PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : خاطرات بچگی



JuPiTeR
2013/08/25, 12:15
خاطرات جالبی که در بچگی براتون اتفاق افتاده

zizigooloo
2013/09/06, 22:29
پنج ساله که بودم یه بار تو دستشویی همونطور نشسته خوابم برد!((3)) یه ساعت و نیم اون تو خوابیده بودم! داداشم پوکید مجبور شد بره مسجد ((114)) ببخشید این یکی خیلی رو مخم بود باید میگفتم!

maya
2013/09/10, 13:22
تازه الان یه چیزی افتاد تو یادم .
بچه که بودم توی یه جایی شنیدم اگه جای یه تخم مرغ گرم باشه تبدیل به جوجه میشه
برا همین یه چادر نمازی که تو خونمون بود رو برداشتم و بردم جلوی در پشت بوم با یه تخم مرغ .
همینطوری میخواستم جوجه درست کنم برا همین تخم مرغ رو جلوی در بالکن پیچیده شده تو چادر نماز گذاشتم مثلا که قایم کرده بودم
مامانمم یه روز رفته بود که چادر رو برداره و تخم مرغه شکسته بود ریخته بود رو دامنش.((64))

smhmma
2013/09/10, 13:41
اها ببخشید منظورم تاپیک شیطون ترین کاربر بود اونجا شاید بهتر باشه هرچند خیلیم مهم نیست خودتو ناراحت نکن
وللش
و ممنون به خار تاپیک زدن و فعالیت

smhmma
2013/09/10, 13:50
می گم ببخشید من تا به حال فک می کردم اینجا تاپیکی هست که خودت زدی همون مخفی کاریببخشید اشتباه کردم شرمنده

DaReN
2013/09/10, 13:52
تو اسپم نده من بخشیدمت!!!((200))

smhmma
2013/09/10, 13:56
تو که نباید ببخشی مایا باید ببخشه
مایا شرمنده دختر

DaReN
2013/09/10, 14:00
به اون شکلک((200))یه توجه میکردی میفهمیدی سرکارت گذاشتم...!

nepton
2013/09/10, 14:32
حالا هی تاپیک مردم رو بزنید با اسپم هاتو نابود کنید

یه بار با خاندانمون رفته بودیم کوه یه تیکه چوب از توی آتیش برداشتم باهاش شکم خواهرم رو سوزوندم

یه بار هم با خواهرم وسط زمستون توی حیاط آب بازی می کردیم و با شیلنگ همدیگه رو خیس می کردیم یادش بخیر

چندین بار هم برای عذیت کردن خواهرم یکی از عروسم هاشو که خیلی دوست داشت می انداختم پشت کمد جایی که نتونه پیداش کنه

یه بار دیگه هم سویچ بابام رو برداشت رفتم توی ماشین در رو فل کردم گرفتم تخت خوابیم اونها هم مجبور شدن یک ساعت وسط خیابون علاف بشن تا من بالاخر بیدار شم


فکر کنم دیگه کافی باشه نه؟

smhmma
2013/09/10, 14:37
یه برا رفته بودیم یه شهرستانی با خاندان
رفیتم توی یکی از باغ های فامیل
هات داگ روی اتیش درست کردیم با پنیر پیتزا
بعدم سیب زمینی گذاشتیم توی ذغال حال کردیم
شب صدای گرگا می یومد ای حال می داد
دیگه در رفتیم
من اخرش یه تیکه چوب اتیش گرفته برداشته بودم تا در ماشین با خودم اوردم که گرگا نریزن سرمون
ولی خیلی خیلی چسبیدا

لرد ولدمورت
2013/09/10, 14:46
من یه بار کوچیک بودم یه سوسکو خوردم.

یه بار روی یه سنگ(دو سه سال پیش بود) نشستم. یک دفعه وقتی بلند شدم دیدم اون زیر یه کفچه مار بود. شاید 1 کیلومتر رو مثل اوسیم بولت دویدم.

خیلی ترسیدم.

He$tiA
2013/09/10, 15:34
منم بچه بودم ميرفتم روي كاغذ مي ايستادم ميگفتم ببينين چه قدر بلند شدم!!!!!!((200))

Alaveh
2013/09/10, 16:17
درود
یک بار داشتم حلقه بازی می کردم که خوردم زمین و فکم شکست...
ولی جالبه که اصلا درد نداشتم...