکر میکردن ته بچه مثبتم((207))
کارنامه نوبت اولمو که دادن دیدم سه تا از درسامو که با یک نفر بود 18.5 داده بود .بقیه بیست عصبی رفتم دفتر چون مطمئن بودم اون درسا رو بیست میشم.صداش کردم گفت:صبر کنم منم پشت دفتر واستاده بودم فحش های+18 بارش میکردم که یکی دیگه از معلمامون اومد ((227))همه رو هم شنیده بود نامرد .منم یه کم رفتم عقب خوردم به یه میز رو همون ولو شدم به خودم گفتم کارم تمومه اخه اسکل کی پشت دفتر به یکی از معلما فحش ناموسی میده؟؟؟((119))((222))
هیچی دیگه اومد یکی یواش زد روی گونم گفت:ای بلا!!! و رفت(5)
چند روز بعد
بعد از زنگ ازادی داشتیم از مدرسه در میرفتیم. به دوستم گفتم:اون بوقققق باید عذر خواهی کنه نه من (با یکی قهر بودم)
همون موقع همون معلمم از کنارم رد شد دیگه رسما ابروم رفت پیشنهاد میکنم هر وقت خواستین پشت سر کسی حرف بزنین همه جا رو نگاه کنین مخصوصا اگه مثل من بد شانسین

Ramin
2016/04/07, 22:41
روز دوم سوم مدرسه بود تازه کلاس اول دبستان میرفتم
معلم صدام کرد پای تخته برم حوصله ام سر رفت معلم هم حواسش نبود ، از تخته بالا رفتم خواستم بیام پایین همراه با تخته افتادم:d
معلم اول با چوب منو زد بعد از کلاس اخراجم کرد :)) مجبور شد پدرم بیاد مدرسه صحبت کنه تا منو سر کلاس راه بدن
************************************************** ******************
خاطره بعدیم اول دبیرستان میرفتیم یه معلم خانم داشتیم فقط تو فکر قیافه و تیپش بود درس نمی داد لاک میزد=))
یروز یه لیوان آب خواست آب که براش اوردن رفت بیرون کلاس صداش کرده بودن، توی این فرصت بچه ها ادامسشونو انداختن توی آب لیوان و تف کردن توش=))
معلمه اومد آبه رو خورد یه نگاه اخر سر کرد فهمید چی بود خورده=)) صحنه ی دیدنی بود :))
از خاطرات باحال مدرسه ام بودن ((10))